ابوذر غفاری
مرکز دائرة المعارف بزرگ اسلامی
چهارشنبه 21 خرداد 1399
https://cgie.org.ir/fa/article/226492/ابوذر-غفاری
دوشنبه 13 اسفند 1403
چاپ شده
5
اَبوذَرِ غِفاری، جُنْدب بن جُناده (د 31 یا 32 ق / 652 یا 653 م)، صحابی بزرگ پیامبر (ص) که به سبب شخصیت ویژه و ستیزهایی که با عثمان و معاویه داشت، آوازهای بلند یافت. نام او را بُرَیْر نیز ذکر کردهاند، اما برخی بریر را لقب او دانستهاند (نک : ابنسعد، 4 / 219؛ ابنهشام، 2 / 152؛ برقی، 1؛ ابواحمد، 152). نسبنامۀ او که تا عدنان مشخص شده است، انتساب او را به قبیلۀ بنی غِفار تأیید میکند. مادرش رمله نیز از همین قبیله بود (نک : کلبی، 18-20، 134، 152-156؛ خلیفه، طبقات، 31-32؛ ابن قتیبه، المعارف، 67، 152؛ طبری، «المنتخب»، 533). از تاریخ تولد ابوذر اطلاعی در دست نیست، امّا چون گفتهاند که وی در کهنسالی درگذشته است، میبایست سالیان درازی را در دورۀ پیش از اسلام سپری کرده باشد. روایات موجود دربارۀ پیشه و آیین او پیش از گرویدن به اسلام متعارض و اندک است. بنابر برخی گزارشها، قبیلۀ او به راهزنی میپرداختند و وی چندان دلیر بود که یک تنه به قبیلهها یورش میبرد (ابن سعد، 4 / 221-223، 225؛ طبرانی، 2 / 155). روایت مفصل عبداللّه بن صامت برادرزادۀ ابوذر نشان میدهد که وی در دورۀ جاهلیت نه تنها بتپرست نبوده، بلکه 3 سال پیش از دیدار با پیامبر (ص)، پروردگار را نیایش میکرده است (ابنسعد، 4 / 219-220). گزارش دیگری نیز به یکتاپرستی ابوذر در دورۀ پیش از اسلام اشاره دارد (همو، 4 / 222). همچنین ابن حبیب (ص 237) او را از کسانی دانسته که در دورۀ جاهلیت نیز شراب و ازلام (ﻫ م) را حرام میدانستهاند. دربارۀ اسلام آوردن ابوذر نیز در منابع کهن روایتهای گوناگونی نقل شده است که با یکدیگر همخوانی چندانی ندارند. بر پایۀ همن روایتِ عبداللّه بن صامت، ابوذر و برادرش انیس به سبب اینکه بنی غفار حرمت ماههای حرام را نگاه نمیداشتند، از انان روی بر تافته، راه مکه را پیش گرفتند. ابوذر در نزدیکی مکه توسط برادرش که جلوتر به شهر رفته بود، از دعوت پیامبر اکرم آگاه شد و به شهر رفت و سراغ آن حضرت را گرفت، اما با خشونت و آزار کفار قریش روبهرو شد و پس از ماجراهایی که 30 روز به درازا کشید، سرانجام پیامبر را دید و اسلام آورد و نزد ابوبکر مقام گزید. چون دوباره به نزد پیامبر رفت، از سوی آن حضرت برای تبلیغ اسلام به میان بنی غفار گسیل گشت (نک : ابن اسحاق، 122؛ ابن سعد، 4 / 219-225). این ماجرا در گزارش منابع شیعی (کلینی، الفروع، 8 / 297- 298؛ ابن بابویه، امالی، 387- 389) به صورتی دیگر آمده و حاکی از آن است که ابوذر به گونهای شگفت از دعوت پیامبر (ص) در مکه مطلع شده است. به هر حال، ابوذر را در شمار نخستین گروندگان به اسلام و چهارمین یا پنجمین مسلمان خواندهاند (ابناسحاق، 119؛ ابنسعد، 4 / 224؛ یعقوبی، 2 / 23؛ طبری، تاریخ، 2 / 315، 317، «المنتخب»، همانجا)، ولی معلوم نیست که این معنی چندان درست باشد، چه، وقتی که دعوت پیامبر (ص) در مکه چنان رواج یافته بوده که انیس در مدتی کوتاه از آن آگاهی یافته، به نظر میرسد که شمار مسلمانان از 3 یا 4 نفر تجاوز میکرده است. از زندگی ابوذر در سالهای آغاز مسلمانی وی اطلاع زیادی در دست نیست. او مدتها ــ تا 6 ق ــ در میان قبیلۀ خود میزیست. برخی گفتهاند که وی در مکانی به نام ثنیه الغزال واقع بر جادۀ کاروانهای قریش به کاروانها حمله میبرد و اموال کاروانیان را توقیف میکرد و در صورتی باز پس میداد که صاحبان آنها شهادتین میگفتند (ابنسعد، 3 / 555، 4 / 222-224؛ ابنقتیبه، همان، 253؛ نیز نک : مؤنس، 63). او در 6 ق به مدینه آمد و پیامبر (ص) او را با عدهای دیگر از بیبرگان در مسجد جای داد. این جمع به عنوان اصحاب صفّه (ﻫ م) مشهورند (بلاذری، انساب، 1 / 272). به روایت ابن اسحاق، پیامبر (ص) در مدینه میان ابوذر و منذر بن عمرو پیوند برادری ایجاد کرد، ولی میدانیم که پیمان برادری پیش از جنگ بدر بوده است (نک : ابن هشام، همانجا؛ ابن سعد، 3 / 555، 4 / 225). ابوذر در مدینه از نزدیکان پیامبر (ص) و مورد اعتماد آن حضرت بود، چنانکه در غزواتی چون غابه ــ که به چرا بردن شتران پیامبر توسط ابوذر موجب آن شد ــ و نیز سریهای در نزدیکی مدینه شرکت کرد (واقدی، 1 / 538، 571؛ ابنسعد، 2 / 80؛ قس: کلینی، همان، 8 / 126-127) و طی غزوۀ بنی المصطلق و نیز حج عمرۀ پیامبر در 7 ق، به جانشینی آن حضرت در مدینه رشتۀ کارها را در دست گرفت (ابن هشام، 3 / 302؛ بلاذری، همان، 1 / 353). در فتح مکه نیز ابوذر پرچم سپاهیان 300 نفری بنی غفار را به دست گرفته، از برابر ابوسفیان گذشت (واقدی، 2 / 819). پس ازآن در غزوۀ حنین نیز شرکت جست (همو، 2 / 896؛ ابویوسف، 18- 19). 9 سال پس از هجرت، ابوذر همراه پیامبر (ص) برای غزوۀ تبوک با مجاهدان به راه افتاد، اما پس از طی مسافتی به سبب مرگ شترش از کاروان بازماند. عدهای او را به تخلف متهم کردند. اما او بارش را بر دوش گرفت و با پای پیاده به آنان پیوست. پیامبر (ص) او را تحسین کرد و با اعضای خاندان خود همانند خواند و سرانجامش را پیشبینی کرد (واقدی، 2 / 1000؛ ابن هشام، 4 / 167؛ ابن سعد، 2 / 166؛ طبری، تاریخ، 3 / 107). 11 سال پس از هجرت در پی رحلت پیامبر اکرم و گزینش ابوبکر به خلافت، ابوذر نیز در زمرۀ کسانی که دل با حضرت علی (ع) داشتند، از بیعت با ابوبکر تن زد، اما سرانجام با اکراه بیعت کرد ( کتاب سلیم، 81، 89، 91، 94؛ یعقوبی، 2 / 124؛ ابن بابویه، الخصال، 2 / 461-462؛ ابن ابی الحدید، 1 / 219-220، 2 / 51، 52). او به حضرت علی (ع) چنان نزدیک بود که در مراسم کاملاً خصوصی تشییع پیکر حضرت فاطمه (ع)، در زمرۀ یاران ویژۀ امام شرکت کرد (یعقوبی، 2 / 115). در 20 ق / 640 م که عمر دیوانی برای امر محاسبات تشکیل داد و بیشترین عطا را برای مجاهدان بدر در نظر گرفت، 4 تن از جمله ابوذر را که در این جنگ شرکت نداشتند، به آنان ملحق کرد (ابن سعد، 4 / 230؛ طبری، همان، 3 / 614). ابوذر در همین سال در فتح مصر شرکت کرد (ابن عبدالحکم، 94، 109، 130؛ بسوی، 1 / 691، 2 / 485)، اما چندان در مصر نماند. برخی گزارشها بیرون رفتن وی را از مصر، ناشی از روایتی نبوی میدانند که طی آن پیامبر (ص) فتح مصر را پیشبینی کرده و به آنان گفته بود که در شرایطی خاص از آنجا خارج شوند (احمد بن حنبل، مسند، 5 / 174؛ ابن عبدالحکم، 109). ابوذر در 23 ق نیز به همراه چند صحابی دیگر در نبردی که به فرماندهی معاویه برای تصرف عمّوریّه رخ داد، شرکت جست (طبری، همان، 4 / 241) و در 27 یا 28 ق در پیکار قبرس و فتح آن حاضر شد (حمید بن زنجویه، 1 / 374-375؛ بلاذری، فتوح، 209، 210؛ طبری، همان، 4 / 258). وی تا 30 ق / 651 م با سپاهیان خود در شام، مرز سرزمین اسلام با قلمرو روم، ماند تا در نبردهای مسلمانان شرکت جوید (بلاذری، انساب، 4(1) / 542؛ ابن اعثم، 1 / 374). در این ایام گاه به بیتالمقدس نیز میرفت (ابن سعد، 4 / 231؛ احمد بن حنبل، همان، 5 / 164). مشاهدۀ کارهای عثمان در مدینه و کارگزار او معاویه در دمشق، همچون گماشتن خویشان بر کارهای مهم و اعطای مقرریهای کلان و ثروتاندوزیها و اسرافکاریها و بیپروایی در برابر دستورهای پیامبر (ص) (بلاذری، همان، 5 / 25-26؛ ابن قتیبه، همان، 194-195؛ ابن عبدربه، 4 / 287؛ یعقوبی، 2 / 173-174)، ابوذر را از خلافت عثمان و حکومت معاویه سخت بیزار و خشمگین ساخت. او به قصد نهی از منکر و با استفاده از مصونیتی که به موجب همصحبتی با پیامبر (ص) یافته بود، نارضایی خود را به شکلهای گوناگون ابراز میکرد: در برابر کاخ معاویه فریاد میزد و او را به خیانت در بیتالمال یا اسراف متهم میکرد و ناسازگاری کارهای او را با قرآن و سنت پیامبر (ص) برای مردم بر میشمرد (بلاذری، همان، 4(1) / 542-543). ابوذر از امام علی (ع) و خاندان پیامبر (ص) طرفداری میکرد (یعقوبی، 2 / 171-172) و به رغم کوششهای معاویه برای تطمیع او (بلاذری، همانجا)، دست از مخالفت بر نمیداشت. او با استناد به آیۀ کنز (توبه / 9 / 34) به انتقاد از معاویه میپرداخت، چه برخلاف معاویه که تنها اهل کتاب را مشمول آیه میدانست، معتقد بود که اگر مسلمانان نیز زر و سیم بیندوزند، مصداق این آیه خواهند بود (ابن سعد، 4 / 226؛ طبری، همان، 4 / 283-286؛ ابن عبدربه، 4 / 306). گرچه این تفسیر ابوذر از آیۀ کنز مورد تأیید بسیاری از مفسران قدیم و جدید واقع شده است (مثلاً نک : قرطبی، 8 / 123؛ زمخشری، 2 / 266؛ آلوسی، 10 / 87؛ طباطبائی، 9 / 269)، اما برخی از نویسندگان معاصر ظاهراً بر پایۀ همین تفسیر و نیز اینکه گفتهاند ابوذر اتفاق همۀ داراییهای افزون بر نیاز را واجب میدانست (نک : ابن کثیر، 4 / 84؛ آلوسی، همانجا؛ قس: امینی، 8 / 367- 378)، او را مخالف با مالکیت فردی (جودة السحار، جم ؛ قس: امینی، 8 / 332، 343، 386) و حتی متأثر از مزدک دانسته و با استناد به طبری گفتهاند که وی آموزشهای مزدک را از عبداللّه بن سبا گرفته بود (امین، 110، 269). گفتنی است که طبری به استناد روایت سیف بن عمر، ابوذر را متأثر از عبداللّه بن سبا دانسته (همان، 4 / 283)، در حالی که این روایت و وجود عبداللّه بن سبا، از سوی برخی از محققان مورد تردید قرار گرفته است (عسکری، جم ؛ نیز نک : حسین، 1 / 132-133). مسألۀ استناد به آیۀ کنز چندان بالا گرفت که گفتهاند، برخی میخواستند این ایه را اندکی تغییر دهند تا فقط اهل کتاب مشمول آن شوند، اما تهدید اُبیّ بن کعب به بر پا کردن جنگ مانع از آن کار شد (سیوطی، 4 / 178- 179؛ طباطبائی، 9 / 276- 277). معاویه در برابر این مخالفت، نخست مردم را از همنشینی با ابوذر نهی کرد، چنانکه دیدار او مایۀ گرفتاری میشد (ابن سعد، 4 / 229). سپس نامهای به عثمان نوشت و او را از خطر قیام مردم به سبب سخنان ابوذر آگاه کرد و تذکر داد که او از خلیفه قیام مردم به سبب سخنان ابوذر آگاه کرد و تذکر داد که او از خلیفه عیبجویی میکند (بلاذری، همان، 4(1) / 543؛ ابن اعثم، 1 / 373؛ یعقوبی، 2 / 172). عثمان از معاویه خواست که ابوذر را با خشونت به مدینه روانه کند. ابوذر را بر شتری برهنه به مدینه فرستادند و چون رنجور و خسته به مدینه درآمد، عثمان خواست او را با بخشیدن مال خشنود کند، اما او نپذیرفت و به انتقاد از دستگاه حکومت و خاندان امیه پرداخت (ابن سعد، 4 / 226؛ احمدبن حنبل، کتاب الزهد، 214، 215؛ بلاذری، همانجا). عثمان خشمگین شد و برای دور نگاه داشتن او از مردم، گفت تا به رَبذه تبعیدشْ کردند (همانجا؛ ابن اعثم، 1 / 373-375؛ یعقوبی، 2 / 172-173؛ طبری، همان، 4 / 284-285). چون ابوذر رهسپار ربذه شد، امام علی (ع) و برخی از نزدیکانش ــ به رغم منع عثمان ــ به مشایعتش رفتند و امام در خطبهای شیوا به ستایش از ابوذر و نکوهش از عثمان و یارانش پرداخت (جوهری، 1 / 76، 77؛ کلینی، همان، 8 / 206- 208؛ نهجالبلاغة، خطبۀ 130؛ مسعودی، 2 / 341) و این پشتیبانی امام (ع) از ابوذر، موجب مشاجرهای شدید میان آن حضرت و عثمان شد (بلاذری، همان، 4(1) / 544؛ یعقوبی، جوهری، همانجاها). ابوذر با زن و فرزند رهسپار ربذه شد و با چند گوسفند و شتر و غلامی در آنجا مقام گرفت (بلاذری، همان، 4(1) / 545؛ طبری، همان، 4 / 285). جغرافیدانان سدههای بعد، از زیارتگاه بودن ربذه و وجود برکهها و چاههای آب در آن خبر دادهاند (ابن رسته، 179؛ یاقوت، 2 / 749؛ نیز نک : ابراهیم حربی، 326-330). شاید این آبادانی مربوط به پس از اقامت ابوذر در آنجا بوده باشد، چه گفتهاند که کاروانهای حجاج در ربذه به دیدار او ــ که گویا جز وی و همراهانش کسی در آنجا نمیزیست ــ میرفتند و خواهان کمک به او بودند، گرچه ابوذر کمکی نمیپذیرفت (ابنسعد، 4 / 226-227؛ بلاذری، همان، 4(1) / 543؛ ابناعثم، 1 / 375). او برای دیدارکنندگان حدیثهایی از پیامبر (ص) نقل میکرد (احمد بن حنبل، مسند، 5 / 147، 159، 160، جم ) و هیچگاه از انتقادهایش دست بر نمیداشت و گاه به فراخور حال به نفع امام علی (ع) تبلیغ میکرد (کشی، 26؛ ابن ابی الحدید، 13 / 228). برخی روایتها گویای آن است که ابوذر اجازه داشت گاهگاه به مدینه برود و چون به مدینه میرفت، با عثمان نیز دیدار میکرد و با زبان تیز خود به او میتاخت. در این دیدارها مجادلاتی بر سر استفادۀ آزادانۀ خلیفه از بیتالمال و انباشتن سرمایه پیش میآمد و عثمان از کعب الاحیار فتوا میخواست، ولی ابوذر وجود او را برنمیتافت و گاه با عصا او را میراند (طبری، همان، 4 / 284؛ قس: امینی، 8 / 333، 351). داستان مرگ ابوذر به صورتی شگفت نقل شده است: به اتفاق تاریخنویسان، ابوذر بر مبنای پیشبینی پیامبر (ص) از جزئیات رخداد مرگ خود و بعد از آن آگاه بود. از این روی چون به حال احتضار افتاد و همسرش از بییاوری گله کرد، ابوذر سخن پیامبر (ص) را یادآور شد که میفرمود: پس از مرگ ابوذر گروهی از صالحان، کفن و دفن او را به عهده میگیرند. از اینرو همسر ابوذر پس از مرگ شوی به سفارش ابوذر کاروانی را که از آنجا میگذشت، مطلع کرد و آنان او را به خاک سپردند. بنابر برخی منابع، عبداللّه بن مسعود این مراسم را انجام داد. دیگر منابع برگذاری این آیین را به مالک اشتر یا شخصی دیگر نسبت میدهند. برخی دیگر نیز نام یک یک کاروانیان را ثبت کردهاند (ابن سعد، 4 / 232-235؛ واقدی، 2 / 1000، 1001؛ ابن هشام، 4 / 168؛ خلیفه، طبقات، 32، تاریخ، 1 / 177؛ بلاذری، همان، 4(1) / 545-546، 5 / 55-56؛ ابن اعثم، 1 / 376-377؛ طبری، همان، 3 / 107، 4 / 308، 309). با اینکه هیچکس در اینکه ابوذر در ربذه دفن شد، تردیدی نکرده است، وجود آرامگاهی از ابوذر در استانبول (ایشلی، 76-78, 80) مایۀ شگفتی است. وقتی خبر مرگ ابوذر به مدینه رسید، میان عمّار یاسر و عثمان در این مورد مشاجرهای تند پیش آمد و عثمان فرمان داد که عمار را بزنند و به ربده تبعید کنند، ولی امام علی (ع)، عثمان را از این کار منع کرد (بلاذری، همان، 4(1) / 544؛ یعقوبی، 2 / 173). امام در مرگ ابوذر، عبدالرحمن بن عوف را نیز به سختی سرزنش کرد (بلاذری، همان، 4(1) / 512-513، 557؛ یعقوبی، 2 / 173-174؛ ابن عبدربه، 4 / 283، 287، 289؛ مقدسی، 5 / 202). درگیری ابوذر با عثمان موجب بحثهای کلامی نیز شده است، چه کسانی که در شایستگی عثمان برای امامت تردید کردهاند، فرمان تبعید ابوذر را از مطاعن وی شمردهاند، اما قاضی عبدالجبار (20(2) / 40، 54، 55) به دفاع از عثمان پرداخته و روایتهایی را که طرفداران عثمان ساختهاند، تا رفتن ابوذر را به ربذه به میل و اختیار خودِ او جلوه دهند، ذکر کرده و عثمان را بیگناه دانسته است. وی بر آن است که بر فرض ثابت شدن تبعید ابوذر، این فرمان به صلاح خود ابوذر بوده، زیرا عثمان بیم داشته است که مبادا اهل مدینه به او آسیبی رسانند. سیدمرتضی استدلال قاضی عبدالجبار را در دفاع از عثمان نپذیرفته و با استناد به روایتهای معتبر تاریخی ثابت کرده است که عثمان ابوذر را به اجبار روانۀ ربده کرد (4 / 293- 299). ابن ابی الحدید نیز از رأی سیدمرتضی جانبداری کرده است (3 / 52- 59، 8 / 252-262). شخصیت ویژه و شایان توجه ابوذر از جنبههای گوناگون قابل بررسی است. امام علی (ع) او را ستوده و گفته است که وی مشتاق دین و دانش بود و در مورد هر چیزی پرسش میکرد (ابن سعد، 2 / 346، 354، 4 / 232). اما صفتی که بیش از هر چیز شخصیت ابوذر را برجسته و چشمگیر ساخته، قناعت و زندگی زاهدانۀ وی است. مطابق روایتهای بسیاری که در این زمینه، دربارۀ او نقل شده است، وی هرگاه چیزی داشت، دیگران را هم در آن سهیم میکرد (همو، 4 / 235-237)، جامۀ کمبها میپوشید (همو، 4 / 235)، مالی افزون بر نیاز روزانه، نزد خود نگاه نمیداشت و در سختترین حال، کمک هیچکس را نمیپذیرفت (همو، 4 / 230؛ احمد بن حنبل، کتـاب الزهد، 212- 215؛ نیز نک : ابوزرعه، 1 / 526). در پندهایی که ابوذر از پیامبر (ص) نقل میکرد، یا از زبان خود میگفت، بر پرهیز از دنیا، تشویق به فقر اختیاری، زهد، قناعت و در نظر گرفتن بعد اخروی زندگی انسان، بسیار تأکید شده است (احمد بن حنبل، همانجا؛ ابن قتیبه، عیون، 3 / 180؛ ابن عبدربه، 1 / 228). این ویژگیهای ابوذر باتوجه به اینکه وی از جملۀ اصحاب صفّه نیز بوده، برخی از اهل تصوّف را بر آن داشته است که برای مشروعیت بخشیدن به روش خود و رفع اتهام بدعتگذاری در دین، خود را به اصحاب پیامبر (ص) منتسب کنند و پیدایش تصوّف را به اهل صفّه و از جمله ابوذر نسبت دهند. این انتساب سبب شده است تا دربارۀ زندگی ابوذر افسانههایی پرداخته شود که صوفیه دربارۀ اصحاب صفّه ساخته و چهرهای آسمانی و والا از آنان ترسیم کردهاند. مثلاً آنان را جزو اصحاب برگزیدۀ پیامبر (ص) میدانند که جز پرداختن به حق به هیچکاری، حتی طلب معاش روی نمیآوردند، 40 نفر در روز یک خرما میخوردند و بیشتر برهنه بودند و در ریگ خود را پنهان میکردند! (سراج، 126، 132-134؛ ابونعیم اصفهانی، 1 / 337-347؛ مستملی، 93، 1105؛ هجویری، 34، 97- 99، 220، 448). بدینسان ابوذر در ردیف مشایخ اهل طریقت قرار گرفته است و صوفیان کردار و گفتارش را که گاه به افسانه درآمیخته است، سرمشق سیر و سلوک خود قرار میدهند (قشیری، 109، 150، 245؛ عین القضاة، 333-335؛ روزبهان، 142؛ باخرزی، 2 / 325). ابوذر به نقل حدیث سخت دلبسته و پایبند بود، چندانکه در برخی روایات آمده است که به سبب همین گرایش در زمان عمر آزار دید و زندانی شد (احمد بن حنبل، العلل، 1 / 62؛ ابن حبان، 1 / 35). شمار حدیثهایی که به گفتۀ نووی (1(2) / 229) از او بر جای مانده است، به 281 میرسد. احمد بن حنبل بسیاری از این احادیث را در مسند (5 / 144-181) گرد آورده است و نویسندگان صحاح سته، برخی از آنها را نقل کردهاند. برخی از صحابه، چون عبداللّه بن عباس، انس بن مالک و خذیفة بن اسید و بسیاری از تابعین، همچون عبداللّه بن صامت، ابوالاسود دؤلی، احنف بن قیس، سعید بن مسیب، معرور بن سوید، زید بن وهب، عبدالرحمن بن غنم، عبدالرحمن بن ابی لیلی و صعصعة بن معاویه از او حدیث نقل کردهاند (مزی، 9 / 154- 198). بررسی حدیثهای نقل شده توسط ابوذر نشان میدهد که او با اینکه حدیثهای فقهی نیز از پیامبر (ص) نقل کرده، ولی تأکیدش بیش از همه بر حدیثهایی است که در آنها به زهد و اخلاق سفارش شده و از فزونخواهی و گردآوری ثروت، سخت نکوهش گردیده است (احمد بن حنبل، همان، 5 / 152، 157، 160، 168، 176). اما ابوذر در میان امامیه منزبت ویژه و بسیار والایی دارد. آنان ابوذر، سلمان، مقداد و عمّار را که پس از پیامبر (ص) به امام علی (ع) وفادار ماندند، «ارکان اربعه» میخوانند (نوبختی، 15-16؛ مفید، 6-7؛ طوسی، رجال، 36). بر پایۀ روایتی تنها ابوذر و دو نفر دیگر بودند که پس از پیامبر (ص) مرتد نشدند (مفید، 6، 10؛ کشی، 6، 11؛ نیز نک : مقریزی، 2 / 351) و چون پیمانشکنی نکردند، به عنوان حواریان پیامبر (ص) شناخته میشوند (مفید، 61). شیعیان ابوذر را در ردیف کسانی میدانند که خدا پیامبر (ص) را به دوست داشتنشان امر کرده است (ابنبابویه، الخصال، 1 / 253- 254؛ کشی، 10؛ نیز نک : احمد بن حنبل، همان، 5 / 351؛ ترمذی، 5 / 636؛ ابن ماجه، 1 / 53) و بهشت مشتاقشان است (ابن بابویه، همان، 1 / 303؛ مفید، 12). او نزد آسمانیان شناختهتر از اهل زمین است. جبرئیل به پیامبر (ص) سفارش میکند تا دعایی را که ابوذر میخواند، از او بپرسید و بخواند (کلینی، الاصول، 2 / 587؛ کشی، 25). روایتهایی که دربارۀ ابوذر از امامان (ع) نقل شده است، نشان میدهد که ایشان به ابوذر به عنوان یک زاهد کامل که رفتار و گفتارش میتواند سرمشق شیعیان باشد، مینگریستند و همواره پندها و احوال او را برای پیروان نقل میکردند (کلینی، همان، 2 / 114، 134، 458، الفروع، 5 / 65- 68؛ ابن بابویه، همان، 1 / 40، 42). در منابع شیعی روایتی از ابوالاسود دؤلی نقل شده است که پرسش و پاسخ مفصلی را میان ابوذر وپیامبر (ص) نشان میدهد و در حدّ خود یک پندنامه و رسالهای اخلاقی است (طوسی، امالی، 536-550؛ ورّام، 2 / 51-66). شایان ذکر است که تصریح پیامبر (ص) بر صداقت ابوذر در روایت مشهور «ما اظلت الخضراء ... » موجب ستایش دانشمندان شیعی و سنی از ابوذر شده است (مثلاً نک : احمد بن حنبل، مسند، 5 / 197؛ کشی، 24).
آلوسی، محمود، روح المعانی، به کوش محمود شکری آلوسی، قاهره، ادارة الطباعة المنیریة؛ ابراهیم حربی، المناسک و اماکن طرق الحج، به کوشش محمد جاسر، ریاض، 1401 ق / 1981 م؛ ابن ابی الحدید، عبدالحمید بن هبة اللّه، شرح نهجالبلاغة، به کوشش محمد ابوالفضل ابراهیم، قاهره، 1378-1381 ق / 1959- 1961 م؛ ابن اسحاق، محمد، سیرة، به کوشش محمد حمیداللّه، قونیه، 1401 ق / 1981 م؛ ابن اعثم کوفی، احمد بن علی، الفتوح، بیروت، 1406 ق / 1986 م؛ ابن بابویه، محمد بن علی، امالی، بیروت، 1400 ق / 1980 م؛ همو، الخصال، به کوشش علیاکبر غفاری، قم، 1403 ق؛ ابن حیّان، محمد، کتاب المجروحین، به کوشش محمودابراهیم زاید، بیروت، 1396 ق؛ ابن حبیب، محمد، المحیر، به کوشش ایلزه لیشتن اشتتر، حیدرآباد دکن، 1361 ق / 1942 م؛ ابن رسته، احمد بن عمر، الاعلاق النفسیة، لیدن، 1891 م؛ ابنسعد، محمد، الطبقات الکبری، به کوشش احسان عباس، بیروت، 1972 م؛ ابن عبدالحکم، عبدالرحمن بن عبداللّه، فتوح مصر و اخبارها، لیدن، 1920 م؛ ابن عبدربه، احمد بن محمد، العقد الفرید، به کوشش احمد امین و دیگران، بیروت، 1402 ق / 1982 م؛ ابن قتیبه، عبداللّه بن مسلم، عیون الاخبار، بیروت، 1343 ق / 1925 م؛ همو، المعارف، به کوشش ثروت عکاشه، قاهره، 1388 ق / 1969 م؛ ابن کثیر، تفسیر القرآن العظیم، به کوشش محمدابراهیم بنا و دیگران، استانبول، 1985 م؛ ابنماجه، محمد بن یزید، سنن، به کوشش محمد فؤاد عبدالباقی، بیروت، 1395 ق / 1975 م؛ ابنهشام، عبدالملک، السیرة النبویّة، به کوشش مصطفی سقا و دیگران، قاهره، 1355 ق / 1936 م؛ ابواحمد عسکری، حسن بن عبداللّه، تصحیفات المحدثین، به کوشش احمد عبدالشافی، بیروت، 1408 ق / 1988 م؛ ابوزرعه، عبدالرحمن بن عمرو، تاریخ، به کوشش شکراللّه بن نعمة اللّه قوجانی، دمشق، 1400 ق / 1980 م؛ ابونعیم اصفهانی، احمد بن عبداللّه، حلیة الاولیاء، قاهره، 1351 ق / 1932 م؛ ابویوسف، یعقوب بن ابراهیم، الخراج، بیروت، 1399 ق / 1979 م؛ احمد بن حنبل، العلل و معرفة الرجال، به کوشش طلعت قوچ ییکیت و اسماعیل جراح اوغلی، آنکارا، 1963 م؛ همو، کتاب الزهد، به کوشش محمد سعید بن بسیونی زغلول، بیروت، 1409 ق / 1988 م؛ همو، مسند، قاهره، 1313 ق؛ امین، احمد، فجرالاسلام، قاهره، 1364 ق / 1945 م؛ امینی، عبدالحسین، الغدیر، به کوشش محمد آخوندی، تهران، 1372 ق؛ باخرزی، یحیی، اوراد الاحباب، به کوشش ایرج افشار، تهران، 1345 ش؛ برقی، احمد بن محمد، «الرجال»، همراه الرجال ابن داوود حلی، به کوشش محدث ارموی، تهران، 1342 ش؛ بسوی، یعقوب بن سفیان، المعرفة و التاریخ، به کوشش اکرم ضیاء عمری، بغداد، 1394 ق / 1974 م؛ بلاذری، احمد بن یحیی، انساب الاشراف، ج 1، به کوشش محمد حمیدالله، قاهره، 1959 م؛ همو، همان، ج 4(1)، به کوشش احسان عباس، بیروت، 1400 ق / 1979 م؛ همو، همان، ج 5، به کوشش گویتین، بیتالمقدس، 1936 م؛ همو، فتوح البلدان، به کوشش عبداللّه انیس طباع و عمر انیس طباع، بیروت، 1407 ق / 1987 م؛ ترمذی، محمدبن عیسی، سنن، به کوشش ابراهیم عطوه عوض، بیروت، داراحیاء التراث العربی؛ جودة السحّار، عبدالحمید، «ابوذر خداپرست سوسیالیست»، ترجمۀ علی شریعتی، ضمن ابوذر، تهران، 1361 ش؛ جوهری، احمد بن عبدالعزیز، السقیفة و فدک، به کوشش محمدهادی امینی، تهران، 1401 ق؛ حسین، طه، الفتنة الکبری (عثمان)، قاهره، دارالمعارف؛ حمید بن زنجویه، الاموال، به کوشش شاکر ذیب فیاض، ریاض، 1406 ق / 1986 م؛ خلیفة بن خیاط، تاریخ، به کوشش سهیل زکّار، دمشق، 1967 م؛ همو، طبقات، به کوشش اکرم ضیاء عمری، ریاض، 1402 ق / 1982 م؛ روزبهان بقلی، عبهرالعاشقین، به کوشش هانری کربن و محمد معین، تهران، 1337 ش / 1958 م؛ زمخشری، محمود بن عمر، الکشاف، بیروت، 1366 ق / 1947 م؛ سراج، عبداللّه بن علی، اللمع، به کوشش رنالد نیکلسون، لیدن، 1914 م؛ سیدمرتضی، علی بن حسین، الشافی فی الامامة، به کوشش عبدالزهراء حسینی خطیب، تهران، 1410 ق؛ سیوطی، الدرالمنثور، بیروت، 1403 ق / 1983 م؛ طباطبائی، محمدحسین، المیزان، تهران، 1390 ق؛ طبرانی، سلیمان بن احمد، المعجم الکبیر، به کوشش حمدی عبدالمجید سلفی، بغداد، 1398 ق / 1978 م؛ طبری، تاریخ؛ همو، «المنتخب من کتاب ذیل المذیل»، همراه تاریخ طبری، ج 11؛ طوسی، محمد بن حسن، امالی، بیروت، 1401 ق / 1981 م؛ همو، رجال، نجف، 1381 ق / 1961 م؛ عسکری، مرتضی، عبداللّه بن سبا، بیروت، 1393 ق / 1973 م؛ عین القضاة همدانی، عبداللّه بن محمد، تمهیدات، به کوشش عفیف عسیران، تهران، 1341 ش؛ قاضی عبدالجبار بن احمد، المغنی، به کوشش عبدالحلیم محمود و دیگران، قاهره، 1385 ق / 1965 م؛ قرآن مجید؛ قرطبی، محمد بن احمد، الجامع لاحکام القرآن، بیروت، 1965 م؛ قشیری، عبدالکریم بن هوازن، الرسالة القشیریة، به کوشش معروف زریق و علی عبدالحمید بلطهجی، دمشق، 1408 ق / 1988 م؛ کتاب سلیم بن قیس الکوفی، به کوشش علوی حسنی نجفی، بیروت، 1400 ق / 1980 م؛ کشی، محمد، معرفة الرجال، اختیار طوسی، به کوشش حسن مصطفوی، مشهد، 1348 ش؛ کلبی، هشام بن محمد، جمهرة النسب، به کوشش ناجی حسن، بیروت، 1407 ق / 1986 م؛ کلینی، محمد بن یعقوب، الاصول من الکافی، به کوشش علیاکبر غفاری، بیروت، 1401 ق؛ مزی، یوسف بن عبدالرحمن، تحفة الاشراف، بمبئی، 1397 ق / 1977 م؛ مستملی بخاوی، اسماعیل بن محمد، شرح التعرّف، به کوشش محمد روشن، تهران، 1363 ش؛ مسعودی، مروج الذهب، به کوشش یوسف اسعد داغر، بیروت، 1385 ق / 1965 م؛ مفید، محمد بن محمد، الاختصاص، به کوشش علیاکبر غفاری، قم، 1407 ق؛ مقدسی، مطهربن طاهر، البدء و التاریخ، به کوشش کلمان هوار، پاریس، 1916 م؛ مقریزی، احمد بن علی، الخطط، بولاق، 1270 ق؛ مؤنس، حسنین، أطلس تاریخ اسلام، قاهره، 1407 ق / 1987 م؛ نوبختی، حسن بن موسی، فرق الشیعة، به کوشش هلموت ریتر، استانبول، 1931 م؛ نووی، یحیی بن شرف، تهذیب الاسماء و اللغات، قاهره، ادارة الطباعة المنیریة؛ نهجالبلاغة؛ واقدی، محمد بن عمر، المغازی، به کوشش مارسدن جونز، لندن، 1966 م؛ ورام بن ابی فراس، تنبیه الخواطر، قم، مکتبة الفقیه؛ هجویری، علی بن عثمان، کشف المحجوب، به کوشش ژوفسکی، تهران، 1358 ش؛ یاقوت، بلدان؛ یعقوبی، احمد بن اسحاق، تاریخ، بیروت، 1379 ق / 1960 م؛ نیز:
Işli, Necdet, İstanbul’da Sahabe Kabir ve makamlan, Ankara, 1986.
ناصر گذشته
کاربر گرامی برای ثبت نظر لطفا ثبت نام کنید.
کاربر جدید هستید؟ ثبت نام در تارنما
کلمه عبور خود را فراموش کرده اید؟ بازیابی رمز عبور
کد تایید به شماره همراه شما ارسال گردید
ارسال مجدد کد
زمان با قیمانده تا فعال شدن ارسال مجدد کد.:
قبلا در تارنما ثبت نام کرده اید؟ وارد شوید
فشردن دکمه ثبت نام به معنی پذیرفتن کلیه قوانین و مقررات تارنما می باشد
کد تایید را وارد نمایید