افسانه های کردان
مرکز دائرة المعارف بزرگ اسلامی
یکشنبه 24 آذر 1398
https://cgie.org.ir/fa/article/238393/افسانه-های-کردان
دوشنبه 13 اسفند 1403
چاپ شده
1
اَفْسانههایِ کُرْدان، کتابی مشتمل بر 127 افسانه و لطیفۀ رایج در میان کردهای عراق، سوریه، ترکیه و ارمنستان که در فاصلۀ سالهای 1952-1982 م / 1331-1361 ش، توسط اردیشانه سسیل و سسیله سسیل جمعآوری، و ثبت شدهاند. این کتاب در 1386 ش توسط امیرحسین اکبری شالچی به زبان فارسی ترجمه و چاپ شده است. متأسفانه مترجم نام مؤلفان را اشتباه ذکر کرده و هیچ توضیحی هم در معرفی آنها نداده است. نام اصلی این دو نفر اُردیخان جلیل و جلیل جلیل است. آنان فرزندان جاسم جلیل از کُردشناسان مشهور ارمنستان بودند که تحقیقات بسیاری دربارۀ تاریخ و فرهنگ کرد و بهویژه یزیدیان ارمنستان انجام دادهاند (کاکهیی، 3-5).از میان داستانهای این کتاب، 22 مورد، افسانههای حیوانات است که در آنها قهرمان اصلی، پرنده یا حیوانی است که داستان، توسط او و در پیوند با جانوران دیگر و گاهی مردم پیش میرود. از این شمار، روباه با 6 افسانه (ص 328-350) در صدر قرار دارد. در این افسانهها افزون بر روباه، حیوانات دیگری مانند شیر، خر، خرس، خروس، خرگوش، خارپشت، گرگ، گربه، سگ، گوسفند، فیل، استر و میمون نیز حضور دارند (ص 308- 359). در همۀ این داستانها، روباه نقش مکار و حیلهگر دارد (ص 333-335، 341-343) و شیر فرمانروای قدرتمند جنگل است. بااینهمه، شیر گاه از روباه (ص 334) و گاه از خرگوش فریب میخورد (ص 354-355). برخی متنهای کتاب هم، در زمرۀ افسانههای بلند و آزاد قرار میگیرد، مانند «شرور بلول، پرندۀ جادویی» (ص 11-42) و «اوزوب و پریزاد» (ص 64-82). در افسانۀ «شرور بلول، پرندۀ جادویی»، ماجرا با داستان پادشاهی آغاز میشود که 3 پسر دارد و باغی که سخت وابسته به آن است، اما نه میوهای از آن به دست میآید و نه گلی میشکفد. روحانیان و خردمندان به پادشاه یادآور میشوند که تنها راه رفع این مشکل آن است که پرندهای به نام شرور بلول در آن باغ آواز بخواند. زن پادشاه راز افسردگی و ناراحتی شوهرش را درمییابد و آن را به پسرانش منتقل میکند. آنان هم برای خوشحال کردن پدر، دنبال پیدا کردن شرور بلول میروند (ص 11-12). جوانترین پسر، میرزا محمود، پس از عبور از سرزمین دیوهای سیاه، سرخ و سفید، و نابود کردن آنان، به راهنمایی پیرمردی کرد در درهای انزوا گزیده، وارد سرزمین «بانوی پرنده ـ گُلیا گلزاده» میشود. بانوی پرنده، 40 روز و شب میخوابد و 40 روز و شب بیدار است. روانداز او هم 40 گره دارد. میرزا محمود به توصیۀ پیرمرد همۀ گرههای روانداز بانو را باز میکند و سیبی را که زیر سر او ست، گاز میزند، چهرۀ او را میبوسد و قفس شرور بلول را که بالای سرش است برداشته، آنجا را ترک میکند (ص 14-26). او پس از آن به سراغ دو برادرش که در طول راه به گرمابهداری و نانوایی مشغول شده بودند، میرود. 3 برادر پس از دیدن یکدیگر بر سر دختران دیو دچار اختلاف شدند. دو برادر بزرگتر، برادر کوچکتر خود، میرزا محمود را که زیباترین دختر را برگزیده بود، از روی حسادت به داخل چاه انداختند و خود همراه 6 دختر دیو و شرور بلول به سرزمین پدر خود برگشتند (ص 27-30). آنان به دروغ به پدر خود گفتند که میرزا محمود در سرزمین بیگانه مرده است. میرزا محمود پس از مـدتی از چاه نجـات یافت و با واسطۀ زرگری که قدرت جان ـ بخشیدن به موجودات بیجان را داشت، به سرزمین پدرش رسید. گلیا گلزاده هم در جستوجوی شرور بلول با سپاه بزرگی به سرزمین پادشاه حمله کرد. به محض رسیدن او، به واسطۀ عوامل جادویی، دروغ پسران پادشاه افشا شد و گلیا گلزاده با میرزا محمود ازدواج کرد (ص 30-44).بخش دیگری از متنهای کتاب را میتوان در ذیل افسانههای سحرآمیز طبقهبندی کرد. هرچند در بیشتر آنها (مثلاً نک : ص 64 بب ، 99 بب )، عناصری از اینگونه افسانه، مانند ویژگیهایی که پراپ در کتاب ریختشناسی به آنها اشاره میکند (ص 61-135)، دیده میشود، اما بیشترین عناصر این نوع افسانهها را میتوان در افسانۀ «بنگار و اژدها» دید. بنگار چهلمین پسر پادشاه بود و بهسبب کوچک بودن، نقش نوکر 39 برادر خود را داشت. روزی در جریان شکار، 40 برادر اسیر اژدها شدند و اژدها شرط آزادی 39 برادر را بهدست آوردن بنگار قرار داد. آنان هم پذیرفتند و بنگار را نزد اژدها گذاشته و خود پیش پدر برگشتند (ص 45-47). بنگار سوار شد و اژدها به آسمان پرواز کرد و در شهری که از دور، درختی با دو داس آویخته از آن مشخص بود، فرود آمد. اژدها به بنگار توصیه کرد دو داس را بردارد و روی زمین، مستقیم راه برود. بنگار پس از 7 روز راهپیمایی به 3 برادر رسید که بر سر ارث در حال نزاع بودند. ارث آنان قالیچهای جادویی بود که میشد با آن پرواز کرد، و کلاهی که اگر روی سر گذاشته میشد، صاحبش دیده نمیشد، و سفره و چوبدستیای که اگر کسی با چوبدستی به سفره میزد، هرگونه خوردنی و نوشیدنی که میخواست روی آن ظاهر میشد (ص 47- 49). بنگار این 3 برادر را فریب داد و ابزارهای سحرآمیز را از آنان گرفت و به کمک سجاده و کلاه به صورت ناشناس به پرواز درآمد. در طول راه به ترتیب به دیوان و غولان، پرندگان و لشکر مورچگان رسید و به آنان، که گرسنه بودند، به کمک چوبدستی و سفرۀ سحرآمیز غذا داد و سپس به یاری یک پیرزن به خواستگاری دختر پادشاه رفت. پادشاه شرط ازدواج دخترش را جدا کردن نخود از برنجهای 20 گونی، خوردن 10 دیگ حلوا در یک شب، خوردن دمبۀ 40 گوسفند و تبدیل شوربا به پنیر قرار ـ داده بود و چون خواستگاران قبلی نتوانسته بودند این کار را انجام دهند، به قتل رسیده بودند. بنگار بدون اینکه پادشاه بفهمد، با سوزاندن مو لشکر مورچگان را احضار کرد و آنها در یک چشم به هم زدن 20 گونی برنج را از نخود جدا کردند. غولها هم 10 دیگ حلوا را خوردند و پرندگان هم دمبۀ 40 گوسفند را بردند. بنگار سرانجام با کمک کنیزک دختر پادشاه، شوربا را به پنیر تبدیل کرد و با دختر پادشاه ازدواج کرد. او سپس به همراه همسرش سوار قالیچه شد و نزد اژدها برگشت. اژدها پس از دیدن آنان به جوانی زیباروی تبدیل شد و گفت که من برادر این دختر و فرزند پادشاه هستم و از ظلم پدرم مجبور به فرار شدم و به اژدها تبدیل گشتم. سپس هر 3 به دربار پادشاه برگشتند (ص 49-63). بخش دیگری از متنهای کتاب از نوع حکایتهای اخلاقی است که در گلستان سعدی و کتابهایی از این دست آمده است. بهعنوان مثال میتوان از قصههای «خوب کیست»، «دو برادر» و «خدا یکی است و راه هزار» نام برد که پیام قصه، توصیههای اخلاقی است و آدمها را از دروغ گویی، حرص و آز و ظلم برحذر میدارد و به صداقت و راستی و عدالت توصیه میکند (ص 188-194).برخی از متنهای کتاب هم در ردیف قصه قرار میگیرند که در قرآن کریم و روایات دینی ذکر شدهاند (ص 160-175). بهعنوان مثال قصۀ «موسى میخواهد خدا را ببیند» به داستان گفتوگوی خدا با حضرت موسى(ع) در کوه طور در صحرای سینا اشاره دارد (ص 160-161) و یا قصۀ «دادگری محمد پیغمبر(ص)» هم منقول از روایات است (ص 173). برخی دیگر از داستانهای کتاب، از نوع داستانهای هزار و یکشب هستند که قهرمانان آنها در بیشتر اوقات بهلول و هارونالرشید هستند (ص 195-212)؛ مانند «بهلول و هارونالرشید» (ص 195) و «بهای کاخ» (ص 196-197). برخی دیگر هم به نقلقولهای خرافی و افسانهای رایج در میان مردم میپردازد؛ ازجمله باوری عامیانه که عمر انسان را در اصل 30 سال میداند و مابقی آن را خدا بهترتیب 15 سال از عمر استر، سگ و میمون کم کرد و 45 سال به انسان افزود و او 75ساله شد (ص 179-180). از این زاویه، افسانههای کردی تأثیر بسیار زیادی از افسانههای شرق ایران از یکسو، و بینالنهرین از سوی دیگر گرفتهاند (لطفینیا، 266).برخی دیگر از متنهای کتاب در شمار لطیفه قرار میگیرند. لطیفهها گاه مانند «گالا و کیسۀ پولش» (ص 416)، «از یک نعل تا اسب» (ص 419) و «سیر و انگبین» (ص 421) از زبان آدمهای معمولی نقل میشوند و گاه مانند «ملا مردان و خرش» (ص 360-361) از زبان فردی به نام ملامردان نقل میشود که شباهت بسیاری به ملانصرالدین دارد (ص 362-363).از برخی افسانههای کتاب روایتهایی در ادبیات گذشتۀ فارسی موجود است که به 3 مورد آن اشاره میشود: «خرگوش زیرک» (ص 354-355) که در کلیله و دمنه (ص 86-91) و مثنوی معنوی مولوی (ص 37 بب ) روایتهایی از آن آمده است؛ «مار خوابگزار» (ص 322-324) که روایتی از آن در مرزباننامه (مرزبان بن رستم، 224-232) وجود دارد؛ و سرانجام «مار و مرد» (325-327) که روایتی از آن در جوامع الحکایات عوفی (2(1) / 392-397) و فرائد السلوک (ص 160- 168) است.
افسانههای موجود در این کتاب جنبههای گوناگون زندگی مردم کرد و فرهنگ عامۀ جامعۀ کردنشین را در ادوار کهن نشان میدهند. در این افسانهها، مردم کرد همواره نگران و دلواپس نیروهای اهریمنی و افسونگر هستند. آنان با استفاده از ابزارهای طبیعی و جادویی به جنگ این نیروها میروند و با وجود ضعف و تحمل مشکلات، همواره به پیروزی امید دارند؛ در نهایت هم در عالم خیال و رؤیا به پیروزی دست مییابند. اوج این آرزوها را میتوان در افسانۀ «سگ کژپیمان» دید که شبان به پادشاهی میرسد و خیانتکاران را به سزای خود میرساند (ص 299-300). افسانهها بهخوبی جغرافیای زندگی کردها را که در حد فاصل کوهستان و دشت و جنگل و رودخانه قرار دارد، نشان میدهند؛ از سبک زندگی کردها که مبتنی بر شبانی (ص 100، 178، 298-299)، شکار (ص 67، 116، 320-321)، کشاورزی (ص 281، 295)، باغداری (ص 286، 297) و در مواردی اندک، تجارت در شهری دور از روستا و قبیله (ص 216) است، بهخوبی سخن میگویند. همچنین نظام ارباب ـ رعیتی و ظلم و جور حاکمان کرد را نشان میدهند (ص 62، 294) و در مقابل از فقر و گرسنگی مردم پرده برمیدارند (ص 50-52، 320، 398). کانون اصلی وقوع بیشتر افسانهها، محیط روستا ست و قهرمانهای آنها اگر به کوهستان و دریا و شهر و هر جای دیگری روند، در نهایت به روستا برمیگردند (ص 393- 399). در این نمونهها خواننده با برخی آداب و رسوم رایج در روستاها مانند نقش منحصربهفرد پدر در ازدواج دختران، «سنگ خواستگاری» (ص 53-55) و هفت شب و روز عروسی با دف و سرنا و دهل آشنا میشود (ص 43-44، 233-234، 241-242). نقش زنان کرد در این افسانهها هم بهوضوح دیده میشود؛ نقش اول و قهرمان 8 مورد از قصهها، زنان هستند (ص 107، 243، 366، 369، 376، 379، 391، 394).زنان در برخی موارد، تسلط بسیاری بر شوهرانشان دارند؛ بهعنوان مثال در «شرور بلول» زن پادشاه چنان قدرتی دارد که هر وقت بخواهد راز شوهرش را دریابد میتواند به گونهای زیر زبانش را بکشد، اما خود رازش را پیش شوهر هرگز آشکار نمیسازد (ص 11). یا گاه زن پادشاه میتواند مانع ازدواج فرزندش شود و دختر هم برای رسیدن به پسر مورد علاقهاش با او فرار کند (ص 65). البته تصویر زن در این افسانهها، همیشه مثبت نیست؛ ازجمله در افسانۀ «از زبان زن، پرهیز» باورهای منفی دربارۀ زنان ازجمله، مکر و فریب مردان توسط آنان برجسته شده است (ص 366- 368) یا در افسانۀ «زن جنگروک» که زن سر هر چیز با شوهرش دعوا میکند و او را با دشنامهای پیاپی میآزارد (ص 377- 378). در مواردی هم برخلاف ویژگی عمومی زنان کرد، آنها به بیوفایی به شوهر متهم میشوند (ص 157- 158، 373). در بخشهایی از افسانههای کردان، تأثیرپذیری از فرهنگ اسلامی و عربی دیده میشود (ص 48، 96-97، 160-174، 184-185، 328). اوج این تأثیرپذیری را میتوان در نامهای قهرمانهای افسانهها دید. بیشتر نامهای مردان، احمد و محمود (ص 13، 77، 83، 116)، و زنان، فاطمه است (ص 107). در مواردی هم تأثیرپذیری از فرهنگهای دورتر مانند فرهنگ گرجی، بغدادی، شامی و یونانی دیده میشود (ص 176-177، 235، 247). برخی از افسانهها هم برگردان قصههای هزارویک شب هستند و شخصیت اصلی آنها بهلول است (ص 195- 208). بهرغم دیرینگی اصل بسیاری از افسانهها، از محتوای برخی از آنها روشن میشود که ساخت امروزین آنها کاملاً جدیدند یا عناصری از فرهنگ جدید وارد آنها شده است، مانند افسانۀ «دزد شام» که در آن از سرزمین آمریکا سخن رفته است (ص 235-242).
پراپ، و.، ریختشناسی قصههای پریان، ترجمۀ فریدون بدرهای، تهران، 1386ش؛ سیسیل، اردیشانه و سسیله سسیل، افسانههای کردان، ترجمۀ امیرحسین اکبری شالچی، تهران، 1386 ش؛ عوفی، محمد، جوامع الحکایات، به کوشش امیربانو مصفا، تهران، 1359 ش؛ فرائد السلوک، به کوشش عبدالوهاب نورانی وصال و غلامرضا افراسیابی، تهران، 1368ش؛ کاکهیی، فلکالدین، «به یادی ئؤردیخان جهلیلی»، ئهریڤان خهڤهر دده، به کوشش نامق هورامی، اربیل، 2008 م؛ کلیله و دمنه، ترجمۀ نصرالله منشی، به کوشش مجتبى مینوی، تهران، 1355ش؛ لطفینیا، حیدر، «ئهفسانهکانی کورد له کویوه ههلقولیون؟»، رامان، اربیل، 2000 م، س 4، شم 47؛ مرزبانبن رستم، مرزباننامه، ترجمۀ سعدالدین وراوینی، به کوشش محمد قزوینی، لیدن، 1909 م؛ مولوی، مثنوی معنوی، به کوشش نیکلسن، تهران، 1382ش.
اسماعیل شمس
کاربر گرامی برای ثبت نظر لطفا ثبت نام کنید.
کاربر جدید هستید؟ ثبت نام در تارنما
کلمه عبور خود را فراموش کرده اید؟ بازیابی رمز عبور
کد تایید به شماره همراه شما ارسال گردید
ارسال مجدد کد
زمان با قیمانده تا فعال شدن ارسال مجدد کد.:
قبلا در تارنما ثبت نام کرده اید؟ وارد شوید
فشردن دکمه ثبت نام به معنی پذیرفتن کلیه قوانین و مقررات تارنما می باشد
کد تایید را وارد نمایید