1394/10/27 ۰۷:۴۷
موسیقی اصیل چهجور موسیقیای است؟ آیا موسیقی غیراصیل وجود دارد؟ توصیف آهنگساز، اجراگر و حتی شنونده موسیقی در جامعهای که به گمان خود یک موسیقی اصیل دارد، از چگونگی اتصالش به این موسیقی چیست و چه تصوری از نقش خود در حفظ، تداوم و تحول احتمالی سنت دارد؟
موسیقی اصیل چهجور موسیقیای است؟ آیا موسیقی غیراصیل وجود دارد؟ توصیف آهنگساز، اجراگر و حتی شنونده موسیقی در جامعهای که به گمان خود یک موسیقی اصیل دارد، از چگونگی اتصالش به این موسیقی چیست و چه تصوری از نقش خود در حفظ، تداوم و تحول احتمالی سنت دارد؟ آیا مسئله خود موسیقی است یا حفظ هویت و اعتبار حاصل از آن؟ نمایندگان یک فرهنگ موسیقایی چگونه با یکدیگر مشارکت میکنند و شنونده در این بین چه نقشی دارد؟ چنین پرسشهایی موضوع برخی از بحثهای کتاب «پدیدارشناسی موسیقی» است؛ پرسشهایی که در حیات موسیقایی انسانهای قرن بیستویکم، بهطور عام و بهویژه در فضای حاکم بر موسیقی ایران بسیار مهماند و به نظر نمیرسد بتوان با رجوع به دیدگاههای سنتی پاسخهایی قانعکننده برایشان یافت؛ اینکه از یکسو بر موسیقی اصیل/ سنتی/ دستگاهی تأکید میشود و از سوی دیگر شاهد ظهور جریانهایی نو از دل آن هستیم. در این بین، مقوله اصالت شاید بحثبرانگیزترین مسئله باشد چون مرجع اصالت بهدلیل سرشت تاریخیاش همیشه کم یا بیش در هاله ابهام و در معرض تفسیرها و برداشتهای گوناگون بوده و این نهفقط در سنت موسیقایی ایران بلکه در تمام سنتهای موسیقایی صادق است. «پدیدارشناسی موسیقی» تقریبا اولین کتاب فارسی درباره پدیدارشناسی موسیقی است. بروس الیس بنسن، نویسنده کتاب، برای طرح موضوع، نخست یک پدیدارشناسی برای تجربه موسیقایی تدارک میبیند. در نظر نویسنده، اگر پدیدارشناسی را تلاشی برای تبیین پدیدهها و پروراندن یک لوگوس بر مبنای خود آنها بدانیم، به این ترتیب فایده دقیقشدن در فعالیتهای آهنگسازی و اجرا، مشاهده شیوه عملکرد واقعی آنها و ساختن یک نظریه است. ازاینرو، نویسنده طرحی اجمالی از شیوه متعارف تفکر درباره ایجاد موسیقی ترسیم میکند که عملا پدیدارشناسیای را برای مباحث نظری موسیقی فراهم میآورد. در این راستا، در ادامه به کاربستهای آهنگسازی و اجرا میپردازد؛ از جمله بر حضور بداهه در آهنگسازی و به چگونگی تداوم بداههپردازی به دست اجراگر متمرکز میشود. در نظر نویسنده، بیتردید آنچه بهعنوان موسیقی کلاسیک میشناسیم بهترین نمونه قالب آهنگسازی/ اجرا را عرضه میکند. به همین سبب استراتژی نظری کتاب این است که عدم کفایت این قالب را حتی در موسیقی کلاسیک نشان دهد و بر این اساس مدعی میشود اگر این عدم کفایت در موسیقی کلاسیک بروز کند، پس میتواند در توصیف انواع دیگر موسیقی بهنحوی جدیتر ظاهر شود. با همین منطق در ادامه با ارجاع به موسیقی کلاسیک، جاز و دیگر گونههای موسیقی مفهومی بداههوار از موسیقی ارائه میدهد. اگرچه هدف این کتاب تدارک یک پدیدارشناسی برای عمل موسیقایی است، میتوان حضور دستکم دو مقوله را در بنیان اغلب بحثهای آن یافت. یکی از آنها هستیشناسی و بهویژه جایگاه هستیشناختی آثار موسیقایی است و دیگری هرمنوتیک است که اغلب آن را تفسیر یا تأویل متن تعریف کردهاند و با این تعریف به ادعای نویسنده به نظر میرسد موضوع آن در وهله نخست و شاید فقط اجرای موسیقی باشد. ازاینرو، ملاحظات هرمنوتیکی در سراسر بحث نقش محوری دارند.
کاربر گرامی برای ثبت نظر لطفا ثبت نام کنید.
کاربر جدید هستید؟ ثبت نام در تارنما
کلمه عبور خود را فراموش کرده اید؟ بازیابی رمز عبور
کد تایید به شماره همراه شما ارسال گردید
ارسال مجدد کد
زمان با قیمانده تا فعال شدن ارسال مجدد کد.:
قبلا در تارنما ثبت نام کرده اید؟ وارد شوید
فشردن دکمه ثبت نام به معنی پذیرفتن کلیه قوانین و مقررات تارنما می باشد
کد تایید را وارد نمایید