کتاب «هنر خوشبختی از دیدگاه اپیکور» را انتشارات پندار تابان با ترجمه فرخ بافنده روانه بازار نشر کرد.
سخن از آنکه زیباییشناسی جایگاه اثباتشدهای در فلسفهی اسلامی داشته، سخن گزافه و مبالغهانگیزی نیست. با توجه به آستان تاریخی فهم فلسفی از معرفت در تمدن اسلامی و وجود سه نگرش اساسی در باور اندیشمندان مسلمان، آن هم در نحوهی بیان اتفاقات جاریه در هستی، بهانهی بجایی شد تا سخنان مغفولماندهی سه تن از سردمداران تفکر اسلامی اعصار گذشته را با نگاهی تطابقی به مباحثی همچون ماهیت زیبایی، خلقت زیبایی، عالم خیال، عارف و هنرمند به ضیافت تحقیق بنشینیم؛ مراد از این سه مسلمان فیلسوف، «شیخالرئیس ابنسینا»، «شیخالشهید سهروردی» و «صدرالمتألهین ملاصدرا» است.
تمامی مناقشات دیرینه ای که باعثِ به وجود آمدنِ تردیدهایی در راه فلسفه وجودی هنرها شده است به نوعی در موضوع بازنمایی در هنر متجلّی می گردند. نظریه افلاطون در این زمینه، با وجود موضع گیری شدید و منفی او، بارها مورد بازبینی قرار گرفته است.این مقاله، ابتدا،مفهوم بازنمایی را در آثار افلاطون مطرح می کند، سپس، با تکیه بر نمونه های تصویری به تحلیل و تشریح تئوری های ارائه شده بازنمایی، در نقاشی و عکاسی می پردازد. سوالاتی از جمله اینکه؛ آیا تفکر بازنمایانه در نقاشی و عکاسی به عنوان نمودها و جلوه های ظهور هنری، پاسخی در خور گرفته است؟ و آیا این دو هنر، داعیه بازنمایی از دیدگاه فلسفی را پاسخ می دهند؟ هدف اصلی این مقاله، دسته بندی نظریات و عقاید نظریه پردازان در حوزه بازنمایی و تحلیل از دو بعد هنر و فلسفه، به منظور دستیابی به مفهوم جامع تری از بازنمایی در آثار نقاشی و عکاسی و پی بردن به ارزش هنری آن است ودر این راستا، به ارائه آرای متفکرانی پرداخته است که در زمینه تئوری های مدنظر پژوهش، مباحث بیشتری را جهت بررسی موضوع فراهم می کرده اند.
فلسفه عكس1 یكی از رشتههای جدید تفكر فلسفی است كه همارز و همدوره فلسفههای نوینی به شمار میآید كه به فلسفههای موضوعی2 معروف هستند. همان فلسفههایی كه در ایران به غلط به «فلسفههای مضاف» معروف شدند. وظیفه عمده و اساسی فلسفههای موضوعی، بررسی پژوهشگونه یك موضوع تجربی است، اما نه از نظر علمی، بلكه از نظر فلسفی. این بررسی و پژوهش بیشتر برای شناخت، تحلیل و بررسی پیش فرضها، مبانی متافیزیكال و قواعد متدولوژیكال و روششناختی همان موضوع و سپس نقد آنها انجام میشود. مقدمترین فلسفه موضوعی در جهان (و در ایران ) فلسفه علم3 بوده است.
هنر از منظر یونانیان: یونانیان برای هنر از واژه تخنه استفاده می کردند. این واژه همان گونه که در منابع ذکر شده همان «تکنیک» امروزی و به معنی ساختن است. در تاریخ فلسفه یونان، دموکریتوس (480- 380 ق.م) نخستین کسی است که هنر را تقلید از طبیعت دانسته است. البته آرای دموکریتوس در آثار فلاسفه بعدی و از جمله ارسطو نقل شده است. افلاطون را در تاریخ فلسفه نخستین کسی می دانند که به طور مستقیم به بحث درباره هنر و نقد آن پرداخت.
پیروان فیثاغورث نخستین کسانی بودند که گفتند تمام طبیعت، ازجمله آثار هنری، ساختاری ریاضی دارند. این باور در دورۀ قرون وسطا معنی خاصی پیدا کرد؛ به این دلیل که این امر با این نظرگاهِ مسیحی سازگاری داشت که خداوند، خالق جهان، فرزانهترین خردمند و منشأ عقل است. این امر با ریشههای یهودیِ مسیحیت نیز سازگار است. ازاینقرار، خداوند نخستین و برترین هنرمند، خالق زیبایی و پرمایگیِ آسمانها و زمین بود. انسانِ هنرمند درگیر کاری شده است مشابه آنچه خداوند انجام داده بود، و از خرد خود در کارش استفاده میبُرد، درست همانند کاری که خداوند انجام داده بود.
در این مقاله تعاریفی از خیال و خلاقیت هنری از دیدگاه فلاسفه و عرفا ارائه و چگونگی خلق آثار هنری با كمك تخیل، توصیف میشود؛ خیالاتی که در افراد مختلف ظهور میکنند، در یک سطح نیستند بلکه خیال افراد متناسب با ظرفیت وجودی آنها متفاوت است. در نظر ابنعربی حتی در امر خلقت نیز، تخیل نقش دارد زیرا خلقت نوعی تجلی و تجلی حاصل تخیل است. وی بین خیال و تجلی نیز مشابهتهایی قائل است زیرا در هر دو، ظهور معقول در محسوس صورت میگیرد. تغییرات پیوستهای که در عالم هستی وجود دارد، نشان از پویایی است زیرا جهان پیوسته در حال فنا شدن و نو شدن است و این پویایی نشان تجلی خداوند است. ابنعربی این فرایند تغییر را «خلق جدید» مینامد.
منشأ امر زیبا در کجاست و چگونه میتوان امر زیبا را از امر نازیبا تمییز داد و از آن لذت برد؟ این پرسشی است که به طور خاص ذهن هنرمندان و فیلسوفان را به خود مشغول داشته است. در این مقال به دو پاسخ بسیار جذابی خواهیم پرداخت که کانت و داوینچی به این پرسش دادهاند. پاسخ آنها در ظاهر امر در نقطهی مشترکی بر هم منطبق میشود. هر دوی آنها اعتقاد داشتند که زیبایی طبیعی بر هر امری مرجح است و باید زیبایی مبتنی بر طبیعت را ارج نهاد؛ چراکه کانت صراحتاً گفته بود زیبایی طبیعی را باید بر زیبایی هنر برتری داد و داوینچی هم پیشتر در آثارش نشان داده بود که عنصر طبیعت چه جایگاه والایی دارد و اساسیترین معیار زیبایی است. اما برداشت آن دو از مفهوم طبیعت نمیتوانست یکسان باشد.
گفتوگو درباره هنر تبدیل به موضوعی دمدستی شده است. از روانشناس، روانپژوهش، روانپزشک و روانکاو تا فیلسوف، سیاستمدار، جامعهشناس، انسانشناس و اقتصاددان مداخلی را برای ورود به حوزه نظری هنر معاصر پیدا میکنند. چنددههای هم هست که این داستان با اصطلاحاتی چون مطالعات میانمتنی و میانموضوعی توجیهات جدیدی پیدا کرده است
رمانتیسیزم ملی، ناسیونالیسم ارگانیک، ناسیونالیسم هویتگرا شکلی از ناسیونالیسم است که در آن دولت مشروعیت سیاسی خود را از نتیجهی اتحاد ارگانیک اتباعش میگیرد. این مسئله بسته به شیوهی برخورد با آن، شامل زبان، نژاد، دین و آدابورسوم یک ملت در معنای اولیهی آن میشود؛ این یکپارچگی و انسجام اعضای یک ملت بر اساس فاکتورهای فوقالذکر است که هستی ملتی را برمیسازد. تأکید بر عنصر زبان، دین و نژاد به ناسیونالیسمی میانجامد که ما آن را ناسیونالیسم رمانتیک مینامیم، این شکل از ملیگرایی در واکنش به هژمونی امپراتوری یا سلسلهای بود که سر برآورد.
کاربر جدید هستید؟ ثبت نام در تارنما
کلمه عبور خود را فراموش کرده اید؟ بازیابی رمز عبور
کد تایید به شماره همراه شما ارسال گردید
ارسال مجدد کد
زمان با قیمانده تا فعال شدن ارسال مجدد کد.:
قبلا در تارنما ثبت نام کرده اید؟ وارد شوید
فشردن دکمه ثبت نام به معنی پذیرفتن کلیه قوانین و مقررات تارنما می باشد
کد تایید را وارد نمایید