اشاره: روز گذشته بخش نخست گفتگوی حاضر از نظر خوانندگان گرامی گذشت. اینك دنباله سخن. جسمانی بودن ذهن به چه معناست؟ به نظر می رسد این گزاره نگاه دوآلیستی به جسم و خرد را از اساس بیبنیان میکند! بدون مراجعه به بستر تاریخیی که در بطن آن ایدهها و مفاهیم جدید نطفه میبندند و تکوین مییابند، صحبت درباره این مفاهیم اگر ناممکن نباشد، دشوار است. برای جواب این پرسش ناچار باید کمی به عقب برگردم. شکاف میان «ذهن و جسم» یا «ذهن و عین» در
ذهن اساسا جسمانی است، اندیشه عمدتا ناآگاهانه است، مفاهیم انتزاعی عمدتا استعاری هستند» گزارههای آغازین فصل نخست کافی است تا خواننده متخصص و علاقه مند نخواهد و در واقع نتواند کتاب «فلسفه جسمانی: ذهن جسمانی و چالش آن با اندیشه غرب» را زمین بگذارد. گزارههای فوق به نوعی مهمترین و برجسته ترین نتایج یافتههای علوم شناختی هستند؛ یافته ههایی که بازنگری در دوهزار سال فلسفه غرب را ضروری می کنند.
ابن سینا مبانی کلی طب را بر اساس آثار جالینوس و گیاه شناسی اش را بر اساس نوشتههای دیسکوریوس (نویسنده قرن نخست میلادی) استوار کرده است. به جز جالینوس او از کدام یک از طبیبان دیگر استفاده میکند؟
در عرفان اسلامی قاعدهای هست که میگوید: لا تکرار فی التجلی. یعنی تجلی تعددپذیر و تکرارپذیر نیست. بحث پلورالیسم دینی، ادعای تساوی حقانیت ادیان (Equal Validity of Religions) است. در بحثهایی که با خود جان هیک داشتم، این تعبیر را بسیار به کار میبرد؛ یعنی ادیان همه حقاند و متساویاً هم حقاند. این ادعا به لحاظ معرفتشناختی مخدوش است و پیامدهای نادرست و زیانباری هم دارد و آشکارا مسئله دعوت به دین و تبلیغ دینی را منتفی میسازد.
کاربر جدید هستید؟ ثبت نام در تارنما
کلمه عبور خود را فراموش کرده اید؟ بازیابی رمز عبور
کد تایید به شماره همراه شما ارسال گردید
ارسال مجدد کد
زمان با قیمانده تا فعال شدن ارسال مجدد کد.:
قبلا در تارنما ثبت نام کرده اید؟ وارد شوید
فشردن دکمه ثبت نام به معنی پذیرفتن کلیه قوانین و مقررات تارنما می باشد
کد تایید را وارد نمایید