ادبیات جاده ای
مرکز دائرة المعارف بزرگ اسلامی
چهارشنبه 13 آذر 1398
https://cgie.org.ir/fa/article/238326/ادبیات-جاده-ای
سه شنبه 14 اسفند 1403
چاپ شده
1
اَدَبیّاتِ جادّهای، گونۀ خاصی از ادبیات شفاهی که به صورت دو بیتی، تک بیت، جملات کوتاه پندآمیز و کلمات قصارگونه با مفاهیم متفاوت در پشت یا درون خودروها، بهویژه خودروهای بیابانی نوشته میشود. این نوشتهها بیش از هر چیز بیانگر ذوق و روحیـات قشر رانندگان حرفهای است. از ماشین ـ نوشتهها با اصطلاحات دیگری مانند «ادبیات سیار»، «ادبیات بیابانگرد» (برهانی، 413)، «ادبیات جادهای» (باوند، نیز جلیلی، عنوان کتابها)، «خودرو نوشتهها»، «ادبیات بیابانی» (نریمان، عنوانهای مقالهها) و «ادبیات بنیهندل» (هرندی، عنوان مقاله، بش ) نیز یاد شده است. با آنکه تقریباً از آغاز عمومی شدن استفاده از اتومبیل در ایران، ماشیننوشتهها نیز رواج پیدا کرد، اما چند دهه طول کشید تا توجه پژوهشگران به این نوع ادبیات جلب شود. نخستین مقالۀ پژوهشی را در این زمینه، مهدی برهانی با عنوان «شعرهای دلپسند بیاباننوردان» در 1366ش منتشر کرد (نک : ص 413-417). پسازآن، به فاصلۀ 15 سال عباس مهیار مقالهای با عنوان «سیر و سفری با بادپایان» منتشرکرد (نک : ص 19). از این تاریخ به بعد چند کتاب و مقاله بهویژه در سایتهای اینترنتی، منتشر شد. محتوای بسیاری از این مقالهها شبیه یکدیگر است و مطلب جدیدی ندارند. در 1383 ش سایت رادیو بیبیسی فارسی در بخش صدای شما صفحهای را با عنوان «ماشیننوشتهها» به خوانندگان اختصاص داد و از آنها درخواست کرد تا اشعار و جملههای ماشیننوشتهها را در این صفحه ثبت کنند. پس از آن «ویژهنامۀ دوچرخه» در روزنامۀ همشهری، هر هفته ستونی را به این اشعار و جملهها اختصاص داد و از خوانندگانش درخواست کرد که موارد مشابه را برای انتشار بفرستند که با استقبال خوانندگان روبهرو شد. این ستون تاکنون نیز جایگاه خود را حفظ کرده است. اما نخستین کتاب را که وجه پژوهشی دارد، جعفر حمیدی با عنوان ماشیننوشتهها: شعرهای بلاگردان در باور رهنوردان بیدار، در 1381ش منتشر کرد. این پژوهش براساس تحلیل وتفسیر 650 فقره شعر و جملۀ منثور تدوین شده است. پژوهش بعدی را جواد جلیلی در 1383ش بر اساس نزدیک به 800 فقره ماشیننوشته با عنوان ادبیات جادهای انجام داد. امتیاز این کتاب نسبت به دیگر پژوهشها تلاش نویسنده در شرح سبک و شیوۀ بیان ماشیننوشتهها یعنی توضیح ویژگیهای ادبی آنها ست (ص 43-61). در 1384ش نیز احمد باوند سوادکوهی پژوهشی با عنوان ادبیات جادهای بر اساس 270 بیت شعر و 700 جملۀ منثور منتشرکرد. مؤلف مفهوم «ادبیات جادهای» را نسبت به دیگر پژوهشگران با کمی توسع بیان کرده است. وی افزون بر ماشیننوشتهها، مجموعۀ علائم کنار جادهها، تعویذها، بیمه نامهها و حتى اصطلاحاتی را که میان رانندگان رایج است، ادبیات جادهای نامیده است (ص 18). سرانجام در 1388ش جمال هادیان طبایی زواره، پژوهشی با عنوان اُتول نامه: فرهنگ ماشیننوشتهها در ایران منتشر کرد که مفصلترین پژوهش در این زمینه بهشمار میرود. وی مقدمهای مشروح دربارۀ سابقۀ حمل و نقل در ایران، سابقۀ ورود ماشین، نخستین شوفر، و مسائلی از این قبیل بر کتاب خود نوشته است که در مواردی ارتباط چندانی با موضوع کتاب ندارد، مانند آنچه دربارۀ دروازههای تهران با شرح نوشته است (ص 18-26).پیش از ورود اتومبیل به ایران، چهارپایان وسیلۀ اصلی حمل ونقل بودند. در زمان صفویه اولین بار تزار روسیه یک دستگاه کالسکه به شاه عباس دوم هدیه داد. بعدها جرج ششم نیز یک دستگاه از همین وسیله را به فتحعلی شاه قاجار اهدا کرد که از آن استفاده نشد (معتضد، 50). اما نخستین اتومبیل به نام «کالسکۀ آتشی» برای مظفرالدین شاه آورده شد (شهری، 2 / 93). پسازآن و بهتدریج دیگر اشراف صاحب اتومبیل شدند. در دورۀ قاجار درشکه برای حمل مسافر، و گاری برای حمل بار در ایران رواج عمومی یافت که به رانندگان آنها سورچی میگفتند. صاحبان این وسایل برای پیشگیری از عوارض چشمزخم، اشعار و جملاتی بر بدنۀ آنها مینوشتند. آویزانکردن نعل اسب و خرمهره به گاری و درشکه نیز با همین نیت صورت میگرفت. نعل اسب، خرمهره و اسپند بندکرده بعدها از سوی صاحبان اتومبیل و بهویژه صاحبان اتوبوس استفاده شد (آل احمد، 169). با رواج اتومبیل شغل شوفری جای شغل سورچی را گرفت (شهری، 2 / 130). شوفر کسی بود که همهجا به هنر، مقام و منزلت انگشتنما میشد و از احترام خاص و عام برخوردار بود (همو، 1 / 377). مادران، خواهران و دختران یا همسران شوفرها برایشان شعر میگفتند. برای نمونه در برخی شهرهای خوزستان که حوزۀ فعالیت شرکت نفت بود، شعرهایی ثبت شده که به گفتۀ راویان آنها مربوط به سالهای 1320ش است، مانند «ماشینُم انترناشه پشتش تریلی / یا گَچُم یا پازنون یا سنتریلی»؛ یا این بیت: خداوندا دلم شوفر پسنده / لباس شوفری کوتاه بلنده.
با آنکه بخش قابل توجهی از ماشیننوشتهها شامل ابیات و مصرعهای شاعران گذشته و معاصر زبان فارسی است (نک : دنبالۀ مقاله)، باید ماشیننوشتهها را بخشی از فرهنگ مردم بهطور عام، و ادبیات شفاهی بهطور خاص بهشمار آورد، زیرا اولاً بسیاری از ماشیننوشتهها نتیجۀ ذوق صاحبان وسایل نقلیه یا دوستان آنها است که بیشتر به صورت جملههای منثور بر بدنۀ این وسایل نوشته شدهاند و در بسیاری موارد با خلق کنایات و تلمیحات بکری مواجه میشویم که در این نوشتهها استادانه به کار رفتهاند (آنیزاده، 99). ثانیاً، شماری از ابیات شاعران با تغییراتی متناسب با روحیات قشر راننده استفاده شدهاند؛ مانند این بیت ملکالشعرا محمدتقی بهار: در طواف شمع میگفت این سخن پروانهای / سوختم زین آشنایان ای خوشا بیگانهای (ص 1204)، که مصرع دوم آن به این صورت تغییر کرده است: «سبقت بیجا مگیر جانا مگر دیوانهای» (حمیدی، 118). مصرع دوم به این صورت نیز ثبت شده است: «سر پیچ سبقت مگیر جانا ... » (همانجا؛ هادیان، 162). سوم، وزن معیوب بسیاری از این اشعار نشان میدهد که بیشتر سینه به سینه به رانندگان رسیده، و در این نقل شفاهی تغییر و تبدیلهایی در آنها صورت گرفته است (همو، 58-59). به همین سبب، از برخی بیتها روایتهای مختلفی ثبت شده است، مانند «درقمار زندگانی من همیشه باختم / گرچه تکخال محبت بر زمین انداختم» (باوند، 47) که به این صورت نیز ثبت شده است: در قمار زندگانی عاقبت ما باختیم / بس که تکخال محبت بر زمین انداختیم (هادیان، 236). چهارم، بخش بسیاری از این اشعار با استناد به قطعات مختلف اتومبیل سروده شدهاند و کاملاً مشخص است که ساخته و پرداختۀ خود رانندگان یا دوستان آنها ست. سرایندگان این اشعار مانند دیگر اجزاء ادب شفاهی نامشخص هستند (برای نمونه، نک : همو، 172-173). پنجم، وجود زبان گفتاری در بخش قابل توجهی از ماشیننوشتهها مانند «چرا غم میخوری از بهر مردن / مگر آنانکه غم خوردن، نمردن» (باوند، 39)، یا این موارد: «داداش مرگ من یواش»، «اوستا کریم نوکرتیم» (جلیلی، 83، 93). به این موارد باید دوبیتیها وترانههای محلی و نیز امثال و حکم بهکار رفته در ماشیننوشتهها را نیز اضافه کرد.
برخی از پژوهشگران سبب شکلگیری ماشیننوشتهها را با باورهای ایرانیان دربارۀ چشمزخم و راههای دفع آن مرتبط دانستهاند. قربانیکردن با هدف دفع قضا و بلا، بستن تعویذ بر بازوی کودکان یا آویزانکردن آن بر گردن حیواناتی که نقش اساسی در معیشت خانواده داشتند و نیز اسپند دودکردن و شکستن تخممرغ (آل احمد، 169؛ هدایت، 44؛ طباطبایی، 531-534)، از باورهای کهن ایرانیان برای مقابله با چشمزخم بهشمار میرود. با ورود اتومبیل به زندگی ایرانیان بهعنوان وسیلۀ امرارمعاش، این اعتقادات، با همان نیات دربارۀ این وسیله نیز اعمال شد. نوشتن جملههایی مانند «بر چشم بد لعنت» یا «جان مولا بگو ماشاالله» بر بدنۀ اتومبیلها در حقیقت ادامۀ همان باورها و اعتقادات است (باوند، 26؛ حمیدی، 56). رانندگانی که در طول شبانهروز در جادههای پرخطر و بیشتر در تنهایی دشت، بیابان، کوه و دره را میپیمایند، همواره در اندیشۀ بازگشت به دامن خانواده هستند و در مقابله با خطراتی که بهطور مداوم آنها را تهدیدمیکند، دل به خدا و تقدیر میبندند و با نوشتن جملهای یا شعری بر وسیلۀ امرار معاش خود، روح خویش را آرامش میدهند؛ همچون قطعهای نمک یا تعویذ یا دعای چشمزخم که کشاورزی به گردن گاو شیرده خود آویزان میکند (همو، 56-57). اگرچه صرفاً دربارۀ اشعار و جملههای دعایی این تحلیل صحیح است، نمیتوان آن را به دیگر ماشیننوشتهها تعمیم داد. برخی از پژوهشگران موضوع را از زاویۀ دیگر نیز بررسی کردهاند، و معتقدند که اتومبیل در این باره مانند رسانهای عمومی عمل میکند و واسطهای میان راننده و مخاطب برای رساندن پیام معینی میشود. رانندۀ اتومبیل از فضای شخصی پیرامون خود برای بیان اندیشهها و احساسات خویش بهره میگیرد («اشعار ... »، بش ). این دیدگاه رسانه را مفهومی عام محسوب کرده، و بر هر آنچه در دسترس عموم قرار میگیرد، اطلاق میکند (بهار، مهری، 41-42). از ویژگیهای چنین رسانهای بیهزینه بودن آن برای مخاطب است. به نظر میرسد سبب پیدایش و گسترش ماشیننوشتهها را باید با ترکیبی از هر دو نظریه تفسیر و تحلیلکرد. اگر پیدایش این بخش از ادبیات شفاهی را با جملههای حرزمانند بتوان مرتبط کرد، بیتردید گسترش و توسعۀ آن بهویژه در ارتباط با موضوعاتی مانند عشق و طنز فقط با نظر دوم قابل تفسیر و توجیه است.پژوهشگرانی که در زمینۀ ماشیننوشتهها مقاله یا کتاب منتشر کردهاند، هریک بهگونهای دست به طبقهبندی گونههای ادبی و محتوایی آن زدهاند. حمیدی این کار را بر اساس نوع ماشین انجام داده است (ص 67- 68). بر این اساس، تریلرها، کامیونهای سنگین، نفتکشها و اتوبوسهای مسافربری در یک گروه، خودروهای سبکتر مانند وانتبارها و سواریهای کرایه در گروهی دیگر، و سرانجام مینیبوسها نیز به تنهایی در یک گروه قرارگرفتهاند. مؤلف نوع اشعار و جملههای این 3 گروه را در عین حال با یک مؤلفۀ دیگر، یعنی سن راننده مرتبط میداند. از نظر وی بیشتر رانندگان گروه اول بالای 40 سال سن دارند؛ ازاینرو، واجد تجربۀ فراوان و دارای شخصیتی تودار، موقر، محتاط و همیشه بهیاد گذشته هستند. این گروه با فرارسیدن پیری به سبب نداشتن تأمین آینده نگران ازکارافتادگی خود هستند. سرنوشت این گروه با سرنوشت وسیلۀ نقلیۀ آنها درهم تنیده شده است. این گروه از رانندگان بیش از هر چیز از چشمزخم میترسند و به همین سبب جملههایی که ناظر بر دفع چشمزخم باشد، بر خودروهای خود مینویسند. ازسویدیگر، همین گروه با توجه به سن خود تصادفات رقتآور و خطرات ناشی از هرج و مرج جادهها را بیشتر تجربه کردهاند، ازاینرو، بیشتر احتیاط میکنند و درعینحال از روحیۀ جوانمردی بیشتری برخوردارند. برهمین اساس، جملههایی مانند «پسرم منتظرم باش» و «گذشت، خصلت مردان است»، را بر خودروهای خود مینویسند (همو، 68-72). اما از نظر مؤلف رانندگان گروه دوم و سوم جوانتر هستند و بر خودروهای خود جملههایی مینویسند که بیشتر جنبۀ تفننی و جلب توجه دارد، مانند «سوپر طلا» یا «نیسان خوشگله» (همو، 73-74). باوند در طبقهبندی محتوای ماشیننوشتهها شعرها را از جملههای منثور جدا کرده، و آنها را بر اساس موضوع و مفهوم در 8 گروه قرار داده است: انتقال تجربه، پند و اندرز، شکوه و فریاد، عاشقانهها، غربت، غمنامهها، مناجات، و هشدار (ص 35-71). همانگونه که مشخص است برخی از این عنوانها با یکدیگر همپوشانی دارند. برای نمونه، «انتقال تجربه» با «پند و اندرز»، و «غربت» با «غمنامهها». همو جملههای منثور را که از آنها با عنوان «تکنوشته» یاد میکند، بر اساس نوع ماشین مرتب کرده است (ص 75-120). در حقیقت وی نظام واحدی برای طبقهبندی بهکار نگرفته است. وی این موضوع را از محدودیتهای تکنوشتهها دانسته است که در قالب موضوعی نمیگنجند (ص 30). نگاهیکلی به تکنوشتهها این برهان را نفی میکند. جلیلی موضوعات ماشیننوشتهها را به 13 مورد تقسیم کرده که مهمترین آنها مذمت حسود، عشق به مادر، دوستی بزرگان دین، تسلیم، عشق، تعریف زندگی، و طلب محبت است (ص 395). در این تقسیمبندی نیز موارد همپوشانی به چشم میخورد. مثلاً «دنیا»، با «تعریف زندگی» کموبیش یکسان است. هادیان طبایی موضوعات این ادبیات را در 8 فصل بدین قرار مرتب کرده است: نیایش، عشق، طنز، شورچشمی، پند، گله و مطالبی که به زبان فارسی و انگلیسی و با خط انگلیسی نوشته شدهاند (ص 261- 269). بخش اخیر را نمیتوان موضوع مستقلی بهشمار آورد، زیرا موضوع آنها ترکیبی از دیگر موضوعات بوده، و فقط شکل بیان آنها متفاوت است، مانند «I never forget you» (ص266). هرندی آنها را در 3 گروه اصلی دینی، فلسفی و اندرزی تقسیم کرده، اما در ادامه به دو گروه دیگر، عاشقانهها و طنز نیز اشاره کرده است (ص1-3). آنیزاده مفاهیم متفاوتی مانند اعتقادات مذهبی، توکل، چشمزخم و عشق را به همراه برخی ویژگیهای این ادبیات با هم شرح داده است (ص 99-101). این مفاهیم همپوشانی فراوانی با هم دارند، مانند اعتقادات مذهبی، توکل، توسل به امامان(ع) و دعا. فصل مشترک همۀ این تقسیمبندیها دیدگاه اجتماعی ناظر بر آنها ست. درهیچیک از این تقسیمبندیها از دیدگاه انواع ادبی به ماشیننوشتهها توجهی نشده است. بههرحال، ماشیننوشتهها به رغم معانی و مفاهیم اجتماعی خود، بخشی از ادبیات شفاهی (ه م) هستند و با اندکی تسامح میتوان آنها را به 4 نوع غنایی، تعلیمی، دینی و طنز تقسیم کرد. اما جدا از این تقسیمبندیها در مجموعۀ ماشیننوشتهها نکات با اهمیتی وجود دارد که به آنها اشاره میشود: 1. در میان شاعران گذشتۀ فارسی، اشعار حافظ بیش از دیگران بهکارگرفته شدهاند؛ پس از حافظ اشعار سعدی قرار دارند و با فاصلۀ فراوان شاعران دیگری مانند صائب، فردوسی، مولوی و باباطاهر قرار میگیرند. 2. از شعر شاعران معاصر نیز استفادۀ قابل توجهی شده است که ازجمله میتوان به اشعار محمد حسین شهریار، احمد شاملو، (باوند، 102)، فروغ فرخزاد (همو، 106)، سهراب سپهری (همو، 69)، نیما یوشیج (هادیان، 150)، قیصر امینپور (همو، 258)، فریدون مشیری (همو، 239)، و هوشنگ ابتهاج (حمیدی، 162) اشاره کرد. در میان شاعران معاصر اشعار شهریار بیش از دیگران بهکار رفته است. 3. مثلهای معروف کاربرد فراوانی دارند، مانند «زبان سرخ سر سبز میدهد بر باد» (جلیلی، 103)، «قربان برم خدا را یک بام و دو هوا را» (همو، 111)، و «از کوزه همان برون تراود که درو ست» (هادیان، 220). 4. قسمتهایی از ترانههای معروف به «لسآنجلسی» (باوند، 104؛ هادیان، 152) و نیز ترانههای سنتی نیز در ماشیننوشتهها به کار رفتهاند (همو، 208، 254). 5. نام فیلمهای معروف سینمایی مانند شاید وقتی دیگر، سوته دلان، دلشدگان، داش آکل، قیصر، و سلطان قلبها (باوند، 92-94؛ آنیزاده، 101). 6. در برخی از شعرهای معروف تغییرات طنزآمیزی داده شده است، مانند «تو نیکی میکن و در دجله انداز / که شوفر در بیابانت دهد گاز» (هادیان، 168). 7. جملههایی به زبان ترکی و گویشهای محلی نیز در میان ماشیننوشتهها فراوان دیده میشود. 8. بخش اصلی شعرهای ماشیننوشتهها را اشعار شاعران ناشناس تشکیل میدهد. 9. رانندگی در جادههای مرگبار و مشاهدۀ تصادفات فراوان نوع خاصی از جهانبینی را در میان برخی از رانندگان ایجاد کرده است که غالباً بیاعتنایی به دنیا از خصیصههای اصلی آن است (آنیزاده، 100). بههمینسبب، شعرهایی مانند این نمونهها را بر بدنۀ خودروهای خود مینویسند: در این دنیای بیحاصل چرا مغرور میگردی / سلیمان گر شوی آخر نصیب گور [خوراک گور] میگردی (حمیدی، 170)، «پرنده میمیرد، بال و پرش را به خاطر بسپار» (باوند، 106) که برگرفته از شعر «پرواز را به خاطر بسپار، پرنده مردنی است» فروغ فرخزاد است. 10. بر بالای اتاقک راننده که مرتفعترین نقطۀ قابل دید کامیونها و تریلیهای بارکش است، بیشتر آیات قرآنی و نام و لقب بزرگان مذهب شیعه مانند امامان، حضرت فاطمه و حضرت ابوالفضل(ع) نوشته شده است (برهانی، 414). بر اساس یکی از پژوهشهای منتشرشده، نزدیک به 65٪ ماشینهای سنگین اینگونه بودهاند (باوند، 22). چنین رانندگانی در بسیاری موارد نام امامزادگان محل اقامت خود را بر بدنۀ خودرو مینویسند. تصویر یا طرحی از زنان زیباروی و حیواناتی چون شیر، پلنگ و اسب که نشانۀ قدرت و سرعت در جهش و شکار هستند، بر کابین رانندگان خودروهای سنگین نیز دیده میشود. همچنین در سالهای اخیر بهگونۀ جدیدی از آرایش خودروها با رنگهای قابل شستوشو و نوشتن مطالبی مذهبی روبهرو هستیم. در ایام دهۀ اول محرم بسیاری از صاحبان خودروهای سواری خودرو خود را سر تا پا با گِل آغشته میکنند و با رنگ سرخ یا قطراتی خونمانند، عزاداری و سیاهپوشی و غمگینی را برای همگان تداعی میکنند. مسلماً گلآلودکردن خودرو به همان سبک و سیاق گلگرفتن بر سر و شانه هنگام عزاداری است که نزد مردم برخی اقوام ایرانی رایج است. پوشاندن خودرو با پرچمهای سبز، سیاه یا سرخرنگ که نوشتههایی همچون یا اباعبداللٰه، یا حسین مظلوم، یا ابوالفضل و جز آنها دارد نیز در سالهای اخیر بسیار مرسوم شده است. حتى پلیسهای راهنمایی و رانندگی نیز بر وسایل نقلیۀ خود پرچمهای کوچکی که نشانۀ عزاداری ماه محرم است، نصب میکنند. در حاشیۀ بسیاری از بزرگراهها در ایام محرم بهویژه روزهای پیش از تاسوعا و عاشورا کسانی میایستند و به نقاشی، گلآلود کردن، تصویرسازی، خطاطی یا پوشاندن خودرو با پرچم میپردازند و در ازای آن پول دریافت میکنند. نکتۀ پایانی اینکه ماشیننوشتهها محدود به ایران نیست، بلکه تقریباً با همینگونه اشعار و جملهها در افغانستان نیز رایج است (نک : «ماشیننوشتهها ... »، بش ).
آل احمد، جلال، ارزیابی شتابزده، تهران، 1361ش؛ آنیزاده، علی، «تأملی در ادبیات جادهای»، شعر، تهران، 1385ش، س14، شم 48؛ «اشعار و تکنوشتههای روی وسایل نقلیه»، کرمانشاه دیار شیرین (مل (؛ باوند سوادکوهی، احمد، ادبیـات جادهای، آمل، 1384ش؛ برهانـی، مهدی، «شعرهای دلپسند بیابان ـ نوردان»، آینده، تهران، 1366ش، س13، شم 6-7؛ بهار، محمدتقی، دیوان، به کوشش مهرداد بهار، تهران، 1368ش؛ بهار، مهری، «اسکناس و نظام مبادله و ارتباطی: تحلیل نوشتههای روی اسکناسهای ایرانی»، فرهنگ مردم ایران، تهران، 1387ش، شم 12؛ جلیلی، جواد، ادبیات جادهای، قم، 1383ش؛ حمیدی، جعفر، ماشیننوشتهها، شعرهای بلاگردان در باور رهنوردان بیدار، تهران، 1381ش؛ شهری، جعفر، تاریخ اجتماعی تهران در قرن سیزدهم، تهران، 1378ش؛ طباطبایی اردکانی، محمود، فرهنگ عامۀ اردکان، تهران، 1381ش؛ «ماشیننوشتهها، زبان مخفی رانندگان»، بیبیسی ...(مل )؛ معتضد، خسرو، از ماشین دودی ناصرالدین شاه تا بنز الگانس، تهران، 1386ش؛ مهیار، عباس، «سیر و سفری با بادپایان»، همشهری، تهران، 1381ش، شم 2721؛ هادیان طباییزواره، جمال، اتولنامه: فرهنگ ماشیننوشتهها در ایران، تهران، 1388ش؛ هدایت، صادق، فرهنگ عامیانۀ مردم ایران، به کوشش جهانگیر هدایت، تهران، 1381ش؛ هرندی، ابراهیم، «ادبیات بنی هندل»، اخبار روز (مل )؛ نیز:
Akhbare rooz, www.akhbare-rooz.com / article.Jspessayld=34251; BBC Persian, www.bbc.co.uk / persian / interactivity, 2005 / 8 / 22; Kermanshah, www.kermanshah.blogsky.com / 1387 / 07 / 25 / post-235 / .محمد جعفری (قنواتی)
کاربر گرامی برای ثبت نظر لطفا ثبت نام کنید.
کاربر جدید هستید؟ ثبت نام در تارنما
کلمه عبور خود را فراموش کرده اید؟ بازیابی رمز عبور
کد تایید به شماره همراه شما ارسال گردید
ارسال مجدد کد
زمان با قیمانده تا فعال شدن ارسال مجدد کد.:
قبلا در تارنما ثبت نام کرده اید؟ وارد شوید
فشردن دکمه ثبت نام به معنی پذیرفتن کلیه قوانین و مقررات تارنما می باشد
کد تایید را وارد نمایید