1393/8/25 ۰۸:۲۶
حضرت رسول(ص) در طی 13 سال دعوت به دین خدا در شهر مكه، اصل صلح را تقریر كرد؛ زیرا در مقابل مشركان و كفار، تنها مقاومت مسالمتآمیز را به كار گرفت؛ بدون آنكه سلاحی حمل كند یا بر آنها هجومی برد و در جواب سؤال صحابه میفرمود كه به كارزار مأمور نشده است: «لم نومر بقتال».101 به دیگر سخن، شعار مسلمانان در تمام دوران قبل از هجرت، آیاتی مانند این بوده است
سیره نبوی
حضرت رسول(ص) در طی 13 سال دعوت به دین خدا در شهر مكه، اصل صلح را تقریر كرد؛ زیرا در مقابل مشركان و كفار، تنها مقاومت مسالمتآمیز را به كار گرفت؛ بدون آنكه سلاحی حمل كند یا بر آنها هجومی برد و در جواب سؤال صحابه میفرمود كه به كارزار مأمور نشده است: «لم نومر بقتال».101 به دیگر سخن، شعار مسلمانان در تمام دوران قبل از هجرت، آیاتی مانند این بوده است: «و عباد الرحمن الذین یمشون علی الارض هَونا و اذا خاطبهم الجاهلون قالوا سلاما: بندگان خدای رحمان كسانیاند كه روی زمین به نرمی گام برمیدارند و چون نادانان ایشان را طرف خطاب قرار دهند، به ملایمت پاسخ میدهند.»(فرقان،63) و نهایت كاری كه مسلمانان در این دوران برای نجات از آزار مشركان انجام دادهاند، همان مهاجرت به حبشه و سرانجام مهاجرت به مدینه بوده است كه اكثریت مسلمانانی كه به حبشه مهاجرت نكرده بودند، قبل از پیامبر(ص) به مدینه مهاجرت نموده بودند و پیامبرخدا(ص) جزو آخرین افرادی بود كه به مدینه مهاجرت فرمودند.
ایشان پس از انتقال به مدینه، دعوت مسالمتآمیزشان را از سر گرفت و حتی زمانی كه جواز حمل سلاح بر ضد مشركان و همسایگان غیرعرب صادر شد، به كارگیری این اجازه صرفاً برای دفاع از خود و دعوت اسلامی توصیه گردید. بیشك اگر بعضی كشمكشها، جنگها و درگیریهای ناخواسته رخ نمیداد ـ كه همه آنها یا دفاعی بود یا در مقابل نقض پیمانها ـ و مشركان بر مؤمنان ستم روا نمیداشتند، صلح استمرار مییافت. از این رو میتوان گفت: «غزوههایی كه در زمان پیامبر بر ضد مشركان عرب رخ داد (مثل هوازن، ثقیف و...) همه از قبیل جنگ دفاعی بود. نیز میتوان برخی جنگها را رد به یهود یثرب و خیبر (مثل بنینضیر، بنی قضاعه، بنی قینقاع و...) به واسطه پیمانشكنی آنها دانست.102
در كتاب قاموس قرآن ذیل آیات جهادی مینویسد: «با ملاحظه این آیات، میتوان به دست آورد كه قرآن، نظری به جنگ ابتدایی و تعرضی ندارد و متوجه دفاع است... بررسی تاریخ نشان میدهد كه جنگهای رسول خدا(ص)، جنبه تدافعی داشته و تجاوز و پیمانشكنی، ابتدا از جانب كفار بوده است.»103 بنا براین تردیدی نیست كه اقوال و افعال و سیرت نبی اكرم(ص) در جنگها و صلحها «اصل صلح» را اثبات میكند.
از سوی دیگر، نامههای پیامبر گرامی اسلام(ص) خطاب به سران كشورهای بزرگ آن زمان ـ خصوصاً ایران، مصر و روم ـ بیانگر نكات بدیعی است. نامهها با نام خداوند شروع میشود و مخاطب پیامبر در آنها «عظیمالفارس»، «عظیمالقبط» و «عظیمالروم» است. در این نامهها پیامبر از اینكه آنان را «عظیم» (یعنی بزرگ و رئیس قومشان) بنامد، استنكاف نكرده است. پس از آن، عبارت «سلامٌ علی من اتّبع الهُدی» آمده است. پیامبر در این نامهها، آنان را به اسلام دعوت كرده و تأكید نموده است كه اگر این دعوت را نپذیرند، گناه مردمشان بر آنان است. در پایان نامه به روم و مصر، آیه مشهور «یا اهلالكتاب تعالوا الی كلمه سواءٌ بیننا و بینكم»104 آمده است كه پیروان اهل كتاب را به وحدت حول سه محور مشترك توحید، نفی شرك و عدم اتخاذ ارباب باطل دعوت مینماید.105 آشكار است كه هیچ یك از نامههای فوق، رنگ خشونت ندارندو از آنها بوی تهدید به جنگ به مشام نمیرسد؛ چرا كه اساساً دعوت او همراه با اجبار و اكراه و جنگ نبود: «لا اكراه فیالدین». (بقره، 256)
قرآن اساساً وظیفه نخست پیامبر را تزكیه مردم و تعلیم حكمت به آنان میداند؛ وظیفهای كه جز با نرمی و دلربایی ایفا نمیشود. از این رو قرآن، پیامبر را «رحمه للعالمین» خطاب كرده است كه خدا او را با «بینات» همراه با «كتاب» و «میزان» برای هدایت «كافّة مردم» فرستاده تا به رهبری او، مردم برای اقامه عدالت اجتماعی به پا خیزند: «لیقوم الناس بالقسط».106
آرای فقها
بر اساس همین دلایل، در میان فقیهان متقدم از عامه، هستند كسانی كه قائل به «اصل صلح» در اسلاماند؛ چنان كه مالك، طبری، ثوری، اوزاعی و نیز ابن تیمیه، این قیم و كمالبن همام برآنند كه قاعده اساسی حاكم بر روابط مسلمان با غیر مسلمان، صلح است. بر اساس نظر مالك، شایسته نیست كه خون مسلمانی جز به حق ریخته شود یا مسلمانی، خونی را جز به حق بریزد.107 در صورتی ریختن خون دیگران حق شمرده میشود كه به جنگافروزی یا فتنهگری مبادرت كنند. كفر هیچگاه علت قتال و مبارزه نیست و اسلام كافر را به دلیل كفر، مستحق قتل ندانسته است. به عبارت دیگر اسلام قتل كفار را تجویز نكرده، بلكه هدایت و دعوت آنان را تجویز كرده است و هدایت و دعوت به قتل و خونریزی تحقق نمیپذیرد.
طبق دیدگاه ثوری، مبارزه با مشركان واجب نیست مگر آنكه آنان شروعكننده باشند. 108 از نظر ابن تیمیه، مباح بودن كارزار از سوی مسلمانان، مبتنی بر مباح شمردن كارزار و شروع آن از سوی سایرین است.109
ابن قیم جوزی تصریح میكند كه جهاد صرفاًبرای دفاع از نفس یا ایجاد امنیت برای دعوت اسلامی توجیهپذیر است. او معتقد است كه بر مسلمانان، جنگ و كارزار با كسانی واجب شده است كه با آنان از در جنگ و درگیری درآیند و نه دیگران. از اینجا روشن میشود كه جهاد جز به منظور دفاع از جان با امنیت دعوت اسلامی و جلوگیری و رفع فتنه از مسیر آن تشریع نشده است. دین اسلام متجاوز نیست، بلكه از تجاوز نهی كرده و به رویآوری به سلم110 ـ كه با واژههای «اسلام»، «سلام»و «تسلیم» همخانواده میباشند ـ فرمان داده است.111
كمالبن همام نیز هدف از كارزار را از بین بردن فساد و عكسالعملی در برابر جنگافروزی دشمنان میداند.112 هم او در تفسیر آیه «و قاتلوا المشركین كافّه كما یقاتلونكم كافّه» نوشته است: «قتالی كه ما به آن امر شدهایم، در مقابل قتال آنهاست و به عنوان سبب و مسببی مطرح شده است» و در تفسیر آیه «و قاتلوهم حتی لاتكون فتنه» آورده است: «یعنی فتنهای از جانب آنان بر مسلمانان و دینشان ـ كه با اكراه و ضرب و شتم و قتل تحقق میپذیرد ـ نباشد.»113
فاضل مقداد، صاحب كنزالعرفان، آورده است: «بدان كه صلح ـكه به آن هدنه میگویندـ شرعاً جایز است؛ چرا كه نبی با اهل مكه در سال حدیبیه صلح كرد [...] البته با رعایت مصلحت مسلمین جایز است [...] و گاهی به خاطر ضرورت، واجب میشود یا به خاطر اندك بودن مسلمانان یا امید به اسلام آوردن گروهی با صبر.»114
صاحبریاض مینویسد: «هدنه صحیح است به دلیل اجماع و نص كتاب. آیه 61 سوره انفال كه منسوخ نیست و اطلاق آن مانند سایر آیات عمومیت دارد كه هدنه، بدون عوض باشد و نیز به عوضی كه امام میگیرد یا عوضی كه امام به آنها میدهد، به دلیل ضرورتی یا غیر آن.»115 در المنتهی نیز با اندكی تغییر این مطلب آمده است.116
سایر فقهای شیعه نیز صلح را جایز، ولی البته مقید به رعایت مصلحت كردهاند؛ اما مطلب دیگری كه بتوان از آرای آنان استنباط كرد تا «اصل صلح» را به طور مطلق به قول آنان مستند ساخت، وجود ندارد.
در میان نویسندگان و محققان معاصر، اغلب آنان اصل حاكم بر روابط میان مسلمانان و غیر مسلمانان را صلح دانستهاند؛ از جمله: رشیدرضا، محمد عبده، احمدتار، احمد بدر، محمد عبداللهدراز، عبدالرحمن عزام، عثمانبن عبدالرحمن مشهور به ابیالصلاح، محمد عزت دروزه، محمدشدید، محمدابوزهره، حامدسلطان، وهبهالزحیلی، علی علی منصور، مصطفیالسباعی، عبدالحافظ عبدربه، توفیقعلی وهبه، مصطفی كمال وصفی، ابراهیم عبدالحمید، ابوالاعلی مودودی و...
*حقوق بینالملل (رهیافتی اسلامی)
پینوشتها:
101. ابنهشام، السیره، ج3ص68و79؛ دارالجیل، بیروت.
102ـ رك. الهندی، همان، ص121.
103ـ رك. قرشی، سید علی اكبر، قاموس قرآن، تهران، دارالكتبالاسلامیه، چاپ سوم، 1361، ذیل لغت قتل.
104ـ آل عمران: 65
105ـ رك. امین، اعیانالشیعه، ج2، صص 146ـ144 و...؛ تاریخ یعقوبی، ج، صص 62ـ61، البدایه والنهایه، ج4، ص269؛ ابن اثیر، الكامل، ج2، ص81، الطبری، تاریخالرسل و الملوك، دارالمعارف، القاهره، 1960، ج2، صص 291 ـ 296ـ295؛ الدرالمنثور، ج2، ص40، مجلسی، بحارالانوار، ج6، صص 566 و 570 و ـهمچنین رك. احمدی میانجی علی مكاتیبالرسول، صص 90 و 97 و 105.
106ـ حدید: 25
107ـ رك. همان به نقل از الطبری، ابن جریر، اختلافالفقهاء، تحقیق شناخت، ص195.
108ـ رك. همان به نقل از شرحالسیرالكبیر، ص187.
109ـ رك. همان، به نقل از ابن تیمیه، رسالهالقتال من مجموعهالرسایل النجدیه، ص 166 و بعد.
110ـ این مطلب در این آیه آمده است: «وان جنحوا للسلم فاجنح لها و توكل علیالله» (انفال، 61).
111ـ رك. همان. صص 122ـ121 به نقل از زادالمعاد، ج2، ص58.
112ـ رك. همان، ص 122. به نقل از فتحالقدیر، ج4، ص 277 و بعد.
113ـ الزحیلی، همان، ص 132. به نقل از فتحالقدیر، ج4، ص279.
114ـ السیوری، همان، ج1، ص 381ـ 380.
115ـ طباطبایی، سیدعلی، همان، ج4، صص 645ـ644.
116ـ حلی، علامه، منتهیالمطلب، ج2، صص 975ـ973.
روزنامه اطلاعات
کاربر گرامی برای ثبت نظر لطفا ثبت نام کنید.
کاربر جدید هستید؟ ثبت نام در تارنما
کلمه عبور خود را فراموش کرده اید؟ بازیابی رمز عبور
کد تایید به شماره همراه شما ارسال گردید
ارسال مجدد کد
زمان با قیمانده تا فعال شدن ارسال مجدد کد.:
قبلا در تارنما ثبت نام کرده اید؟ وارد شوید
فشردن دکمه ثبت نام به معنی پذیرفتن کلیه قوانین و مقررات تارنما می باشد
کد تایید را وارد نمایید