1400/2/1 ۰۹:۵۹
تردیدی نیست كه ترجمه مهمترین و اصلیترین باب آشنایی ما فارسی زبانها، با ایدهها و اندیشههای فرهنگ و تمدن جدید است. از ابتدای قرن نوزدهم میلادی كه به علل سیاسی و اقتصادی و فرهنگی، مناسبات ما با غرب ناگزیر شده، بسیاری از نخبگان سیاسی و اقتصادی و فرهنگی ایرانی به فرنگستان سفر كردند و از نزدیك شاهد تحولات بودند.
روشنگری یا خودنمایی
محسن آزموده: تردیدی نیست كه ترجمه مهمترین و اصلیترین باب آشنایی ما فارسی زبانها، با ایدهها و اندیشههای فرهنگ و تمدن جدید است. از ابتدای قرن نوزدهم میلادی كه به علل سیاسی و اقتصادی و فرهنگی، مناسبات ما با غرب ناگزیر شده، بسیاری از نخبگان سیاسی و اقتصادی و فرهنگی ایرانی به فرنگستان سفر كردند و از نزدیك شاهد تحولات بودند. بسیاری از ایشان در بازگشت، اندیشههای نو را در قالب محصولات و فرآوردههای مادی و معنوی مثل ماشین چاپ، مطبوعات، تلگراف، سینماتوگراف، كارخانههای جدید، كتابها و... به ایران آوردند. البته تا جایی كه به علوم انسانی جدید به عنوان نمودار فكری فرهنگ و تمدن جدید مربوط میشود در طول سده نوزدهم، آثار فكری چندانی به فارسی ترجمه نشد و ترجمهها محدود به شماری آثار علمی، نظامی، ادبی و تاریخی شد. با شروع قرن بیستم به تدریج ایسمها و ایدئولوژیهای جدید در قالب كتابها و مقالاتی ترجمه شده یا تالیفی وارد گفتار فكری و فرهنگی ما شد و بسیاری از آنها كه زبان میدانستند و با گوشههایی از منظومه متنوع فكر و فرهنگ جدید كوشیدند معادلهایی برای مفاهیم و ایدهها نو در زبان فارسی خلق كنند. زبان فارسی به واسطه همین ترجمهها به تدریج اندیشه نو و فرآوردههای گوناگونش را میآموخت. همزمان بسیاری كه این ترجمهها را نارسا یا گزینش شده یا غلط میانگاشتند به نقد روایت فارسی از تفكر نو پرداختند و مترجمان را به بیسوادی، غرضورزی یا نگاه گزینشی متهم كردند.
در 3 دهه اخیر در تاریخ ایران پس از انقلاب و جنگ، موج ترجمه آثار فكری و فرهنگی مدرن به زبان فارسی حجمی عظیم و سهمناك یافته است. علت دست كم 3 چیز است: 1- افزایش چشمگیر شمار فارغالتحصیلان علوم انسانی جدید به واسطه گسترش كمی دانشگاهها و موسسات آموزش عالی، 2- مهاجرت بسیاری از ایرانیان به غرب برای تحصیل یا مهاجرت از سوی دیگر، 3- توسعه قابل توجه ارتباطات. اكنون به زبان فارسی در هر یك از حوزههای علوم انسانی جدید از فلسفه و علوم اجتماعی و علوم سیاسی گرفته تا روانشناسی و اقتصاد و نقد ادبی و تاریخ و تاریخپژوهی، فهرست بلندبالایی از آثار ترجمه شده موجود است شامل آثار كلاسیك، نوشتههای تحقیقی و پژوهشی و دانشگاهی، كتابها و مقالات عامهپسند، آثار دسته دوم و... از بسیاری از این آثار، گاه دو یا چند ترجمه به فارسی توسط مترجمان مختلف صورت گرفته است.
طرفه آنكه به موازات این موج سهمگین ترجمه، نقد آن به شكل نظاممند و منسجم صورت نگرفته است. البته هر از گاهی شاهدیم كه در گوشه و كنار، یك مترجم یا صاحبنظر در یك حوزه خاص به نقد اثری ترجمه شده میپردازد و با ارایه نمونهها و مثالهایی از متن ترجمه شده، میكوشد خطاها یا مشكلات متنی را نشان دهد. این شكل از نقد ترجمه، در صورتی كه مستدل و مستند باشد، ضمن آگاه كردن خوانندگان با كیفیت ترجمه به رشد و بالندگی امر ترجمه كمك میكند و خطاهای مترجم را نیز یادآوری میكند و باعث ارتقای كار او میشود به خصوص اگر در بیان تعابیر تند و تسخرآمیز به كار نبرد و كینتوزانه نباشد.
اما در كنار این كوششهای منفرد و ارزشمند، گاه شاهدیم كه یك صاحبنظر یا روشنفكر، در گفتار یا نوشتار خود، با اشاره به غلط بودن ترجمه یك یا چند مفهوم و اصطلاح(terms) یك نفر یا یك گروه و جریان یا بعضا كلیت ایرانیان را متهم به كژفهمی درباره آن اصطلاح یا اندیشههای برآمده از آن میكند. حتی گاهی یك روشنفكر یا صاحبنظر با ارایه دو شاهد از بدفهمی مدعی میشود كه هیچ كس جز او و احتمالا چند نفر از دوستان و آشنایان و شاگردان و استادان او با اندیشههای نو آشنا نیستند و بدتر اینكه بعد از این هم نمیتوانند آشنا شوند!
در نمونههای دیگری از نقد ترجمه به وضوح شاهد مته به خشخاش گذاشتن منتقد و سختگیریهای بیجا هستیم. در این موارد، نقد در حكم نوعی مچگیری عمل میكند، گویی منتقد میخواهد به مترجم ثابت كند كه یك مفهوم یا كل متن را متوجه نشده و ترجمه او به درد نمیخورد. نقدهای اینچنین معمولا با لحن و بیانی تند و تحقیرآمیز همراه هستند. روشن است كه پاسخ احتمالی آنها از سوی مترجم یا مدافع ترجمه نیز چندان همدلانه نیست و نتیجه مثبتی در بر ندارد.
جامعه فكری و فرهنگی ایران در حال تجربه یك نهضت بزرگ و قابل توجه ترجمه است. برخی صاحبنظران معتقدند كه «نهضت» خواندن این موج درست نیست زیرا «نهضت ترجمه» در سدههای دوم و سوم هجری قمری را به ذهن متبادر میكند در حالی كه این دو جریان از حیث عمق و كثرت با یكدیگر قابل مقایسه نیستند. نگارنده اما معتقد است كه این نتیجهگیری زودهنگام است و ما باید منتظر نتایج و پیامدهای این جریان عظیم فكری و فرهنگی باشیم. در طول 30 سال گذشته، شمار قابلتوجهی از آثار كلاسیك در حوزه فلسفه و سایر علوم انسانی به فارسی ترجمه شدهاند. روشن است كه كیفیت این ترجمهها متفاوت است و ارزیابی این ترجمهها به منتقدانی متعهد و دلسوز نیازمند است. نقد ترجمه در صورتی كه با آگاهی، دقت و با رعایت بیطرفی و بدون كینورزی صورت بگیرد به غنای زبان فارسی كمك میكند و سره را از ناسره جدا میكند. به شرط آنكه مترجم قصد فضلفروشی و تحقیر دیگران را نداشته باشد و مهمتر آنكه خودش هم ترجمه كند. نقد ترجمه نه برای خودنمایی بلكه به هدف روشنگری میتواند موج عظیم ترجمه را به مسیرهایی سازنده سوق بدهد و نهضت ترجمهای دیگر در تاریخ ما رقم بزند.
منبع: روزنامه اعتماد
کاربر گرامی برای ثبت نظر لطفا ثبت نام کنید.
کاربر جدید هستید؟ ثبت نام در تارنما
کلمه عبور خود را فراموش کرده اید؟ بازیابی رمز عبور
کد تایید به شماره همراه شما ارسال گردید
ارسال مجدد کد
زمان با قیمانده تا فعال شدن ارسال مجدد کد.:
قبلا در تارنما ثبت نام کرده اید؟ وارد شوید
فشردن دکمه ثبت نام به معنی پذیرفتن کلیه قوانین و مقررات تارنما می باشد
کد تایید را وارد نمایید