اعجوبه و محجوبه
مرکز دائرة المعارف بزرگ اسلامی
شنبه 23 آذر 1398
https://cgie.org.ir/fa/article/238392/اعجوبه-و-محجوبه
دوشنبه 13 اسفند 1403
چاپ شده
1
اُعْجوبه و مَحْجوبه، افسانهای عامیانه و اخلاقی از قرن 7 ق / 13 م نوشتۀ حامد بن فضل الله بن محمد سرخسی. وی از خاندان فضل و ادب بود و مادرش، کاتبۀ سرخسی، در مدت عمر خود چندین کتاب به نامهای مفرح القلوب، مسرة الارواح و مفتاح الفلاح تصنیف کرد. حامد سرخسی و مادرش در زمان فرمانروایی اتابکان آذربایجان (541-622 ق / 1146-1225 م) میزیستند. مادرش کتابهای خود را به اتابک محمد جهان پهلوان (568-581 ق)، قتلغ اینانج بن محمد و قزل ارسلان مظفرالدین ازبک (حک 617-622 ق) بخشید و حامد سرخسی نیز کتاب خود را به مظفرالدین ازبک (حک 607-622 ق) اهدا کرد (سرخسی، 7). نویسنده هدف خود را از تألیف این کتاب چنین بیان میکند: «سالها بود تا مصنف این کتاب میخواست که تصنیفی سازد و پندنامهای پردازد، مشتمل بر مواعظ و حکمت و امثال و حکایات تا خواص و عوام عالم از آن بهرهمندگردند» (ص 3). کتاب شامل حدود دو هزار سطر و 10 باب است: باب یکم در صفت معدلت و انصاف؛ باب دوم در صفت حلم و وقار؛ باب سوم در اقامت سیاست بعد از تفتیش؛ باب چهارم در ستودن شجاعت و رجولیت؛ باب پنجم در بیان سماحت و سخاوت؛ باب ششم در مدح ثقت و امانت؛ باب هفتم در منع رشک و حسد؛ باب هشتم در کتمان سرّ از زنان؛ باب نهم در تجنب از صحبت اشرار؛ و باب دهم در ذکر توکل و قناعت (نک : سراسر کتاب). نام کتاب برگرفته از نام دو کنیز مصری به نامهای اعجوبه و محجوبه است که برای انبساط خاطر سلطان دربارۀ مسائل مختلف اخلاقی داستان میسرایند؛ مثل کلیله و دمنه که رای هند از برهمن دربارۀ «مخالفت شریر فتّان و مضرّب نمّام» یا «داستان یاران یکدل» و نظایر آن سؤال میکند و برهمن نیز حکایتی مناسب میپردازد. طی این داستانسرایی 10 روزه، هر کنیز 10 داستان، و در مجموع 20 داستان نقل میکنند. شاه موضوعی را پیش میکشد و کنیزان بر سر آن بحث میکنند و هریک در همان موضوع، اما با زاویهای متفاوت یا برعکس، داستانی نقل میکنند؛ مثلاً اعجوبه داستان بازرگانی بخیل را بیان میکند که غلامش را به سبب احسان به دختری ضعیف، در دریا میاندازد و سرانجام به جزای خود میرسد و محجوبه در مقابل، داستان پسر بزازی را نقل میکند که به وزیرِ دچار فقرشده، احسان میکند و سرانجام پاداش احسانش را مییابد (ص 56). خلاصۀ داستان اصلی چنین است: در عصر ملک سماح، بازرگانی از مصر به ایران میآید که اموال بسیار دارد. ملک سماح از او میخواهد چند کنیز شایسته به او بدهد. بازرگان دو کنیز زیبارو و خردمند عزیز مصر را به او معرفی میکند که همنشین و قصهگوی عزیز هستند. شاه از نزدیکان چاره میخواهد. یکی از درباریان خردمند وی، به نام طیفور، مأمور آوردن آنان میشود. طیفور به مجلس بزم عزیز مصر راه مییابد و با حکایتگویی، توجه وی را به خود جلب میکند. در نهایت، به حرم خاص راه مییابد. پس از مدتی، دو جمازۀ تندرو را در رباطی، دور از شهر نگه میدارد. هر روز با خوگر کردن شتران، چنان میکند که هرگاه طیفور بندشان را برمیدارد، تنها و به سرعت، به رباط میروند. طیفور در فرصتی مناسب اعجوبه و محجوبه را میفریبد و بر شتران سوار میکند و به ایران میآورد. دو کنیز پس از آنکه مراتب خردمندی خود را نشان میدهند، مأمور میشوند که بر سر 10 موضوع با هم به مناظره و داستانگویی بپردازند و شاه را سرگرم کنند. ملک سماح برای شروع بحث، هر زمان پرسشی مطرح میکند. نخست اعجوبه و سپس محجوبه در آن باب، داستانی نقل میکند (ص 19-150). ساخت اصلی کتاب را یک داستان اصلی و چندین داستان فرعی تشکیل میدهد. روش قصه در قصه و داستانگویی برای سرگرمی یا پیشگیری از مرگ سابقه دارد. برخی ساخت داستان را به بختیارنامه شبیه دانستهاند (محجوب، 449). در بختیارنامه جوانی به نام بختیار، متهم به مخالفت با سلطان و سوءقصد به او ست و هر روز برای به تأخیر افکندن عقوبت خویش داستانی میسراید (همانجا). در طوطینامه نیز طوطی برای ممانعت از خروج همسر بازرگان قصه میگوید. قصههای طوطی، عبرتانگیز، و قصههای کنیزان دربارۀ اصول اخلاقی است (همو، 452). آل داود دو ایراد بر داستان میگیرد: نخست اینکه چگونه کنیزان مصری یکشبه پس از بازگشت به ایران، به فارسی قصهگوییکردند؟ و دیگر اینکه کنیزان که از ربودن خود مطلع بودند، چرا هیچ اعتراضی نکردند؟ (ص 5). پاسخ روشن است: زمان، مکان، زبان و منطق در قصه برهم میریزد و این خود ویژگی قصههای عامیانه است. در این داستان نیز دو کنیز داستان میگویند؛ مثل شهرزاد و 7 شاهزاده در هفت پیکر. قصهگویی زنان عاقل برای پادشاه، تا روش حکومتی را بر پایۀ عدل و حکمت استوار سازد، سنتی ایرانی و در جهت اعتباربخشی به زن بوده است؛ درست زمانی که صدها داستان در مکر زنان با اصلی هندی نوشته میشد. قالب روایت، افسانۀ اخلاقی و ساختار آن داستان در داستان و مضمون و درونمایۀ آن رزمی، عشقی و اخلاقی با هدف سرگرمکنندگی است. حکایتهای اعجوبه و محجوبه از نظر لطف و دلپذیری همه در یک سطح نیست؛ اما هیچیک از آنها به اندازۀ داستان اصلی نقص ندارد (محجوب، 451). داستانهای بیستگانه چنین است: داستان شاهزادهای که بازرگانی را از دست برادر ظالمش نجات میدهد و سرانجام، پاداش نیکیاش را مییابد (ص 17)؛ داستان شاه عادلی که حاجب او برای نابودیاش میکوشد، ولی بهسبب عدلورزی شاه، دشمن او نیز بر او رحم میکند و خیانت حاجب آشکار میشود (ص 23)؛ داستان همسر شاه قیصوم که برای قتل شاه نقشهای میکشد تا انتقام پدرش را بگیرد، ولی سرانجام، رسوا و پشیمان میشود (ص 28)؛ داستان شاه جهرم که همسرش نقشۀ قتل او را میکشد و چون این ماجرا برملا میشود، زن به سزای خیانتش میرسد (ص 32)؛ داستان جواهرفروشی که در دام بلا میافتد، اما بهسبب احتیاط شاه و وزیر، بیگناهی او ثابت و گناهکار حقیقی، گرفتار و مجازات میشود (ص 38)؛ داستان غلام بیحیای بازرگان که دختر بازرگان را در شب عروسی میدزدد و سرانجام، رسوا شده، به مجازات میرسد (ص 41)؛ داستان جوانی که عزم تجارت میکند و اموالش در دریا غرق میشود و با شجاعت خود، چندین برابر آن را به دست میآورد (ص 45)؛ داستان شاهزادهای که با شجاعت، شیری را که برادرش را کشته است، میکشد و از عنایت پدرش برخوردار میشود (ص 49)؛ داستان بازرگانی بخیل که غلامش را بهسبب احسان به دختری ضعیف در دریا میاندازد و سرانجام بهجزای خود میرسد (ص 56)؛ داستان پسر بزازی که به وزیری که دچار فقر شده است، احسان میکند و سرانجام، پاداش احسانش را مییابد (ص 60)؛ داستان حکاک امینی که زنی طرار مروارید امانتی شاه را از او میدزدد، ولی سرانجام، آن مروارید بهدست حکاک میرسد (ص 65)؛ داستان زاهدی که صرّۀ امانتی مریدی را گم میکند، ولی سرانجام، آن را در شکم گاوی مییابد (ص 67)؛ داستان زن پادشاه که بهسبب حسادتورزی به دختر زرگر و توطئهچینی، رسوا میشود و به سزای خیانتش میرسد (ص 71)؛ داستان وزیری که شاه را به کشتنِ ندیم محبوبش برمیانگیزد، ولی سرانجام، خودش گرفتار میشود (ص 75)؛ داستان وزیر شاه خوارزم که با حیله، سعی در ربودن دختر شاه جند دارد، اما خود گرفتار میشود و به سزای خیانتش میرسد (ص 82)؛ داستان بزازی که برای به دست آوردن لعلی که پادشاه به زور از او گرفته است، نقشهای میکشد، ولی پیش از اقدام، از انجام نقشهاش صرفنظر میکند (ص 87)؛ داستان شاه فارس که کفشگری خائن پسرش را میدزدد و به بازرگانی میفروشد و سرانجام، شاه پسرش را مییابد (ص 91)؛ داستان شاهزادهای که بر اثر همنشینی با پسر حجّام، جاه و مالش را از دست میدهد و چون به برادرش خیانت میکند، تبعید میشود (ص 95)؛ داستان دهقانی که هزار دینار گمشدهاش به دستِ شبانی حریص میافتد، اما به سبب توکل، دوباره آن را مییابد (ص 99)؛ و داستان پسران پادشاهی که یکی از آنها، به سبب توکل، به گنجینۀ پنهانی پدرش، دست مییابد (ص 103). شخصیتهای داستان در بیشتر موارد نام خاصی ندارند: بازرگان، عزیز مصر، شاه عادل، شاه ظالم، محتشم، کنیزک پادشاه، حاجب شاه، زاهد، پادشاه کافر، دختر شاه کافر، خواهرخواندۀ دختر شاه کافر، کنیزک خاص شاه، شاه جهرم، خارکن درویش، کنیزک شاه جهرم، ملکه، زن حیلهگر، غلام شاه جهرم، پسر شاه تنکت، ملکه، بازرگان، پادشاه، زن پادشاه، پردهدار خاص ملک شاه، بزاز، زن بزاز، مادرخواندۀ بزاز، کنیزک خاص شاه، دهقان متوکل، همسر دهقان، شبان پادشاه، شاهزادۀ متوکل، و ظالم. در موارد اندک شخصیتها نام خاص، اما غیرمشهور و عربی دارند: ملک سماح، طیفور، شاه قیصوم و بطّاط. بیشتر داستانها در دربار اتفاق میافتد و شخصیتها درباری و از بازرگاناناند: گوهرفروش، شاه، وزیر، شاهزاده، بازرگان، دختر بازرگان، شاه کشمیر، غلام بازرگان، پادشاه تنکت، کوتوال قلعۀ بزاز، کاتب، خطاط، زرگر، و دختر زرگر. برخی بنمایههای داستانها عبارتاند از: عاشق شدن با اولین دیدار، فریب، زنستیزی، ناشناس بودن، گریز، زهر دادن، گنج یافتن، پندخواهی، عفو و بخشایش، خیانت، کینه، دسیسه، مجازات، سفر دریا، تجارت، اسارت، غرق شدن کشتی، جاسوسی، اقرارگرفتن، و چاه. چند دهه پس از تألیف کتاب، در اواخر قرن 7 ق مؤلف ناشناسِ کتاب تحفه (چ 1339ش)، بخشهایی را از اعجوبه و محجوبه اقتباس میکند: مثل حکایت اعجوبه در عدل و انصاف (سرخسی، 18؛ قس: تحفه، 39) و حکایت محجوبه در حلم (سرخسی، 32؛ قس: تحفه، 59). تحفه با 10 باب در اخلاق و سیاست برای نصرتالدین احمد بن یوسف شاه بن الپ ارغون بن هزار اسب، از اتابکان لرستان (696-733ق / 1297-1333م) نگاشته شده است. آل داود با یادآوری این نکته و مقایسۀ چند بخش، مینویسد: «در شیوۀ نگارش تحفه، از روانی و زیبایی نثر اعجوبه و محجوبه خبری نیست» (ص 6). برخی گزینههای قالبی چنین است: «آوردهاند که» آغاز تمام حکایتها «ملاحان بحار و سیاحان بیدای اسمار...». فوشهکور، از این گزینۀ قالبی آغاز داستان گمان برده که این حکایت زبانزد دریانوردان و مسافران بوده است (ص 403). نثر کتاب اندکی مصنوع و متکلف است و نویسندۀ آن، خاصه در مقدمه و هر جا که مجال صنعتگری یافته، کوشیده است تا آن را با شعرهای پارسی و احیاناً عربی و آیات و احادیث بیاراید، اما داستانها نثری سادهتر دارند. مؤلف در نگارش کتاب به کلیله ـ و دمنه نظر داشته و گاه عین برخی عبارتهای کلیله را به کار میبرد. کاربرد نثر مسجع و موزون، روش سعدی در گلستان را تداعی میکند. وجود انواع سجعها، جناسها، موازنهها، تنسیق الصفات و دیگر آرایههای بدیعی، همچنین انواع تشبیهات، استعارهها، کنایات و مجازها، این اثر را به کتابی ادبی تبدیل کرده است تا عامهپسند. بیهوده نیست که فوشهکور آن را نیمه عامیانه ذکر کرده است (نک : آل داود، 4). محجوب نیز تردید میکند که کتاب عامیانه باشد و مینویسد: «این کتاب را شاید نتوان در جزو داستانهای عامیانه به شمار آورد؛ انشای آن در پارهای موارد اندکی مصنوع و متکلف است» (ص 450). با این همه، محجوب آن را جزو داستانهای عامیانه معرفی میکند و محتوای داستانی آن عامیانه نیز هست. مصحح کتاب برخی ویژگیهای سبکشناسی اثر را بر میشمرد؛ از جمله کاربرد مصدر کامل به جای مرخم، کاربرد افعال به صورت قیاسی (مینگرید به جای مینگریست)، کاربرد «ی» حاصل مصدر، تکرار فعل ربطی، کاربرد «ی» وحدت و نکره، حرف اضافۀ به، حذف، کاربرد افعال پیشوندی و کاربرد افعال آغازین (سمیعزاده، 20-27). برخی امثال کتاب در متون دیگر دیده نشده است، مانند «با حکم فلک کس بر نیاید» (ص 20)؛ «چون مرائی سیر خورده کلوخ بر لب مالیم» (ص 89)؛ «چیزی است هر آینه درین زیر گلیم» (ص 178)؛ «رستگاری در راستکاری است» (ص 59)؛ «هر که زن را محرم سرّ کند، سر به باد دهد» (ص 105). در اعجوبه و محجوبه به برخی آداب و رسوم اشاره شده است که بر ارزشهای کتاب از حیث پژوهشهای مردمشناختی میافزاید؛ نظیر اعتقاد به سیرت کژ و سرشت جفاکار زنان (ص 13)؛ حق نان و نمک (ص 22)؛ تحفه بردن برای شاه (همانجا)؛ کمان سه پی (ص 47)؛ عنبر اشهب هزارمثقالی (ص 57)؛ شیوههای تنبیه (داغ کردن با پنجاه دیناری، قطع دست، صلب) (ص 61، 62)؛ قربانی کردن در ایام تشریق (ص 69)؛ سخن گفتن زنان با مردان از پس پرده (ص 72)؛ طلاق دادن (ص 75)؛ شیوههای عیاری؛ کشتن با زهر (ص 77)؛ سر طلاق (ص 85)؛ تشتداری شاه (ص 87)؛ پاره لعل پنجاهمثقالی (همانجا)؛ اعتقاد به اینکه داشتن خال سیاه بر کتف نشانۀ آفات و خطرات بسیار در زندگی است (ص 91)؛ انگشتر لعل ممسوح (ص 96)؛ و انگشتری مشبّک (ص 97).
آل داود، علی، برگزیدۀ اعجوبه و محجوبه (ضمیمۀ شم 6 نامۀ فرهنگستان)، تهران، 1378 ش؛ تحفه، به کوشش محمدتقی دانشپژوه، تهران، 1339 ش؛ سرخسی، حامد، اعجوبه و محجوبه، به کوشش رضا سمیعزاده، تهران، 1381 ش؛ سمیعزاده، رضا، مقدمه بر اعجوبه و محجوبه (نک : هم ، سرخسی)؛ فوشه کور، شارل هانری، اخلاقیات، ترجمۀ محمدعلی امیر معزی و عبدالمحمد روحبخشان، تهران، 1377 ش؛ محجوب، محمدجعفر، ادبیات عامیانۀ ایران، به کوشش حسن ذوالفقاری، تهران، 1387 ش.
حسن ذوالفقاری
کاربر گرامی برای ثبت نظر لطفا ثبت نام کنید.
کاربر جدید هستید؟ ثبت نام در تارنما
کلمه عبور خود را فراموش کرده اید؟ بازیابی رمز عبور
کد تایید به شماره همراه شما ارسال گردید
ارسال مجدد کد
زمان با قیمانده تا فعال شدن ارسال مجدد کد.:
قبلا در تارنما ثبت نام کرده اید؟ وارد شوید
فشردن دکمه ثبت نام به معنی پذیرفتن کلیه قوانین و مقررات تارنما می باشد
کد تایید را وارد نمایید