پاره پاره بودن جهان اسلام یكی از مهمترین معضلات روشنفكران اسلامی و بلكه معضله اصلی تمام مسائل سیاسی و اجتماعی و فرهنگی جهان اسلام نیز بوده است. در این میان بهخصوص بحث تنوع زبانی نیز قابل طرح است.
روشنفكر در نگاه كلی كسی است كه تلاش میكند از افقی فراتر از نگاه رسمی و معمول به فرهنگ و جامعه خویش بنگرد. كسی كه پرسشهای زیادی از جانب سنت و قبیلهاش برایش مطرح شده و اكنون به دنبال پاسخهایی برای آنها است و بدین منظور باید در وسعتی فراگیر هم از سنت خود بگذرد هم از قبیله. بنابراین روشنفكر در وضعیت بغرنجی قرار دارد.
روشنفکران یکی از پایههای اصلی انقلاب مشروطه بودند و از آن زمان تا امروز روشنفکری ایران با فرازونشیبهای مختلف در وقایع گوناگون اجتماعی و سیاسی جامعه نقش داشته است. روشنفکران مشروطه یک پا در فرهنگ داشتند و یک پا در سیاست و این ویژگی آنها بدل به سنت روشنفکری در ایران شد.
ورود ما به عرصه تغییر و استفاده از اندیشه های جدید و مشرب روشنفکری، بیش از هر چیز با انگیزه تغییرات سیاسی بوده نه فلسفی. انقلاب مشروطه، یک انقلاب روشنفکری بود که ملاحظه دین را هم می کرد. این که دنبال تغییر سیاسی بودند، تا حدی معنایش این بود که حرکت روشنفکری، فلسفی و اندیشه ای نبود. ضمن کار سیاسی و اجتماعی، افکار و اندیشه های فلسفی مطرح می شد.
چهارم بهمن ماه سالروز تولد داریوش شایگان (1313-1397) است، فلسفهپژوه و نویسنده سرشناس ایرانی كه در سطح بینالمللی هم نامی آشناست.
امروز مصطفی ملكیان 65 ساله میشود، روشنفكر سرشناس ایرانی كه قریب به 30 سال پیش در میانه دهه 70 خورشیدی نامش بر سر زبانها افتاد. البته اهل نظر و افراد پیگیر مباحث اندیشه او را از یك دهه پیشتر میشناختند، جوانی خوش فكر و با سواد كه در كنار فلسفه اسلامی، زبان انگلیسی میدانست و با اندیشههای جدید غربی آشنایی داشت.
شگفت زده شدم وقتی شنیدم که سروش از " جناب هیدگر" و نظر او درباب حقیقت گفت، از رورتی نقل قولی بسیار مهم کرد و غیره. سروش با آشنایی بسیار اولیه و اجمالی که اخیرا با مباحث پست مدرن پیدا کرده ، با تواضع از هرگونه تعریف جامع و مانع و قاطع از روشنفکری و حقیقت امتناع ورزید و صرفا به تعدد و تکثر دیدگاهها در این باب اشارت کرد.
گفتوگوی عبدالكریم سروش و مصطفی ملكیان در «كلاب هاوس» برای مخاطبان اندیشه در ایران، رویدادی قابل توجه و حائز اهمیت است. دو روشنفكر اثرگذار در سالهای پس از انقلاب به ویژه در دهههای70 و 80 خورشیدی كه هر دو از بستر جریان نواندیشی دینی برآمدند، اگرچه سروش در این 4 دهه همواره از تعبیر مناقشه برانگیز «روشنفكری دینی» دفاع كرده، در حالی كه ملكیان از همان ابتدا از «پارادوكسیكال بودن» آن سخن گفته و در تطور فكری خود حتی از جریان «نواندیشی دینی» نیز فاصله گرفته است.
همکاران عزیز نظر مرا در باب علوم انسانی و آن چه پیشتر در باب این علوم گفته ام و اینکه آیا در سال های اخیر از نقد علوم اجتماعی موجود به دفاع از آنها و تأییدشان رسیده ام، پرسیده اند. به صراحت و سهولت می گویم که من هرگز دعوی محقق بودن در فلسفه علوم انسانی و اجتماعی نداشته ام بلکه به اقتضای مطالعاتم و با نظر به وضع علم و فلسفه در کشور پرسش هایی را مطرح کرده و کوشیده ام که برای آنها پاسخی بیابم.
دغدغه این روزهای برخی از صاحبنظران، کمرنگ شدن نقش مرجعیتهای فکری- اجتماعی در جامعه است و بر این باورند که مردم در واکنش به مسائل جامعه حتی پیشگامتر از آنان حرکت میکنند. اگر این ادعا را بپذیریم آن وقت این پرسش مطرح میشود که این امر باید مثبت ارزیابی شود یا منفی؟ و چه پیامدها یا مزیتهایی برای جامعه دارد؟
کاربر جدید هستید؟ ثبت نام در تارنما
کلمه عبور خود را فراموش کرده اید؟ بازیابی رمز عبور
کد تایید به شماره همراه شما ارسال گردید
ارسال مجدد کد
زمان با قیمانده تا فعال شدن ارسال مجدد کد.:
قبلا در تارنما ثبت نام کرده اید؟ وارد شوید
فشردن دکمه ثبت نام به معنی پذیرفتن کلیه قوانین و مقررات تارنما می باشد
کد تایید را وارد نمایید