1393/8/20 ۰۹:۱۹
در آیه شریفه «قاتلوا فی سبیل الله الذین یقاتلونكم ولا تعتدوا إن الله لا یحب المعتدین: با كسانی كه با شما آغاز كارزار میكنند، در راه خدا كارزار كنید، ولی تجاوزگر (و آغازگر) نباشید؛ چرا كه خداوند متجاوزان را دوست ندارد» (بقره، 190) سه نكته مهم و اساسی بیان شده است كه روشنگر منطق قرآن است:
اول) قتال در راه خدا صرفاً با هدف گسترش قوانین الهی و ریشهكن ساختن ظلم، فساد و انحراف، توجیهپذیر است.
دوم) عبارت «الذین یقاتلونكم» صراحت دارد كه تا طرف مقابل دست به اسلحه نبرده و به مبارزه نپرداخته، مسلمانان نباید در آغاز به قتال پیشدستی كنند. از نظر قواعد منطقی این آیه شریفه، یك مدلول «عكس نقیض» دارد. به این بیان كه: الذین لایقاتلونكم، لا تقالوهم؛ یعنی نباید با كسانی كه با شما نجنگیده و نمیجنگند، بجنگید.
سوم) عبارت «لا تعتدوا» علت موجهة جنگ را مشخص میسازد. از نظر لغوی، اعتدا یعنی تجاوز و «لا تعتدوا» یعنی تجاوز مكنید! این حكم امری قرآن آشكارا حاكی از آن است كه جنگ مشروع فقط در صورتی تحقق مییابد كه برای دفع تجاوز باشد و نه برای تجاوز، و پوشیده نیست كه جنگ ابتدایی، جنگی تجاوزكارانه است.
صاحب تفسیر صافی این آیه را به نقل از مجمع البیان، ناسخ آیه «كفّوا أیدیكم» شمرده است و قید «لا تعتدوا» را عدم جواز در شروع جنگ و شبیخون بدون دعوت دانسته است.91 صاحب مسالك الافهام نیز آورده است: با كلمه «لا تعتدوا» ابتدا به قتال نهی شده است كه این حكم (ابتدا به قتال)، در آغاز امر اسلام بوده است.92
بنابراین آیه شریفه به وجوب نبرد در راه خدا با جنگافروزان علیه مسلمانان فرمان میدهد و از سوی دیگر میگوید كه تنها با كسانی باید جنگید كه با مسلمانان در جنگ باشند و مسلمانان نباید آغازگر درگیری باشند؛ زیرا قرآن به قتال با كسانی امر میكند كه میجنگند و این بیانگر آن است كه تا آنان شروع به جنگ نكنند، نباید در آغاز به جنگ پیشدستی نمود؛ به عبارت دیگر، در این آیه كارزار در مقابل كارزار قرار داده شده است.
ز) سوره بقره، آیه 192: «فإن انتهوا فإن الله غفور رحیم: اگر دست برداشتند، خداوند گذشتكار مهربان است.» در آیه پیش از آیه فوق كه با عبارت «واقتلوهم حیث ثقفتموهم و أخرجوهم من حیث أخرجوكم» آغاز میشود، خداوند فرمان قتال در مقابل قتال كفار را صادر كرده است؛ اما در این آیه اینگونه فهمانده است كه: اگر آنان دست برداشتند، شما نیز دست بردارید. بنابراین پیشنهاد آتشبس از سوی دشمن، پذیرفته است و در صورتی كه كفار دست از جنگ بردارند، مورد بخشش الهی قرار میگیرند.
ح) سوره حج، آیه 39: «اُذِن للذین یقاتلون بأنّهم ظُلموا و إن الله علی نصرهم لقدیر: به كسانی [از مؤمنان] كه [مشركان] با آنان كارزار كردهاند، رخصت جهاد داده شده است؛ چرا كه ستم دیدهاند و خداوند بر یاری دادن آنان تواناست.» این آیه اولین آیهای است كه در موضوع جهاد نازل شده است و آهنگ آیه، آهنگ تشریع و قانونگذاری است؛ زیرا در آن، واژه «اذن» آمده است.93 از سوی دیگر اذنِ قتالِ صادر شده، در مقابل ظلمی است كه به مؤمنان رفته است. این آیه، ورود در جنگ را تنها برای كسانی مجاز میشمارد كه مورد ظلم و حمله قرار گرفته یا از خانواده و دیار خود اخراج شده باشند.
ط) سوره ممتحنه، آیه8 : «لا ینهاكم الله عن الذین لم یقاتلوكم فی الدّین ولم یخرجوكم من دیاركم أن تبرّوهم و تقسطوا إلیهم إن الله یحب المقسطین: خداوند شما را از كسانی كه با شما در كارِ دین كارزار نكردهاند و شما را از خانه و كاشانهتان آواره نكردهاند، نهی نمیكند از اینكه در حقشان نیكی كنید و با آنان دادگرانه رفتار نمایید. بیگمان خداوند دادگران را دوست دارد.»
ی) سوره محمد، آیه4: «فإذا لقیتم الذین كفروا فضرب الرّقاب حتی إذا أثخنتموهم فشدّوا الوثاق فإمّا منّا بعد و إما فداء حتی تضع الحرب أوزارها ذلك ولو یشاء الله لانتصر منهم ولكن لیبلو بعضكم ببعض و الذین قتلوا فی سبیل الله فلن یضلّ أعمالهم: هنگامی كه با كافران [جنایتپیشه] در میدان جنگ روبرو شدید، گردنشان را بزنید [و این كار را همچنان ادامه دهید] تا به اندازه كافی دشمن را در هم بكوبید. در این هنگام اسیران را محكم ببندید. سپس یا بر آنان منت گذارید (و آزادشان كنید) یا در برابر آزادی از آنان فدیه (غرامت) بگیرید. [این وضع باید همچنان ادامه یابد] تا جنگ بار سنگین خود را بر زمین نهد. برنامه این است و اگر خدا میخواست، خودش آنها را مجازات میكرد؛ اما میخواهد بعضی از شما را با بعضی دیگر بیازماید. و كسانی كه در راه خدا كشته شدند، خداوند هرگز اعمالشان را از بین نمیبرد.» صاحبالمیزان «أوزار الحرب» را سلاحهایی دانسته كه محاربان حمل میكنند و مراد از آن، كنارگذاشتن سلاح توسط جنگجویان و اهل حرب و كنایه از پایانیافتن كارزار است.94
در آیه، دستور كوبیدن دشمنان داده شده است تا اینكه جنگ، بار سنگین خود را بر زمین نهد. مفهوم این عبارت آن است كه زمانی دست از جنگ بكشید كه توان مقابله دشمن را درهم شكسته باشید تا آتش جنگ، خاموش گردد. در كشاكش جنگ، راهی جز خاموشكردن آتش جنگ نیست. دستور كوبیدن و شدت عمل تا وقتی است كه آتش جنگ، شعلهور است و با هدف خاموشكردن جنگ است كه اقدام به جنگ صورت میپذیرد.
اساساً در قرآن تأكید بر دو واژه «صلح» و «سِلم» فراوان است و مشتقات این دو واژه، به اشكال مختلف و معانی گوناگون در این كتاب مقدس آمده است. لفظ سِلم و مشتقاتش، در 133 آیه آمده. در حالی كه لفظ حرب فقط در 6 آیه تكرار شده است. واژه قتال هم اگرچه چند بار در قرآن آمده، ولی همان طور كه قبلا اشاره شد، به معنای مقابله با جنگجویان است و نه ابتدا به نبرد و همانگونه كه آمد، «سلام» اسمی از اسمای حُسنای خداوند است.95
شواهد روایی
در سنت معصومان(ع) ـ چه سنت قولی و چه سیره فعلی ـ دعوت به صلح وجود دارد. به نمونههای زیر توجه كنید:
الف) از حضرت علی(ع) منقول است كه فرمود: «هر كه از شما درخواست سِلم و آشتی كرد، از او بپذیرید.»96
ب) در عهدنامه جاودان امام علی(ع) به مالك اشتر آمده است. «صلحی را كه رضایت الهی در آن است و دشمن به آن دعوت كرده، رد مكن.»
ج) از امام باقر(ع) روایت شده: رسول خدا(ص) در سال صلح حدیبیه با اهل مكه فروتنی ورزید. اساساً امام یا منصوب از طرف او در مورد صلح بررسی میكند. اگر خیر مسلمین را دید، باید صلح كند؛ چه با اخذ مالی از مشركان یا بدون آن.97
د) رسول خدا(ص) فرمود: «خدا سلام را درود امت ما و امان برای اهل ذمه قرار داده است.»98
هـ) از پیامبر(ص) رسیده است: «ای مردم! آرزوی روبروشدن با دشمن را مكنید، از خدا عافیت بطلبید.»99
چنان كه واضح است، در حدیث اول به قبول صلح فرمان داده شده و در حدیث دوم از عدم پذیرش صلح منع كرده و صلح را موجب آرامش سربازان و امنیت سرزمین دانسته است. در حدیث سوم با عنوان صلح حدیبیه، امام یا جانشین امام را ناظر بر امر صلح و موادعه دانسته كه در صورت مصلحت، بدان روی آورده میشود. در حدیث چهارم سلام را درود امت بر یكدیگر و امن برای اهل ذمه ـ كه در سایه امنیت حكومت اسلامی زندگی میكنند ـ شمرده است و در حدیث آخر، رغبت به جنگ و آرزوی وقوع آن حتی در مقابل دشمن، نهی و از خدای سبحان، درخواست شده كه نعمت صلح و امنیت و سلامت پایدار بماند.
و) در مستدرك الوسایل متن پیماننامه صلح پیامبر با مسیحیان نجران آمده است99 و صحیح مسلم، ماجرای صلح حدیبیه را طی چند حدیث بیان كرده است.100 بیتردید از مجموع آنها، مشروعیت صلح و انعقاد عهد و پیمان حتی با مشركان به دست میآید. مضافاً اینكه صلحنامه در این خصوص، امر لازمی قلمداد شده است.
به موجب روایات زیادی، آیه شریفه «إنا فتحنا لك فتحا مبینا»101 به صلح حدیبیه اشاره دارد و این نكته بسیار مهمی است كه قرآن مجید انبوه جنگها و غزوات رسولالله(ص) را «فتحالمبین» نخوانده، اما صلح حدیبیه را ـ كه در ظاهر برای عدهای از مسلمانان تندرو و افراطی نوعی شكست و تسلیم از ناحیه رسولالله قلمداد میشد ـ فتح مبین خوانده است. ادامه دارد
پینوشتها:
91. فیض كاشانی، همان، ج1، ص228.
92. كاظمی، جواد، همان، ج2، ص309.
93. رك. المیزان، همان، ج14، ص420.
94. المیزان، همان، ج18،ص243.
95. «هوالله الذی لا اله الا هو الملك القدوس السلام المؤمن المهیمن العزیز الجبار المتكبر سبحان الله عما یشركون» (حشر:23).
96. حر عاملی، همان، ج11، ص 73.
97. همان، ص129.
98. رك.الهندی، همان، ص120.
99.رك. محدث نوری، حسین، مستدركالوسائل، ج11، صص134ـ133.
100.رك.صحیح مسلم، القاهره، مطبعه السنه المحمدیه، ج11و12، صص143ـ135.
101. سوره فتح آیه 1 .
روزنامه اطلاعات
کاربر گرامی برای ثبت نظر لطفا ثبت نام کنید.
کاربر جدید هستید؟ ثبت نام در تارنما
کلمه عبور خود را فراموش کرده اید؟ بازیابی رمز عبور
کد تایید به شماره همراه شما ارسال گردید
ارسال مجدد کد
زمان با قیمانده تا فعال شدن ارسال مجدد کد.:
قبلا در تارنما ثبت نام کرده اید؟ وارد شوید
فشردن دکمه ثبت نام به معنی پذیرفتن کلیه قوانین و مقررات تارنما می باشد
کد تایید را وارد نمایید