1397/7/10 ۰۹:۰۹
سرزمین ایران در جنوب غرب آسیا، از دیرباز همسایه سرزمین هند در جنوب كوههای هیمالیا بوده است. تمدنهای ماقبل آریایی در این منطقه جغرافیایی روابط محدودی با یكدیگر داشتهاند كه بیشتر بازرگانی و تجارت محدودی را شكل میداده است. مهمترین دوران ارتباط ایران و هند، از دوره ظهور آریاییها در این سرزمین شكل میگیرد.
نگاهی كوتاه به روابط تاریخی- فرهنگی ایران و هند
سرزمین ایران در جنوب غرب آسیا، از دیرباز همسایه سرزمین هند در جنوب كوههای هیمالیا بوده است. تمدنهای ماقبل آریایی در این منطقه جغرافیایی روابط محدودی با یكدیگر داشتهاند كه بیشتر بازرگانی و تجارت محدودی را شكل میداده است. مهمترین دوران ارتباط ایران و هند، از دوره ظهور آریاییها در این سرزمین شكل میگیرد. سفر قبایل آریایی از هزاره دوم پیش از میلاد به درون قاره آسیا و نواحی جنوبی و شرقی آن شروع شده بود. این آریاییها به دو دسته مهم تقسیم شدند، عدهای دیگر به راه خود در مسیر كرانه دریای خزر ادامه داده، سپس به جنوب رفتند، برخی از آنها در جنوب فلات ایران، پادشاهی مادها را به وجود آورند و برخی دیگر ساحل شرقی خزر را ادامه داده و در شرق فلات ایران ساكن شدند. بخشی از این اقوام آریایی مهاجر به شمال هند رسیدند و در آنجا نظامهای اجتماعی و فرهنگی و سیاسی خاص خود را شكل دادند. مهمترین نشانههای اشتراك فرهنگی آریاییها در ایران و هند، مذهب آنهاست. آریاییها در ایران مذهب زرتشتیگری را شكل دادند و در هند، آیین برهمنها و نظام كاستی را به وجود آوردند. متون مقدس زرتشتی و هندی اشتراكات فراوانی با یكدیگر دارند كه بیانگر ریشه مشترك آنهاست. ویژگی جغرافیایی خاص هند كه از شمال محدود به كوههای هیمالیا بوده و از جنوب به صورت جزیره و لذا تنها از شمال شرق و غرب امكان ارتباط داشته است، سبب شده ایرانیها ارتباطات وسیعی با هند داشته باشند. قبایل ایرانی از هزاره اول پیش از میلاد به اینسو گروه گروه از شمال شرقی و شرق (و گاه از راههای دریایی) ایران، وارد سرزمین هند و در مناطق شمالی و غربی هند ساكن شدند.
اهمیت ارتباط ایرانیان با هند را میتوان در واژه هند یا هندوستان دید كه واژهای است فارسی كه ایرانیان بر این سرزمین نام نهادهاند. آنچه از لحاظ انسانشناسی فرهنگی میتواند در این فرآیند تاریخی تماس فرهنگی ایران و هند مهم باشد، پیامدهای فرهنگی آن است. در حافظه تاریخی ایرانیان و در كتب تاریخی همانند استخری در قرن دهم میلادی و مقدسی در قرن دهم، به سرزمین هند به عنوان سرزمینی همراه با فراوانی و نعمتهای بسیار اشاره كردهاند. این نگاه نتیجه تجربهای طولانی از مهاجرتهای ایرانیان به هند بوده است. به طور مشخص میتوان گفت رابطه ایران و هند به گونهای بوده است كه بیشتر از جانب ایران به هند مهاجرت صورت گرفته است و فضای فرهنگی هند نیز همیشه به عنوان یكی از مهمترین عوامل تحولات و نوآوریهای فرهنگی در فرهنگ ایران بوده است. این مهاجرتها در دورههای تاریخی و سیاسی مختلف متفاوت بوده، بیانگر شرایط تاریخی ایران است. تا پیش از ورود اسلام به ایران، شباهتهای ساختاری بسیاری میان دین و فرهنگ ایرانی و هندی وجود داشت. اما با ورود اسلام به ایران نوعی تفاوت و تمایز ویژه فرهنگی در ایران شكل میگیرد كه ناشی از ظهور یك دین سامی در محیطی آریایی بوده است. در این مقطع بیشترین مهاجرت گروههای زرتشتی به هند را میتوان دید؛ به گونهای كه میتوان هند را وطن دوم مذهب زرتشتیگری دانست زیرا بسیاری از سنتها و منابع این دین در سرزمین هند تداوم پیدا كردند.
در مجموع در طول تاریخ، زنجیره پیوستهای از مهاجرتهای ایرانی به هند وجود داشته است. عوامل چندی سبب شدهاند كه همیشه جریانی پیوسته از مهاجرت گروههای مختلف ایرانی به هند شكل بگیرد كه برخی از مهاجران، بعد از برگشت به ایران سبب تاثیرگذاری فرهنگ هندی بر ایران شدهاند، ولی از سوی دیگر تجربه تاریخی گروههای مهاجر ایرانی به هند از دوره مادهها كه گروهی از مغان ایرانی به هند مهاجرت كردند (میراث این گروه در تاریخ اجتماعی هند، به نام ماگاس شهرت دارند) همچنین مهاجرت زرتشتیها تا دورههای معاصر، بیانگر نقش مهم و موثر این مهاجران در هند نیز بوده است. این عوامل عبارتند از: 1- ریشه نژادی و فرهنگی مشترك آریاییهای هند و ایران، 2- مجاورت جغرافیایی و مرزهای وسیع ایران و هند در طی تاریخ 3- حاصلخیزی و ثروتمندی سرزمین هند 4- امنیت و ثبات بیشتر هند نسبت به ایران (ایران به دلیل موقعیت جغرافیاییاش همیشه در معرض هجوم اقوام مختلف از شمال و غرب و شرق بوده است، به همین سبب همیشه در معرض ناامنی قرار داشته است. 5- زمینههای مطلوب برای مهاجرت كه ناشی از موقعیت و تجربه مهاجران قبلی به هند بوده است. 6- روحیه مهمانپذیر تمدن هندی نسبت به سایر تمدنها.
جریان مهاجرت از ایران به هند را میتوان به چند مرحله اصلی تقسیمبندی كرد كه عبارتند از:
1- قبل از ورود اسلام به ایران كه مهاجرتهای بسیار محدودی صورت میگرفته و بیشتر در حوزه تبادلات فرهنگی در سطوح بالا وجود داشته است.
2- با ورود اسلام به ایران در دو قرن اول، گروههای متعددی از زرتشتیان ایران به هند مهاجرت كردهاند كه اقلیت پارسیها امروزی از اعقاب آنها هستند.
3- با وجود اینكه اسلام از قرن هشتم به تدریج از منطقه سند و مولتان و گجرات، به طور محدودی وارد هند شده بود، اما همچنان اكثریت سرزمین هند، در دست غیرمسلمانان بود. این تمایز دینی، تا چند قرن بعدی سبب كاهش شدیدی در روابط فرهنگی ایران و هند و مهاجرتهای فرهنگی شد. 4- با شكلگیری حكومتهای مسلمان در هند و به خصوص مغولان هند، جریان وسیعی از مهاجرت مسلمانان به هند و به خصوص ایرانیان شكل گرفت؛ به عبارت دیگر ورود اسلام به هند، سبب احیای روابط ایران و هند شد. با توجه به اینكه اكثر حكومتهای اسلامی در هند نیز توسط مهاجران شكل گرفته بود، این مهاجران حاكم كه عموما در دستگاه سیاسی آنها تعداد زیادی ایرانی وجود داشت، بستر مناسبی برای مهاجرت ایرانیان به هند فراهم میكردهاند كه در تمام كتب تاریخی آن دوران میتوان دید. 5- دوره استقرار دولت ملتهای جدید در آسیا از نیمه دوم قرن بیستم. با تشكیل دولت پاكستان و افغانستان و استقرار نظام پهلوی و جمهوری اسلامی در ایران كه اولویت هر دوی آنه رابطه با غرب بوده، هند نهتنها به همسایهای تاریخی بدل شد، بلكه ذهنیت تاریخی ایرانیان به هند نیز بهشدت تضعیف شد. در این دوره غایت نهایی مهاجرتها، غرب بود نه شرق.
در دوره اسلامی تمدن هند كه همزمان بوده با بحرانهای داخلی جامعه ایران به خصوص در چند قرن اخیر بوده، هند را به یكی از مهمترین و مطلوبترین مقاصد مهاجرت ایران تبدیل كرده است؛ به گونهای كه مجموعهای از مهاجرتهای زنجیرهای به هند شكل گرفت و در ادبیات مهاجران ایرانی به سرزمین هند، «دارالامان» یا سرزمین امن و امان گفته میشد. این مساله در اشعار كلیم كاشانی كه در عهد مغولان به هند آمده (مزار او امروزه در كشمیر- سرینگر واقع است):
ز هند دیده بد دور، عشرتستان ست
دل شكفته و طبع گشاده ارزانست
سواد اعظم اقلیم عافیت، هند است
سراب اینجا سیراب ز آب حیوانست
چرا نگویم دارالامان حادثهاش؟
كه هند كشتی نوح و زمانه توفان است
زهی جهان مروت كه گر غریب اینجا
هزار سال بماند، عزیز مهمانست ...
توان بهشت دوم گفتنش به این معنی
كه هر كه رفته از این بوستان پشیمانست
كتب تاریخی از جمله شاه جهاننامه كه در قرن هفدهم نوشته شده و كتاب مرآتالاحوال جهاننما در دهه آخر قرن نوزدهم و كتاب «آشوب هندوستان» در قرن هفدهم در هند، بیانگر حضور گسترده ایرانیان و سنتهای فرهنگی ایرانی در هند است. این حضور گسترده در مواقعی واكنش افراد محلی را در برخی مواقع به دلیل سوءاستفادههای مهاجران ایرانی از منابع قدرت در هندوستان برانگیخت (از جمله در دوران محمدقلی قطبشاه در دهه اول قرن هفدهم این مساله رخ داد و منجر به قتل عام بزرگان مهاجران ایرانی شد). جریان مهاجرت ایرانیها همچنان ادامه داشته تا اینكه با تحولات دوران مدرن در هند و ایران، این جریان دچار تحولات خاصی میشود. در دوره مدرن، به خصوص با شكلگیری افغانستان و پاكستان، همجواری مرزی ایران و هند حذف شده و سبب میشود دسترسی ایرانیان به هند محدودتر شود و از آنجایی كه پاكستان و افغانستان جذابیت خاصی برای مهاجرت نداشتهاند، در نتیجه این وضعیت مهاجرت ایرانیان و روابط ایران و هند محدود میشود. تا قبل از شكلگیری پاكستان، هند یكی از مهمترین مجاری آشنایی ایرانیان با اندیشه غربی بوده و برخی از متفكران مدرن ایرانی تحت تاثیر فضای هند بوده و از آن طریق اندیشههای مدرن را وارد ایران كردهاند. با انقلاب اسلامی ایران، روابط ایران و هند وارد مرحله جدیدتری شد و به دلیل ماهیت ایدئولوژیك و اسلامی انقلاب ایران، این روابط در دو دهه اول بعد از انقلاب، محدود به گروههای اسلامی و به خصوص شیعه شد. در مجموع ارتباطات ایران و هند و مهاجرت ایرانیان به هند، با اینكه انگیزهها و زمینههای سیاسی، اقتصادی و مذهبی متعددی داشته، اما همیشه ابعاد مذهبی و فرهنگی آن ماندگارتر از سایر پیامدهای آن بوده است. به عنوان مثال سبك هندی، سبكی از زبان و ادب فارسی است كه در بستر فرهنگی هند امكان ظهور و بروز داشته اشت و در آن خاك، متولد شده است.
بسیاری از گروههای مهاجر ایرانی، چه در قالب سنتهای عرفان اسلامی و چه در قالب ادبیات سبك هندی و چه در قالب حكومتهای محلی كوچك و بزرگ بزرگی و گاه به عنوان یك سنت مذهبی (مانند آقاخانیها و پارسیها و ...) از جمله پیامدهای حضور ایرانیان در هند بود، صوفیانی از جمله میرسیدعلی همدانی در كشمیر و سایر سلسلههای صوفی و مجموعهای وسیع از شاعران و علمای ایرانی كه به هند آمدند، همه اینها تاثیر مذهبی و فرهنگی عمیق و ماندگاری بر محیط خود داشتهاند.
در مقابل گروههای مذهبیای مانند سیكها در جنوب شرق ایران و سنتهای عرفانی اسلامی كه شدیدا متاثر از عرفان هندی بودهاند و بخش مهمی از حیات مذهبی و فرهنگی ایران را شكل دادهاند، بخشی از تاثیرات هند بر ایران بودهاند. بعد از انقلاب اسلامی ایران، جریان دیگری از روابط فرهنگی هند و ایران شكل گرفت. این جریان مهاجرتهای مقطعی هزاران روحانی شیعی برای تحصیل دینی به ایران بوده است. همین موضوع، آن گونه كه در مشاهدات میدانی من در شمال هند در شهرهای مانند لكهنو، امروهه، سرینگر، كارگیل و مناطق دیگری مانند بوپال، حسین تكری، كلكته و دهلی دیده میشود سبب پیوند عمیقی میان اكثریت جامعه شیعی هند با ایران شده است. وجه مذهبی انقلاب ایران و اهداف ایدئولوژیك آن، ارتباط ایران با سایر بخشهای جامعه هندی را كاهش داد.
از خلال این شبكههای انسانی و قومی- مذهبی، جریان مداوم تبادل فرهنگی- مذهبی میان ایران و هند شكل گرفته كه با توجه به زمینههای تاریخی و فرهنگی مشترك این در جامعه، میتوان گفت فهم هر كدام از این فرهنگها میتواند به فهم دیگری كمك كند. به خصوص اینكه در مورد هند میتوان گفت هند موزه زندهای از تاریخ ایران اجتماعی و مذهبی است؛ گروههای پارسی مهاجر و سپس گروههای مختلف اجتماعات مسلمان ایرانی در دروههای تاریخی مختلف، نمونههایی از روند مهاجرت مذهبی ایرانیان به هند هستند. همه اینها به نوعی میراث زنده تاریخ ایران، در سرزمین هند به عنوان وطن دوم خودشان هستند.
منبع: انسانشناسی و فرهنگ
کاربر گرامی برای ثبت نظر لطفا ثبت نام کنید.
کاربر جدید هستید؟ ثبت نام در تارنما
کلمه عبور خود را فراموش کرده اید؟ بازیابی رمز عبور
کد تایید به شماره همراه شما ارسال گردید
ارسال مجدد کد
زمان با قیمانده تا فعال شدن ارسال مجدد کد.:
قبلا در تارنما ثبت نام کرده اید؟ وارد شوید
فشردن دکمه ثبت نام به معنی پذیرفتن کلیه قوانین و مقررات تارنما می باشد
کد تایید را وارد نمایید