1397/10/5 ۱۰:۱۳
سناییپژوهی در حوزه پژوهشهای تطبیقی و مطالعات ایرانشناسی، فراز و نشیبها و پستی و بلندیهایی داشته است؛ ازاین روی سناییپژوهی در این حوزه، نیازمند آسیبشناسی جدی است و بنا به دلایلی، بهرغم تأثیر حکیم غزنه بر فرهنگ و اندیشه ایرانی، در مطالعات تطبیقی، کمتر مورد توجه قرار گرفته است. در این میان، کتاب «حکیم اقلیم عشق» نوشته پروفسور دوبروین ـ استاد دانشگاه لیدن هلند ـ دریچههای جدیدی فرا روی پژوهشگران سناییپژوهی گشوده که از نظر گستردگی، نکتهبینی و روشپژوهش، بسیار درخور توجه است.
«سیر العباد الی المعادِ» سنایی کتابی است که در غرب توجه بسیاری به آن شده است. جدا از بحث تراز اولی و جایگاهی که سنایی در ادبیات ما دارد و نقطه عطفی در شعر فارسی و حوزه ادبیات صوفیانه محسوب میشود، سنایی شاعر مظلومی است و جایگاهش آنگونه که باید و شاید، شناخته نشده است. آن چیزی که وی را بارز و برجسته میکند، به روزگارش برمیگردد؛ یعنی به نظر میرسد در سده پنجم و ششم قمری، یک جریان فرهنگی وجود دارد و آن «حکمت ایرانی باستانی» که جنبه اشرافی دارد، آرام آرام کمرنگ شده، با حکمت ایرانی ساخته میشود و بعد از دل آن، حکمت تصوف ایرانی بیرون میآید. نکته بسیار مهم این است که در اواخر سده پنجم هجری، جامعه ما با بحران و بنبستی فرهنگی روبروست و کار اساسی سنایی، دمیدن نفس و روح جدید به این جامعه است. اگر در آن دوره سنایی را نداشتیم، جامعه ما با بحران بسیار ناگوارتری روبرو بود. وی با واردکردن مفاهیم صوفیانه در شعر و ادب و دمیدن روح و نفس جدید به ادبیات، ما را از آن بنبست نجات میدهد.
دو وجه تقریباً متضاد مدح و نقد در شعر سنایی هست. وجود مضامین مدحی و ستایشی از یک طرف و مضامین صوفیانه و عارفانه از طرف دیگر در آثار او، بدین جهت است که خود او نیز در حالت برزخی قرار داشته است؛ چون در سده شش هنوز ضدیت با مفاهیم اشرافی پررنگ نشده و این دوسویی شعر سنایی، بیانگر این موضوع است که جامعه ما، مانند نوزادی در حال تحول است و سنایی نقطه عطفی در این دوره است. نقد اجتماعی در کنار مفاهیم صوفیانه و مداحانه در شعر سنایی همگی بیانگر آن است که شعر حکیم غزنوی یک شعر چندساحتی، چندبُعدی و چندسویه است؛ به همین روست که سنایی روح حاکم بر شعر سده ششم هجری میشود.
حوزه تمدنی ایران
جایگاه سنایی در حوزه مباحث ایرانشناسی و بررسیهای تطبیقی موضوع مهمی است. حوزه ایرانشناسی که در سدههای پیش مطرح بوده، بخشی از حوزه شرقشناسی بوده و دایره بحثهای ایرانشناسی هم بسیار گسترده بوده است. یکی از این حوزههای بنیادین، «مباحث و مطالعات ایرانشناسی در ادبیات» است. مطالعات ایرانشناسی با حوزة تمدنی ایران ارتباط دارد و صرفاً نمیتوانیم آن را در حوزه جغرافیایی محدود ایران در نظر بگیریم. توجه به حوزه تمدنی، به جای حوزه جغرافیایی از اهمیت بسیاری برخوردار است. از مسائلی که امروزه با آن مواجه هستیم، این است که کشورهایی که هویت تاریخی مستقل کهنی ندارند، ادعا میکنند که برخی ادیبان و دانشمندان ایرانی متعلق به آنهاست. یکی از مشکلات اساسی که در این باره داریم، به این برمیگردد که حوزه تمدنی ایران را تعریف نکردهایم؛ چون چنین تعریفی از حوزه تمدنی ایران نداریم و در حوزه جغرافیایی تعریف میکنیم، درنتیجه با مشکل اساسی نظیر این مسئله مواجه میشویم که مثلا مولانا متعلق به افغانستان است یا ایران یا ترکیه؟
ایرانشناسی در دو بخش ایرانشناسان غیرایرانی و ایرانیها تقسیم شده است. ایرانشناسی تا به حال پنج دوره را پشت سر گذاشته است و ما در دوره پنجم به سر میبریم، که دورة گسترش و توسعه تحقیقات ایرانشناسی توسط غربیها، غیرغربیها و ایرانیهاست. این دوره به چند علت اهمیت بهسزایی دارد: یکی به علت مبادلات علمی و فرهنگی. علت دیگر همکاریهایی است که میان ایرانشناسان داخلی و خارجی صورت گرفته است. اعزام شماری از پژوهشگران غیر ایرانی و اروپایی به ایران و تقویت توانایی مالی حوزههای ایرانشناسی در خارج از کشور، از دیگر دلایل آن است. همچنین بخش عمده، بارز و برجسته که حوزه ایرانشناسی را، بهویژه در شصت سال اخیر خیلی پررنگ و برجسته کرده، برپایی کرسی زبان و ادبیات فارسی در خارج از کشور است.
ما در مجموع، حدود ۲۵ کرسی زبان فارسی در کشورهای دیگر داریم. افسوس که در سه سال اخیر با این مشکل اساسی روبرو شدهایم که استادان ایرانی به دلیل مشکلات ارزی، رغبتی به اعزام به این کشورها ندارند و وقتی چنین مشکلی داشته باشیم، یقیناً در ایرانشناسی و آموزش زبان فارسی در آن سوی مرزها مشکل خواهیم داشت. ما وقتی از آموزش زبان فارسی در یک کشور دیگر حرف میزنیم، یعنی انتقال فرهنگ و هویت ایرانی و جالب است که هر زمان در هر کشوری، سفارتهای ایران از کرسیهای زبان فارسی حمایت کنند، آن کرسی خیلی موفق عمل میکند؛ اما به محض اینکه پشتیبانی و حمایت آنها برداشته شود، تعداد دانشجویان این حوزه افت میکند.
جایگاه سنایی در حوزههای ایرانشناسی
مبحث ایرانشناسی در گذشته در کشورهای اروپایی و غربی مطالعه شده است. نخستین کسی که وارد حوزه تاریخ ادبیات در مباحث و مطالعات ایرانشناسی شده، هرمان اته ـ پژوهشگر و شرقشناس آلمانی ـ است. کارهایی که پژوهشگرانی مثل اته یا ادوارد براون در اواخر قرن ۱۹ و اوایل قرن ۲۰ میلادی انجام دادهاند، تا حد زیادی از رویکرد تذکره نویسی متأثر بوده که نخستین نمونههای تاریخ ادبیات ماست؛ یعنی کار اساسی اته که در نوع خودش بسیار قابل توجه است، آشناکردن ما با رویکردهای جدیدی در تاریخادبیاتنویسی است. او به تاریخ ادبیات فارسی به عنوان دانشی نگاه میکند که برآمده از هویت و فرهنگ ایرانی است.
تصحیح دستنویسها و نسخههای خطی، زندگینامهنویسی و تاریخادبیاتنویسی چهار مرحله اولیه ایرانشناسی است. ما تا پیش از دوره چهارم، اساساً چیزی به نام نقد، تحلیل و ارزیابی در تذکرههای گذشته نداشتیم و از این نظر اته پیشگام اینگونه روشهاست. بعد از او، براون و تاریخادبیاتنگاران دیگر در اواخر قرن ۱۹ و قرن ۲۰ ظاهر میشوند. حوزههای ایرانشناسی از یک طرف ما را با بحثهای جدیدی مربوط به ادبیات تطبیقی آشنا کرده است، از طرف دیگر هم تغییر و تحولات فرهنگی و اجتماعی که برخی از این تاریخادبیاتنویسان و ایرانشناسان مورد توجه قرار دادهاند، نکته مهمی است. همچنین نگاه انتقادی در ادبیات ما، برآمده از رویکردهای جدید تاریخ ادبیاتنویسان غربی است، و اینها از مزایای این ایرانشناسان است. این ایرانشناسان چند مشکل اساسی هم داشتهاند؛ مثلا آشنایی برخی از آنها با زبان فارسی، آنگونه که باید، نبوده و با جنبههای هنری و زیباشناسی، آشنایی عمیق و ژرف نداشتهاند. برخی از آنها غلطخوانی و بدفهمی در خوانش شعر فارسی دارند و حتی تا حد زیادی سیطره «تذکرة» فارسی را، در آثار برخی از آنها میبینیم.
با اینهمه جایگاه حکیم سنایی در حوزههای ایرانشناسی موضوع بسیار مهمی است. ما شاعرانی چون خیام، نظامی، مولانا، حافظ، سعدی و …داریم که فرا مرزی هستند. مرزهای ایران را درنوردیدهاند و در مقیاسهای جهانی شناختهشده هستند؛ اما برخی دیگر این جایگاه را ندارند. با کمال تأسف در غرب، حکیم سنایی را آن گونه که باید، نمیشناسند. شاید علتش هم این است که نور برآمده از شاعران بعد از سنایی مثل عطار، سعدی، حافظ و مولانا، تا حد زیادی جلوة سنایی را کمرنگ کرده است.
مشکل دیگر، تردیدی است که در نزد برخی ایرانشناسان، در مورد ارزشهای ذاتی شعر و آثار حکیم سنایی وجود دارد؛ مثلا ادوارد براون در «تاریخ ادبی ایران» اشاره میکند اختلاف بسیار شدیدی بین «حدیقه» با غزلهای حکیم سنایی وجود دارد. حتی ادعا میکند: چه بسا این دو، سروده یک شاعر نباشند! البته سخن براون از جهتی درست است؛ چرا که اگر میخواهیم چهرة قلندرانة سنایی را دریابیم، باید به غزلیات سنایی بنگریم؛ در حالی که چهره سنایی در حدیقه، چهره یک حکیم متشرع است؛ همین ویژگی را در مقایسه بین مثنوی و غزلیات مولانا هم میبینیم.
نکته دیگری که تا حد زیادی سد ایجاد کرده تا سنایی اعتبار و ارزش خاصی در غرب پیدا نکند، این است که عمدتاً ارزش و اعتبار سنایی به معنا و محتواست، نه به صورت (فرم) و شکل. ما نباید از ایرانشناسان غربی انتظار داشته باشیم همچون ما ایرانیان، هم به درونمایه توجه داشته باشند و هم به فرم و صورت. چون شعر سنایی در حوزة فرم، نمود کمتری دارد و در سمت و سوی نفس و معنا، در سده ششم قمری، یک نقطه آغاز است.
سناییپژوهی در غرب مشکلات بسیاری دارد. بخشی از تحقیقات سناییپژوهی در غرب، برآمده از کتاب «سیرالعباد الیالمعاد» است. دلیلش هم، مشابهتها و تأثیر و تأثر این اثر با «کمدی الهی» دانته است؛ یعنی یکی از کتابهای مورد توجه پژوهشگران کمدی الهی، همین کتاب سیرالعباد است، که اگر بهدقت این دو کتاب را بنگریم، وجود مشترکاتشان بسیار چشمگیر است. در مثنوی سیرالعباد یک عروج کاملا معنوی را شاهد هستیم، که دانته هم دقیقاً همین روش را در کتاب «کمدی الهی» انجام میدهد و تمام رودرروییهایی که سنایی در کتاب سیرالعباد دارد، تا حد زیادی در کمدی الهی قابل مشاهده است. سفر دانته در کمدی الهی از جهات بسیار زیاد شبیه به سیرالعباد است که این یک بررسی تطبیقی است.
دوبروین و حدیقه
یکی از کارهای بسیار خوب و ارزنده سناییپژوهشی در غرب، کتابی است که پروفسور یوهانس توماس دوبروین ـ ایرانشناس و استاد زبانهای شرقی دانشگاه لایدن هلند ـ نوشته است. دوبروین از پژوهشگرانی است که بسیار خوب در حوزة سناییپژوهی کار کرده است. ایرانشناسی در هلند تاریخچهای دارد. عمدهترین تحقیقاتی که در زمینه ایرانشناسی در هلند انجام شده، مربوط به ۱۹۴۰ و تأسیس کرسی زبان فارسی در دانشگاه اوترخت است. کار پروفسور دوبروین درباره سنایی، رساله دکتری اوست. وی با زبانهای فارسی، عربی و ترکی آشناست؛ اما فارسیگوییاش قوی نیست؛ بنابراین عمدهترین برخوردی که اینگونه زبانشناسان با زبان فارسی دارند، بیشتر در حوزه نوشتاری و مکتوب است. دوبروین علاوه بر آشنایی با زبان کهن فارسی، شعر برخی از شاعران معاصر مثل سهراب سپهری، فروغ فرخزاد و شاملو را هم ترجمه کرده است.
دوبروین در تحلیل شعر سنایی از نکاتی استفاده کرده است. از ویژگیهای ایرانشناسان غربی، که در وجود پروفسور دوران هم پررنگ و برجسته است، این است که ساختارمند و نظاممند میاندیشند و با متن هم، ساختارمند و نظاممند برخورد میکنند. همین است که میتوانند از متن شاعر سده ششم، نکات خیلی ارزشمندی دریابند. این همان خلأیی است که برخی از پژوهشگران ایرانی با آن روبرو هستند. توجه پروفسور دوبروین به متن اصلی «حدیقهالحقیقه» از ویژگیهای مثبت اوست. وی برخلاف بسیاری از غربیها که پژوهشهای خود را وابسته به تحقیقات و مآخذ درجه دوم کردهاند، هم به منابع و مآخذ درجه دو توجه دارد و هم به مآخذ اصیل و درجه یک. این بسیار ارزشمند است که پژوهشگر غربی به متن اصلی رجوع کند؛ متنی که حتی برای پژوهشگر و خواننده ایرانی هم تا اندازهای دشوار است. دوبروین تحقیقات بسیار گستردهای انجام داده و به نسخههای خطی مراجعه کرده است.
از نظر گستردگی، دامنه کار، نکتهجویی، تازهیابی، شیوه پژوهشی و وسعت منابع و مآخذ، کتاب دوبروین بسیار ارزنده است. دوبروین به شاعری پرداخته که جایگاه بسیار مهمی در پهنه ادب فارسی دارد و نقطه عطفی در حوزه تحولخواهی و تحولگرایی محسوب میشود. او در این کتاب، باب جدیدی در حوزه سناییپژوهی باز میکند که ای کاش ادامه پیدا میکرد و پژوهشگران ما، تحقیقات خودشان را بیش از آنچه الآن وجود دارد، به سمت سنایی میبردند.
کاری که پروفسور دوبروین انجام داده، ساختارمند است؛ چون نگاهش به زندگینامه سنایی، هم بر پایه دیدگاه سنتی است و هم بر پایه دیدگاه نو. برخی از استادان ما حاضر نیستند که از چشمههای جدید آب بنوشند، بلکه تنها سراغ مخزنهای قدیمی و راکد آب میروند. از این نظر بخش اول کتاب او که مربوط به زندگی سنایی است، کاملا ساختارمند است. بخش دیگر کتاب او تحقیق فقهاللغوی اوست درباره آثار سنایی. بخش سوم نیز تحقیقی است درباره سنایی بین شعر مذهبی و غیرمذهبی؛ یعنی همان حالت برزخی که در کتابهای تذکره ما به آن توجه نشده است. از یک سو به حکمت ایرانی و از سوی دیگر به حوزههای صوفیانه میرود. حوزه سناییپژوهی در مباحث ایرانشناسی بسیار کمرنگ است و حتی در حوزه ایران هم بسیار ضعیف است. اگر میخواهیم مولانا، عطار، سعدی، حافظ و… را بهدرستی بشناسیم، از رهگذری به نام حکیم سنایی غزنوی است.
منبع: روزنامه اطلاعات
کاربر گرامی برای ثبت نظر لطفا ثبت نام کنید.
کاربر جدید هستید؟ ثبت نام در تارنما
کلمه عبور خود را فراموش کرده اید؟ بازیابی رمز عبور
کد تایید به شماره همراه شما ارسال گردید
ارسال مجدد کد
زمان با قیمانده تا فعال شدن ارسال مجدد کد.:
قبلا در تارنما ثبت نام کرده اید؟ وارد شوید
فشردن دکمه ثبت نام به معنی پذیرفتن کلیه قوانین و مقررات تارنما می باشد
کد تایید را وارد نمایید