اشعار عامیانۀ ایران
مرکز دائرة المعارف بزرگ اسلامی
شنبه 23 آذر 1398
https://cgie.org.ir/fa/article/238386/اشعار-عامیانۀ-ایران
دوشنبه 13 اسفند 1403
چاپ شده
1
اَشْعارِ عامیانۀ ایران (در عصر قاجاری)، اثری از والنتین الکسیویچ ژوکوفسکی (1858- 1918م)، ایرانشناس روسی، در اواخر سدۀ 19 م / 13 ق. ژوکوفسکی مواد و محتویات کتاب را در ایران گردآوری، و در 1902 م در سن پترزبورگ منتشر کرد. او که یادگیری زبان فارسی را در روسیه آغاز کرده بود، برای تکمیل آن و نیز به قصد پژوهش در زمینۀ ایرانشناسی با بورس دولتی روسیۀ تزاری دو بار به ایران سفر کرد (طبیبزاده، 133). ژوکوفسکی از نخستین ایرانشناسانی است که کوشش کرده است به صورت علمی و از طریق کار میدانی نمونههایی از ادبیات شفاهی ایران را ثبت و ضبط کند. او نخستین بار در 1300 ق / 1883 م، یعنی زمانی که فقط 25 سال داشت، به ایران آمد. نزدیک به یک سال به کارهای مقدماتی و آشنایی علمی با زبان مردم سرگرم شد (نک : ژوکوفسکی، 18). در ربیعالاول 1312 / سپتامبر 1894 به اصفهان، و از آنجا به شیراز رفت. در ضمن این سفر که تا 1896 م ادامه یافت، اقدام به گردآوری ادبیات شفاهی در این شهرها و روستاهای بین راه کرد. 13 سال بعد در 1317 ق / 1899 م، دوباره به ایران آمد و در اقامتی کوتاهمدت در تهران، ضمن ثبت نمونههایی دیگر از ادبیات شفاهی رایج در میان مردم، به رفع نقایص و بازبینی یادداشتهای سفر پیشین خود پرداخت (همانجا). ژوکوفسکی پس از بازگشت به روسیه یادداشتهای خود را تنظیم کرد، آنها را به زبان فارسی و به همراه ترجمۀ روسی در کتابی با عنوان نمونههایی از ادبیات عامیانۀ فارسی، به چاپ رساند ( کتابشناسی ... ، 216-217). این کتاب در 1382 ش یعنی 100 سال پس از نخستین انتشار، به کوشش عبدالحسین نوایی و با عنوان اشعار عامیانۀ ایران (در عصر قاجاری) به همراه تعلیقات و توضیحات بسیار مفید در تهران منتشر شد. ضمناً مقدمه و توضیحات ژوکوفسکی در مواضع مختلف کتاب که به زبان روسی بوده، با همیاری باقر مظفرزاده به فارسی ترجمه شده است. این مجموعه که در ردیف اولین کارهایی است که در زمینۀ گردآوری و چاپ ترانهها، تصنیفها و دیگر انواع شعر شفاهی مردم ایران صورت گرفته، از چند جهت دارای اهمیت است. اول آنکه کتاب مربوط به یکی از دورههای بسیار پرتکاپوی تاریخ اجتماعی ایران است؛ دورهای که با تحولی کیفی، سرانجام به انقلاب مشروطیت ایران ختم گردید. از این رو، اشعار و محتویات آن میتواند روشنگر بسیاری از مسائل اجتماعی آن دوره باشد. نوع نگاه مردم به استبدادِ در حال زوال قاجار، هجو و استهزای مستبدانی همچون ظل السلطان و سرانجام، برخورد و مقابلۀ مردم با برخی اندیشهها و پدیدههای وارداتی، به صراحت در این اشعار بازتاب یافته، و به خوبی قابل پیگیری است. دوم آنکه ژوکوفسکی زمانی دست به این کار زد که ادبیات شفاهی و بهویژه انواع منظوم آن به هیچ وجه مورد توجه ادیبان و روشنفکران ما نبود و در نظر آنان چنین اشعاری سبک و بیمایه جلوه میکرد. این برداشت «نه تنها در میان مردم عادی، بلکه در میان طبقۀ تحصیلکرده و با فرهنگ» نیز وجود داشت (ژوکوفسکی، 16). ژوکوفسکی خود در این باره میگوید: «ایرانیان با وجود عشق و شیفتگی که به هر نوع مجموعۀ منتخبات دارند، حتى یک مجموعۀ سرود ملی نداشته و ندارند» (همو، 17). جنبۀ سوم اهمیت این کتاب به شیوۀ کار مؤلف مربوط میشود که بخشهای فراوانی از مواد کتاب را مستقیم از زبان مردم ثبت کرده است. به رغم ضعفهای جدی در کار ژوکوفسکی، که بدان اشاره خواهد شد، این مجموعه میتواند منبع مهمی برای بررسی واژههای زبان گفتاری آن دوره باشد. افزون بر این، با توجه به اینکه بسیاری از ترانههای بخش دوم و سوم کموبیش اکنون نیز در میان گروههایی از مردم نقل میشوند و روایتهای دیگری از آنها در 100 سال گذشته توسط پژوهشگران ثبت شده است، مجموعۀ حاضر میتواند به عنوان منبعی برای پژوهشهایی دربارۀ تحول و تطور ادبیات شفاهی مورد استفاده قرار گیرد. کتاب از یک مقدمه و 6 بخش تشکیل شده است. ژوکوفسکی زمان و مکان هر یک از قطعات ضبطشده را ذکر کرده است. بیشترین مواد کتاب مربوط به اصفهان و فارس است. مقداری هم از قول بوشهریهای ساکن اصفهان ثبت شده است. وی در مقدمۀ کتاب ابتدا به اهمیت ادبیات شفاهی ایران اشاره کرده است، سپس برخی ویژگیهای زبان گفتاری فارسی از جمله تبدیل برخی حروف را به همدیگر با دقت خاص و به همراه مثالهای متعدد شرح داده، آنگاه با ذکر شواهدی تأثیر این دگرگونیها را در قافیهپردازی اشعار شفاهی مورد توجه قرار داده است. ژوکوفسکی در مقدمه به مشکلی در کار پژوهش خود و شیوۀ حل آن اشاره کرده است که البته آگاهی به آن، ضعفهای موجود در مجموعۀ او را روشن میکند. وی مینویسد که در ضبط ترانههای ویژۀ زنان، مجبور بوده است که از همسرش کمک بگیرد و «در مواردی که امکان داشته» خود «از پشت در یا از پشت پرده» به یادداشتبرداری بپردازد (ص 18). همین موضوع موجب شده است که اشتباهاتی در ثبت شمار قابل توجهی از واژهها و اصطلاحات بهویژه در بخش «ترانههای عروسی» پدید آید. بخش اول کتاب که بلندترین قسمت آن را تشکیل میدهد، «ترانههای خوانندگان و نوزاندگان» نام دارد (نک : ص 23-90) و شامل 69 قطعۀ بلند وکوتاه است. برخی 3 تا 4 بیت و برخی نیز بیش از 20 بیت دارند. مؤلف در مقدمۀ این بخش مینویسد که «نوازندگان، آوازخوانان با یکهخوانان و رقاصان ارکستری با نام کلی مطربان تشکیل میدهند». او تصریح میکند که ایرانیها به این گونه قطعات «تصنیف» میگویند (ص 23). یکی از ویژگیهای تصنیفها که آنها را در شمار آفرینشهای فرهنگ عامه قرار میدهد و ژوکوفسکی نیز به آن اشاره کرده است، ناشناخته بودن سرایندۀ آنها ست. سرایندگان گمنام این تصنیفها در کار خود استفادههای فراوانی به صورتهای مختلف از اشعار شاعران گذشته یا همدورۀ خود کردهاند. در برخی موارد بیتی را در ابتدا یا ضمن تصنیف آوردهاند، مانند تصنیفهای شمارۀ 4 (ص 27) و 47 (ص 64) که به ترتیب با ابیاتی از حافظ و سعدی شروع شدهاند. استفاده از اشعار دیگران گاهی به تغییر در توالی مصرعها و ابیات کشیده میشود، مانند تصنیف شمارۀ 9 و استفاده از یکی از غزلیات شوریدۀ شیرازی (ص 33). شوریده، شاعر دورۀ ناصرالدین شاه قاجار، غزلی دارد که به قول خود وی «برای کار عمل موسیقی» سروده شده و مطلع آن چنین است: «هر چه کنی بکن، مکن ترک من ای نگار من / هر چه بَری ببَر، مبَر سنگ دلی به کار من» (ص 79). در تصنیف یادشده که برخی خوانندگان معاصر نیز با تغییراتی آن را بازخوانی کردهاند، ابتدا 6 مصرع از مواضع گوناگون این غزل نقل و سپس ابیاتی با همان وزن و قافیه به آن اضافه شده است (ژوکوفسکی، 33-34). در مواردی نیز بیتی را از شاعری وام گرفته و تغییراتی در آن دادهاند، مانند تصنیف «رفتم در میخانه / خوردم دو سه پیمانه / من مستم و دیوانه / مست را که برد خانه» (همو، 39) که کاملاً روشن است از یکی از غزلیات مشهور دیوان شمس اقتباس شده است. به همین شیوه نیز از برخی ترانههای مشهور علیاکبر شیدا و دیگر ترانهسرایان آن دوره اقتباسها شده است، مانند تصنیفهای شمارۀ 19 (همو، 41) و 45 (همو، 63) که از «نرگس مستی» و «امشب به بر من» برگرفته شدهاند (خالقی، 393). اختلال وزن، مانند بسیاری از ترانههای شفاهی، در برخی از این تصنیفها نیز دیده میشود، اما همانگونه که ژوکوفسکی نیز اشاره کرده است، این نارساییهای وزنی به هنگام خواندن اصلاح میشوند (ص 24). از نظر محتوا، ترانههای این بخش آینهای روشن از برداشت مردم آن دوره نسبت به مسائل سیاسی و اجتماعی است. این مسائل در این بخش نسبت به دیگر بخشهای کتاب با تصریح و تأکید بیشتری بازتاب یافتهاند؛ مانند هجویهای که مردم دربارۀ دختر «کنت دومونته فورته»، مؤسس شهربانی در تهران عهد ناصری ساخته بودند و روایت کاملی از آن در این کتاب آمده است: «لیلا را بردن چال سیلابی / بخشش آوردن نان و سیرابی / لیلا را بردن حموم گلشن / کنت بی غیرت چشم تو روشن» (ص 70). «دومونته فورته» که اصلاً ایتالیایی و تبعۀ اتریش بود، از طرف ناصرالدین شاه در 1296 ق / 1879 م مأمور تأسیس نظمیه شد. وی به رغم نظم و نسقی که در برخی از کارها ایجاد کرد، به سبب برخی کارهایش مورد لعن و سرزنش مردم قرار گرفت و برای تحقیر او چندین هجویه از جمله نمونۀ یادشده را، دربارۀ وی و خانوادهاش ساختند (نوایی، 2 / 689- 695). از این تصنیف چند روایت ناقص دیگر نیز ثبت شده است (احمد پناهی، 368؛ آرینپور، 2 / 155). تصنیف هجوآمیزی که در عزل ظل السلطان از حکومت اصفهان ساخته شده، نیز از این قبیل است (ژوکوفسکی، 78). شماری از ترانهها و اشعار این مجموعه از حالت هزل و مطایبه خارج شده است و با قبیحترین و رکیکترین واژهها و تعابیر، خشم سرایندگان را نسبت به منسوبان حکومت نشان میدهد؛ مانند ترانههای شمارۀ 60 و 61 که طی آنها دختر خواهر ناصرالدین شاه به سبب مراجعه به یک پزشک مرد اروپایی، به شدت هجو شده است (همو 73-75). بخش دوم کتاب به «ترانههای عروسی» اختصاص دارد و در مجموع شامل 103 قطعه است که بیشتر به صورت تکبیتی هستند (همـو 91-115). ایـن تـرانهها را ــ که در شیراز بـه آنها «واسونک» میگویند ــ زنها در مراحل مختلف عروسی مانند خواستگاری، عقدکنان، حنابندان، جهازبران و عروسکشان به همراهی «داریه» (دایره) و با آهنگی ملایم میخوانند (همایونی، 103). معمولاً پس از هر بیت زنها با صدای بلند «کِل» میزنند. مضامین واسونکهای هر مرحله تناسب دقیقی با آن مرحله دارد. به گونهای که اگر آنها را به دنبال هم بنویسیم، با مختصر دقتی به مراحل مختلف عروسیهای سنتی در شیراز و دیگر شهرهای فارس پی میبریم (همانجا؛ ژوکوفسکی، 91). همانطور که قبلاً گفته شد، اشکالاتی در ضبط واسونکها وجود دارد. مثلاً «واسونک» به غلط «روسنیک» ضبط شده است. افزون بر این، در موارد بسیاری واژهها به شکل ادیبانه و به زبان نوشتاری ضبط شدهاند. مثلاً به جای «میکنه»، «بارون»، «نباره» و «نباشه»، از «میکند» (ص 38)، «باران» (ص 95)، «نبارد» (ص 169) و «نباشد» (ص 174) استفاده شده است. این گونه ضبط کردن کلمات باعث اختلال در وزن برخی ابیات شده است، مانند «شیره داماد تو درآمد برق و برق است سینهاش / کی بگردد دور برقش خواهر کوچکترش» (ص 101). در این بیت افزون بر آنکه کلمهها باید شکسته نوشته شوند، «است» در مصرع اول نیز کاملاً زاید است. این موضوع در مواردی نیز باعث اختلال در قافیه شده است، مانند قطعۀ 76 که «دوما» را «داماد» ضبط کرده، و به این ترتیب در همقافیه بودن آن با کلمۀ «بالا» خلل وارد کرده است (ص 108). صورتهای دیگری از این گونه مشکلات را در قطعات 11، 21، 45، 72 و 86 میتوان مشاهده کرد. بخش سوم، «لالاییها»، شامل 38 قطعۀ کوتاه و بلند است (نک : ص 117- 129). ژوکوفسکی پیش از انتشار این کتاب مقالۀ مشروحی دربارۀ لالاییهای ایران انتشار داده بود و ظاهراً به همین سبب این بخش را به اختصار نوشته، از شرح برخی مطالب خودداری کرده و خوانندگان را به آن مقاله ارجاع داده است (ص 118). بخش قابل توجهی از این لالاییها هنوز هم در بسیاری از مناطق، به ویژه در مرکز و جنوب ایران با اندکی اختلاف کموبیش رایج است. مثلاً از لالایی شمارۀ 33 (ص 127) روایتهای متعددی ضبط شده است که از جمله میتوان به یک روایت از تهران (هدایت، 218)، 6 روایت از فارس (همایونی، 51-55)، یک روایت از سیرجان (مؤید محسنی، 178) و روایتهایی از یزد و کرمان (عمرانی، 95-96) اشاره کرد. این لالایی داستان زندگی زنی است که از زبان خود او برای کودک خردسالش نقل میشود و در آن میگوید که به هنگام کودکی، پدرش (یا زن پدرش) او را برای آوردن آب به سرچشمه میفرستد. او در آنجا به خواب میرود، قافلهای که از آنجا میگذشته، او را با خود به هندوستان میبرد و قافلهسالار دختر را به فرزندی میپذیرد، بزرگ میکند و با عزت و احترام به خانۀ بخت میفرستد. دختر با آنکه در ناز و نعمت بزرگ میشود، اما غم غربت روح او را آزرده کرده است. روایت ژوکوفسکی در همین جا تمام میشود؛ اما داستان در دیگر روایتها ادامه مییابد و زن نقل میکند که اکنون دارای 3 پسر است که کوچکترین آنها همان کودکی است که داستان برایش نقل میشود. در اینجا پدر یا زن پدر که اکنون به گدایی افتاده و از آنجا میگذشته، صدای دختر را میشنود و خود را به او معرفی میکند. با آنکه روایت ژوکوفسکی ناقص و در برخی مواضع به سبب ضبطِ نادرستِ کلمات دارای ابهام است، اما برای مقایسه با روایتهای متأخر بسیار مفید است. بخش چهارم، «معماها» نام دارد و شامل 95 چیستان است که در شیراز و روستای سیوند ضبط شدهاند. با توجه به نوع و محل ضبط آنها بهتر بود مؤلف عنوان «چیستان» یا اصطلاح محلی «واگوشک» را برای آنها انتخاب میکرد. شمس قیس رازی چیستان را مترادف لُغَز دانسته و در تعریف آن نوشته است: «آن است که معنیای از معانی در کسوت عبارتی مشکل متشابه به طریق سؤال بپرسند و از این جهت در خراسان آن را چیست آن خوانند» (ص 427). شمس قیس بر ویژگی آموزشی چیستان تأکید میکند و اعتقاد دارد اگر «به حشو الفاظ دراز نگردد و از تشبیهات کاذب و استعارات بعید دور بُوَد»، باعث «تشحیذ خاطر» شود (همانجا). چیستانهای رایج در میان مردم بسیار ساده بوده، و به طور عمده از زندگی و طبیعت پیرامون آنها منشأ گرفتهاند و دو کارکرد اصلی دارند، یکی پر کردن اوقات فراغت و دوم تشحیذ ذهن و هوش مردمان و به ویژه کودکان و نوجوانان (انجوی، 62؛ صوفیزاده، 36). همین ویژگیها تفاوت چیستان با معما را روشن میکند. شمس قیس دربارۀ معما مینویسد: «آن است که اسمی یا معنیای را به نوعی از غوامض حساب یا به چیزی از قلب و تصحیف و غیر آن از انواع تَعمیَت آن را پوشیده گردانند تا جز به اندیشۀ تمام و فکر بسیار به سر آن نتوان رسید» (ص 316). از این رو، میتوان گفت: برخلاف چیستان که میان عامۀ مردم رایج است، معما ویژۀ خواص بوده است و به وسیلۀ آن نسبت به دیگران فخر فروشیکرده، تواناییهای خود را به رخ حریف میکشیدهاند. چنانکه در دورهای از تاریخ ایران به ویژه از قرن 9 تا 12ق سرودن معمیات بسیار رایج بوده است و حتى «تألیف رسالههایی در فن معما» رواج مییابد (صفا، 5 / 398). در تذکرۀ نصرآبادی فصلی در 110 صفحه با عنوان «در ذکر تواریخ و الغاز و معمای متقدمین و متأخرین» وجود دارد که در آن اسامی شاعران معماگو با نمونههایی از آثارشان ذکر شده است (ص 681-792). برخی از این معماها به گونهای است که کسی بهجز خود شاعر قادر به یافتن پاسخ آنها نیست. یکی دیگر از تفاوتهای چیستان و معما آن است که چیستانهای رایج در میان مردم هم به صورت شعر و هم به صورت نثر هستند، اما بیشتر معماها به شکل منظوم بیان میشوند. مثلاً از مجموع 95 چیستانی که ژوکوفسکی نقل کرده، 53 مورد آن به نثر و 42 مورد آن به نظم است. بسیاری از چیستانها هنوز نیز در میان مردم ایران رایجاند که از جملۀ آنها میتوان به شمارههای 1، 13، 30، 32، 37، 40 و 55 اشاره کرد که یا با همان صورت، یا با اندکی تغییر در پژوهشهای جدید نیز ضبط شدهاند (نک : بهروزی، جم ). بخش پنجم با عنوان «نمونههای مضامین گوناگون» شامل 66 قطعه است که در شیراز، اصفهان و تهران ضبط شدهاند (نک : ص 149-191). این قطعات چون ذیل هیچ یک از فصول پیشین قرار نمیگرفته، در یک بخش و در کنار هم آمدهاند. این بخش شامل ترانههای چارواداران، لودگیهای زنانه، دوبیتیهای عاشقانه، اشعاری دربارۀ حوادث مختلف آن ایام و ترانههایی مربوط به برخی از بازیها و سرگرمیها هستند. بیشتر آنها (شمارۀ 23 تا 53) به موضوع عشق و دشواریهای زندگی عاشق و معشوق و بیوفاییهای زمانه مربوط میشوند (ص 149). از ترانههای این بخش نیز روایتهای دیگری در سالهای اخیر ثبت و منتشر شده است. فیالمثل از شمارههای 33 و 44، روایتهایی در جندق (سرو ... ، 171)، از شمارههای 38 و 52، روایتهایی در فارس (همایونی، 272، 287)، از شمارۀ 48، روایتی در سبزوار (میهندوست، 143) و از شمارۀ 49، روایتی در بیرجند (ناصح، 101) ثبت شده است. در ضبط برخی از قطعات این بخش اشتباهاتی صورت گرفته است که از جملۀ آنها میتوان به ترانۀ شمارۀ 26 اشاره کرد که در کتاب به این صورت آمده: نگارینم لب بوم اومد و رفت / دوباره با تن و جون اومد و رفت / چرا از هر دو دیده خون نبارد / که دلبر چشم گریون آمد و رفت (ص 169-170). ضبط مصرع دوم با استناد به روایتهای متعدد دیگر آن غلط مسلم، و صحیح آن «دوباره در تنم جون اومد و رفت» است (سرو، 115؛ همایونی، 169؛ ناصح، 50). بخش ششم و پایانی کتاب با عنوان «فهرست لغات» شامل 238 واژه و اصطلاح گفتاری است که در هیچ یک از فرهنگهای آن زمان وجود نداشته یا اگر هم موجود بوده است، به صورتی دیگر معنی شدهاند. برخی از این واژهها از زبانهای اروپایی به زبان گفتاری مردم وارد شده است، مانند تلگراف، بانژور، کمپانی، و کنت؛ برخی نیز مانند «گوتو» (بزرگ) و «کهره» (بزغاله) ویژۀ مناطق خاصی بودهاند. در پایان باید گفت که ژوکوفسکی علاوه بر این کتاب، مقالات و کتابهای دیگری در زمینۀ فرهنگ عامۀ ایران نوشته، نیز برخی از متون ادبیات کهن فارسی را تصحیح کرده است که شرح آنها در کتـابشناسی خـاورشنـاسان کشورهای مشتـرک ـ المنافع و قفقاز آمده است (نک : ص 216- 218).
آرینپور، یحیى، از صبا تا نیما، تهران، 1372ش؛ احمد پناهی سمنانی، محمد، تاریخ در ترانه، تهران، 1384ش؛ انجوی شیرازی، ابوالقاسم، گذری و نظری در فرهنگ مردم، تهران، 1371ش؛ بهروزی، محمدجواد، واگوشکها، تهران، 1380ش؛ خالقی، روحالله، سرگذشت موسیقی ایران، تهران، 1376ش؛ ژوکوفسکی، و.، اشعار عامیانۀ ایران (در عصر قاجاری)، به کوشش عبدالحسین نـوایی، تهـران، 1382ش؛ سَـروِ ایـراج، بـه کـوشش لسـان الحـق طبـاطبـایـی، تـهـران، 1387ش؛ شمس قیس رازی، المعجم، به کوشش محمد قزوینی، تهران، 1314ش؛ شوریدۀ شیرازی، محمدتقی، غزلیات، تهران، 1337ش؛ صفا، ذبیح الله، تاریخ ادبیات در ایران، تهران، 1383ش؛ صوفیزاده، اسدالله، «چیستان و خصوصیتهای آن»، مردم گیاه، 1372ش، س 1، شم 1؛ طبیبزاده، امید، «اشعار عامیانۀ ایران در عصر قاجار»، نامۀ فرهنگستان، 1384ش، دورۀ 7، شم 1؛ عمرانی، ابراهیم، لالاییهای ایران، تهران، 1381ش؛ کتابشناسی خاورشناسان کشورهای مشترک المنافع و قفقاز، تهران، 1372ش؛ مؤید محسنی، مهری، فرهنگ عامیانۀ سیرجان، کرمان، 1386ش؛ میهندوست، محسن، کلّهفریاد، تهران، 1380ش؛ ناصح، محمد مهدی، شعر دلبر، مشهد، 1373ش؛ نصرآبادی، محمدطاهر، تذکره، به کوشش محسن ناجی نصرآبادی، تهران، 1378ش؛ نوایی، عبدالحسین، ایران و جهان، تهران، 1370ش؛ هدایت همایونی، صادق، ترانههای محلی فارس، شیراز، 1379ش.
محمد جعفری (قنواتی)
کاربر گرامی برای ثبت نظر لطفا ثبت نام کنید.
کاربر جدید هستید؟ ثبت نام در تارنما
کلمه عبور خود را فراموش کرده اید؟ بازیابی رمز عبور
کد تایید به شماره همراه شما ارسال گردید
ارسال مجدد کد
زمان با قیمانده تا فعال شدن ارسال مجدد کد.:
قبلا در تارنما ثبت نام کرده اید؟ وارد شوید
فشردن دکمه ثبت نام به معنی پذیرفتن کلیه قوانین و مقررات تارنما می باشد
کد تایید را وارد نمایید