حجاز، جزیرة العرب
مرکز دائرة المعارف بزرگ اسلامی
دوشنبه 4 آذر 1398
https://cgie.org.ir/fa/article/226923/حجاز،-جزیرة-العرب
دوشنبه 13 اسفند 1403
چاپ شده
20
حِجاز، منطقهای در غرب و شمالغربی جزیرةالعرب (عربستان سعودی).حجاز در لغت برگرفته از حَجز، به معنی منع یا جدا کردن دو چیز است (خلیل بن احمد، 3 / 70؛ ابندُرید، 514-515؛ ابنمنظور، ذیل حجز)، و در اصطلاح نامی برای منطقۀ معروف در جزیرةالعرب است. جغرافیانویسان مسلمان حجاز را یکی از مناطق پنجگانۀ جزیرةالعرب در کنار تِهامه، نَجد، عَروض و یمن بهشمار آوردهاند (نک : ابوعبید، 1 / 7؛ یاقوت، 2 / 77؛ ابن عبدالمنعم، 164)، اما دربارۀ تعریف حجاز بین قدما اختلافنظر وجود دارد: برخی در سبب نامگذاری این منطقه گفتهاند حجاز که کوهستانی است ممتد، غَور (تِهامه یا یمن) و شام، و همچنین تهامه و نجد (بنا به گفتههای دیگر، نجد و سَراة یا یَمامه و عروض) را از هم جدا میکند (خلیل بن احمد، ابندرید، همانجاها؛ ابوعبید، 1 / 8، 10-12؛ یاقوت، 2 / 204-205؛ قس: ابنفقیه، 84؛ ابن عبدالمنعم، 188).
مؤلفان دربارۀ محدودۀ جغرافیایی که حجاز بر آن دلالت دارد، اختلاف دارند، که به نظر میرسد ناشی از دگرگونی در تقسیمات اداری و اوضاع سیاسی یا تداول عرفی بوده است (برای اختلاف آراء در این باره، نک : علی، «تحدید ... »، 2- 9؛ رجب، 37-42)؛ چنانکه گاه اَیله، مَدْیَن و فلسطین را جزو حجاز شمردهاند (نک : مقدسی، 178؛ ابوعبید، 1 / 12؛ یاقوت، 1 / 422)؛ یا بنا به عرفْ تهامه را نیز جزو حجاز دانسته، یا حجاز را بر منطقۀ جنوبی طائف اطلاق کردهاند (وهبه، جزیرة ... ، 14؛ دباغ، 1 / 65؛ شریف، دور ... ، 3) و گاه یمامه را ــ که بخشی از نجد و در جنوب آن بوده است ــ از حجاز بهشمار آوردهاند (اصطخری، 14؛ ابنحوقل، 1 / 19؛ فیروزآبادی، 102). برخی نیز نیمی از مدینه را حجازی و نیم دیگرش را شامی دانستهاند (همو، 103)، یا مکه را جزو تهامه به حساب آوردهاند (نک : یاقوت، 2 / 205). بنا به تعریفی دیگر که با جغرافیای طبیعی منطقه سازگار است، حجاز از صنعای یمن در جنوب تا حدود بادیةالشام در شمال جزیرةالعرب گسترده است و به این معنی حجاز عبارت است از سراسر رشتهکوههای سراة / سَرَوات که از جنوب تا شمال جزیرةالعرب امتداد دارد و جلگۀ باریک ساحلی تهامه و سپس دریای سرخ در غرب، و فلات نجد در شرق آن واقع است و این جبال حد فاصل آنها بهشمار میرود (همدانی، 85 ؛ ابوعبید 1 / 8- 9؛ یاقوت، 2 / 77، 205؛ کحاله، 130-131؛ باوزیر، 8؛ ابنخمیس، 328- 329؛ قس: علی، الحجاز ... ، 66، که اطلاق حجاز را فقط بر بخش میانی سلسلهجبال سراة درست دانسته است). با این همه، تعیین حدود این منطقۀ وسیع به صورتی یکسان و قطعی برای همۀ دورههای تاریخی، امکانپذیر نیست. منابع جغرافیای اسلامی سَرغ (واقع در شمال تبوک) شَغب و بَدا را حدود شمالی حجاز در سمت شام (یاقوت، 1 / 523، 2 / 205، 3 / 77؛ ابوعبید، 1 / 10-11)، و روستای عَرج را در غرب حد فاصل حجاز با تهامه (همو، 1 / 14، 322) و معدن سُلیم (به سمت صنعای یمن) و گاه طائف، بیشه یا عَسیر را حد جنوبی حجاز (همو، 1 / 12؛ علی، همان، 436؛ شراب، 97) و ذات عِرق در شرق حجاز را حدفاصل آن با نجد دانستهاند (یاقوت، 4 / 746). برخی نیز حدود شرقی حجاز را تا فَیْد و دو کوه طیّ یعنی اَجأ و سَلْمى امتداد دادهاند (همدانی، همانجا؛ علی، همان، 73؛ قس: ابنقتیبه، 567).برخی دیگر گفتهاند حجاز از مَعان (جنوب غربی اردن) و دماغۀ خلیج عَقَبه در شمال تا نقطهای بین لَیث و قُنفُذه (غرب عَسیر) در جنوب امتداد دارد. غرب آن دریای سرخ است و حدود شرقی آن بسته به قدرت اشراف محلی حاکم بر منطقه و سلطۀ قدرت مرکزی (خلفا و سلاطین) متغیر بوده است (وهبه، همانجا؛ ریحانی، ملوک ... ، 1 / 28؛ برای گفتههای دیگر نویسندگان معاصر، نک : کحاله، 131). با توجه به این آراء، تعیین مساحت دقیق حجاز دشوار است. گفته شده است حجاز مشتمل بر منطقهای است که از حدود ˚29 یا˚30 عرض شمالی تا حدود ˚20 عرض شمالی در امتداد شمالغربی به جنوبشرقی دریای سرخ گسترده است (دباغ، 1 / 65). طول این منطقه از حدود مرز اردن در شمال تا حدود یمن در جنوب حدود 700 میل (یا 500‘1 تا 700‘1 کمـ ) و عرض آن از غرب به شرق 10 تا 40 میل (15 تا 65 کمـ ) شامل اراضی پست و کمارتفاع تهامه و حجاز در غرب سراة است. برخی نیز عرض حجاز را 250 میل نوشتهاند (رجب، 52-53؛ شریف، عبدالرحمان، 1 / 53؛ مختار، 1 / 24؛ قس: وهبه، همانجا؛ صبری پاشا، 132). برخی منابع مساحت حجاز را 500‘388 کمـ 2 نوشته، و آن را دومین منطقه در کشور عربستان سعودی از لحاظ مساحت و جمعیت دانستهاند ( الموسوعة العربیة المیسرة، 2 / 952-953). جبال سراة / سروات (= سرزمین مرتفع) مهمترین و بارزترین ناهمواری در جزیرةالعرب به شمار میرود. سراة تودهای مستطیل شکل است و به موازات دشت ساحلی و دریای سرخ کشیده شده است. این رشتهکوهها در شمال کمعرض است و در قسمت میانی و جنوبی، عرض آن به 120 تا 200 کمـ میرسد. تراکم و ارتفاع این کوهها در جنوب بیشتر است و میانگین ارتفاع منطقۀ واقع در نواحی شمال مکه به 200‘1 متر از سطح دریا میرسد. در این بخش میانی حجاز سنگستانها و مخروطهای آتشفشانی بخشهای مهمی از سلسلهجبال را شکل میدهد؛ اما در شمال که جبال مدین قرار دارد، ارتفاع بعضی قلههای آن به بیش از 000‘2 متر میرسد. در نواحی جنوبی مکه، میانگین ارتفاع کوهها بین 500‘1 تا 000‘2 متر، در بخش جنوبیتر این رشتهکوه، یعنی در سراة عسیر میانگین ارتفاع به 000‘2 متر، و ارتفاع بعضی قلهها به بیش از 000‘ 3 متر میرسد. در شمال این بلندیها، تَیماء، خیبر و مدینه، و در جنوب آن طائف، بنیمالک، غامد، و زهران قرار دارد.در شرق این بلندیها فلات حجاز قرار دارد که از حِسمى تا خیبر در امتداد شمالی ـ جنوبی کشیده شده و شیب آن به سوی شمال و شرق است. وادیهای این فلات نیز به سمت شمال امتداد دارد و ارتفاع آن در سمت جنوب افزایش مییابد و به 100‘1 متر میرسد. شمال این فلات مَحَجّه نام دارد و شهر تیماء در آنجا واقع شده است. بخش جنوبی این فلات نیز صفاجه نامیده میشود و در شمال خیبر قرار دارد (شریف، عبدالرحمان، 1 / 46، 50-54). حجاز از لحاظ طبیعی مناطق متنوعی را دربرگرفته است که عبارتاند از: کوهستان، سنگستانهای آتشفشانی، دشت و نواحی پست ساحلی، وادیها و صحراها؛ بنابراین تنوع آب و هوایی منطقه موجب اختلاف سرشت و عادات مردم حجاز شده است (عمری، 17- 18). سنگستانهای آتشفشانی موسوم به حَرّه (جمع: حرار، حرّات) بیشتر در اطراف مدینه به سوی شام قرار داشتهاند و از مهمترین آنها حرههای شَوْران، سُلَیم، لَیلى، واقِم، نار، حَقل، رَجلاء، قُباء، مَیطان، و وَبَره بودهاند (نک : یاقوت، 2 / 247-253؛ فیروزآبادی، 103، 108-111).بخش شمالی حجاز کوهستانی است و شهرها و سکنۀ اندکی دارد. مهمترین شهرها و روستاهای آن عبارتاند از: عَقَبه در ساحل شرقی خلیج عقبه و در جنوب آن موَیْلِح، سپس ضُبا. در شمال حجاز معادن غنی طلا وجود دارد. بخش میانی حجاز (بین عرض شمالی˚57 و˚24) حدود 200 میل امتداد دارد. سیلابها و مجاری آب این منطقه از طریق وادی (مسیل) حَمض به دریای سرخ میریزد. شهرهای اصلی منطقۀ میانی حجاز از این قرار است: الوجه، اُمْلُج، یَنْبُع البحر، یَنبُع النخل، العلا، خیبر و حِناکیّه. بخش جنوبی حجاز بین عرض شمالی ˚24 و˚20 واقع است و مهمترین شهرهای آن عبارتاند از: رابغ، جُدّه، لَیث و مکه (وهبه، جزیرة، 18-23؛ باوزیر، 16).مکه که بَکّه و اُمالقُرى نیز نامیده شده، از مشهورترین شهرهای حجاز است و قلب این منطقه بهشمار میرود. این شهر در درهای تنگ و عمیق قرار دارد که به سمت شمالشرقی امتداد یافته و کوهها و تپههایی به ارتفاع چند صدپا آن را احاطه کردهاند و باروی طبیعی شهر به شمار میروند. هوای مکه بسیار گرم و خشک است و مهمترین آثار و بناهای مکه کعبۀ مشرّفه و مسجدالحرام است (وهبه، همان، 23؛ عمری، 19). از کوههای معروف اطراف مکه ابوقُبَیس، قُعَیقعان، جبلالنور، ثَور و عرفات است (باوزیر، 11). شهر مدینه در حدود 420 کیلومتری مکه قرار دارد و از هر سوی به جز سمت غربی با مزارع احاطه شده است. این مزارع تا چند میل پیرامون شهر گسترده شدهاند. چشمۀ زرقاء در آنجا ست و منبع آن از قباء در دو میلی مدینه است (وهبه، همان، 17؛ عمری، 20)، کوه اُحُد در 4 کیلومتری شمال مدینه قرار دارد که در 3ق / 625 م غزوۀ احد (ه م) آنجا روی داد. کوه بزرگ و سیاهرنگ وَرِقان نیز میان مکه و مدینه قرار داشت و دارای درختان گوناگون و برکهها و چشمههای شیرین بود (ابوعبید، 4 / 1377؛ یاقوت، 4 / 921-922) و کوههای قدس ابیض و قدس اسود به آن پیوسته بود (همو، 4 / 39). مهمترین وادی میان مدینه و دریا اِضَم نام دارد که شهر مدینه کنار آن واقع است. این وادی را نزدیک مدینه قَناة و بالاتر از آن (نزدیک سد) شَظاة مینامند (همو، 1 / 305). سیلابهای وادیهای شمالغربی مدینه، مانند بُطحان و عقیق در زُغابه میریزند که به دریا منتهی میشود (همو، 1 / 662؛ علی، الحجاز، 88- 89؛ نیز نک : سمهودی، 3 / 1068بب ). در 8 میلی یا یک منزلی شمالغربی مدینه جایی به نام غابه بود که بهای املاک آن در دورۀ اسلامی افزایش یافت و برخی از صحابه در آنجا زمینهایی خریدند (ابنسعد، 2 / 80، 3 / 108- 109؛ یاقوت، 3 / 767؛ سمهودی، 4 / 1275-1276). ذوالمروه در 8 منزلی شمال مدینه دارای چشمهها و مزارع بسیار بود (ابوعبید، 4 / 1218؛ یاقوت، 4 / 513). دهکدۀ بَدر در جنوب غربی مدینه 8 منزل و دو میل با شهر فاصله داشت و در سمت دریا بود و در زمان جاهلیت در آنجا بازاری برپا میشد و غزوۀ بدر نیز آنجا روی داد (برای منزلگاههای مدینه تا بدر ــ در راه مکه ــ نک : ابنهشام، 2 / 264-267؛ ابنسعد، 2 / 13).فُرع از بهترین و مهمترین آبادیها در جنوب مدینه واقع، و تا آنجا 8 منزل یا 4 روز راه بود. وادی عقیق میان مدینه و فرع جاری، و چاههای عقیق دارای شیرینترین آبهای اطراف مدینه بود (یاقوت، 3 / 877- 878، 4 / 459؛ سمهودی، 4 / 1281-1282؛ علی، همان، 117). روستای بزرگ و پرجمعیت سُقیا از توابع فُرع یک شبانهروز با دریا فاصله داشت و راه حاجیان از آنجا میگذشت و دارای چاهها، چشمهها، برکهها، درختان و نخلستانهای بسیار بود (سمهودی، 4 / 1234). روستای پرجمعیت سَوارقیه در شرق مدینه و از دیگر توابع فرع، با مزارع و باغهای میوه و چهارپایان بسیار، بازاری داشت که از اطراف به آنجا میرفتند (مقدسی، 79؛ ابوعبید، 3 / 764-765؛ یاقوت، 3 / 180؛ سمهودی، 4 / 1238). در حوالی سوارقیه چاهها و چشمههای آب شیرین، و کوههای اُبْلی، ذومرقعه، مُغار، صَحن و شُواحِط بود (علی، همان، 124-127).از نواحی شرقی مدینه حَرّۀ (سنگلاخ) بنیسُلَیم است که کوه اَتْم و آبگیر نقیع در نزدیکی آن واقع شدهاند و سیلابها و رودهایی از آنجا جریان یافته، به دریا میریزند. میان حرۀ بنیسلیم و سرزمین بنیعامر بئر مَعونه قرار داشت (یاقوت، 1 / 114، 435؛ علی، همان، 128- 129). طائف در 99 کیلومتری جنوب شرقی مکه، از قدیمترین شهرهای حجاز در دشتی ماسهای میان کوههای سراة در ارتفاع 630‘1 متری از سطح دریا قرار دارد و دارای آب و خاک مناسب، و هوای خوب و معتدل است و فصل پاییز در آنجا باران بسیار میبارد. محصولات زراعی و میوههای طائف معروف است و مردم آن به کشاورزی و باغداری اشتغال دارند. این شهر از دیرباز ییلاق اشراف و مردم حجاز و مناطق اطراف بوده است (ابن خردادبه، 134؛ اصطخری، 19؛ یاقوت، 4 / 495-496؛ ابنمجاور، 25؛ وهبه، جزیرة، 35؛ جابری، 38، 42؛ عمری، 17، 20؛ بلادی، معجم معالم ... ، 5 / 219).یَنْبُع از توابع غرب مدینه دارای بارو، نخلستان، زراعت و چشمههای آب شیرین، و از مدینه آبادتر بود. حضرت علی(ع) زمینهایی در آنجا خرید و آن را آباد و وقف کرد که فرزندانش عهدهدار آن بودند (ابنحوقل، 1 / 33؛ مقدسی، 83؛ عرام، 397- 398؛ سمهودی، 4 / 1334).ارتفاعات کوهستانی میان ینبع و مدینه، قَبَلیّه نام داشت که از توابع فُرع بود و با مدینه 5 روز راه فاصله داشت. از کوههای مشهور آن اَجْرَد (یا اقرع) و اَشْعَر بود و میان آنها وادی بُواط جاری بود. بواط 4 منزل از مدینه دور بود (یاقوت، 4 / 32-33؛ سمهودی، 4 / 1286؛ علی، الحجاز، 91-95).روستای یَلْیَل نزدیک وادی الصفراء، از توابع مدینه بود و چشمۀ بزرگی داشت که نزدیک ینبع به دریا میریخت و در آنجا مزارع و نخلستانهایی بود (یاقوت، 4 / 1026؛ سمهودی، 4 / 1333). کوه بلند رَضْوى با وادیها و آب و درخت فراوان نزدیک ینبع است و یک روز یا 7 منزل با مدینه فاصله دارد (ابنحوقل، 1 / 33؛ یاقوت، 2 / 790).از میان نواحی حجاز، خَیْبَر، وادی فَدَک، وادیالقرى و تیماء بهسبب وفور آب و خاک مناسب مراکز زراعی بزرگی بهشمار میرفتهاند. خیبر در حدود 171 کیلومتری شمال مدینه در راه تبوک، از قریههای بزرگ حجاز، و به زراعت و تولید خرما معروف بوده است و پیامبر(ص) در 7ق / 628 م آن را فتح کرد. در خیبر آبها و چشمههای بسیار (180 چشمه) جاری است که مزارع و نخلستانها را سیراب میکند. خیبر به منزلۀ مخزن طعام و روغن و گوشت حجاز بود و غلۀ آن به 40 هزار وسق ]بار شتر[ میرسید (نک : واقدی، 2 / 634، 664؛ ابوعبید، 2 / 521؛ بلادی، همان، 3 / 170).قریۀ فدک (اکنون: الحائط، ح 260 کیلومتری شمال شرقی مدینه) از دیگر توابع مدینه بود و با مدینه دو (یا 3) روز فاصله داشت. پیامبر اکرم(ص) در 7ق پس از فتح خیبر، آن را به صلح گشود. فدک با آبها و چشمهها و نخلستانهایش از جاهای آباد حجاز بوده است. حضرت علی(ع) وادیهای رَعیه، اَسْحَن و ترعه را در فدک با کاشت نخل آباد ساخت و آن را صدقه قرار داد (ابنشبّه، 1 / 224-226؛ یاقوت، 3 / 855-857).وادیالقرى منزل پنجم پیامبر(ص) در راه مدینه به تبوک، میان تیماء و خیبر در شمال مدینه واقع بود که پیامبر اکرم(ص) در 7ق پس از خیبر آن را فتح کرد. وسعت آنجا همانند مکه و مدینه و یمامه، و آبادترین منطقۀ جزیرةالعرب بود که از قریههای بههمپیوسته تشکیل میشد و دارای چشمههای جاری بود (همو، 4 / 81، 878). قُرَح قصبه و بازار وادیالقرى، در زمان مقدسی (د384ق / 994م) پس از مکه آبادترین جای حجاز از لحاظ جمعیت، تجارت و اموال بود. قریۀ کوچک حِجر با چاهها و مزارع بسیار در فاصلۀ یک روز راه در شمال وادی القرى، و در میان کوههای اَثالث، قرار داشت و خانهها و آثار شگفت قوم ثمود آنجا بود (مقدسی، 83؛ یاقوت، 4 / 53-54). آبادی تیماء نیز به فاصلۀ 4 روز از وادی القرى، در واحهای پرآب در شمال مدینه واقع بود و از مراکز زراعی به شمار میرفت و اهالی آن که یهودی بودند، پس از فتح خیبر به دست پیامبر(ص) در 7ق با آن حضرت صلح کردند (بلاذری، فتوح ... ، 34؛ ابن حوقل، 1 / 34؛ ابوعبید، 1 / 329؛ یاقوت، 1 / 907- 908). حجاز در روزگار جاهلی بیشترین سکنۀ جزیرةالعرب را در خود جای داده بود و از آن میان بیشترین شمار جمعیت در شهرهای بزرگ و مراکز تمدنی مانند مکه، مدینه، طائف و خیبر متمرکز بود (عمری، 24). هنگام ظهور اسلام در حجاز، دولتی که بر آن فرمانروایی کند، نبود و فقط مکه و مدینه و طائف دارای نظام اداری خاصی بودند؛ هرچند بر این شهرها نیز ــ همچون روستاها و بادیهها ــ نظام اجتماعی و سیاسی قبیلهای حاکم بود. قبایل و عشایر بسیاری بودند که هریک در منطقۀ خاص خود ــ که به آن دار (خانه) میگفتند ــ زندگی میکردند. آنان که در یکجا اقامت میکردند (اهل مَدَر) بهکار زراعت یا پرورش دام اشتغال داشتند، اما چادرنشینان (اهل وَبَر) معمولاً به چوپانی و دامداری میپرداختند و در جستوجوی آب و گیاه کوچ میکردند. این قبایل که در رأس آنها مشایخ قرار داشتند، بهتدریج و تحت شرایط گوناگون (برخورد نظامی در غزوات، صلح و معاهده) تسلیم اسلام و پیامبر اکرم(ص) شدند. پس از فتح مکه و سیطرۀ اسلام بر حجاز و سراسر جزیرةالعرب، پیامبر(ص) به قبایل در ادارۀ امورشان استقلال داد و رؤسای قبایل را در مقام خود نگاه داشت، اما برای شهرها ــ که دارای نظام حکومتی متفاوتی بودند ــ امیری گماشت (علی، الحجاز، 177- 178، 315-317).سرآمد قبایل حجاز قبیلۀ قریش بود که افراد آن در مکه ساکن بودند و ریاست آنجا را به دست داشتند. قبیلۀ قریش از اعراب عدنانی بود و به حضرت اسماعیل پیامبر(ع) نسب میرساند و دارای بیش از 80 شاخۀ فرعی بود (قلقشندی، نهایة ... ، 356-357؛ عمری، همانجا). قریش نفوذ بسیاری بر دیگر قبایل حجاز داشت و این یکی از موانع گسترش اسلام در سالهای نخست هجرت به شمار میرفت و پیامبر(ص) کوشید تا بر قریش غلبه کند و آن قبایل را از نفوذ قریش آزاد سازد (علی، همان، 318). قریشیها پس از فتوح اسلامی، به شام و عراق رفتند و در این شهرها مستقر شدند و فقط شمار کمی از آنها در مکه باقی ماندند (مالکی، 110). امروزه بقایای قریش پیرامون مکه و در مِنى و عرفات و اطراف جبل ثَور وجود دارند (بلادی، معجم قبائل، 419). قبایل قحطانی اوس و خزرج که اصلاً از یمن برخاسته بودند، در مدینه میزیستند و به کشاورزی و دامداری مشغول بودند (یعقوبی، «البلدان»، 313؛ قلقشندی، همان، 60، 95؛ عمری، 25). پس از اسلام در کنار ساکنان اصلی مدینه ــ یعنی اوس و خزرج ــ شماری از مهاجران قریش سکنا گزیدند (مالکی، 112-113). ثَقیف نیز از قبایل مشهور عرب و ساکن طائف بودند. کارشان زراعت و صنعت بود و با قریش روابط استواری داشتند (قلقشندی، همان، 186؛ عمری، همانجا). قبیلۀ ثقیف همچنان در مساکن قدیم خود در اطراف طائف ساکناند و شامل 7 تیره هستند (بلادی، همان، 68). قبیلۀ عدنانی هَوازِن (از شاخههای قیس عَیلان) نزدیک طائف منزل داشتند و با ثقیف همپیمان بودند (قلقشندی، همان، 391؛ عمری، 26). فَهم و عدوان از طوایف قیس عیلان در جبال سراة منزل داشتند و از شمال با ثقیف همسایه بودند (ابوعبید، 1 / 90؛ یاقوت، 2 / 258). خَثْعَم در نواحی کوهستانی سراة و روستای راسب میان مکه و طائف میزیستند (ابوعبید، 1 / 41، 58، 63، 90؛ یاقوت، 2 / 731). سَلول از دیگر قبایل ساکن جبال سراة بود (عرام، 416-417؛ یاقوت، 3 / 461). بنو عامر بن صَعصَعه و بنو هلال بن عامر در نواحی شرقی مکه و اطراف طائف بین منازل ثقیف و سُلَیم و هوازن سکنا گزیده بودند (ابوعبید، 1 / 90، 3 / 875؛ شرلِف، دور، 13؛ بلادی، همان، 552). همچنین گروههایی از طیّ / طیّئ در برخی نواحی حجاز، مانند جُحفه منزل داشتند (ابنحوقل، 1 / 33؛ ابوعبید، 1 / 90). قبیلۀ قحطانی خُزاعه (از شاخههای اَزد) ــ که پیش از قریش ریاست مکه را به دست داشتند ــ پس از استیلای قریش بر مکه، در مرتفعات راه مکه ـ مدینه، ازجمله حَشا مَرّالظهران در شمالغربی مکه، عُسفان (80 کیلومتری شمال مکه) و اطراف آن مانند خَیف سَلّام و خَیف نَعَم منزل گزیده بودند (یاقوت، 2 / 507- 509، 3 / 673؛ طبری، 3 / 52؛ ابوعبید، 2 / 449؛ قلقشندی، نهایة، 228؛ عمری، 29). امروزه بقایای خزاعه در مرالظهران و منطقۀ میان حدیبیه در شمال تا نزدیک بیضاء در جنوب مکه ساکناند (بلادی، معجم قبائل، 139-140). در وادی نخله در مجاورت مکه و همچنین غزوان و نواحی شرقی مکه و در ارتفاعات میان مکه و مدینه (از جبال سراة) اعراب عَدنانی هُذَیل زندگی میکردند که به نام آنان سراة هذیل نام گرفته بود (یاقوت، 3 / 66، 197، 4 / 420؛ ابنحوقل، 1 / 31، 34؛ شریف، همان، 12-13). قبیلۀ هذیل همچنان در دیار اصلی خود ساکن هستند (نک : بلادی، همان، 547- 549).
کاربر گرامی برای ثبت نظر لطفا ثبت نام کنید.
کاربر جدید هستید؟ ثبت نام در تارنما
کلمه عبور خود را فراموش کرده اید؟ بازیابی رمز عبور
کد تایید به شماره همراه شما ارسال گردید
ارسال مجدد کد
زمان با قیمانده تا فعال شدن ارسال مجدد کد.:
قبلا در تارنما ثبت نام کرده اید؟ وارد شوید
فشردن دکمه ثبت نام به معنی پذیرفتن کلیه قوانین و مقررات تارنما می باشد
کد تایید را وارد نمایید