آی تو به باغ رفته بودی
مرکز دائرة المعارف بزرگ اسلامی
دوشنبه 11 آذر 1398
https://cgie.org.ir/fa/article/238099/آی-تو-به-باغ-رفته-بودی
سه شنبه 14 اسفند 1403
چاپ شده
1
آیْ تو به باغْ رَفْته بودی، از نمایشهای شاد رایج در بیشتر مناطق ایران. اگرچه این نمایش را بیشتر زنانه دانستهاند، اما به گواهی برخی منابع، نمونههایی از اجرای آن در میان مردان و گردهماییهای خانوادگی نیز در دست است (احمدپناهی، 102).نمایش «آی تو به باغ رفته بودی» با الهام از بیت آغازین نمایش معمولاً با این عنوان و در مواردی با عنوان «یار منو دیده بودی» خوانده میشود. این نمایش در دورۀ قاجار، در میهمانیها و جشنهایی چون عروسی، حنابندان، ختنهسوران و جز آن، با بازی زنی خوشذوق، در قالب رقص و با همراهی ساز و تنبک (دنبک) یا دایره (داریه) اجرا میشد (انجوی، 101؛ شاملو، 3 / 767)؛ اگرچه در دورههای بعد هم این نمایش کموبیش در مجالس زنانه اجرا میشده است. افزون بر اجرای حرکات موزون که بر جذابیت نمایش میافزود، آنچه موجب شباهت بیشتر این نمایش به رقص میشد، آن بود که شخصیت اصلی نمایش و یار غیابی او با نامی خاص شناخته نمیشدند؛ برای اجرای نمایش نیازی به طراحی صحنه، طراحی لباس و چهرهپردازی ویژه نبود و ترانۀ نمایش از ابیاتی تشکیل شده بود که به صورت ترجیعبند در طول نمایش تکرار میشدند.ترانۀ نمایش در زمرۀ ترانههای عامیانه دستهبندی میشود و داستان مردی را روایت میکند که از دیگری که یار (معشوقه) او را دیده است، جویای احوال وی میشود.به طورکلی اجرای نمایشهای شادیآور زنانه در مجالس شادی محدود به یک نمایش نبود. با توجه به کوتاه بودن بیشتر این نمایشها معمولاً گروهی از بازیگران حرفهای یا زنان خوشذوق به تناسب نقش و اجرا، به بازی در یک یا چند نمایش از این مجموعه میپرداختند. در نمایشهایی چون «آی تو به باغ رفته بودی»، بازیگرانی که در آن نمایش نقشی را ایفا نمیکردند، در قسمتهایی که به همخوانی تماشاگران نیاز داشت، جمعیت را با خود همراه میکردند تا به گرمای بازی بیفزایند. افزون بر این آنچه بر گرمای اجرا میافزود، قدرت بازیگر اصلی در بداههپردازی و ارائۀ پاسخ مناسب به طنزپردازی تماشاگران بود (همانجا).اما اجرای نمایش با توجه به نقش بازیگر اصلی آن در دو روایت گزارش شده است: در نمونۀ اول با وجود مرد بودن شخصیت اصلی نمایش، سنت نقشپوشی مردانه صدق نمیکرد، چرا که بازیگر زن در شکل و شمایلی زنانه عهدهدار این نقش میشد و حتى عشوهگریهای زنانه را چاشنی بازی خود میکرد. شاید به نظر برسد این نوع بازی ناشی از مضمون عاشقانۀ نمایش و محدودیتهای اجتماعی در ابراز این احساس بوده است که موجب جا به جایی شخصیت زن و مرد در ترانۀ نمایش شده است؛ اما گزارشهایی از ترانههای عامیانۀ همان دوره در دست است که در آنها زنان به مردان محبوب خود ابراز علاقه کردهاند. از دیگر سو، اعمال این محدودیت در مضمون، خلاف جریان رایج در نمایشهای زنانه و بیپروایی زنان برای طرح مسائل مگو در آنها ست (نک : ه د، آبجی گل بهار؛ برای اطلاعات بیشتر از برخی ترانههای عامیانۀ عاشقانۀ زنان، نک : ژوکوفسکی، 66-67، 161، 170، 172-173؛ نیز دربارۀ نمایشهای زنانه، نک : ه د، بازیهای نمایشی زنانه).اما شیوهای دیگر از اجرای این نمایش گزارش شده است که از سنت نقشپوشی مردانه پیروی میکرد. همچنین افزون بر جمعیت همخوان که در نمایش حضور فعال داشتند، زنی خوشسر و زبان نیز نقش مقابل مردپوش را بازی میکرد و مخاطب او قرار میگرفت (یزدان عاشوری، 138). در هر دو صورت اجرا، نمایش به این ترتیب آغاز میشد که بازیگر نقش اصلی رو به جمعیت تماشاگران یا بازیگر دوم میخواند: «آی تو به باغ رفته بودی؟ یار منو دیده بودی؟» و جمعیت (بازیگر دوم) به ترتیب پاسخ میداد: «بله بله بله رفته بودم» و «بله بله بله دیده بودم»، بعد از این نوبت به این پرسش میرسید که «کجای یارم درد میکرد؟» و جمعیت (بازیگر دوم) جواب میداد: «سر یارت درد میکرد» و بازیگر در حالی که ادا درمیآورد و به سر خود اشاره میکرد، همراه با تماشاگران میخواند: «واخ سر یار سربند میخواد / بگیرم و من ماچش کنم ایشالا / زیر بغلم خوابش کنم ایشالا». و به همین ترتیب این دو پرسش و پاسخ در طول نمایش میان بازیگر وتماشاگران رد و بدل میشد و در هر قسمت، جمعیت (بازیگر دوم) به ترتیب ابرو، چشم، لپ و لب را جایگزین سر میکرد و بازیگر نیز هربار متناسب با هر عضو عبارتی را در ادامۀ عبارات قبل میآورد. چنانکه در انتها میخواند: «سر یار سربند میخواد / ابروی یار وسمه میخواد / چشم یار سرمه میخواد / لپ یار سرخاب میخواد / لب یار بوسه میخواد / بگیرم و من ماچش کنم ایشالا / زیر بغلم خوابش کنم ایشالا». در حالی که آهنگ نمایش تند میشد و به تناسب آن رقص بازیگر و تشویق تماشاگران اوج میگرفت، نمایش به پایان میرسید (انجوی، 101-102).بنیان نمایش در مناطق مختلف ایران چون قزوین، بیرجند، یزد، سیرجان، شهرکرد، نیشابور بر همین اساس بود؛ با این تفاوت که ترانۀ نمایش در هر منطقه به لهجۀ محلی خوانده میشد و یا در جریان نمایش به قسمتهای دیگری از بدن یار چون صورت، گوش، دندان، گردن، سینه، ناف، شکم، دست، پا و جز آن نیز اشاره میشد (نک : همو، 103- 108؛ شاملو، 3 / 768- 769).
احمدپناهی سمنانی، محمد، ترانههای دختران حوا، تهران، 1380ش؛ انجوی شیرازی، ابوالقاسم، بازیهای نمایشی، تهران، 1352ش؛ ژوکوفسکی، و.، اشعار عامیانۀ ایران، به کوشش عبدالحسین نوایی، تهران، 1382ش؛ شاملو، احمد، کتاب کوچه، تهران، 1361ش؛ یزدان عاشوری، فروغ و جواد انصافی، نمایشهای زنانۀ ایران، تهران، 1388ش.
نسیم مقرب
کاربر گرامی برای ثبت نظر لطفا ثبت نام کنید.
کاربر جدید هستید؟ ثبت نام در تارنما
کلمه عبور خود را فراموش کرده اید؟ بازیابی رمز عبور
کد تایید به شماره همراه شما ارسال گردید
ارسال مجدد کد
زمان با قیمانده تا فعال شدن ارسال مجدد کد.:
قبلا در تارنما ثبت نام کرده اید؟ وارد شوید
فشردن دکمه ثبت نام به معنی پذیرفتن کلیه قوانین و مقررات تارنما می باشد
کد تایید را وارد نمایید