مراکز معتبر آکادمیک و فکری دنیای امروز ، اتفاق نظر دارند که در میان نخبگان و اندیشه پردازان بزرگ تاریخ جهان پنچ تن از اهمیت و جایگاه ویژه ای در شکل دادن به اندیشه و معرفت کنونی جهان برخوردارند.
نیچه به عنوان آموزگار ابرانسان است و آمده است تا ابرمرد یا ابرانسان را بیاموزد. نیچه افکار خود را از زبان زرتشت بیان میکند. (در کتاب چنین گفت زرتشت) نیچه فیلسوف، شاعر و متفکر بزرگی است که از او بسیار میتوان آموخت. او طرح بسیاری بزرگی را میخواست انجام دهد که به نحوی تمام فرهنگ غرب و مسیحیت را به چالش می کشاند و به مبارزه می¬طلبید و در این طرح نیز با کامیابی و ناکامیهایی مواجه بود.
نشر مرکز به تازگی کتاب تازهای درباره فلسفه غرب و فیلسوف مهم آلمانی فردریش نیچه منتشر کرده است. کتابی به قلم کارل پلیچ که با ترجمه رضا ولییاری روانه بازار کتاب شده است. اهمیت این کتاب از آن رو است که زندگینامهای تقریبا کامل و مفصل از دوران تولد تا سالهای جوانی نیچه و انتشار نخستین آثار او به خواننده میدهد. کتاب تلاش میکند در کنار بیان این زندگینامه، مفهوم نبوغ و چگونگی کشف و شکلگیری آن نزد نیچه را توضیح دهد.
« هنر داریم تا حقیقت ما را نابود نکند.» این جمله نیچه مانند بسیاری از گفته های او در گوش ما طنینی غریب دارد. نیچه فیلسوف را کسی می داند که سخن نابهنگام می گوید. آن که اقوال مشهور و متعارف می گوید، هر چه بگوید در مقام فیلسوف سخن نمی گوید. چرا اگر هنر نبود حقیقت ما را نابود می کرد؟ هنر چیست؟ حقیقت چیست؟ این قول که حقیقت می تواند به نابودی ما بینجامد، قولی نابهنگام است. ظاهراً کسی قبل از نیچه به چنین کلامی تفوه نکرده است. البته پیش از نیچه نیز پرسش از ذات حقیقت مورد عنایت قرار نگرفته است. اما سخن از حقیقت و تعریف حقیقت را سابقه ای لااقل به درازای تاریخ متافیزیک غربی است. در جمله نیچه نسبتی بین حقیقت، هنر و زندگی برقرار است. نسبتی که از مهمترین دلمشغولی های نیچه در تمامی عمر اندیشه ورزی اوست.
فردریك ویلْهِلْمْ نیچه، فیلسوف معروف آلمانی در 16 اكتبر 1844م در لایپْزیك آلمان به دنیا آمد و از چهار سالگی به خواندن و نوشتن پرداخت. خانواده نیچه همه از كشیشان پروتستان بودند. با این حال، او از الهیات و مسیحیت رویگردان شد و وارد دانشگاه گردید. نیچه پس از چندی با فلسفه یونانی آشنایى یافت و در 24 سالگی به استادی دانشگاه بال برگزیده شد.
یکی ازمهم ترین فیلسوفان قرن بیستم دراندیشه پست مدرنیته که جایگاه ویژه ایی درفلسفه پست مدرن در عصر حاضردارد میشل فوکوفرانسوی(۱۹۲۶-۱۹۸۴) است. اساسا،”فوکو فیلسوف یا اندیشمندی”شبیه همه وشبیه هیچ کس”است. وهمچنین فوکو دوست داشت همواره با ماسک به میدان آید تاخوانندگانش را غافل گیر کند. دیدگاههای متنوع فوکو درحوزه اندیشه ی سیاسی درمورد؛ قدرت، اقتصاد، سیاست، جامعه، دانش، گفتمان ،جنسیت، فرهنگ، جنون، قدرت، عقل گرایی، علوم انسانی اجتماعی،سوژه و ابژه قدرت، و غیره می توان نام برد که او را در زمره ی اندیشمندان پست مدرن مطرح اروپایی قرار داده است. فوکونقدهای خود را دراندیشه ی سیاسی برپایه سنت فلسفی نیچه، هایدگر، ژرژباتلای استوارساخته است.
مفاهیم کلیدی فلسفه نیچه عبارت است از: صیرورت، بازگشت جاویدان همان، اراده به قدرت و نیست انگاری (نیهلیسم). نیچه برای ایجاد ارتباط منطقی بین این مفاهیم، مفهوم «هستی» را با نگرش خاص به مفهوم «صیرورت» تحویل کرده است. این تحویل از نظر انسان شکل میگیرد و در نظر او این دیدگاه انسان است که به هستی معنی میدهد. در این مقاله چگونگی تحویل هستی به صیرورت و ربط آن به اراده به قدرت و بازگشت جاویدان همان مورد بررسی واقع شده است.
فوکو در کتاب مجازات و تنبیه سه دوره که در هریک گونهی خاصی از مجازات محور بود را شناسایی میکند. در دورهی اول، مجازات بر محور حاکم میچرخد؛ حاکم بهعنوان همهکارهی کشور که زندگی و مرگ افراد در دستان او بود، سخنانش در قانون تبلور یافته بود. نقض قانون، نقض سخن پادشاه بهحساب میآمد و فرد خاطی باید در مقابل خشم او پاسخگو باشد. مجازات به شکل شکنجه در ملأعام که نمایشی از قدرت پادشاه بود به اجرا درمیآمد، در این مراسم خشونتبار شخص بزهکار مورد حملهی بدنی واقع میشد، مضروب و مثله میگردید.
دیرینهشناسی در انتهای راه خود به ایراد بزرگ و اساسیای برخورد که قبلاً فوکو به خاطر آن به اندیشهی مدرن حمله نموده و معتقد به وجوب برچیده شدن طومار سوژهمحوری شد؛ مشکل غیرقابلحل، دوگانگی سوژه/جهانِ واقع بود که در شکلها و استراتژیهای مختلفی چون امر تجربی/امر استعلایی، حوزهی اندیشیده/حوزهی نااندیشیده و عقبنشینی و بازگشت اصل متجلی میشد، دیرینهشناس برای رفع این معضل سوژه را حذف کرد، اما در وادی پدیدارهای ذهن باقی و به جستوجوی قوانین آنها پرداخت؛ پدیدارهایی که در تعامل با پدیدارهای اذهان دیگر، گفتمان و دانش را شکل میدادند و نسبت به جهان ماده و امر واقع حالت استعلایی داشتند.
نیچه یکی از بزرگترین فیلسوفان قرن نوزدهم است، او اندیشمند را با نیزهای مقایسه میکند که طبیعت افکنده است و اندیشمندی دیگر آن را برمیگیرد تا جایی دیگر پرتاب کند. بنا بر نظر او، فیلسوف نه سرمدی است و نه تاریخی، بلکه همواره نابهنگام است. نیچه هیچ پیشگامی ندارد، او گذشته از پیشاسقراطیان باستانی فقط یک نفر را پیشگام خود میداند: اسپینوزا. فلسفهی نیچه حول دو محور بزرگ سامان مییابد، محور نخست به نیروها میپردازد و گونهای نشانهشناسی را شکل میدهد، بر اساس این محور، پدیدهها، سازمانها، جوامع، آگاهیها و ذهنها نشانه یا به بیان دقیقتر علامت هستند و وضعیت نیروها ر ا نشان میدهند؛ مفهوم فیلسوف در مقام فیزیولوژیست و پزشک از همین جا نشئت میگیرد.
کاربر جدید هستید؟ ثبت نام در تارنما
کلمه عبور خود را فراموش کرده اید؟ بازیابی رمز عبور
کد تایید به شماره همراه شما ارسال گردید
ارسال مجدد کد
زمان با قیمانده تا فعال شدن ارسال مجدد کد.:
قبلا در تارنما ثبت نام کرده اید؟ وارد شوید
فشردن دکمه ثبت نام به معنی پذیرفتن کلیه قوانین و مقررات تارنما می باشد
کد تایید را وارد نمایید