1402/8/6 ۱۰:۲۸
آری رشد علوم تجربی و دستاوردهای گاه خیرهكننده آن به شأن و جایگاه سایر رهیافتهای معرفتی بشر، از جمله فلسفه، الهیات و دین، آسیب جدی وارد كرد. آری علم تجربی در آغاز قرن بیستم نه فقط دین و الهیات كه فلسفه و سایر شاخههای علوم انسانی را نیز مورد هجمه بیبدیلی قرار داد و آنها را از عرش به فرش انداخت و چنان غروری به انسان مدرن بخشید كه دیگر نمیخواست كمترین گوش شنوایی نسبت به ادیان و پیام نازل شده از آنها داشته باشد.
دنیای امروز، دنیایی نیست كه در آن دین جایگاه سابق خود را داشته باشد. در به وجود آمدن این وضعیت البته مسائل مختلفی دخیل بودهاند كه پرداختن به هر یك از آنها مجال و مقال خود را میطلبد. اما شاید برخی از مهمترین عوامل آن را بتوان به صورت ذیل فهرست كرد؛ گندم نمایی و جو فروشی برخی متدینان به ادیان مختلف، تاریخ پرتنشی كه ناشی از جنگهای سخت و گاه طولانی پیروان ادیان و مذاهب مختلف كه با یكدیگر داشتهاند و البته از همه مهمتر رشد علم تجربی به ویژه پس از قرن نوزدهم و دستاوردهای بسیار بزرگی كه بشر از این طریق برای خود رقم زد.
رشد علم تجربی و كم فروغی معرفت دینی و فلسفی
آری رشد علوم تجربی و دستاوردهای گاه خیرهكننده آن به شأن و جایگاه سایر رهیافتهای معرفتی بشر، از جمله فلسفه، الهیات و دین، آسیب جدی وارد كرد. آری علم تجربی در آغاز قرن بیستم نه فقط دین و الهیات كه فلسفه و سایر شاخههای علوم انسانی را نیز مورد هجمه بیبدیلی قرار داد و آنها را از عرش به فرش انداخت و چنان غروری به انسان مدرن بخشید كه دیگر نمیخواست كمترین گوش شنوایی نسبت به ادیان و پیام نازل شده از آنها داشته باشد. هرچند در همین دوره ما فیلسوفانی داریم كه نگاه پوزیتیویستهای منطقی را در هم پیچیدند و زیادهرویهای نامعقول آنان را به رخشان كشیدند اما واقعیت این است كه جهان مدرن از راهی كه آغاز كرده بود بازنگشت و دستكم تاكنون دین، هیچگاه اعتبار سابق خود را باز نیافت.
در این نگاه جدید -برآمده از عصر مدرن- بشر ادعای آن را داشت كه از جهان راز زدایی كرده و هرآنچه لازم است را یا میداند یا میتواند بداند و دیگر برای تبیین جهان، نیازی ندارد كه به آموزههای دینی و تعالیم مقدس روی آورد.
در صورتی كه حتی وقتی به همه پرسشهای علمی پاسخ داده شود این پرسش همچنان بیپاسخ باقی میماند كه چرا اساسا جهان هست؟
چنانكه ویتگنشتاین معتقد بود علم، نه میتواند به این پرسش كه «چرا جهان هست» پاسخ دهد و نه میتواند چنین پرسشی را مطرح كند. از اینرو، معرفت مبتنی بر علم از تبیین وجود جهان ناتوان است. به همین دلیل هستی جهان همواره به عنوان امری رازآمیز باقی خواهد ماند.
تبعات رویكردی كه اصرار بر سازگاری دین و علم داشت
البته اصرار امروزه بر تعارض علم و دین تا حد زیادی واكنشی است به دركی كه برخی متولیان رسمی ادیان به ویژه در جهان غرب سعی كرده بودند در طول قرنها از دین و گزارههای دینی ارایه دهند. رویكردی كه دایما درصدد آن بود با زبان علمی گزارههای كتاب مقدس را تفسیر، تبیین و تاكید كند كه دین نه تنها با علم تجربی سازگار است بلكه منبع اصلی و كلاسیك آن نیز محسوب میشود. در این مسیر برخی افراطیتر و برخی دیگر اعتدالیتر بودند. برخی رویكرد حداكثریتر و برخی رویكرد حداقلیتری داشتند اما نهایتا پروژه همه آنها دغدغه واحدی داشت و آن اصرار بر وفاق علم تجربی و دین بود. این نگاه البته محدود به ممالك غربی و پیروان مسیحیت نبود بلكه در جوامع اسلامی و از آن جمله ایران ما نیز طرفدارانی پیدا كرد كه مرحوم مهندس بازرگان را شاید بتوان یكی از مهمترین چهرههای این پروژه معرفی كرد. اما واقعیت این است كه نمیتوان علومی كه در حال رشد هستند و براساس تجربه بشری پیشرفت میكنند را قابل مقایسه با ادیانی دانست كه دستكم در مقام ادعا معتقدند آنچه را باید بشر میدانسته خداوند از طریق دین خود و كتاب آسمانی نازل شده، فرستاده است.
مساله زبانِ دین و تفاوت آن با زبانِ علم
در واقع كسانی كه به دنبال سازگار نشان دادن علم و دین بودند و بلكه ادعای موافقت و مطابقت آنها را داشتند به مساله «زبانِ دین» التفاتی نمیكردند و گویی زبانِ مقدس را از سایر زبانها جدا نمیپنداشتند و گزارههای دینی را با همان منطقی فهم میكردند كه گزارههای علمی آن هم از نوع تجربیاش را!
این نوع نگاه به دین، ضربه بسیار مخربی به جایگاه ادیان زد هر چند ابعاد این ضربه را در دهههای بعدی به ویژه دوران ما بسیار بیش از قبل میتوان مشاهده كرد. عموم ایرادات و اشكالاتی كه عالمانِ علوم تجربی یا مروجان آن به ادیان میگیرند از جنس نشان دادن ناسازگاری و بلكه تعارض و تضاد میان یافتههای علوم تجربی با گزارههای دینی است. حال آنكه اساسا ادیان برای بیان آنچه در علوم تجربی یافت میشود نیامدهاند و اگر گزارهای در مورد جهان، خلقت، انسان و... در ادیان گفته میشود باید با منطق زبان دین خوانده و فهمیده شود. به نظر میسد این اصلی بسیار ساده و بدیهی است كه زبان دین از زبان علوم تجربی جدا است اما از آنجایی كه برای سالهای طولانی برخی متدینان آشنا به علوم تجربی اصرار زیاد و تاكید موكدی بر سازگاری و بلكه موافقت و مطابقت گزارههای دینی با گزارههای علوم تجربی داشتهاند، حالا پس گرفتن آن ادعا، كار دینداران را بسیار مشكل كرده و به این راحتیها نمیتوانند از زیر بار مدعیات بیاساس گذشتگان خود بیرون بیایند. هرچند هنوز هم هستند افرادی كه سعی میكنند با همان روش نامرضیه از دین دفاع كنند و گزارههای دینی را بر وفق اصول علوم تجربی تفسیر و تبیین كنند.
اما واقعیت این است كه دین، علم و فلسفه هر كدام رهیافتی جداگانه به فهم این جهان دارند و هر یك را باید بر جای خود نشاند و از یكی گرفتنشان پرهیز كرد.
تعارضات متون مقدس با علم
لذا اگر بخواهیم تاریخیتر به این مساله نگاه كنیم باید گفت ریشه اشكالی كه در ماجرای گالیله، كپلر و كوپرنیك با كلیسا به وجود آمد نه به كتاب مقدس بلكه به دركی بر میگشت كه در طول قرنهای قبل از آن سعی شده بود بر كتاب مقدس و گزارههای آن تحمیل شود. شاید برخی از ما مسلمانان كه معتقد به تحریف متون یهودی و مسیحی هستیم، ناسازگاری علم با كتاب مقدس و اوج آن در ماجرای گالیله را ناشی از همان تحریفاتی بدانیم كه در متون مقدس مسیحیان و یهودیان ریشه دوانده است. اما واقعیت این است كه این مسائل ربط چندانی به مساله تحریف ندارد. كمااینكه در مورد قرآن ما مسلمانان نیز هر از گاهی نكتهای گفته میشود كه در تعارض با یافتههای علوم تجربی قرار دارد. بنابراین مساله تعارضی كه میان علم و دین به نظر میرسد، ریشهای عمیقتر از ماجرای تحریف متون مقدس دارد و بیشتر ناشی از نگاه غیرفنی و گاه عامیانهای است كه میان این و آن را خلط كرده؛ بهطوری كه هستند كسانی، افرادی و حتی گاه اساتیدی كه با همان منطقی كه با یك كتاب علمی یا فلسفی مواجه میشوند با قرآن یا سایر متون دینی نیز مواجه میشوند و همان معیار داوری و آزمونپذیری كه برای گزارههای علمی -یا در مواردی فلسفی- قائلاند را برای داوری درباره گزارههای دینی نیز به كار میبرند. در حالی كه نه متون دینی، گزارههای علمی هستند و نه نگاه مومنانه به هستی با نگاه عالمانه (علم تجربی) به آن یكی است و نه اساسا علم و ایمان از جنس یكدیگرند.
ایمان به مثابه عشق
آری اگر ایمان را از جنس هنر بدانیم شاید به حقیقت نزدیكتر باشد. چنانكه ویزدم معتقد بود «فردِ معتقد بسان هنرمند میتواند «واقعیت را به ما نشان دهد» اما به روشهای متفاوتی.» (دان آر. استیور، 1393، ص157) جان ویزدم (1993-1904) فیلسوف برجسته بریتانیایی به فلسفه زبان متعارف و فلسفه ذهن و متافیزیك اشتغال داشت. او تحت تاثیر جرج ادوارد مور و لودویگ ویتگنشتاین و زیگموند فروید بود و بهنوبه خود آرای ایشان را شرح و بسط داد. به نظر وی نه فقط مومن بسان هنرمند بلكه اساسا «ایمان» را بهمثابه «عشق» میدانست. (همان، ص159)
تجربههای دینی در حكم تجربه
این نگاه به دین، طبیعی است كه متفاوت از نگاهی باشد كه تجربهگرایی دارد؛ چه از نوعِ سكولارِ آن و چه نوعِ دینیاش. منظور از تجربهگرایان، كسانی هستند كه تنها برای علوم تجربی، حجیت قائلاند و بس! و غیر آن را به هیچ میانگارند. نگاهی كه شاید موجب شد دیندارانی كه دارای تحصیلات دانشگاهی در ریاضی، فیزیك، زیست و... بودند و همچنین دغدغه سازگاری دین با آموختههایشان در علوم تجربی را نیز داشتند به تلاش برای نشان دادن وفاق دین و علوم تجربی سوق یابند. حال آنكه ایشان توجه نداشتند كه اگر ناسازگاری میان دین و علم تجربی، ریشه در محدودیتهایی دارد كه در ذات علوم تجربی است، نه باید و نه میتوان معیارهای آن را به خارج از عرصه همان علوم تسری داد. چنانكه ایان رمزی (اسقف اسبق دورهم در دهههای پنجاه و شصت میلادی) معتقد بود: «پوزیتیویستهای منطقی، تجربه را بیش از حد محدود كردهاند.» (همان، ص160)
البته سخن رمزی از جنبه دیگری است. درواقع او درصدد بیان این نكته است كه تجربههای دینی را نیز باید در حكم تجربه محسوب كرد و به نوعی همان اعتباری را كه در عالمِ عِلم، برای تجربه قائلیم در تجربههای عرفانی و دینی نیز قائل باشیم؛ هرچند او نیز معتقد نبود به اینكه معیارهای ارزیابی تجربه در علم و دین یكسان هستند.
ایان رمزی كه صاحب تئوری «تجربهگرایی منطقی» بود شاید اساس سخنش در این باره همین بود كه: «تجربه دینی را نمیتوان تا حدّ آنچه قابل بررسی به وسیله ابزارهای تجربی است، [فرو]كاست.» (همان، ص161)
بر همین اساس است كه ایان رمزی با تفكیك جدی قائل شدن میان زبان دین و زبان علم، با اشاره به پارهای از گزارههای مشهور در كتاب مقدس مینویسد: ««پدرِ آسمانی» یا «ملكوتِ آسمان» نمایانگر الگوهاییاند كه به واسطه یك «قید» از قلمروِ «عجیب» یا بسیار متفاوت، نیروی استعاری و مكاشفهای دریافت میكنند. وقتی ما با «پدر» شروع میكنیم و [سپس] «آسمانی» را بدان میافزاییم، به این حقیقت هوشیار میشویم كه از زبان به روش غیرمعمولی استفاده شده و اینكه حاكی از واقعیتی است كه به همان صورت، نامعمول است.» (همان، ص163)
رمزی وضعیتی را كه مثلا كتاب مقدس سرشار از چنین كاربردهای زبانی است بررسی میكند. او در ادامه میگوید كه ارزیابی چنین زبانی، مانند تحقیقپذیری ساده، علمی نیست؛ بلكه براساس «تناسب تجربی» امكانپذیر است. این مطلب بیشتر شبیه اندازه بودن یك كفش است تا تحقیقپذیری یك فرضیه علمی. (همان، ص163)
زبانِ دین، زبانی به لحاظ منطقی نابهنجار
اما شاید جان كلام در مورد زبانِ دین و ابعاد و تفاوتش با زبانِ غیرِ دین، چیزی باشد كه ایان كرامبی بیان میكند.
كرامبی در همایشی كه در آن چالش ابطالپذیری آنتونی فلو -زمانی كه فلو همچنان خداناباور بود و هنوز به خداباوری نرسیده بود- اظهار كرد كه زبان دینی، هنگامی كه از خدا یا [امور] متعالی حكایت میكند، منظور خود را دقیقا مشخص نمیكند. اما به روش محدودتری «گستره محكمی» سخن درباره خدا را بیان میكند. كرامبی تصریح میكند: «سخن از خدا «پیچیدگی خاصی» دارد، اما «این پیچیدگی ... از مكر طبیعی فردی كه گزارههای الهیاتی را مطرح میكند، ناشی نمیشود، بلكه ریشه در كاربردهایی دارد كه این گزارهها برای آنها ساخته شدهاند.» خداوند واقعیت مرموزی است كه نیاز به زبانی دارد كه «از نظر منطقی نابهنجار» است. بنابراین نمیتوانیم خصوصیات خدا را به تفصیل شرح دهیم، اما كاملا در تاریكی نیز رها نشدهایم. زبان دینی ضرورتا با مرگی به واسطه هزار قید و شرط از بین نمیرود.» (همان، صص164و165)
این سخنان همه درصدد آن است كه اساسا وقتی ما از «خدا» حرف میزنیم درواقع داریم از «چیزی نسبتا بدون انسجام و مبهم» (همان، ص165) سخن میگوییم. لذا اگر متدینان به ادیان معتقدند كتاب آسمانی و متون دینیشان - مستقیم یا غیرمستقیم- از جانب خدا است، بالطبع باید معتقد باشند كه گزارههای چنین متونی از جنس گزارههای علم تجربی نیست و لذا داوری درباره آنها معیاری متفاوت میطلبد. بنابراین غیرعلمی خواندن گزارههای دینی همان قدر نادرست و ناسنجیده است كه تلاش كسانی برای اثبات علمی بودن گزارههای دینی!
لذا طبیعی است كه سخنان یا اظهارات عالمان علوم تجربی - اعم از فیزیكدان، منجم، پزشك، عصب شناس، ریاضیدان، زیستشناس، زمینشناس و...- به صرفِ اینكه ایشان در این حوزهها، از متخصصانی درجه یك به شمار روند و از مقام بالای علمی و آكادمیك برخوردار باشند، نمیتواند مبنایی برای ارزیابی مدعیات ادیان باشد. به تعبیر ویتگنشتاین دین، فراسوی زبانِ واقعگو است و به حوزه ارزش تعلق دارد و زبان واقعگو تنها در علوم تجربی است. به اعتقاد ویتگنشتاین دین، امری رازآمیز است و امر رازآمیز در زبان نمیگنجد. (اكوان، 1395، ص24) موید این بیانِ وی گفتاری است كه در پایان رساله منطقی-فلسفی بیان شده است؛ «احساس میكنیم كه وقتی همه پرسشهای علمی ممكن پاسخ داده شدهاند، مسائل زندگی ما هنوز یكسره دست نخوردهاند. البته آن وقت دیگر پرسشی هم نمیماند؛ و همین پاسخ است.» (ویتگنشتاین، 1400، ص181)
این حكم همچنین برای علومی نظیر منطق و فلسفه نیز صادق است. هرچند در بسیاری اوقات موضوع دین و فلسفه یكی است و هر دو مثلا به منشا هستی میپردازند اما باید توجه داشته باشیم كه زبان آنها در این دغدغه مشترك، یكی نیست و زبان دین، زبان جدا از سایر زبانها است. لذا با منطقِ فلسفی نیز نمیتوان به داوری گزارههای دینی نشست. چنانكه نه قرآن و نه كتاب مقدس را نباید و نمیتوان یك متن فلسفی خواند. چراكه دین اساسا از جنس ایمان است و ایمان به تعبیر ویتگنشتاین، نه تنها منطقی نیست، بلكه مدعی منطقی بودن هم نیست. (اكوان، ص25)
آری دین و گزارههای دینی، چیزی نیستند كه علم بتواند از آنها سخن گوید و باز به قول ویتگنشتاین در آخرین جمله از رساله منطقی- فلسفی: «آنچه از آن سخن نمیتوان گفت، باید درباره آن خاموش ماند.» (ویتگنشتاین، 1400، ص183)
فهرست منابع
1- لودویگ ویتگنشتاین، رساله منطقی- فلسفی، ترجمه مالك حسینی، نشر كرگدن نشر هرمس، چاپ دوم؛ 1400.
2- دان آر. استیور، فلسفه زبان دینی، ترجمه ابوالفضل ساجدی، نشر ادیان، چاپ دوم؛ 1393.
3- محمد اكوان، ویتگنشتاین و ایمانگرایی و عقلگریزی، نشر گام نو، چاپ دوم؛ 1395.
اصرار امروزه بر تعارض علم و دین تا حد زیادی واكنشی است به دركی كه برخی متولیان رسمی ادیان به ویژه در جهان غرب سعی كرده بودند در طول قرنها از دین و گزارههای دینی ارایه دهند. رویكردی كه دایما درصدد آن بود با زبان علمی گزارههای كتاب مقدس را تفسیر، تبیین و تاكید كند كه دین نه تنها با علم تجربی سازگار است بلكه منبع اصلی و كلاسیك آن نیز محسوب میشود. در این مسیر برخی افراطیتر و برخی دیگر اعتدالیتر بودند. برخی رویكرد حداكثریتر و برخی رویكرد حداقلیتری داشتند اما نهایتا پروژه همه آنها دغدغه واحدی داشت و آن اصرار بر وفاق علم تجربی و دین بود. این نگاه البته محدود به ممالك غربی و پیروان مسیحیت نبود بلكه در جوامع اسلامی و از آن جمله ایران ما نیز طرفدارانی پیدا كرد كه مرحوم مهندس بازرگان را شاید بتوان یكی از مهمترین چهرههای این پروژه معرفی كرد.
طبیعی است كه سخنان یا اظهارات عالمان علوم تجربی -اعم از فیزیكدان، منجم، پزشك، عصب شناس، ریاضیدان، زیستشناس، زمینشناس و...- به صرفِ اینكه ایشان در این حوزهها، از متخصصانی درجه یك به شمار روند و از مقام بالای علمی و آكادمیك برخوردار باشند، نمیتواند مبنایی برای ارزیابی مدعیات ادیان باشد. به تعبیر ویتگنشتاین دین، فراسوی زبانِ واقعگو است و به حوزه ارزش تعلق دارد و زبان واقعگو تنها در علوم تجربی است. به اعتقاد ویتگنشتاین دین، امری رازآمیز است و امر رازآمیز در زبان نمیگنجد. (اكوان، 1395، ص24) موید این بیانِ وی گفتاری است كه در پایان رساله منطقی- فلسفی بیان شده است؛ «احساس میكنیم كه وقتی همه پرسشهای علمی ممكن پاسخ داده شدهاند، مسائل زندگی ما هنوز یكسره دست نخوردهاند. البته آن وقت دیگر پرسشی هم نمیماند؛ و همین پاسخ است.»
این نوع نگاه به دین، ضربه بسیار مخربی به جایگاه ادیان زد هرچند ابعاد این ضربه را در دهههای بعدی به ویژه دوران ما بسیار بیش از قبل میتوان مشاهده كرد. عموم ایرادات و اشكالاتی كه عالمانِ علوم تجربی یا مروجان آن به ادیان میگیرند از جنس نشان دادن ناسازگاری و بلكه تعارض و تضاد میان یافتههای علوم تجربی با گزارههای دینی است. حال آنكه اساسا ادیان برای بیان آنچه در علوم تجربی یافت میشود نیامدهاند و اگر گزارهای در مورد جهان، خلقت، انسان و... در ادیان گفته میشود باید با منطق زبان دین خوانده و فهمیده شود.
ایان رمزی با تفكیك جدی قائل شدن میان زبان دین و زبان علم، با اشاره به پارهای از گزارههای مشهور در كتاب مقدس مینویسد: «پدرِ آسمانی» یا «ملكوتِ آسمان» نمایانگر الگوهاییاند كه به واسطه یك «قید» از قلمروِ «عجیب» یا بسیار متفاوت، نیروی استعاری و مكاشفهای دریافت میكنند. وقتی ما با «پدر» شروع میكنیم و [سپس] «آسمانی» را بدان میافزاییم، به این حقیقت هوشیار میشویم كه از زبان به روش غیرمعمولی استفاده شده و اینكه حاكی از واقعیتی است كه به همان صورت، نامعمول است.» رمزی وضعیتی را كه مثلا كتاب مقدس سرشار از چنین كاربردهای زبانی است بررسی میكند. او در ادامه میگوید كه ارزیابی چنین زبانی، مانند تحقیقپذیری ساده، علمی نیست؛ بلكه براساس «تناسب تجربی» امكانپذیر است. این مطلب بیشتر شبیه اندازه بودن یك كفش است تا تحقیقپذیری یك فرضیه علمی.
منبع: روزنامه اعتماد
کاربر گرامی برای ثبت نظر لطفا ثبت نام کنید.
کاربر جدید هستید؟ ثبت نام در تارنما
کلمه عبور خود را فراموش کرده اید؟ بازیابی رمز عبور
کد تایید به شماره همراه شما ارسال گردید
ارسال مجدد کد
زمان با قیمانده تا فعال شدن ارسال مجدد کد.:
قبلا در تارنما ثبت نام کرده اید؟ وارد شوید
فشردن دکمه ثبت نام به معنی پذیرفتن کلیه قوانین و مقررات تارنما می باشد
کد تایید را وارد نمایید