جنگ خانمانسوز اول بینالملل، برای ایران که رسماً بیطرفی خود را در آن اعلام کرده بود سوغاتی بجز قحطی، ناامنی، بیماری، هرجومرج سیاسی و... به همراه نداشت. این جنگ و سرایت آتش آن به داخل خاک ایران، تبعات منفی و عوارض بسیاری برای کشورمان به ارمغان آورد که مورد بررسی قرار میگیرد.
با اینکه دولت ایران در آغاز جنگ جهانی اول بیطرفی خود را رسماً اعلان کرد، نیروهای نظامی دول متخاصم که شامل متفقین (بریتانیا، روسیه، فرانسه، ایالات متحده امریکا، صربستان و غیره) و دولتهای مرکزی (آلمان، اتریش،مجارستان، عثمانی، بلغارستان) بودند، وارد ایران شدند و به نبرد در خاک ایران پرداختند. پس از آغاز جنگ در پایان ماه ژوئیه سال 1914 میلادی، کابینه میرزا حسن خان مستوفی الممالک بیطرفی ایران را اعلان کرد.
در جریان جنگ جهانی اول، براثر فتوای علمای مکتب سامرا، هزاران شیعه در عراق برای مقابله با انگلیسیها عازم جهاد شدند. مجاهدین شیعه برای ضربه زدن به محل استقرار نیروهای انگلیسی شیوه جنگ چریکی را انتخاب کردند. نتیجه این کار ایجاد رعب و وحشت بر نیروهای انگلیسی بود.
تاریخ معاصر ایران آکنده از حوادثی بوده که رنج بیشمار ملت ایران را به تصویر کشیده است. کشوری که در تندبادهای تاریخی همواره مورد هجوم دشمنان خارجی بوده و چشم طمع قدرتهای بزرگ از این سرزمین برداشته نشده است. یکی از مقاطعی که ایران مورد تاخت و تاز ابرقدرتها قرار گرفت جنگ جهانی اول بود. جنگی که کشتههای بیشماری برجا گذاشت و خسارتهای جبرانناپذیری بر پیکر روح بشر وارد ساخت. بر این اساس پژوهش حاضر در پی آن است تا با مروری بر این نقطه عطف تاریخی، تاثیر و تاثر کشورمان از آن را مورد ارزیابی قرار دهد.
تاریخ دو سده گذشته ایران آکنده از حوادثی است که توسط قدرتهای جهانی رقم خورده است؛ قدرتهایی که برای بیشینهسازی قدرت و منافع خود از هیچ جنایتی دریغ نورزیدهاند. ایران نیز به دلیل موقعیت ژئوپولیتیک خاص خود، همسایگی با کانونهای بحران، داشتن مرزهای طولانی با روسیه، عثمانی و هندوستان و منافعی که برای قدرتهای بزرگ داشته از این مصائب همواره رنج برده است
ایران با توجه به موقعیت جغرافیایی خود، وضعیت ژئوپلتیک منحصر به فردی دارد که این وضع، ایران را به کشوری غیر منزوی و بین المللی تبدیل کرده است و باعث شده که همواره در معادلات جهانی نقش برجسته ای داشته باشد. به طور کلی موقعیت ژئوپلتیکی ایران با انزواگرایی سازگار نیست و از این رو به بستر مناسب برای بروز تنش های سیاسی و نظامی تبدیل شده و امنیت ملی آن به مخاطره افتاده است.
اگر تأملی بر جنگ جهانی اول که در اواسط دهه دوم قرن بیستم شروع شد، داشته باشیم متوجه میشویم که بنیان و ریشه این جنگ خانمانسوز در دهههای پایانی قرن نوزدهم قرار دارد. شاید «گاوریلو پرنسیپ» جوان ملیگرای صرب هیچگاه تصور نمیکرد که با ترور ولیعهد اتریش «آرشیدوک فرانتس فردیناند» در سارایوو به سال1914میلادی، جرقه اولین جنگ جهانی در سده بیستم که میلیونها نفر را به کام مرگ فرستاد، روشن میکند. بهعبارت روشنتر، ترور ولیعهد اتریش در بوسنی، دلیل نزدیک شروع جنگ بینالملل اول بود. این رویداد همانند بسیاری دیگر از رویدادهای تاریخی، تک علتی نبود و دلایل دوری نیز داشت که این دلایل بسیار عمیقتر از ترور ولیعهد اتریش توسط یک جوان ملیگرای صرب بود.
سوم شهریور 1320، قوای شوروی از شمال و شمال شرق و قوای انگلستان از جنوب از راه زمین و هوا و دریا به ایران حمله کردند؛ این اقدام نه تنها نقض کامل بی طرفی ایران محسوب می شد، بلکه در طول چهار سال جنگ و حتی پس از آن – مشکلاتی پدید آورد که باعث شد دولتمردان ایرانی دست کمک به سوی مستشاران خارجی دراز کنند.
پژوهشگران تاریخ همواره بر آن بوده اند که با استفاده از اسناد و مدارکی که در دسترس شان بوده است راهی به گذشته بیابند و از اوضاع مردم آن روزگار آگاهی یابند. از آنجا که بیشتر نویسندگان و مورخان پیشین بر چگونگی گذران مردم توجهی نداشته اند و این امور نزد آنان اهمیت چندانی نداشته است
با شروع جنگ جهانی اول و به دنبال آن ورود نیروهای متفقین و متحدین به خاک ایران، اوضاع بشدت بحرانی به نظر میرسید. روسها در شمال ایران، عثمانیها در غرب، انگلیسیها در جنوب و جنوب شرقی و آلمانها به طور پراکنده در مرکز و نواحی دیگر فعالیت میکردند. این در حالی بود که دولت ایران اعلام بی طرفی کرده بود.
کاربر جدید هستید؟ ثبت نام در تارنما
کلمه عبور خود را فراموش کرده اید؟ بازیابی رمز عبور
کد تایید به شماره همراه شما ارسال گردید
ارسال مجدد کد
زمان با قیمانده تا فعال شدن ارسال مجدد کد.:
قبلا در تارنما ثبت نام کرده اید؟ وارد شوید
فشردن دکمه ثبت نام به معنی پذیرفتن کلیه قوانین و مقررات تارنما می باشد
کد تایید را وارد نمایید