1393/9/4 ۱۱:۵۸
روز دوشنبه 28 مهرماه، میزگردی با حضور جناب آقای سیدکاظم موسوی بجنوردی، حجتالاسلام دکتر علی یونسی، دکتر بایزید مردوخی، دکتر سیّدصادق سجادی، دکتر اسماعیل شمس و دکتر علی میرانصاری، برگزار شد. گزارش زیر، مباحثی است که در این میزگرد مطرح شد.
موسوی بجنوردی: میزگرد امروز مربوط به مسئله خشونت در منطقه علیه کردها است و نقشی که ایران باید داشته باشد. این میزگرد بنا به پیشنهاد و ابتکار جناب حجتالاسلام والمسلمین آقای یونسی دستیار رئیس جمهور در امور اقوام و ادیان برگزار شده است امیدواریم از این میزگرد پیشنهاد و تحلیلهایی حاصل شود که مورد استفاده مقامات و نهادهای رسمی و ذیربط قرار بگیرد.
در این موضوع که ما در برابر همتباران خود، در برابر ایرانیان، مسئولیم شکی نیست. فرقی هم نمیکند. یک ایرانی که به ظاهر جزء تبعۀ ایران کنونی و مرزهای جغرافیای کنونی باشد یا این که در جای دیگری مقیم باشد. ایرانی بههرحال ایرانی است در هرجا که باشد. ما در برابر دیگران سه وظیفه داریم. یکی وظیفه انسانی است. یعنی هر کسی که تابع هر دین و هر نژاد و ملیتی باشد اگر مظلوم واقع شود ما باید از او حمایت کنیم و یکی همهمبستگی دینی است. بدین معنا که ما در برابر مسلمانان موظفیم که همدردی داشته باشیم و سوم اینکه موظف به حمایت از همتباران خود هستیم.
ایرانی بودن در واقع هم سنگ هموطن بودن است. ما همانطور که در برابر هموطنان خود وظیفه دفاع داریم در برابر هر ایرانی که هم تبار ماست نیز وظیفه داریم که دفاع و حمایت کنیم بهویژه که جمهوری اسلامی ایران اقتدار و امکانات این دفاع را دارد و دستش خالی نیست بنابر این میتواند کمکهای مؤثری بنماید.
امروز در ترکیه طبق آخرین آماری که از اینترنت گرفتهام بین 18 تا 20 درصد از مردم ترکیه کرد و 20 درصد جمعیت علوی هستند البته اینها آمار رسمی است . کردها خودشان مدعیاند که جمعیتشان بیشتر است. کردها کسانی هستند که با ما از لحاظ مذهبی و قومی اشتراکات زیادی دارند. از سوی دیگر ترکیه بههرحال از لحاظ فرهنگی به ما خیلی گره خورده است. حتی همین سلاجقهای که امپراتوری عثمانی را تشکیل دادند تیرهای از سلاجقه هستند که در ایران نیز پایه گذار سلسلهای بودند و نقشی در شکوفایی فرهنگی و هنری ایران داشتند. از اینرو مردم ایران و مردم ترکیه از لحاظ فرهنگی چنان بهم گره خوردهاند که باید همیشه متحد یکدیگر باشند و برای ایجاد ثبات در منطقه همکاری مثبت داشته باشند.
ناگفته نماند که زبان رسمی دربار عثمانی فارسی بوده است. خیلی از پادشاهان عثمانی به زبان فارسی شعر میگفتند و به این زبان تخلص داشتند. بنابراین ما و مردم ترکیه به هم خیلی نزدیک هستیم. اگر جریانهای انحرافی به وجود بیاید و بخواهد بین دو ملت ترکیه و ایران، دوئیت و ضدیت به وجود بیاورد چیز جدیدی خواهد بود که باید با درایت دو ملت جلوی آن گرفته شود. از اینرو شایسته است که دولت ترکیه از جریانهای افراطی دوری گزیند و همچنان راه تعاون را بپوید.
طبیعی است که ما ایرانیها نمیتوانیم در برابر این که در کوبانی کردها را میکشند، ساکت باشیم. ترکیه هم باید احساس و عواطف ما را بپذیرد و درک کند. چه اشکالی دارد که ما از طریق ترکیه به کوبانی اسلحه و مهمات و غذا و لباس و سوخت برسانیم. در هر صورت کوبانی شهر بزرگی است که مردمش در محاصره هستند. بنابراین به لحاظ انسانی و ملی و مذهبی، و از هر زاویه که نگاه کنیم این حمایت و مساعدت به آنها ضروری به نظر میرسد.
این مقدمه را گفتم که تأکید کنم ما ضدیتی با ترکیه نداریم. ما با ترکیه دوست هستیم. ما میخواهیم این دوستی را مستحکم کنیم ولی خوب، شاید اینجا و آنجا از سوی برخی سیاست مداران کم تجربه ترکیه گاهی حرفهای نسنجیدهای بیان میشود. اینگونه حرکات و دور از شأن فرهنگ مردم ترکیه است. مردم ترکیه مسلماً از اندیشههای افراطی، نفرت دارند و نمیتوانند این مسائل را بپذیرند همانطور که ملت ایران نمیپذیرد.
دکتر مردوخی: تشکر میکنم و خوشحال هستم که این نشست برگزار شده است و امیدوارم که نتیجه خوبی از آن گرفته شود.
جناب آقای موسوی بجنوردی به نظر من مسائل بنیادی را فرمودند. در مقالهای که از ایشان در روزنامه خواندم. از این بهتر نمیتوان به تبیین تاریخی و دینی و قومی کردستان پرداخت.این سخن ایشان که کردها ایرانی هستند و نمیشود نسبت به کردها خاموش ماند و اگر مورد خشونت قرار بگیرند باید حمایتشان کرد ،نکته مهمی است. من بهعنوان یک شهروند ایرانی از همان پیروزی انقلاب این اعتقاد را داشتم و انتظار هم داشتم که جمهوری اسلامی با تغییر سیاستهای سنتی رژیم قبلی ایران، بدون هیچ مشکلی و به سهولت میتواند 30 تا 40 میلیون دوست فداکار در خاورمیانه داشته باشد که آن هم، جمعیت کرد خاورمیانه است. دلیل آن هم روشن است. آنچه که الآن ما بهعنوان مناطق کردنشین در خاورمیانه میشناسیم همۀ آن، جزء جغرافیای ایران در طول تاریخ بوده و اگر اتفاقاتی افتاده در دورههای استثنایی بوده است مثل حکومت عثمانی که امپراتوری خود را گسترش میداد . از یکطرف تا اروپا رفته و از یک طرف همه کردستانها را هم، کردستان ایران، عراق، ترکیه و هم سوریه را در اختیار گرفته بود. خوشبختانه در مورد کردستان ایران این سلطه اندک و موقتی بوده است ولی عراق و سوریه و ترکیه همچنان در امپراتوری باقی ماند تا جنگ اول جهانی که تقسیمبندی صورت گرفت و عراق عرب را به خاندان هاشمی دادند. منطقه کردنشین موصل و کردستان عراق فعلی کسی را نداشت که مورد قبول استعمار انگلیس و فرانسه باشد و بتواند نمایندگی کند. بنابراین این بخش را به عراق عرب ملحق کردند. قسمت ترکیه هم در جای خود باقی ماند و کردستان سوریه هم بخشی از شام شد. ایران به دلایل مختلف که شاید نتیجه رسوبات استعماری در منطقه بود نسبت به کردها به طور کلی موضعی دوگانه داشت. به این شکل که نسبت به کردهای بیرون از جغرافیای رسمی ایران پدرانه و صمیمی بود، حمایت میکرد و پناهگاه کردها بود، اما نسبت به کردهای درون جغرافیای خود با احتیاط برخورد میکرد. موضع خصمانه به آنها نداشت ولی همیشه محتاط بود که نکند مشکلی پیدا شود. مثلاً خیلی راحت برچسب تجزیهطلبی به هر کسی میزدند، یک نفر به یکی از این استاندارهای سابق کردستان گفته بود که شما چرا از کردهائی که میتوانند در بودجه و برنامه و سیاستگزاریهای اقتصادی و توسعه استان کمک نمایند استفاده نمیکنید؟ او به همین راحتی پاسخ داده بود که اینها همه تجزیهطلب هستند. متأسفانه این دیدگاه اثرکرده و هنوز این رسوبات در سه چهار وزارتخانه وجود دارد. شاید من دارم افراط میکنم در آشکار صحبت کردن ولی خوب باید این مسائل را گفت. یکی از این وزارتخانهها، وزارت کشور است. طبیعی است وزارت کشور همیشه مسئول امنیت داخلی بوده است و این رسوبات، نه در آدمها، بلکه در ساختار اداری این وزاتخانه نهادینه بوده است. آدمها آمده و رفتهاند امروز هم افراد جدید هستند ولی این ساختار هنوز وجود دارد که کردها تجزیهطلب هستند. در وزارت امور خارجه هم تا حدودی این وضع مشاهده میشود و دیده نشده است که از کردهای کردستان و آذربایجان غربی برای تصدی مسئولیتها استفاده شود. در بقیه دستگاههای نظامی و امنیتی هم این نگاهها همچنان وجود دارد.
در وهله اول اگر بخواهیم به کردهای سوریه و ترکیه بپردازیم همانطور که اشاره فرمودند انتظار میرود که به دلایل مختلف همان خصلت پدری و پدرانه در سیاستهای رسمی جمهوریاسلامی دیده شود. هنوز هم این احتیاط وجود دارد و دولت این خصلت پدری خود را نسبت به کردها ،چه در عراق ،چه در ترکیه و چه در سوریه اعلام نمیکند. شاید ملاحظاتی هست این سکوت را توجیه میکنند ولی در عمل صمیمیت و پدری باید رخ دهد به همان دلایلی که اشاره فرمودند و به همان دلایلی که ما باید این رسوبات را بزداییم.
در مورد کردهای داخل ایران صحبت زیاد هست مسأله عقبماندگی استانهای کردنشین هست که ما باید فکری برایش بکنیم. من قبلاً خدمت آقای یونسی بودم در اوایل پذیرفتن مسئولیتشان و خدمت ایشان عرض کردم که استانهای کردنشین خیلی مسأله دارند که باید به آنها توجه شود. یعنی این خصلت پدری نباید فقط صرف اداره کردن و ایجاد آرامش در منطقه باشد. باید خیلی فراتر از اداره و آرامش باشد .بر اساس آمار و اطلاعاتی که در اختیارتان است، به عنوان مثال در استان کردستان فقط 25 مرکز آموزش عالی داریم و 67 هزار دانشجو در آنجا درس میخوانند. حتی یک فرصت شغلی هم برایشان ایجاد نشده است و به دلایل مختلف باید فکری برای این منطقه کرد و توسعه نیافتگی این منطقه حتماً باید بر طرف شود. همیشه از زبان مقامات مسئول گفته شده که تلاش میکنند که استان کردستان و مناطق کردنشین توسعه پیدا کند ولی متأسفانه دستگاه اداری و نظام تدبیر استان متحجر و دچار رکود است و اجازه حرکت نمیدهد. مسأله این نیست که آنها غریبهاند گاهی همشهریان ما هم هستند که آنجا مسئولیت دارند و پشت میز هستند ولی سیستم اداری طوری است که همه چیز را قفل کرده است.
موسوی بجنوردی: من دوست دارم تکملهای را بر صحبتهای جناب آقای دکتر مردوخی داشته باشم. مسلم است که ما برای جبران عقبماندگی مناطق کردنشین باید یک برنامه فوقالعاده داشته باشیم. یعنی باید زیرساختهای کردستان ایران را خارج از برنامه یعنی به صورت یک برنامه فوقالعاده در نظر داشته باشیم. در آنجا باید برای برنامههای کشاورزی و صنعتی و ایجاد اشتغال برنامهریزی داشته باشیم. آنجا منطقۀ مستعدی برای پیشرفت است. پروژههائی را برای تأمین آب و گسترش زمینهای زیر کشت و ایجاد واحدهای کشاورزی و صنعتی در آنجا راهاندازی کرد.
در رشتههای صنعتی و فناوری و آیتی هم میتوان آنجا سرمایهگذاری کرد. کردها خیلی باهوشند. اصولاً ایرانیها ملت باهوشی هستند کردستان منطقۀ خوش آب و هوا و استعدادخیز است. باید در زمینۀ آی تی زیرساخت آن را پدید آورد و حتی ترتیبی بدهیم که شرکتهای آی تی محلی با شرکتهای خارجی همکاری داشته باشند. همچنین میتوان همزمان حوزهها و رشتههای دانشگاهی را توسعه داد و در هر حال ایجاد اشتغال نمود.
ما میتوانیم یک استان کردستان نمونه بهوجود بیاوریم که جاذبه داشته باشد برای همه کردهای دنیا. بهعنوان اینکه به هر حال ایران پدر همه ایرانیهای سراسر دنیا است. بالاخره ایران وطن اصلی آنها ست بنابراین خیلی بجا و ضروری است که منطقه کردنشین ایران یک منطقه نمونه شود. امکانات آن هم وجود دارد و باید توسط برنامهریزان و کارشناسان ما طرحهایی برای این کار تهیه شود و من پیشنهاد میکنم به آقای یونسی بهعنوان مسئول اولی که از طرف رئیس جمهوری هستند برای اقوام و ادیان، تلاش مضاعفی بکنند در ایجاد برنامههای خاص برای آبادانی و ایجاد زیر ساختهای استانی، راهها و ارتباطات، سدسازی و همۀ اینها مطالعه شود و حتی شیوهای لازم آن تهیه شود. میتوان الآن این کار را شروع کرد چون بودجۀ زیادی نمیخواهد و وقتی دست دولت از لحاظ بودجهای باز شود میتواند این طرحها را پیاده کند به هر حال دفتر اقوام و مذاهب میتواند در این زمینه فعال باشد و موثر واقع شود.
دکتر میرانصاری: من اجازه میخواهم در ادامۀ صحبت دکتر مردوخی و تأیید فرمایش حضرتعالی اشاره کنم در کنفرانسی که پارسال با تلاش آقای یونسی در سالن اجلاس سران برگزار شد و همه کشورهای منطقه حضور داشتند یک استاد تاجیک سخنرانی کرد. سخنان او خیلی پرمعنا بود. گفت میخواهم ریشههای تروریسم و خشونت و افراطگرایی را در تاجیکستان برای شما بگویم. ماحصل سخن او بود که فقر و توسعه نیافتگی، عامل افراطگرای و خشونت در کشور ما است. در تأیید سخنان شما دو بزرگوار اگر کردستان رو به توسعه یافتگی حرکت کند، یک ضمانت و یک اطمینان است که ما میتوانیم کردستان را از افراطیگری و خشونت و جنگ و خونریزی به دور نگه داریم. آن اندیشمند تاجیک میگفت که فساد اداری و فساد اقتصادی عامل دیگر خشونت و افراط در تاجیکستان است.
دکتر سجادی: قوم کرد از برجستهترین تیرههای ایرانیاند و از سپیدهدم تاریخ ایران در حوادث این سرزمین و تاریخ اسلام نقش اساسی داشتهاند، هم در گسترش اسلام و هم در دفاع از مرزهای اسلام مخصوصاً در دورۀ جنگهای صلیبی و در دورهای که بر مصر مسلط بودند و حکومت میکردند. حکومتهای کوچکتری که در غرب ایران تشکیل دادند همیشه مدافع کیان اسلام و ایران بودهاند. سرزمین کردستان سرزمین بزرگی است متأسفانه بعد از پایان جنگ جهانی اول، انگلستان با ایجاد کشورهایی مثل سوریه و عراق و کوچک کردن عثمانی، منطقه وسیع کردنشین را که از دورۀ تشکیل حکومت ملی در ایران یعنی لااقل از صفویه غالباً همه آنها جزء ایران بودند و همواره بخشی بزرگی از ارتش ایران را در جنگهای خارجی، گروههای سلحشور کرد تشکیل میدادند، دستگاه استعماری انگلستان با ایجاد کشورهای عراق و سوریه و قراردادی که با عثمانی سابق بست، کردها را بین ایران، سوریه، عراق و ترکیه تقسیم کرد. بهنظربنده قسمت اعظم مشکلاتی که در منطقۀ کردستان پدید آمده از همینجاست. قبل از آن کردها به عنوان یک قوم ایرانی متحد و منسجم همیشه هواخواه و طرفدار و مدافع ایران بودهاند؛ امّا این انفکاک یک کانون ملتهب در آنجا به وجود آورده که هنوز هم وجود دارد. چیزی که و که همیشه مورد نظر و خواست استعمارگران بوده و هنوز هم تا حد زیادی همینگونه است.
کردستان منطقهای بسیار مستعد برای آباد شدن است؛ بر خلاف مناطق بلوچنشین که نگاهشان به بلوچستان پاکستان است و منطقهای است با استعداد کمتر. کردستان ایران با اندکی توجه میتواند به یکی از آبادترین مناطق ایران تبدیل شود؛ اما مسأله این منطقه فقط مسأله خواست داخلی نیست. دولت مردان رژیم گذشته همانطور که فرمودند به یک شکلی بیم داشتند که کردستان آباد شود.
این نظر تا یک حدی هنوز در بعضی از دستگاهها وجود دارد و آن اتهام تجزیهطلبی به کردها است که واقعاً تا به حال هم حتی یک مورد هم ثابت نشده که کردها تجزیه طبیعت به معنای واقعی باشند و این البته غیر از خودمختاری داخلی است مطلب دیگر این است که اگر کردستان ایران آباد شود و نگاه کردهای ایران به بیرون قطع گردد، و بلکه نگاه کردهای دور از ایران به ایران دوخته شود، این یک مقدار برای کشورهایی مثل عراق، ترکیه و سوریه ایجاد مشکل خواهد کرد و آن این است که باید آن وقت به خواستههای کردهای آنجا پاسخ دهند. در غیر اینصورت یا باید اجازه دهند که این کردها منتقل شوند به ایران که این خود یک مشکل بزرگ جغرافیایی و سیاسی پدید میآورد و یا همین کاری که دولت ایران برای کردها میکند انجام دهند. این حادثه برای آن کشورها و مخصوصاً برای ترکیه که گروههایی مثل پ ک ک با خواستههای سیاسی خاص، خیلی ترسناک خواهد بود. به همین دلیل ممکن است که بعضی کشورها مایل به آبادانی کردستان ایران نباشند یا حتی مانع تراشی کنند. ولی مسلۀ این است که دولت جمهوری اسلامی به عنوان دولتی که خوشبختانه در دنیای اسلام و مخصوصاً خاورمیانه اقتدار تام و تمام دارد، باید این را برای خودش جا بیندازد که ایران سرزمین اقوام ایرانی به طور عام است. اعم از فارس و افغان و کرد و لر و بلوچ و تاجیک و بقیه. من در سفری که به تاجیکستان داشتم آنجا از زبان امام علی رحمانف رئیسجمهور شنیدم که گفت ما به ایران به چشم پدر و برادر بزرگتر نگاه میکنیم. ایران باید این حس اقوام همجوار را درک کند و با همین نگاه و حس به کرد و بلوچ و تاجیک و افغان و دیگر اقوام ایرانی بنگرد. حالا که کردها مورد هجوم قرار گرفتهاند، ایران باید نه تنها کمک مستقیم کند بلکه باید با ترکیه به عنوان یک کشور دوست و همجوار که با ایران قرنها سابقه دوستی دارد و اگر نزاعی هم بوده نزاعهای موضعی بوده است، وارد مذاکره بشود که به طور مستقیم بتواند از مرزهای ترکیه به کردها کمک کند. این کار به این معنا نیست که ایران طرفدار تجزیه یا استقلالخواهی کردهای ترکیه است. این در حقیقت کمکی است به عالم انسانیت به یک قومی که یک عده جنایتکار قصد ریشهکنی آنها را کردهاند و کمک به مسلمانان و کمک به یک قوم ایرانی است که خدمات آنها واقعاً در طول تاریخ ایران قابل تقدیر است از پیش از اسلام تا کنون.
شواهد، اسناد و مدارک بسیاری وجود دارد که کردها غالباً و در شرایط عادی با دولتهای منسجم، بزرگ و ملی ایران همکار و همگام بودهاند و یکی از ارکان اصلی دستگاه نظامی و اجرایی و سیاسی دولتهای ایرانی را تشکیل میدادهاند. بهنظربنده دولت جمهوری اسلامی باید این دیدگاه رژیم پیشین را نسبت به کردها و کردستان مطلقاً ترک کند و به کنار بگذارد و با یک دیدگاه جدید فارغ از هر سو گیری عقیدتی و دینی و غیره به کرد نگاه کند.
کمک به کردها و جلب و جذب آنها یعنی قریب به 30 میلیون انسانی که غالباً تحصیلکرده و سلحشور و خوشفکر هستند و در یک منطقۀ وسیعی در خاورمیانۀ پرتنش سکونت دارند؛ یعنی نگاه آنها برگردد به ایران و دولت ایران. مخصوصاً حالا که جبهۀ بزرگ جنگ و نزاع ایران با قدرتهای سلطهجو، بیرون از ایران و در سرزمینهای غرب ایران است یعنی در سوریه و عراق.
کردها بزرگترین حامی جغرافیای امروزی ایران در برابر این تقابل هستند. همانگونه که دولت حیره (آل منذر) سد و حائلی میان ایران دورۀ ساسانی و بیابانگردان عرب به شمار میرفت و یکی از بزرگترین اشتباهات خسروپرویز انقراض آنها بود، کردها برای کیان ایران بهترین سد در برابر هجوم بیگانگاناند و دولت ایران باید این را متوجه باشد و تا آنجا که میتواند در حفظ کیان کردها، ایجاد محیط مناسب، اشتغال و به کارگیری استعدادهای آنها در دستگاههای اداری، سیاسی، اقتصادی و فرهنگی داخل ایران کوشش کند.
دکتر شمس: صحبتم را از انتهای صحبت دکتر سجادی شروع میکنم که به نکته بسیار مهم و استراتژیکی در باب مرزهای غربی ایران و مسأله دولت حیره اشاره فرمودند. بیشتر پژوهشگران، یکی از دلایل اصلی سقوط ساسانیان را این میدانند که خسروپرویز دولت حیره را که حائل بود بین مرزهای سیاسی و جغرافیای ایران و اعراب شبهجزیره، از میان برد. این کلیدیترین نکته در بحث سقوط ساسانیان است.
در مقالهای که تحت عنوان «داعش پشت سد کردستان» در روزنامۀ شرق چاپ شد اشاره کردم که سرزمین کردستان یک حائل بین دنیای ایرانی از یک سو و دنیای عربی و دنیای ترکی از سوی دیگر است. بنابراین کردستان امروز دقیقاً همان نقشی را دارد که در گذشته دولت حیره داشت امروز عصر احیاء خلافتها و هویتها است، از یکسو خلافت عربی با رؤیای داعشی، عربی و سلفیه و از سوی دیگر خلافت نئوعثمانی. به نظر من امروز تاریخ به نوع دیگری تکرار میشود. من احساس میکنم بزرگترین مسئولیت و رسالت امروز اهل سیاست در ایران و مدیران و اهل تدبیر کشور ما باید توجه به این نکته استراتژیک باشد. یعنی قدرتمندکردن سد حائل کردستان. در طول تاریخ در جایی که دشمنان ایران در سرزمین کردنشین متوقف شدهاند، ایران حفظ شده است و زمانی هم که از آنجا عبور کردهاند به ایران آسیب زدهاند.
بحث دومم این است که در حوزۀ هویتها، ایران میباید همان نقش پدری یا برادر بزرگی را که روسیه برای همه اسلاوهای جهان دارد و ترکیه برای همه ترکها حتی اویغورهای چین دارد، برای کردها داشته باشد. کردها برای ایران یک فرصت هستند نه یک تهدید. و باید از منظر فرصت محور به کردها نگاه شود. کردها نه تنها در خاورمیانه جمعیت 30 یا 40 میلیونی دارند بلکه فرصت بزرگتر کردها در اروپا است. کردها لابیهای بسیار قدرتمندی در اروپا دارند. کردها در اروپای شمالی مثلاً در بلژیک، هلند و سوئد قوم بزرگی هستند.
ایران با توجه به ضعف لابی که در اروپا دارد به نظرم اگر نگاه دوستانه به کردها داشته باشد و توسعه همه جانبه نواحی کردنشین ایران را در اولویت قرار دهد ، لابی کرد در اروپا برای ایران فعال میشود واین لابی از هر حیث بسیار میتواند به ایران کمک کند. نکته بعدی این است که داعش و امثال آن، سربازهای احتمالی خودشان را در کردستان از فقر اقتصادی و فقر فرهنگی میگیرند. داعش از طبقهای سربازگیری میکند که فقیر و در حاشیه هستند. هر چه قدر در جامعه ای فقر و بیکاری رشد پیدا کند و برای خودآگاهی فرهنگی مردم وارتقای سطح فرهنگی جوامع مانع درست شود بر شمار کسانی که ممکن است در آینده به شکل بالقوه به یاران داعش و امثال آنها تبدیل شوند،افزوده می شود. امروز فقر اقتصادی در کردستان بیداد میکند.نرخ بیکاری در استانهای کردنشین از سراسر کشور بالاتر است.بسیاری از جوانان تحصیلکرده کرد حتی در سطح فوق لیسانس و دکترا بیکارند. برای تأیید این نظر لازم نیست کسی به آنجا برود، کافی است در همین تهران به چهارراهها و ایستگاههای کارگران در خیابانها و پارکها نگاه شود. بیشتر کارگرانی که منتظرند یک نفر آنها را به کار دعوت کند ،کرد هستند. کارگران بیشتر کورهخانههای اطراف شهر، میوهفروشیها، شرکتهای ساختمانی و غیره و حتی سرایدارهای ساختمانها کرد هستند.بیشتر آنان تحصیلکرده هستند. آنها پدرانی هستند که یک یا دوبار در سال فرزندشان را نمیبینند یا جوانانی که دور از خانواده شرایط بدی را سپری میکنند. متأسفانه وضعیت بداقتصادی در مناطق کردنشین به مرحله فاجعه و هشدار رسیده است و عدم توجه به این مسأله پیامدهای ناگوارتری به دنبال خواهد داشت. از نظر فرهنگی نیز متأسفانه دولت توجه چندانی به فرهنگ غنی کردی و اهل فرهنگ کردستان نکرده است. در بیشتر شهرهای کردنشین سینما و تئاتر و به طور کلی مراکز فرهنگی وجود ندارند. آمار نشر کتاب در آنجا بسیار پایین است .متأسفانه موانع زیادی برای نشر و فعالیت فرهنگی وجود دارد و مجوزها به سختی داده می شود و بسیاری از نویسندگان و ناشران سرخورده و مأیوس شده و گاه دست از کار کشیده اند.
به نظر من اگر داعش یا هر نیرویی که اسلحه به دست میگیرند قرار است شکست بخورد باید ریشههای سربازگیری آنها را خشک کرد. این کار هم با رفع فقر فرهنگی و فقر اقتصادی انجام میشود .نکته دیگر این که آقای بجنوردی چند وقت است مرا مسئول کرده که در مورد ماد تحقیق کنم در مطالعاتی که انجام دادم به نکات بسیار خوبی رسیدهام که می تواند پشتوانه فکری و تئوریک و مستند تاریخی برای آن نقش برادر بزرگتر درست کند.
اگر ما بپذیریم که سازندگان ایران دو قوم ماد و پارس بودهاند جایگاه بازماندگان مادها غرب ایران و پارسها دیگر نواحی ایران است. پس از مادها پارسها به حکومت رسیدند و مهم ترین سندی که تثبیت نهایی این انتقال قدرت را در عصر داریوش نشان می دهد ،کتیبه بیستون است. این کتیبه به سه زبان ایلامی، بابلی و آریایی نوشته شده است. نکته جالب این است که داریوش زبانی را که کتیبه بیستون را با آن نوشت زبان آریایی مینامد. او عبارت زبان فارسی باستان راکه امروزه مصطلح شده به کار نبرده است. یک پرسش که مطرح میشود این است که چرا داریوش که این کتیبه را درسرزمین ماد نوشت چرا عبارت زبان پارسی یا مادی را ننوشته و عبارت آریایی را به کار برده است. پاسخی که داده شده ،پاسخ مستند و دقیقی است که زبان ماد و پارس یکی بوده است. هرودوت هم نوشته که مردم پارس و ماد زبان یکدیگر را میفهمیدند. ممکن است این سؤال پرسیده شود که چرا امروز زبان فارسی و کردی به عنوان بازماندگان زبان پارسها و مادها با هم متفاوت اند، پاسخ آن در تغییر و تحولات تاریخی است که در زبان رخ داده است. زبان کردی در منطقه جغرافیایی کوهستانی قرار داشت و ارتباطات مردمان آن کم بوده و در برخی گویشها و مناطق، شکل اولیه آن حفظ شده است اما فارسی، زبان دولت و دیوان بوده و تغییرات زیادی در آن رخ داده است. در علم زبانشناسی و براساس یکسری فرمولها میتوان به راحتی تغییر و تحولات این زبانها را مشخص کرد و منشأ واحد آنها را نشان داد.
این نقش برادری بزرگتر را میتوان در یک پروژه زبانی تعریف کرد که مشخص بشود ریشه کردی و فارسی یکی است. یک زبان مشترکی وجود داشته به نام زبان آریایی و لازم است هویت ملی و دولت ملی در ایران را نه بر مبنای هویت قومی فارس بلکه هویت عام آریایی و ایرانی تعریف کرد. البته ایران به معنای سرزمین آریاییها و اینکه کرد و فارس فرزند یک سرزمیند. فکر میکنم این قسمت میتواند پایه تئوریک باشد برای ایفای نقش برادر بزرگتر.
موسوی بجنوردی: ما در مرکز دائرةالمعارف ما مشغول نوشتن دانشنامه زبانها و گویشهای ایرانی هستیم. انشاءالله این پروژه با موفقیت روبهرو شود و من علائم آن را میبینم از دکتر شمس میخواهم که این مسأله را که ریشه زبان کردی و فارسی در اصل یکی بوده است و زبان هم را میفهمیدند طی یک مذاکرهای با دکتر جعفری دهقی این مسائل را مطرح کند، تحت یکی از عناوین مورد قبول قرار گیرد و مقاله آن را بنویسیم و اسناد و مدارک را آنجا ذکر کنیم که مورد بسیار مهمی است که مایلم در دانشنامه زبانها و گویشهای ایرانی بیاید.
اما مسألۀای که میخواهم اشاره کنم این است که داعش کلاً سیاست جنگی خودشان را گذاشتهاند بر ایجاد وحشت و رعب و ارهاب. حتی ممکن است مردهها را گیر آورند و سرببرند و آن را مخصوصاً ارائه دهند که مردم را بترسانند. در مورد مقاومت کوبانیها، خوشبختانه اتفاق خوبی رخ داده است که فرمانده مقاومت یک خانم کرد است که خیلی جالب است و برای ما ایرانیان باعث افتخار است که زنان ما آنقدر شیرزن و آنقدر تکامل یافته از لحاظ فکری هستند که به چنین استعدادهایی دست مییابند. مقاومت کوبانیها در واقع درس آموزندهای میشود برای همه مردمانی که مورد تجاوز و تهاجم داعشیها قرار میگیرند. یعنی میفهمند و فهمیدند نباید وحشت کنند و باید مقاومت کنند. و فهمدیدند که هرجا مقاومت کنند، میتوانند داعشیها را که ستون اصلی آنها جنایتکاران مزدور هستند و دلالهای مرگ آنها را با حقوق گزاف استخدام میکنند شکست دهند. از کوبانیها باید درس گرفت.
پیشبینی من این است که از امروز به بعد نحوه مقاومت کوبانی ها درس و راهی میشود برای همه مناطق تحت اشغال داعشیها که مقاومت کنند و من اطمینان دارم که داعشیها که محور اصلی آنها مزدوران هستند شکست خواهند خورد. و فراری خواهند شد.
دکتر شمس: فاشیسم هیتلری دنیا را گرفت اما رسید به استالینگراد که در آنجا هیتلر در برابر مقاومت چند ماهه مردم شهر و ارتش شوروی، متوقف شد و البته همانجا شکست خورد و روز به روز ضعیفتر شد یعنی این تجربه تاریخی است. به نظر من در کوبانی اسطوره رعب داعش شکست. آن تزالنصر بالرعب که بالاخره ریشه تاریخی دارد این اسطوره آنجا شکست و کوبانی آغازی است برای پایان داعش و به نوعی یک استالینگراد دیگر هم برای کردها و هم برای داعش.
دکتر یونسی: در منطقه دیدگاههای ضد کرد وجود دارد؛ همانطور که دیدگاههای ضد ایرانی نیز وجود دارد. اکراد در منطقه در هر کشوری که هستد خودشان را جزو ایران میدانند این یک واقعیتی است که وجود دارد. این ذهنیت مثبت تاریخی یک سرمایه بزرگی است برای ما ایرانیها که ما باید از آن استفاده کنیم.
مشکلی که در اینجا داریم این است که ما مردم ایران خودآگاهی تاریخی نداریم و فاقد یک خودآگاهی تاریخی هستیم. وقتی که آقای بجنوردی مقالهای نوشت که کوبانیها ایرانی هستند همه تعجب کردند. نه تنها مردم عادی که طبقه تحصیلکرده و روشنفکر جامعه هم این مشکل را دارند و از جایگاه و شأن ایرانی آگاه نیستند. این مشکلی است که ما آگاهی و آموزش لازم را نداریم نسبت به گذشته خودمان. اسم کوبانی را هم نشنیده بودیم چه رسد به این که بدانیم کوبانی، ایرانی است. وقتی این اندازه ناآگاهی تاریخی وجود دارد شما چه توقعی دارید که مردم چه احساسی نشان میدهند.
کردهای ترکیه هم به دلیل کرد بودن و هم به دلیل علوی بودن یک پیوند عمیق و ناگسستنی با ایرانیها دارند. خوب حالا چقدر یک دولت باید هزینه بدهد و تلاش کند که در یک جایی پایگاه داشته باشد. چنین فرصتی در آنجا هست کردها مانند فرزندی هستند که هر چقدر او را بیرون برانی از خانه نمیرود و از ایران روی برنمیگرداند. حالا البته ما که برای آنها پدری نکردهایم و حتی نمیدانیم که پدر هستیم. با وجود این، اقوام ایرانی از افغان تا کرد حس فرزند بودن را نسبت به ایران دارند و به آن هم افتخار میکنند و به ایرانی بودن خود افتخار میکنند ولیکن ما به دلیل این ناآگاهی از آن بیخبریم. این مسئله ریشه عمیق تاریخی دارد در دوران پهلوی تلاش زیادی انجام دادند تا اقوام ایرانی را در این مرزها محصور کنند بخشی از آن بر میگردد به مبارزه با کمونیستها. مرزهای شمالی و شرقی دست شوروی بود. تاجیکستان نیز همینطور. ما ایرانیها نباید میفهمیدیم که تاجیکها ایرانی هستند؟ تودهایها میفهمیدند رژیم شاه سیاستش در این جهت شبیه کمونیستها بود یعنی مرز باید یک مرز فیزیکی و مرز بسته باشد که ما ندانیم آن طرف مرز چه خبره.
حتی آن زمان اکثر مردم نمیدانستند تاجیکستان و افغانستان فارس هستند یا ایرانیاند. این رسوبات گذشته همچنان هست. ما نگاه فرصت محور نداریم نگاه تهدیدآمیز داریم نسبت به خیلی از اقوام. شاه علاوه بر این جهت، یک نگرانی نسبت به این اقوام داشت. این نگاه سیاسی بود زیرا همیشه رقیبانش را در آن اقوام میدید و فکر میکرد که لرها، بختیاریها و ترکها همیشه یک تشکیلات سازمانیافته و منسجمی دارند که ممکن است یک موقع مدعی تاج و تخت در مقابل او شوند و سرکوب این اقوام توسط شاه بابت این قضیه بود که رقبایش را از بین ببرد. آنقدر این تبلیغات انجام شد که این قضیه جا افتاد. نه تنها برای کردها بلکه لرها هم همینطور بود، در شیراز هم نباید مردم میدانستند که قشقاییها ترک هستند. چون همیشه نسبت به ستارخان و باقرخان احساس خطر میکرد نسبت به ترکها احساس خطر میکرد البته منظور ما زبان ترکی است ما به نژاد کاری نداریم که ایرانیاند. شاه این نگرانی را با محو و پاک کردن قومیتها و نادیده گرفتن این واقعیتها رفع کرده و امنیت خود را تضمین شده میپنداشت. این استراتژیِ نادیده گرفتن همه اقوام ایرانی، بالاخره تئوریسینها در دانشگاهها کار کردند تا این سیاست جا انداخته شد. من این نگرانیها را میبینم. وقتی که من از لزوم آموزش زبان مادری سخن گفتم دوستان خودمان همه نگران شدند. البته یواش یواش صحبت کردیم و کمکم متوجه شدند موضوع مورد نظر ما چیست. این نگرانیها در تمام سطوح است مانند اینکه آیا مهاباد دوباره میشود پایتخت کردستان یا دوباره شیخ محمد خیابانی پیدا میشود. همیشه این نگرانیها هست. این نگرانیها البته نشأت گرفته از حس ایران دوستی است ولی ما چون شناخت درست از اقوام نداریم نگرانی بیجا داریم. ما باید تلاش کنیم که این نگرانیها از بین برود. به نظر من دانشگاهها و نهادهایی مثل اینجا یعنی دائرهالمعارف، باید کاری کنند که به خودآگاهی قومی و تاریخی برسیم تا این نگرانیها برطرف شود. چنانکه نه از طرف داخل و نه از طرف خارج نگران نباشیم یعنی به پیوند کردهای ایران و کردهای منطقه تردید نکنیم. احساس کنیم که اگر اینها پیوند بخورند، پیوند جزء به کل است. پیوند آذریها هم همینطور. ما اگر قوت خود را بدانیم بابت آنها نگران نمیشویم. گرچه قسمتی از عربهای خوزستانِ ما خود را به دریای دیگری وصل میدانند؛ ولی همه اینطور نیستند و مردم نقاطی مثل کردستان، آذریها، بلوچستان این چنین نیستند. عربهای خوزستان هم اگر هنوز به ایران گره خوردهاند بهخاطر انگیزههای مذهبی است و البته این فرصت خوبی است زیرا تهدیدها را کاهش داده است اگر آنها سنی بودند ما مشکلات زیادی داشتیم برای نگه داشتن آنها. واقعیت این است که یارگیری داعش در میان سنیها بسیار راحتتر است تا بین شیعیان.
هر دولتی در ایران برای اتخاذ استراتژی اصلیاش بین یک ملاحظاتی قرار میگیرد که این ملاحظات، نوعاً متضاد هستند و جمع کردن آنها سخت است از یک طرف باید پدری را برای اقوام انجام دهیم و از آن طرف با کشورهای همسایه و منطقه نیز همکاری داشته باشد. امنیت داخلی ما گره خورده با امنیت خارجی است. و امنیت داخلی ما و هیچ کشوری بدون توجه به امنیت خارجی امکانپذیر نیست. امنیت یک واحد تفکیکناپذیر است. اینکه ما بخواهیم امنیت داخلی خود را داشته باشیم باید با همه کشورها روابط دوستانه داشته باشیم.
ما برای رسیدن به این منظور اول باید نسبت به اقوام ایرانی توسعه همه جانبه در داخل داشته باشیم از جمله توسعه اقتصادی فرهنگی سیاسی اجتماعی در اولویت باشد. دوم حمایت از اقوام ایرانی خارج از کشور. منتها روابط با همسایگان در جهت این دو موضع باشد روابط با کشورهای همسایه باید تقویت کننده آن دو جهت ذکر شده باشد شاید متضاد به نظر برسد ولی با هوشمندی میتوان این تضادها را رفع کرد. ما باید روابط سیاسیمان را در بغداد تنظیم کنیم که روابط اقتصادی آن دو کردستان (کردستان ایران و کردستان عراق) خوب انجام شود چیزی که در ترکیه کم است. اگر چنانچه توانستیم مجاری اقتصادی را روان کنیم روابط فرهنگی اجتماعی هم صورت میگیرد.
مردم دو طرف مرز از جهات مختلف شبیه هستند و به هم کمک میکنند و این نباید جای نگرانی باشد یعنی روابط اقتصادی دو کشور ایران و عراق باید در جهت تقویت توسعه اقتصادی کردستان دو کشور در جهت تقویت توسعه فرهنگی آنها باشد. این چیزی است که تقریباً ما در بعضی جاها موفق بودهایم و در بعضی نقاط نبودهایم.
ترکها میگویند با نگاهی که ایرانیان نسبت به کردها دارند، اگر منجر به یک رابطه شود، در درازمدت به زیان ما منجر میشود. ما از اقوام ایرانی در خارج از کشور حمایت میکنیم اما حمایت تجزیهطلبانه نیست ما در مقام آن نیستیم که کردهای آنجا را از آنها جدا کنیم و به خود ملحق کنیم آنها هم نباید در این مقام باشند و طرفین باید شفافسازی بکنند. حمایت فرهنگی و معنوی است اما ما میتوانیم روابط اقتصادی خوبی را بین این دو قوم کرد یا آذری و عرب و بلوچ در دو سوی مرز برقرار کنیم.
این مستلزم این است که ما از حالت انفعال در بیاییم و نترسیم و خود را واقعاً نسبت به آنها پدر احساس کنیم و کشورهای همسایه نسبت به ما احساس نگرانی نکنند. این نگرانی باید از بین برود. چطور در داخل یک احساس ناامنی وجود دارد نسبت به مناطق قومی. اگر بخواهیم در کردستان یا بلوچستان سرمایهگذاری کنیم، دولت که دستش خالی است و مردم باید سرمایهگذاری کنند. چه کسی میآید سرمایهگذاری کند؟ نمیآیند چون میترسند. همین احساس در سیستان و بلوچستان است. تا این احساس ناامنی از بین نرود سرمایه گذاری نمیکنند دولت هم سرمایه گذاری میکند وسط کار ول میکند. آقای مردوخی یکی از بنیانگذاران، بزرگان و قدیمیهای نظام برنامهریزی در ایران است و به نوعی نقش یک پدر را دارد و همۀ دولتها همیشه از نظرات و دیدگاههای ایشان استفاده کردهاند و برای ایشان احترام قائل هستند و همه قبول دارند.
متأسفانه برخی از دستاندرکاران بد عمل میکنند و اگر آنجا گاه یک سرمایهگذاری صورت میگیرد به بهانهای خرابش میکنند. این مسئله آفت جدی مناطق محروم است. دوم احساس خطرکردن است.این احساس خطر در بین مسئولین است. برای رفع احساس خطر دو نگاه است یک نگاه توسعه یافته که میگوید توسعه بدهیم که این احساس از بین برود و یک عده میگویند شما با کارتان به استقبال خطر میروید. حداقل در دولت این نگاه دوم وجود ندارد.
دولت معتقد است به هر دلیل ما باید توسعه مناطق محروم و قومی را در اولویت قرار دهیم. برنامهریزی برای سیستان و بلوچستان، اول قرار بود باشد و الآن هنوز در کردستان اعلام آمادگی نکردند و مطالعات هم در راه است اما خود استان هنوز اعلام آمادگی نکرده که دولت واحدی بگذارد آنجا و یک سرمایهگذاری کلانی انجام دهند که چهره استان تغییر کند بخصوص در حوضه مهار آبها،10 میلیارد دلار اختصاص داده شده است. و این پولها باید جاهایی مثل کردستان خرج شود آنجا نباید منتظر ایجاد امنیت بود باید فوراً دست به کار شد و اقدام کرد. اما برای بخش خصوصی به این راحتی نیست. الآن در برخی استانها استقبال خوبی برای سرمایهگذاری شده است. هرچند دولت دستش خالیست اما بخش خصوصی سرمایهگذاری چند هزار میلیاردی کرده است و امیدواریم که سرمایهگذاران و صاحبان صنایع در کردستان و در مناطق شرقی ایران نیز سرمایهگذاری کنند.
یکی از کارهایی که باید صورت بگیرد و پیشنهاد شود این است که دولت برای رفع این دو احساس باید تلاش جدی انجام دهد هم احساس ناامنی را در مردم و سرمایهگذاران رفع کند و هم احساس خطر را در مسئولین نظامی و امنیتی از بین ببرد که اگر دولت این دو کار را انجام دهد ما میتوانیم خودمان را پدر بدانیم و خود به خود نتیجه میدهد. اگر چنانچه دولت خوب عمل کند در طی یکسال آینده به نظر من این اتفاق میافتد و این انتظاری که همه دارند عملی میشود. الآن نگاه مسئولان هم به همین موضوع است.
دکتر میرانصاری: شما درباره نگاه ایران به اقوام ایرانی خارج از کشور فرمودید. مثلاً باید کردهای عراق را از طریق خود سیستم عراق به آنها رسیدگی کرد. سخن شما مرا یاد فروپاشی شوروی سابق انداخت. در دورۀ دوم آقای هاشمی رفسنجانی، آقای ولایتی وزیر امورخارجه بودند. آقای ولایتی به مسکو سفر کردند و گفتند اگر بخواهم به تاجیکستان یا دیگر کشورهای تازه استقلالیافته بروم، باید از دروازه مسکو عبور کنم. نتیجۀ این سیاست که نوعی دفعالوقت در آن بود، این شد: زمانی که ما به کشورهای آسیای میانه رسیدیم، رقیبان فرهنگی ما، خیلی زودتر، نهادهای خود را در آنجا مستقر کرده بودند.
دکتر سجادی: قسمت بزرگی از عربهایی که در خوزستان هستند، درواقع مستعرباند؛ امّا میدانیم که بعضی از تیرههای عرب از پیش از اسلام و در عصر اسلامی به ایران مهاجرت کردند بخصوص بنیتمیم و در سواحل یا در سرزمینهای شرقی مانند خراسان سکنی گرفتند؛ اما حالا همه ایرانیاند. در خوزستان قوم آنها ایرانی است و زبان آنها عربی است. و تعداد کمی عربنژاد در آنجا است
دکتر یونسی: البته در عربستان، عربهای اصیلی وجود دارند که شاید در عربستان هم نیستند و عربتر از عربستانیها میباشند.
دکتر سجادی: آن برنامهای که برای کردستان پیشنهاد کردیم که این سرزمین چنان آباد شود که نگاه کردهای بیرون از ایران معطوف شود به کردهای ایران، در خوزستان هم میتوانستیم بکنیم که نکردیم و قسمتی از عربهای ایران نگاهشان به لحاظ اقتصادی به امارات متحده عربی، کویت و قطر و غیره است زیرا مردمشان بیشتر در رفاه هستند؛ آبادانی و امکانات بسیار زیادی دارند اینهایی که مخالفت میکنند با دولت مرکزی و با ایرانیان، به این سبب است که آن طرف را نگاه میکنند. اگر دولت ایران، به آبادی خوزستان توجه کند و سرمایهگذاری کند، هم به لحاظ فرهنگی و هم به لحاظ اقتصادی وضع مردم را ارتقاء دهد، معلوم است که نظرشان از نقاط دیگر بریده میشود. آن معدود تجزیهطلبهایی که احیاناً وجود دارند آنها هم نگاهشان از آنجا قطع خواهد شد و مقصودم این است که دولت ایران باید به چهار سوی ایران نگاه بکند. حالا کردها در وضع خیلی خاصی هستند و عاجلاً باید به آنها نگاه خاصی بشود همانطور که اشاره کردیم؛ ولی بلوچها و اهالی جنوب ایران و شرق ایران و ترکها و ترکمنهای شمال ایران هم همینطور در آنجا هم دستگاه حکومت باید سرمایهگزاری کند به لحاظ فرهنگی و اقتصادی آنجا را چنان بکند که نگاه آنها از بیرون قطع شود.
در مورد تاجیکستان باید گفت که روابط ما در شرایط مطلوب نیست. مخصوصاً با تاجیکهای ازبکستان هیچ ارتباطی نداریم. همانگونه که اشاره کردیم دولت باید با مذاکرات و روابط دیپلماتیک راه را باز بکند، باید یک مقدار از مواضع خود پایین بیاید، یک مقدار امتیاز بدهد و یک مقدار امتیاز بگیرد. این کار در همه جا رایج است ایران با کشورهای عربی با ترکیه با آسیای مرکزی و حتی با اروپا و غرب باید مذاکره کند. یک امتیازی بدهد و یک امتیازی بگیرد. اما هوشمندی و ظرافت آنجا است که امتیازی که میگیرند در دراز مدت بهتر از امتیازاتی که میدهند، باشد.
دکترمردوخی: بهنظر میرسد اگر این بحث به سمت پان ایرانیسم و گرایشهای احیاء امپراتوری برود به جایی نمیرسد و امیدوارم نتیجهگیری از این بحث، نژادپرستانه نبوده و فرهنگی، انسانی و تاریخی باشد چون پان ایرانیسم در ایران سابقه داشته است و باعث فرار اقوام میشود و هیچ منطقی در آن نیست و کهنه هم شده است و امروزه کسی روی نژاد بحث نمیکند.
دکتر میر انصاری: الآن وضع کردها از اربیل تا کوبانی بحرانی است یک سؤالی که دارم این است که دولت جمهوری اسلامی چگونه میتواند پدری خود را ثابت کند.
موسوی بجنوردی: همانگونه که آمریکایها اسلحه برای مدافعان کوبانی فراهم میکنند این کار را ما هم میتوانیم بکنیم و این وظیفه ملی و دینی ماست. چون جنایتکاران داعش که اطراف کوبانی را گرفتهاند آنقدر مجهز نیستند. هواپیمای ما باید آنجا بروند و اسلحه، مهمات، دارو و ... بریزند که قدرت دفاعی کوبانیها بیشتر شود. در عراق هم از طریق عراق به کردها کمک کنیم. ولی در کوبانی که یک طرف آن ترکیه است که فعلاً به ما اجازه نمیدهد و یک طرف دیگر آن سوریه است که ما در سوریه حضور داریم و میتوانیم از طریق هوایی کمک برسانیم این جزء پیشنهادهایی است که میتوانیم به دولت ارائه کنیم.
دکتر میرانصاری: ما در آمرلی مستقیماً دخالت کردیم و موفق هم بودیم. به اقلیم کردستان هم کمک کردیم. خود آقای بارزانی اعلام کرد ولی الآن وضعیت در کوبانی بحرانی است.
موسوی بجنوردی: کوبانی برای ما استراتژیک است و نباید سقوط کند چون اگر سقوط نکند مناطق دیگر درس میگیرند که بایستند.
دکتر مردوخی: در سیاست دیپلماتیک، ترکیه پویا است. این را باید بپذیریم ترکیه خیلی راحت میتواند این فرصت را از ایران بگیرد ، ما متأسفانه یک سکوت مطلق سیاسی و رسانهای داریم. هیچکدام از مقامات دولتی و رسانههای عمومی در مورد قتل عام ایزدیها در کردستان و تلاشهای تروریستی برای نابودی کانتون کوبانی و سرکوب تظاهرات اخیر کردهای ترکیه توسط ارتش ترک موضع نگرفتند. غیر از مقالهای که آقای بجنوردی و دکتر شمس نوشتهاند و چند مقاله دیگر که میتواند یک جنبه فرهنگی تاریخی داشته باشد. جز اهالی هنر، اهل فرهنگ ایران هم موضع نگرفتند. متأسفانه موضعگیری سیاسی جدی هم تا الآن انجام نگرفته است ولی در میان کردهای ایران این انتظار وجود داشته است که دولت به کردهای ایزدی و کوبانی کمک مادی، اسلحه و مهمات و مواد غذایی و دارویی به هر شکلی که میشود بنماید و آن را هم اعلام کنند. از کسی نترسیم و موضع گیری سیاسی آشکار هم انجام دهیم ما که کار خلافی نمیکنیم از فرزندان و برادران ایرانی خود دفاع میکنیم.
دکتر یونسی: جمهوری اسلامی این کار را انجام میدهد از طریق رادیو و تلویزیون و مطبوعات. و رئیسجمهور و وزیر خارجه هم باید موضعگیری کنند.
ما باید پرچم مبارزه با داعش را بالا نگه داریم و بگوییم ما با خشونت و تروریسم مخالفیم و این برای ما فرق نمیکند چه در عراق و چه در سوریه یا کوبانی و ترکیه. عنوان کوبانی مکرر از زبان مسئولین ما شنیده شود و باید اسم کوبانی برده شود. رادیو تلویزیون در این زمینه خیلی خوب کار میکند. ولی ما باید بگوییم که در کوبانی نسلکشی انجام شده است و مسئولین ما صریح باید بگویند که جنایت صورت میگیرد و اسم هم ببریم.
دکتر سجادی: وقتی صربها، بوسنیاییها را نسلکشی میکردند تمام رادیو و تلویزیون و دستگاههای خبری ما این موضوع را در رأس اخبار خود قرار دادند. حالا هم باید این کار را انجام دهند.
دکتر مردوخی: ایران وقتی در منطقه سرمایهگذاریهایی میکند چرا خبرش را ندهیم و بهرهاش را نبریم.
کاربر گرامی برای ثبت نظر لطفا ثبت نام کنید.
کاربر جدید هستید؟ ثبت نام در تارنما
کلمه عبور خود را فراموش کرده اید؟ بازیابی رمز عبور
کد تایید به شماره همراه شما ارسال گردید
ارسال مجدد کد
زمان با قیمانده تا فعال شدن ارسال مجدد کد.:
قبلا در تارنما ثبت نام کرده اید؟ وارد شوید
فشردن دکمه ثبت نام به معنی پذیرفتن کلیه قوانین و مقررات تارنما می باشد
کد تایید را وارد نمایید