متن زیر مصاحبه مفصل با سیاوش جمادی است که به دلیل حجم بسیار زیاد آن بخش اندکی از آن در نشریه فرهنگ امروز منتشر شده است. سیاوش جمادی در این مصاحبه مفصل از فلسفه سخن گفت و از تاریخ. از ایران سخن گفت و از جهان. از سنت سخن گفت و از مدرنیته. از مردم سخن گفت و از حاکمان و اینکه چگونه ایرانیان با مشروطه نیم بند تلاش کردند با الگوپذیری از غرب از سرنوشت تاریخی خود فاصله بگیرند. او همچنین از چرایی ناکامی ما برای ایجاد آنچه که در غرب دموکراسی نامیده می شود سخن گفت. آنچه که این مصاحبه را مهم جلوه می دهد تلفیق تاریخ و فلسفه در رسیدن به یک پاسخ مطلوب است. مطلب زیر بخش پنجم این مصاحبه است.
یکی از تمثیلهای مورد علاقۀ لئو اشتراوس، مقایسۀ «حیبنیقظان» اثر ابنطفیل با «رابینسون کروزوئه» اثر دانیل دفو است. اشتراوس در قالب این تمثیل، دو جهانبینی قرونوسطا و مدرن را با یکدیگر مقایسه میکند. بهزعم اشتراوس لایت موتیف[۱] هر دو اثر پیشگفته، چگونگی مواجهۀ فرد تکافتاده با جهان، بدون همیاری جامعه و تمدن و با اتکای صرف به نیروی انسانی است.
اشتراوس (هم در آثار نخستینش دربارۀ عقلانیت یهودی قرونوسطایی و هم در آثار متأخرش در آمریکا) استدلال میکند که فقط وحی -و نه فلسفه- میتواند پایۀ یک اخلاق جهانشمول را بنا نهد. مطمئناً این اخلاق جهانشمول بر پایۀ ایمان -و نه شناخت یقینی- است؛ بااینوجود، چنین چیزی ضعفی اخلاقی را در جایگاه فلسفی برجسته میکند.
اشتراوس آنچه را که دیدگاه خاص مسیحی نسبت به وحی میداند قویاً به نقد میکشد، آن هم نه بهمنظور طرد یک بار برای همیشۀ وحی از بحث عقلانی، بلکه بهمنظور بیان اینکه بیماریهای فکری مدرنیته تا حد زیادی پیامد میراث الهیات مسیحیاند. بر پایۀ دریافت اسلامی -بهمثابه دریافتی خلاف دریافت مسیحی- از فلسفۀ سیاسی کلاسیک بود که اشتراوس به نحو چشمگیری به بازاندیشی در معنای فلسفه، وحی و سیاست پرداخت.
لئو اشتراوس (1899- 1973) از جمله مهمترین فیلسوفان سیاسى قرن بیستم است که فلسفه سیاسى او از جامعیت خاصى برخوردار بوده و همه دورانهاى تاریخى کلاسیک، میانه و مدرن را در بر گرفته است. آراء و اندیشههاى وى در فلسفه سیاسى، همواره براى علاقهمندان به این رشته جذاب و خواندنى بوده است. اشتراوس شرق شناسى است که هنوز اندیشههاى بدیع او در زمینه فلسفه سیاسى اسلامى براى محققان این عرصه ناشناخته مانده است. مقاله حاضر اولین نوشتارى است که در صدد است بخشى از اندیشه وى را در باب «روش شناسى فهم فلسفه سیاسى اسلامى» ارائه نماید.
18 اکتبر 1973 مردی چشم از جهان فرو بست که او را بهعنوان یکی از مهمترین مورخان فلسفه سیاسی میشناسند. اشتراوس فیلسوفی بود که از قضا در زمانهای به دنیا آمد که سنت فلسفی آلمان در جهان حرف اول را میزد. او سال 1899 در هسه آلمان زاده شد و در دانشگاههای هامبورگ و فرایبورگ فلسفه خواند. در سالهای 1932 تا 1934 در فرانسه و انگلستان با کمک مالی موسسه راکفلر در علوم اجتماعی پژوهش کرد. در سال 1938 به آمریکا رفت و در مدرسه جدید پژوهش اجتماعی نیویورک به تدریس پرداخت. از سال 1949 تا 1968 استاد علوم سیاسی دانشگاه شیکاگو بود
لئو اشتراوس از آن دست فیلسوفانی است که در تاریخ اندیشه و فلسفه مغرب زمین جایگاه ویژهای دارد. از یک سو او را بهعنوان یک فیلسوف شناختهاند و از سوی دیگر بحق میتوان اشتراوس را مورخ فلسفه سیاسی نامید.
لئو اشتراوس (1973-1899)، فیلسوف یهودیتبار و آلمانیالاصل آمریکایی، را چهره مرکزی در احیای تحقیق در فلسفه سیاسی دانستهاند.1 در مدرنیته، بهنظر اشتراوس، ایدئولوژی جایگزین فلسفه سیاسی شده: «استحاله فلسفه به ایدئولوژی روشنتر از همه در این واقعیت خود را آشکار میکند که، هم در تحقیق و هم در آموزش، فلسفه سیاسی جایش را به تاریخ فلسفه سیاسی داده... [که] به این معناست که به جای دکترینی که مدعی حقیقیبودن است، به برشماری و برداشت اشتباهاتی کموبیش درخشان پرداخته شود.» 2 فلسفه سیاسی اما چیست؟ آیا درک این معنا در زمانه چیرگی ایدئولوژی امکانپذیر است؟ دلیلی بر امتناع این امر وجود ندارد، و اغراق نیست اگر بگوییم کارهای اشتراوس، از جمله تالیف 15عنوان کتاب و نوشتن بیش از 80مقاله، معطوف به این هدف بوده است.
کاربر جدید هستید؟ ثبت نام در تارنما
کلمه عبور خود را فراموش کرده اید؟ بازیابی رمز عبور
کد تایید به شماره همراه شما ارسال گردید
ارسال مجدد کد
زمان با قیمانده تا فعال شدن ارسال مجدد کد.:
قبلا در تارنما ثبت نام کرده اید؟ وارد شوید
فشردن دکمه ثبت نام به معنی پذیرفتن کلیه قوانین و مقررات تارنما می باشد
کد تایید را وارد نمایید