1394/4/20 ۰۸:۴۰
ادیان به گواهی تاریخ به طور عمده فرهنگآفرین و تمدنساز بودهاند. از تمدن کنفوسیوسی گرفته تا تمدن مسیحی و اسلامیهمه بر پایه تعالیم دینی شکل گرفتهاند و ملهم از آموزههای دینی بودهاند؛ اما سوگمندانه ادیان همواره در معرض بدفهمیو سوءاستفاده نیز قرار داشتهاند. فرقهسازیها و ایجاد بدعتها یکی از مصادیق بارز این سوءاستفاده است. ایجاد گروهها و سازمانهای مخوف تروریستی بر پایه ادیان یکی دیگر از این انحرافهاست.
در روزگار ما و در جوامع اسلامی، گروههای تروریستی و افراطی متعددی پدید آمدهاند که داعش یکی از همین سازمانهای خطرناک و جهنمیاست. درباره داعش هنوز تحقیقات علمیروشنگر و دقیق انجام نگرفته و آثار تحلیلی و علمیتدوین نیافته است. آنچه وجود دارد، بیشتر گزارشهای خبری یا بعضی مصاحبههای کوتاه است یا بعضی نقل خاطرات توسط قربانیان یا کسانی که از اردوگاههای آنان فرار کردهاند. حجم ادبیات الهیاتی، فلسفی و تحلیلهای علمیدر مورد اعتقادات آنان بسیار اندک است. شاید کسانی گمان کنند که این گروهک تروریست هرج و مرجطلب و آدمکش چه نیازی به تحلیل علمیدارد؟ با آنها باید فقط مقابله نظامیکرد.
این باور ناصواب است؛ زیرا آنها به قرآن و احکام و عقاید اسلامیاستناد میکنند و در برنامههای تبلیغاتیشان، حتی در سایتها و فضای مجازی، در فیلمها و برنامههایی که تهیه میکنند و نیز در صحنههای ترور و قتل و آدمکشی به آیههای قرآن استناد میورزند و در سخنرانیها و خطبههایشان از اسلام و قرآن دم میزنند و اساساً به زعم خود در پی تشکیل یک «دولت اسلامی»اند که نامشان نیز از همین آرمان گرفته شده است. آنها دیگران را مسلمان نمیدانند و حکم به کافر بودن آنها میکنند و اسلام دیگر مسلمانان را قبول ندارند و به «تکفیر» آنها میپردازند و به همین سبب آنها را سلفیهای تکفیری یا «تکفیرگرا» مینامند.
سلفیها
آنها خود را تابع «سلف» میدانند و اسلام صحابه و تابعین صدر اسلام را الگوی خود میدانند و لذا «سلفی» نامیده میشوند. البته حساب سلفیهایی مثل سیدجمال، سیدقطب، محمد قطب، ابوالاعلی مودودی و اخوانالمسلمین را باید از تکفیریها جدا کرد؛ زیرا آنها شخصیتهای فرهنگی و مصلحانی بودند که از طریق کار فرهنگی در پی اصلاح وضع مسلمانان و جوامع اسلامیبودند. آن جریان را باید فقط نقد علمیکرد و خطاهایش را برملا نمود؛ ولی داعشیها و گروههای تروریستی خشونتگرا دست به اقدامات نظامیوحشیانه میزنند و مقابله با اینها بسی پیچیدهتر و دشوارتر است.
همه این عقاید سلفیها و داعشیها مبتنی بر باورهای خاص دینی و تفسیری خاص از دین و الهام گرفته از دیدگاههای الهیاتی خاصی است و در مجموع خود الهیات خاصی را میسازند. الهیاتی که دیگر مسلمانها را ـ چه شیعه و چه سنی ـ کافر میشمارد و جنگ با آنها و کشتار آنها را مجاز میداند و به هر قیمتی حتی پناه بردن به بیگانگان و کمک گرفتن از سلطهگران و حتی صهیونیستها به گسترش حوزه نفوذ و قلمرو خود میپردازد و هیچ عمل وحشیانه و شکنجهای را در این مسیر ممنوع نمیداند؛ از شکم دریدن، زنده سوزاندن انسانها، کشتار زنان و کودکان بیسلاح، انفجار و بمبگذاری، تخریب خانهها، قبور، مساجد و حرمها و مکانهای مقدس، آثار باستانی تا نبش قبر و مُثله کردن جسد مردهها… همه مجاز و مباح هستند. لذا الهیات داعش «الهیات سرکوب» است، الهیات کشتار و ترور، الهیاتی که کشتار و جنایت را لباس دینی میپوشاند و توجیه شرعی میکند و خطر دقیقاً همین جاست.
وضعیت خاص داعش
در طول تاریخ، گروهها و فرقههای خشن، افراطی و تروریست در بعضی ادیان به وجود آمدهاند؛ از کو کلوکس کلان و فرقههای بنیادگرای انجیلی در مسیحیت تا بوداییهای بنیادگرا تا فرقههای مخوف یهودی نژادپرست (مثل گوش اِمونیم) همه در این دسته قرار میگیرند. در عصر دینپیرایی و نهضت رفرماسیون مارتین لوتر نیز ترور، سوزاندن، شکنجه مخالفان به فتوای لوتر و کالون انجام میگرفت و قیام دهقانان با بیرحمی سرکوب شد و کشتار وسیعی صورت گرفت که نهضت اصلاح دین لوتری را برای همیشه آلوده و لکهدار ساخت. هندوهای افراطی و خشونتطلب نیز بارها به بهانههای مختلف به کشتار مسلمانها و حمله به مساجد آنها پرداختهاند.
این اقدامات در دنیا بیسابقه نیست. ولی تبهکاریهای داعش و اعمال وحشیانه آنها به لحاظ کمّی و کیفی با هیچ یک از این نمونهها قابل مقایسه نیست. داعش، داعیه ایدئولوژی برتر و اسلام ناب و خالص را دارد و دیگران حتی مسلمانهای شیعه و سنی را «کافر» میداند و در پی تشکیل حکومت اسلامیو اجرای احکام است. داعیه بازگشت به اسلام نخستین و احیای سیره سلف صالح یعنی اصحاب پیامبر(ص) را دارد. هم به فقه مجهز است و هم به کلام. سرکرده آنان خود را مفسّر قرآن و متخصص در علوم قرآنی میداند و به تفسیر آیات میپردازد. فقهشان به ادعای خودشان فقه حنبلی است که امروز عالمان بزرگ اهل سنت نیز این ادعا را قبول ندارند و داعش را نه از اهل سنت میدانند و نه تابع فقه حنبلی و در این مورد نامهها و بیانیههایی نیز صادر کردهاند.
کلام داعشیها نیز معجونی است از افکار احمد بن حنبل و ابوالحسن اشعری، افکار ابنتیمیه و محمد بن عبدالوهاب، به علاوه آرمان و شعار سیاسی خاصی را دنبال میکند و با قدرتهای بزرگ جهان پیوند یافته است و اکنون در منطقه، طبق گزارشها علاوه بر بعضی دولتهای اسلامی منطقه، با رژیم صهیونیستی نیز همکاری نزدیک دارد و به لحاظ مالی، لُجستیکی، نظامیو حتی نیروی انسانی به او کمک میکنند و این غیر از اعزام نیروهای آموزشدیده از کشورهای اروپایی است. بعضی دولتهای اروپایی نیز نیروهای او را در اردوگاههای خاص آموزش نظامیمیدهند و حمایت مالی و تبلیغاتی میکنند. این حمایتهای گسترده با این حجم در دنیا بیسابقه است. سلاحهای پیشرفتهای که در اختیار این گروه تروریستی است، در اختیار بسیاری از گروههای مشابه نبوده است.
چه باید کرد؟
همه اینها به علاوه استناد به احکام و عقاید اسلامیو آیات قرآنی موجب میشود که عالمان دینی، الهیدانها و فقیهان در کنار روشنفکران و فرهیختگان به تأمل بپردازند که این گروهک چه نوع اسلامیرا معرفی و نمایندگی میکند، ریشههای آن چیست، مغالطات آن کدامند؟ الهیات مورد قبول آنها چه ویژگیهایی دارد؟ روش تفسیر آنها از قرآن چگونه است؟ اصول باورهای آنها چیست؟ و با مطالعه دقیق هم مرزبندی خود را با آنها مشخص کنند و هم عالمانه به نقد الهیات و باورهای آنها و سوءاستفاده از قرآن، اسلام وفقه و شریعت بپردازند. این کار در کنار مقابله نظامیبا جنایتهای آنها کاملاً ضروری است.
در کنار کار الهیاتی، لازم است محققان علوم اجتماعی به خصوص روانشناسان و جامعهشناسان عقاید و اقدامات این گروه آنارشیست افراطی را در پرتو تئوریهای علمیمطالعه کنند. ریشههای رفتاری آنها باید تحلیل شود که مثلاً تربیت غلط، سرخوردگیها، تحقیرها، افسردگی، روانپریشی، خودبزرگبینی و بیماریهای روحی و شخصیتی، انواع اختلالها و نابهنجاریها چه نقشی در رفتارهای خشن و وحشیانه و ضد انسانی این افراد داشتهاند.
در حوزه علوم اجتماعی نیز لازم است در پرتو تئوریهای علمیو از دیدگاههای مختلف مثل بنیادگرایی، تئوریهای پسااستعماری فرانتس فانون، ادوارد سعید، هومیبابا، تئوری خودکشی امیل دورکیم داعش را مورد مطالعه قرار داد.
در حوزه فلسفه میتوان مثلاً از تئوری «دیگری» لویناس کمک گرفت و نشان داد که داعشیها چه تلقی وحشتناک، منفی و مخرّبی از «دیگری» دارند.
در حوزه الهیات و دینپژوهی نیز برای مثال میتوان تحقیق کرد که ظهور داعش، ظهور نوعی «محکمه تفتیش عقاید» (Inquisition) دیگری است که در مسیحیت قرون وسطی ظهور کرد و آنچنان تجربه زشت و منفور و وحشتناکی ارائه داد که پس از «شورای واتیکان دو» حتی نام آن را نیز به «کمیسیون آموزه و ایمان» تغییر دادند و جهان مسیحیت دیگر هیچگاه با افتخار از آن یاد نکرد و کاملاً رنگ باخت هرچند به کلی هم محو نشد.
امروز با آنکه در دین اسلام نه کلیسا وجود دارد و نه محکمه تفتیش عقاید، داعشیها محکمه بزرگی برای «تفتیش عقاید» ساختهاند که خود قاضی اصلی آن هستند و به ارزیابی عقاید دیگران و میزان کفر و ایمان آنها پرداخته و حکم به «تکفیر» همه میدهند و اسفبارتر آن است که همه این جنایتها به نام دین و با استناد به شریعت و قرآن انجام میگیرد.
روزنامه اطلاعات
کاربر گرامی برای ثبت نظر لطفا ثبت نام کنید.
کاربر جدید هستید؟ ثبت نام در تارنما
کلمه عبور خود را فراموش کرده اید؟ بازیابی رمز عبور
کد تایید به شماره همراه شما ارسال گردید
ارسال مجدد کد
زمان با قیمانده تا فعال شدن ارسال مجدد کد.:
قبلا در تارنما ثبت نام کرده اید؟ وارد شوید
فشردن دکمه ثبت نام به معنی پذیرفتن کلیه قوانین و مقررات تارنما می باشد
کد تایید را وارد نمایید