در گفتار حاضر اما دكتر احمد رجبی، با بیانی روان و قابل فهم برای كسانی كه شناختی اجمالی از مباحث فلسفی دارند، به پرسش مهمی پرداخته است: امكان امتداد فلسفه اسلامی از خلال خوانشی از فلسفه هایدگر.
درسگفتارهای مارتین هایدگر در نیمسال تحصیلی 1942ـ1943 در دانشگاه فرایبورگ با عنوان «پارمنیدس» از سوی انتشارات سمت منتشر و در دسترس علاقهمندان به فلسفه قرار گرفت.
درست همانجایی كه افلاطون، جای پرسش از وجود از موجودات پرسید و عالم محسوسات را به عالم معقولات و مثل پیوند زد، جایی بود كه بهزعم هایدگر فلسفه به انحراف كشیده شد.
دکتر منوچهر آشتیانی دانشآموختهی فلسفه از دانشگاه هایدلبرگ (۱۹۷۱) و از دانشجویان کارل لویت و هانس گئورگ گادامر بوده است. «گفتارهایی پیرامون شناخت مناسبات اجتماعی» (۱۳۸۱)، «جامعهشناسی شناخت (مقدمات و کلیات)» (۱۳۸۳)، «ماکس وبر و جامعهشناسی شناخت» (۱۳۸۳)، «جامعهشناسی شناخت ماکس شلر» (۱۳۸۳)، «جامعهشناسی شناخت کارل مانهایم» (۱۳۸۴)، «کارل مارکس و جامعهشناسی شناخت» (۱۳۸۶)، «درآمدی به بحران جامعهشناسی جهانی معاصر» (۱۳۸۸) و «جامعهشناسی تاریخی» (۱۳۹۱) از جمله آثار اوست. آشتیانی از معدود دانشجویان ایرانی بوده است که به دیدار هایدگر در فرایبورگ رفته و چند جلسه با او ملاقات داشته است.
به همت گروه دین و فرهنگ غرب معاصر پژوهشکده غربشناسی و علمپژوهی پژوهشگاه علوم انسانی و مطالعات فرهنگی نشست «آیا مرگ ممکن است؟ نگاهی به نقد لویناس برهایدگر» دوشنبه 9 مهر با سخنرانی آیدین کیخایی در پژوهشگاه علوم انسانی و مطالعات فرهنگی برگزار شد.
مارتین هایدگر بدون شك ماركسیست نبود. میانه خوبی نیز با ماركسیستهای زمانهاش نداشت. سهل است كه در دورهای بحثانگیز با حزب ناسیونال-سوسیالیسم آلمان نیز همراه شد، حزب بدنام نازی كه با وجود ادعای سوسیالیست بودنش، به سختی به سركوب چپگرایان آلمانی پرداخت و در واقع سیاستی فاشیستی را در عرصههای سیاست و اقتصاد و فرهنگ پیش گرفت.
آیندگان مارتین هایدگر را چگونه به یاد خواهند آورد؟ این فیلسوف بسیار مهم آلمانی در نیمه دوم قرن بیستم و دو دهه ابتدایی قرن بیستویکم نتوانسته است از سایه همکاریای که در دورهای از فعالیت آکادمیکاش در دانشگاه فرایبورگ با هیتلر و حکومت نازی داشت رهایی پیدا کند.
این تنها تفسیر خاص ایرانی از تفكر هایدگر در ایران نیست كه بحثبرانگیز است، بلكه ورودش به سیاست در دورانی تاریك از تاریخ آلمان قرن بیستم و همكاریاش با حزب ناسیونالسوسیالیسم باعث شده كه تا به امروز پرداختن به او حتی ازسوی علاقهمندان به فلسفه محض، در سطحی جهانی با ظن و تردید همراه باشد.
از منظر هایدگر ابژههای ذهنی بر ابژههای عینی اولویت هستی شناختی دارند؛ جهان ذهنی، جهانی انتزاعی، غیر قابل بررسی و دسترسناپذیر نیست، بلکه جهان ذهنی نیز دارای عینیّت است و عینیّتهای آن در جلوههای صوری ابژههای عینی منعکس میشود. لذا ذهنیّت حقیقت بوده و دارای اصالت است؛ معنا براساس چنین اصالت ذهنیّتی به دنیای پیرامون انسان از سوی خود انسان بخشیده میشود.
متن زیر یادداشتی است که دکتر مجید کمالی، استاد دانشگاه و پژوهشگر فلسفه در مورد جایگاە لوگوس و زبان در اندیشە هایدگر نوشته است: اصطلاح لوگوس همانند اغلب واژگان فلسفی دیگر قبل از آن که اصطلاحی فلسفی بوده باشد به حوزه کاربرد عادی زبان تعلق داشته است. این واژه به تدریج در تفکر فلسفی وارد شده و از این طریق از مفهوم خاصی برخوردار شده است؛ درست همان گونه که زبان فلسفه از بطن زبان روزمره پیش از عصر فلسفه پدید آمده است.
کاربر جدید هستید؟ ثبت نام در تارنما
کلمه عبور خود را فراموش کرده اید؟ بازیابی رمز عبور
کد تایید به شماره همراه شما ارسال گردید
ارسال مجدد کد
زمان با قیمانده تا فعال شدن ارسال مجدد کد.:
قبلا در تارنما ثبت نام کرده اید؟ وارد شوید
فشردن دکمه ثبت نام به معنی پذیرفتن کلیه قوانین و مقررات تارنما می باشد
کد تایید را وارد نمایید