1399/9/10 ۰۹:۱۹
كتاب نخست از اثر سترگ و جاودانه ارسطو با این جملات آغاز میشود: «هر شهری همچنان كه میدانیم، نوعی اجتماع است و هر اجتماعی به قصد خیر بر پا میگردد؛ زیرا آدمی همواره میكوشد تا كاری را انجام دهد كه خود نیكو (خیر) میپندارد.»
كتاب نخست از اثر سترگ و جاودانه ارسطو با این جملات آغاز میشود: «هر شهری همچنان كه میدانیم، نوعی اجتماع است و هر اجتماعی به قصد خیر بر پا میگردد؛ زیرا آدمی همواره میكوشد تا كاری را انجام دهد كه خود نیكو (خیر) میپندارد.» (سیاست، ارسطو، ترجمه زندهیاد حمید عنایت). در این عبارت، لفظ فارسی «شهر» ترجمهای برای لفظ یونانی «پولیس» است و پولیس یا جامعه سیاسی، جایی است كه در آن ساكنان «شهروند» یا «انسان سیاسی» یا «انسان مدنی» (پولیتیكوس) خوانده میشوند. ارسطو پیشتر در كتاب عظیم «اخلاق نیكوماخوسی» نشان داده كه انسان همچون همه موجودات، در جستوجوی سعادت (ائودایمونیا) است و این سعادت و نیكبختی، جز از طریق كسب خیر به دست نمیآید. در آن كتاب، سعادت فردی با تحقق فضایل اخلاقی در فرد متحقق میشود، اما انسان حیوانی «مدنی بالطبع» است و سعادت او در گروی تحقق هستیاش، در جماعتی ممكن میگردد كه او آن را شهر (پولیس یا سیاست) میخواند. این دریافت فیلسوف بزرگ یونانی از طبیعت (فوسیس) مدنی انسان، متناسب با درك و دریافت او از هستی به نحو عام قابل فهم است. یونانیان هستی انسان را متلائم و متناسب با هستی بماهو هستی كه در طبیعت (فوسیس) به منصه ظهور میرسد، درك میكردند، انسان را عالم صغیر (میكروكاسموس) و عالم (كاسموس) را انسان كبیر میخواندند. به همین علت، ارسطو میگوید: «شهر پدیدهای طبیعی است و انسان به حكم طبیعت حیوانی اجتماعی است و آنكس كه از روی طبع و نه بر اثر تصادف، بی وطن (پولیس) است، موجودی فراتر یا فروتر از آدمی است». اما تحقق سعادت انسانی یعنی نایل آمدن او با خیر اعلی، به صورت خودبهخودی و طبیعی صورت نمیگیرد. انسان به عنوان حیوانی ناطق و دارای قوه نطق (لوگوس) و دارای اراده، ناگزیر از تاسیس مدینه و شهر (سیاست) است و سعادت او جز از این طریق امكان پذیر نمیشود. به همین دلیل است كه ارسطو تاكید میكند: «شهر طبعا بر فرد مقدم است». با این توضیح میتوانیم جمله نخستین ابتدای كتاب «سیاست» را بار دیگر چنین بخوانیم كه انسان به عنوان موجود آگاه و مختار، به قصد نیل به سعادت و در جستوجوی خیر، اجتماعاتی تشكیل میدهد، اما هر اجتماعی شهر نیست، اگرچه هر شهری اجتماع است. اینك پرسش این است كه پس كدام اجتماع شهر است؟ شاید همانگویی به نظر برسد، اما احتمالا پاسخ دقیق آن است كه آن اجتماعی شهر (پولیس= سیاست) است كه در آن مناسبات سیاسی برپا باشد، یعنی ارتباطات و داد و ستدهایی گفتاری و كرداری بر پایه نطق (لوگوس) میان شهروندان. اما این مناسبات سیاسی كدامند؟ پیش از پرداختن به پاسخ این پرسش اساسی، بد نیست به این نكته حاشیهای توجه كنیم كه لفظ عربی «سیاست» كه در دوران جدید، به نظر نگارنده، بهطور دقیق برای لفظ «پولیتیكس» یونانی انتخاب شده، در بادی نظر به معنای تحتاللفظی «مهار كردن اسب» و احتمالا به معنای كنترل كردن و مهار كردن یك اجتماع به كار رفته، اما در این صورت، معنای پیشینی آن یعنی تاسیس كردن و بنا شدن این اجتماع لحاظ نشده. به عبارت دیگر، سیاست، در وهله نخست به معنای بنا كردن و تاسیس یك جماعت است كه در گام دوم، نظارت و كنترل آن جماعت و احتمالا تنبیه (معنای رایج سیاست در ادبیات كلاسیك ما) اهمیت پیدا میكند. این بحثی حاشیهای است كه تفصیل آن فرصتی دیگر میطلبد، اما این اشاره بد نیست كه شاید علت فراموشی معنای نخست این تعبیر (سیاست) یعنی وجه تاسیسی و مبنایی آن از سویی و رواج سیاست عمدتا به معنای دوم یعنی مهار كردن و كنترل (و بعدها به معنای تنبیه) از سوی دیگر، در تاریخ و فرهنگ ما آن است كه هیچگاه در طول تاریخ و فرهنگ ما، زمینهها ؛ یعنی برای تحقق سیاست (شهر) به معنای یونانی آن فراهم نشد و در نتیجه ما هیچگاه سیاست به معنای دقیق آن نداشتیم. با این توضیح حاشیهای بازگردیم به سوال پیشین كه تحقق سیاست به معنای یونانی آن، مستلزم تحقق چه مناسباتی است؟ نخستین ویژگی شهر (پولیس) برتری سخن (لوگوس) بر دیگر شیوههای اعمال قدرت است. میان سخن و سیاست (لوگوس و پولیس) نسبتی نزدیك برقرار است و كارها برای تحقق خیر و سعادتمندی، نه با اعمال زور و فشار، بلكه با گفتوگو و بحث و جدل و خطابه پیش میرود. بنابراین مناسبات سیاسی یا مناسبات شهروندی، آن دسته از مناسباتی است كه با گفتار (لوگوس) صورت میپذیرد. ارسطو در این باره مینویسد: «نطق به كار بازنمایاندن سود و زیان، درست و نادرست نیز میآید. زیرا آن خصیصه آدمی كه او را از جانداران دیگر ممتاز میكند، توانایی او به شناخت نیكی و بدی ودرست و نادرست و صفات دیگری از اینگونه است». اما از ویژگی نخست مناسبات سیاسی یا شهروندی، دومین خصیصه شهر (سیاست) آشكار میشود: شهر (سیاست) نیازمند میدانهایی عمومی (space public) و فضاهایی مشترك (آگورا) است تا در آن شهروندان (آدمهای سیاسی) درباره خیر و مصلحت عمومی با یكدیگر گفتوگو و مناظره و بحث كنند، زیرا سعادت بنا به طبیعت انسان، امری جمعی و همگانی است. دیگر ویژگی مهم شهر، برابری (ایسونومیا) میان شهروندان است، یعنی همگان در برابر قانون (نوموس) با یكدیگر برابرند. اهمیت این ویژگی تنها در تناسب با دو ویژگی دیگر، قابل فهم است. در فقدان برابری، گفتوگوی حقیقی صورت نمیگیرد و شهروند حقیقی، شكل نمیگیرد، زیرا افراد لكنت پیدا میكنند و نمیتوانند حرف خود را راست و درست بیان كنند. بنابراین باید شالوده شهر بر «دوستی» (فیلیا) بنا شود و این امر تحقق نمیپذیرد، مگر در شرایطی كه رابطه افراد برابر و فارغ از شائبه تغلب و چیرگی غیرگفتاری یكی بر دیگری باشد. كوتاه سخن آنكه تنها با تحقق این ویژگیها یعنی روابط برابر مبتنی بر لوگوس میان انسانها در عرصه عمومی است كه شهر یا پولیس (سیاست) امكانپذیر میشود و بدون آنها نه شهر داریم و نه به طریق اولی سیاست.
*در نگارش این یادداشت غیر از سیاست ارسطو، از كتاب زوال اندیشه سیاسی در ایران نوشته جواد طباطبایی استفاده شده است.
منبع: روزنامه اعتماد
کاربر گرامی برای ثبت نظر لطفا ثبت نام کنید.
کاربر جدید هستید؟ ثبت نام در تارنما
کلمه عبور خود را فراموش کرده اید؟ بازیابی رمز عبور
کد تایید به شماره همراه شما ارسال گردید
ارسال مجدد کد
زمان با قیمانده تا فعال شدن ارسال مجدد کد.:
قبلا در تارنما ثبت نام کرده اید؟ وارد شوید
فشردن دکمه ثبت نام به معنی پذیرفتن کلیه قوانین و مقررات تارنما می باشد
کد تایید را وارد نمایید