1397/10/26 ۱۰:۴۰
ترجمه دکتر حمید عنایت: ایرانیان مردمان بسیاری را به زیر فرمان خود درآوردند، ولی همه آنها را آزاد گذاشتند تا ویژگیهای خویش را نگاه دارند؛ از این رو حکومت آنان را میتوان همانند امپراتوری دانست. در حالی که چین و هند در اصل خود بی حرکت ماندند، ایرانیان [نماینده] انتقال راستین تاریخ از شرق به غربند…
با امپراتوری ایران، نخستین گام را به پهنه تاریخ پیوسته میگذاریم. ایرانیان نخستین قوم تاریخی هستند و ایران نخستین امپراتوری از میانرفتة تاریخ است. در حالی که چین و هند در وضعیتی ثابت ماندهاند و تا زمان ما همچنان به شیوه طبیعی و گیاهی زیستهاند، تنها ایران میدان آن رویدادها و دگرگونیهایی بوده است که از وضع زیستن تاریخ حکایت دارد… از ایران است که نخستین بار آن فروغی که از پیش خود میدرخشد و پیرامونش را روشن میکند، سر بر میزند؛ زیرا روشنایی زردشت به جهان آگاهی، به روح، به عنوان چیزی جدا از خود متعلق است. در جهان ایرانی، یگانگی ناب و والایی را مییابیم که هستیهای خاصی را که جزء ذات آنند، به حال خود آزاد میگذارند؛ همچنین روشنایی که تنها نشان میدهد که اجسام به خودی خود چه هستند؛ این یگانگی تنها از آن رو بر افراد فرمان میراند که ایشان را برانگیزد تا نیرومند شوند و راه تکامل را در پیش گیرند و فردیت خویش را استوار کنند…
در چینْ کل اخلاقی را در تمامیت خود مییابیم، ولی از ذهنیت در آن نشانی نمیبینیم؛ یعنی این تمامیت به اجزایی بخش شده است، اما اجزای گوناگونش استقلالی از خود ندارند. در آنجا تنها نظم بیرونی این بیگانگی را مییابیم. در هند جداییها نمایان میشود، لیکن آیین جدایی در هند باز خصلت غیر روحانی دارد. ذهنیت در آنجا جلوهگری آغاز میکند؛ ولی چیزی که راه تکامل را بر آن میبندد، این است که جدایی میان کاسْتها (طبقات اجتماعی) از میانبرداشتنی نیست و روح همچنان گرفتار محدودیتهاست. آیین ایرانیان آن نیکی انتزاعی و مجردی است که همگان توانایی یکسان برای دسترسی به آن دارند و میتوانند از آن یکسان برکت جویند. بدینسان در ایران پیش از سرزمینهای دیگر، یگانگی به گونة آیینی معنوی و روحی درمیآید و نه به گونه پیوند بیرونی منظومهای بی روح.
از دیدگاه سیاسی، ایران زادگاه نخستین امپراتوری راستین و حکومت کاملی است که از عناصری ناهمگن فراهم میآید که مردمان بسیاری را در بر میگیرد، ولی این مردمان فردیت خود را در پرتو حاکمیت یگانه نگاه میدارند. این امپراتوری نه همچون امپراتوری چین، پدرشاهی و نه همچون امپراتوری هند ، ایستا و بی جنبش و نه همچون امپراتوری مغول، زودگذر و نه همچون امپراتوری عثمانی بنیادش بر ستمگری است. برعکس در اینجا ملتهای گوناگون در عین آنکه استقلال خود را نگاه میدارند، به کانون یگانگیبخشی وابستهاند که میتواند خشنودشان کند. از این رو ایران روزگاری دراز و درخشان را پشت سر گذرانده و شیوه پیوستگی بخشهای آن چنان است که با مفهوم راستین کشور یا دولت، بیشتر از امپراتوری های دیگر مطابقت دارد…
*عقل در تاریخ
منبع: روزنامه اطلاعات
کاربر گرامی برای ثبت نظر لطفا ثبت نام کنید.
کاربر جدید هستید؟ ثبت نام در تارنما
کلمه عبور خود را فراموش کرده اید؟ بازیابی رمز عبور
کد تایید به شماره همراه شما ارسال گردید
ارسال مجدد کد
زمان با قیمانده تا فعال شدن ارسال مجدد کد.:
قبلا در تارنما ثبت نام کرده اید؟ وارد شوید
فشردن دکمه ثبت نام به معنی پذیرفتن کلیه قوانین و مقررات تارنما می باشد
کد تایید را وارد نمایید