1397/3/9 ۰۸:۵۷
پژوهشهای انجام شده در طول یک دهه اخیر نشان میدهد که ما در هنرمان درخششهای فردی زیادی داشتهایم، اما هرگز در عرصه عمومی و شهری نتوانستهایم به تأثیرگذاری لازم در زمینه فرهنگی و هنری دست یابیم چراکه تا به امروز چندان رابطه روشن و مشخصی میان مخاطب، هنرمند و مدیریت فرهنگی ،هنری وجود نداشته است. بخش مهمی از این امر وابسته به عدم آشنایی و آموزش مناسب فرهنگی و هنری در سطح عام و خاص است که چرایی و چگونگی آن در این نوشتار مورد بحث و بررسی قرار خواهد گرفت.
نگاهی به رویکردهای هنر در دوره معاصر با تأکید بر فرهنگ شهروندی
محمود مکتبی: پژوهشهای انجام شده در طول یک دهه اخیر نشان میدهد که ما در هنرمان درخششهای فردی زیادی داشتهایم، اما هرگز در عرصه عمومی و شهری نتوانستهایم به تأثیرگذاری لازم در زمینه فرهنگی و هنری دست یابیم چراکه تا به امروز چندان رابطه روشن و مشخصی میان مخاطب، هنرمند و مدیریت فرهنگی ،هنری وجود نداشته است. بخش مهمی از این امر وابسته به عدم آشنایی و آموزش مناسب فرهنگی و هنری در سطح عام و خاص است که چرایی و چگونگی آن در این نوشتار مورد بحث و بررسی قرار خواهد گرفت. نظریه بنیانی نوشتار حاضر این است که «رابطه میان هنر معاصر ایران و مخاطبان آن میبایست رابطهای دوسویه و تعاملی باشد تا در طول این رابطه هر کدام از این دو به نوبه خود به رشد و بالندگی برسند.»
فرهنگ شهروندی و انسانشناسی شهری
شهر با حضور انسان معنا مییابد، بنابراین انسان بهعنوان پدیدآورنده این فضا مؤثرترین نقش را در شکلدهی آن دارد و شهروند بدین اعتبار زاده میشود. شهر و شهروند را میتوان با محوریتهای مختلفی مانند فضا و مکان، سیاست و قدرت، اقتصاد و کار، فرهنگ و هنر و... بررسی کرد اما شهروندی همواره با تضادهایی همراه بوده است. آیا شهروندی یک حق است یا یک موقعیت؟ شهروندی به معنای داشتن حقوق برابر و داشتن وظایفی مشترک است که تنها در جنبههای مدنی و سیاسی آن مطرح میشود؟ یا در بُعدهای اجتماعی، فرهنگی و اقتصادی هم این برابری وجود دارد؟ ارسطو شهروند را کسی میداند که در پایان دوران آموزشهای مدنی و نظامی نامش در فهرست حوزه اقامت ثبت میشود و فرد صلاحیت داشتن شغل قضا یا عضویت در مجالس گوناگون شورایی را دارد. کانت معتقد است که انسانها بهطور طبیعی اجتماعی نیستند و هدف غایی حالت مدنی و شهروند شناختن انسانها پایان بخشیدن به حالت جنگی بین آزادیها است. وی پایه استقلال مردم یک شهر را در این میداند که همگی آنها شریک قانونگذاری هستند، اما هانا آرنت در کتاب «سرنوشت انسان نوگرا» با نقدی بنیادین علیه نوگرایی (مدرنیته) معتقد است که شهروند مدرن امروز تنها در بعد کار محدود شده و بعد شهودی خود را که در آن جامه فیلسوف بر تن میکند و نیز بعد فعال خود را که در آن بهعنوان یک شهروند تکامل مییابد، فراموش کرده است. (گای، 1388، 71)
شهر را بهعنوان یک فضای سازمانیافته اجتماعی باید بستر تولیدکننده دائم فرهنگ دانست که در ساز و کارهای خاص خود موجب تولید و انتقال فرهنگ از نسلی به نسل دیگر و همینطور خلق شخصیت و هویت برای عموم شهروندان میشود. این فرهنگ غالب درون خود خردهفرهنگهای فراوانی را میبیند که میان گروههای خاص و کوچکتر وجود دارد، این خردهفرهنگها، گاه تقویتکننده فرهنگ غالب هستند و گاه نقشی مخرب مییابند. در این میان هنر و بویژه هنر معاصر، نقش مؤثری در شکلگیری فرهنگ شهری، شخصیت و هویت انسان معاصر داشته است. نگاهی به رویدادهای پس از جنگ جهانی دوم بویژه در امریکا میتواند این مسأله را بهتر نمایان سازد.
ما در شهر با فضاهایی روبهرو هستیم که پیوسته در حرکت میان روابط بیشمار و پیچیده، فرآیند «معناسازی» را از میان «نشانهها» امکان پذیر میکند و به همین شکل قرائت و تفسیرهای مختلف شهروندان را در پی خواهد داشت. بنابراین هنر بهعنوان سازنده و تفسیرکننده روابط و فضاهای جدید، نقش بسیار مؤثری در تولید فرهنگ و معناسازی در شهر خواهد داشت.
هنر معاصر، تعاریف و رویکردها
واقعیت این است که «هنر معاصر» اصطلاحی خاص یک دوره زمانی 100 ساله نیست بلکه اصطلاحی است که بویژه از دهه 1980 میلادی به این سو جایگزین بسیاری از اصطلاحاتی همچون «هنر پیشتاز»، «هنر زنده»، «هنر پستمدرن»، «هنر جدید» و... شده و بخوبی از پس آنچه مقصود ما از هنرِ حالِ حاضر دنیا است، برمیآید.
به بیان دیگر هنر معاصر همراستا با رویدادها و تغییراتی است که در جامعه و فرهنگ امروز جهان رخ داده است. ما در جامعه و فرهنگ امروز با رشد و پیشرفت روزافزون فناوری و علم روبهرو هستیم و این مسأله که به هیچ عنوان قابل مقایسه با سدههای پیشین نیست، باعث رشد ارتباطات و بیانهای شخصی شده است. هر فرد در جامعه امروز میتواند به اندازه خود فرصت رشد و بیان ایدهها و افکار شخصی خود را داشته باشد و این همان امکان ویژهای است که در هنر معاصر نیز وجود دارد که میتوان گفت شهروندی نیز موقعیتی مشابه است.«در واقع شهروندی موقعیتی است که به اعضای جامعه اعطا میشود. همه افرادی که صاحب چنین موقعیتی هستند، ضمن اینکه از حقوقی برخوردار هستند، باید وظایفی را نیز -که از آن موقعیت برمیخیزد- برعهده گیرند.»(فتحی واجارگاه، 1385، 96) این موقعیت به معنای فردیت و احترام به ایده و افکار شخصی هر فرد است همانگونه که در هنر معاصر نیز ما بیش از آنکه به سبکها و گرایشها وابسته باشیم، آثار هنرمندان را بر اساس جهانبینی شخصی آنان بررسی میکنیم.قابل ذکر است که در میان گرایشهای گوناگون هنر معاصر، هنر مشارکتی(هنری که از مشارکت چند نفر، بعضاً مخاطبان اثر هنری به وجود میآید) و هنر مکان ویژه(هنری که در آن برخلاف بسیاری از هنرها مکان اثر هنری اهمیت ویژهای دارد.) قابلیتهای فراوانی برای طرح و ارائه یک اثر هنری در شهر، در اختیار هنرمندان قرار میدهد و بسیاری از آثار مورد بحث ما در شهرها در این زمره جای میگیرد.
هنر عمومی راهی برای بهبود وضعیت شهر
«تأثیری که هنر روی جامعه دارد میتواند در کنشهایی که در فضای شهری وجود دارد، چه دائمی باشد و چه موقتی، دیده شود. [...] هنر عمومی میتواند به وسیله نهادهای غیرانتفاعی، دولتها یا خود اشخاص اجرا شود. در حالی که این هنر معمولاً به وسیله یک کمیته انتخاب میشود و فرآیندی دارد که در آن صدای مردم شنیده میشود، اما این هنر میتواند مشکلساز هم باشد. اجرای این هنرها میتواند توسط کسانی که مالیات پرداخت میکنند مورد پرسش قرار گیرد، هنرمند به وسیله سیاستها احاطه شود یا اثر هنری به اصل و اساس محیط و نشانههای طبیعی که از قبل در آن بودهاند، آسیب برساند. اما با وجود این هنر عمومی میتواند راهی برای بهبود وضعیت شهر، جذب توریست، یک مکان از یاد رفته، معرفی یک مکان و... باشد.» (Guan Yuda, 2008)
هنر عمومی همانطور که گوان یودا میگوید قابلیتها و مشکلات خاص خود را به همراه دارد اما هنگامی میتوانیم به دیدی مناسب در رابطه با تأثیرگذاری هنر بر عموم شهروندان یک شهر برسیم که به انواع تولید و عرضه هنر در شهرها توجه کنیم.
هنر عمومی در یک شهر میتواند نمادی از دموکراسی در یک شهر باشد و برای این منظور باید به این هنر بهعنوان یک گفتوگوی شهری نگاه کرد.
یکی از ایرادهای بزرگی که در شهرهای ما در زمینه هنر عمومی و شهری وجود دارد، بی توجهی به تنوع و قابلیتهای جدید هنری است. در شهرهای بزرگ بویژه تهران نقاشی دیواری و مجسمههای شهری با نگاهی تزئینی و عامه پسند برجستهترین آثاری هستند که به چشم میآید. از این موضوع میتوان نه بهعنوان یک نکته منفی بلکه بهعنوان یک نقطه سکون یاد کرد. این آثار شاید بتواند چهره یک شهر را نونوار کند اما هرگز یک گفتمان شهری و تولید فرهنگ را در پی نخواهد داشت.
اما آیا اگر ما دیوارهای شهر را تنها به نقاشیهای تزئینی و عامهپسند اختصاص ندهیم، فقط باید به آثار سیاسی – اجتماعی رو بیاوریم؟ خیر؛ چراکه یک شهر به انواع مختلف هنرها برای برآوردن نیازهای مختلف شهروندان احتیاج دارد. آنچه کارهای هنرمندان یک شهر را برجسته و تأثیرگذار میسازد دغدغه و ایدهای است که در پس این آثار وجود دارد. چیزی که در نقاشی دیواریهای ابتدای انقلاب و سالهای پس از جنگ در ایران نیز مشهود است، حتی بسیاری از این آثار با تکنیکی ضعیف و توسط کسانی خلق شده است که به هیچ عنوان هنرمند شناخته شدهای نیستند اما میتوانند بخوبی در این گفتوگو شرکت کنند.
گفتوگوی شهری و دموکراسی هنر
مارتا مککوی منتقد امریکایی در مورد گفتوگوی شهری معتقد است «در جامعترین تعریف باید گفت که گفتوگوی شهری بحثی رو در رو در میان اعضای یک جامعه است که دغدغههای مشترک سیاسی– اجتماعی دارند.» (Martha McCoy,1997) نقش هنرمند و شخصیتی که ما در یک شهر و جامعه برای او قائل میشویم، رابطه مستقیمی با تأثیرگذاری او بر جامعه دارد، اما جایگاه هنرمندان در یک ساختار اجتماعی کجاست و آنها چه نقشی را در ساخت و تولید فرهنگ دارند؟
فرهنگ را میتوان یک تولید اجتماعی در نظر گرفت که مجموعه پیچیدهای از علوم، ارزشها، دانشها، هنرها، افکار، اعتقادات، قوانین و... آن را در بر میگیرد. بنابراین هنرمندان نیز بخشی از این تولید اجتماعی را بر اساس نقشی که ما برای آنها تعریف میکنیم، برعهده میگیرند. البته این نقش تنها چیزی اعطا شده از سوی جامعه نیست، بلکه در دوران حاضر، نقشی متفاوتتر از یک شغل و حرفه را باید برای هنرمندان در نظر داشت. آنتونی گیدنز این رابطه را در مفهومی با عنوان «دوگانگی ساختار»،* مطرح کرده و میگوید «ساختارها هم برآمده از عاملیت انساناند هم لازمه عاملیت انسان.» (ولف، 1378، 152)
اهمیت یافتن مخاطب و کاستن از فردیت هنرمند (اتفاقی که در دوره معاصر به خواست هنرمند رخ میدهد)، تأکید بر فرآیند و اجرای اثر، همپوشانی و بینابینی گرایشهای هنری معاصر، چند ریختی بودن، گرایش به طنز و عدم حتمیت در آثار، شالودهشکنی و تصادف و... همگی زمینههای ایجاد یک رابطه نوین هستند که، هنر را تا سرحد ممکن، قابل دسترس و عمومیتر کرده است. این رابطه نوین بیش از هر زمان دیگری نشاندهنده دموکراسی در هنر است و گفتوگوی شهری را ارج مینهد.
بهطور مثال «وان بل»، هنرمند امریکایی که بیشتر آثار خود را با درونمایهای زیستمحیطی خلق میکند، در اثری با عنوان «زیستکرههای کوچک» بستههای کوچکی را در اختیار مخاطبان خود قرار میدهد که در آن گیاهان کوچکی وجود دارند و مخاطب همچون پذیرش یک فرزند میبایست تعهد دهد که از این زیستکره کوچک که نمادی از زمین است نگهداری میکند. این اثر از یک سو بیان شخصی وان بل در رابطه با مشکلات زیست محیطی جهان است و از سوی دیگر آغاز یک گفتوگوی شهری که از طریق ارتباط با مخاطبان ایجاد شده است. حتی میتوان گفت که این اثر با مشارکت مخاطبان تکمیل میشود.
«جنی هولتزر» دیگر هنرمندی است که حرفهای خود را در نوشتههای به نمایش درآمده در سطح شهرها میزند اما درست یا غلط بودن آنها را به مردم میسپارد و واکنشهای مردم نیز خود میتواند بخش دیگری از این آثار باشد؛ کمااینکه در بسیاری از موارد مردم روی شعارها رنگ زدند یا آنها را تغییر داده و نظرات خود را کنار آنها نوشتند. هولتزر معتقد است چیزی که از هنر میخواهد بگوید مثل خیلی از هم نسلهایش با پر کردن فاصله سنتی بین زندگی عادی و هنر و نزدیک شدن به عموم مردم امکانپذیر است.
تولید فرهنگ، درونیسازی ارزشها
تا بدینجا بحثهای فراوانی پیرامون هنر معاصر، رابطه آن با اجتماع، گفتوگوی شهری و اخلاق در هنر انجام شد اما هنوز یک بحث باقی مانده است و آن اینکه چگونه میتوانیم از طریق هنر به درونیسازی ارزشهای اجتماعی مورد نظر برسیم؟
توسعه فرهنگی، که بنا بر تعاریف قرار است ما را در درونیسازی ارزشها و تولید فرهنگ یاری کند، اگر با شناخت همراه نباشد، بهمانند سایر عناصر مادی فرهنگ جوامع صنعتی تنها برای زمانی بسیار کوتاه تأثیرگذار خواهد بود و حتی باعث پدید آمدن مشکلات زیادی خواهد شد. این خطر همیشه وجود دارد که ناآگاهی نسبت به وجوه مختلف یک عنصر فرهنگی و هنری، حتی موجب نابسامانی فرهنگی شود. «در اینگونه مواقع، بهقول اگبرن (کوهن، 1372، 86) تأخر فرهنگی پدیدار میشود (در این حالت مردمان دگرگونی در تکنولوژی را، که جزئی از حوزه مادی فرهنگ است، میپذیرند. حال آنکه کمتر هنجارها، ارزشها، باورها یا سازمان اجتماعی خود را تغییر میدهند)(آگبرن، 1356، 473). در این حالت در کشورهای رو به توسعه عناصر مادی فرهنگ از جوامع صنعتی به عاریت گرفته میشود، اما چگونگی استفاده و درونیسازی آن در حوزه فرهنگی گسترش پیدا نمیکند.»(نوابخش، 1386، 158)
در این رابطه میبایست بر آموزش و ارتقای سطح دانش در رابطه با درونیسازی ارزشها در یک جامعه تأکید کرد، چراکه هرگونه سرمایهگذاری و هزینه در زمینههای فرهنگی، بدون کسب دانش و آموزش آن به افراد مختلفی که ما آنها را در گفتوگوی شهری حاضر میبینیم (شامل مدیران فرهنگی، هنرمندان و عموم شهروندان)، کاری موقتی و گذرا خواهد بود.
جدای از آنچه گفته شد، میخواهم به برخی از عوامل مهمی اشاره کنم که اگر پذیرفته باشیم هنر معاصر میتواند در تولید و توسعه فرهنگ ما تأثیرگذار باشد، میبایست در بهکارگیری این هنر و درونیسازی ارزشها به آنها توجه کنیم.
درک موقعیت و زمان
توجه به موقعیت زمانی و مکانی در بیان ارزشها، نکته مهمی است که اگر به آن توجه نکنیم، میتواند نتیجهای مخالف آنچه میخواهیم در بر داشته باشد. بار دیگر میتوان نقاشیهای دیواری ابتدای انقلاب و جنگ را مثال زد که شرکت در گفتمانی عظیم و در آن دوره بسیار تأثیرگذار بودند، چرا که از متن اجتماع برآمده و بر همان اجتماع تأثیر میگذاشتند. اما آیا میتوان انتظار داشت که آنها و نمونههای مشابه همان بازخورد اجتماعی را در زمان حال داشته باشند؟ بهنظر میرسد، حتی اگر در پی بیان همان ارزشها و فضیلتها مانند شهادت، فداکاری، ایثار و... باشیم، دیگر نمیتوان از همان طریق به موفقیت و تأثیرگذاری رسید. از سوی دیگر، باید به این نکته نیز توجه خاص داشت که بهطور مثال، با گذشت چند دهه از جنگ تحمیلی، از چه جنبه و زاویهای باید به سراغ آن برویم. آیا یادآوری سالیان پراضطراب و تنش جنگ برای یک جامعه رو به رشد (که بسیار نیازمند روحیهای شاد و سرزنده است) میتواند مفید باشد؟ هرچند بسیاری از این گفتهها بدیهی مینماید، اما آنچه در عمل و آثار هنری مربوط به این موضوع دیده میشود، بیتوجه به تمام این ظرافتهاست.
شناسایی مخاطب
بابک احمدی درباره زیباییشناسی و مخاطب امروز مینویسد: «امروز زیباییشناسی دریافت با این نکته موافق نیست که ذهن مخاطب همچون لوح صاف و نانوشتهای است که صرفاً از ابژههای دنیای بیرون از خود و در آن میان از اثر هنری، متأثر میشود و خود هیچ نقش سازندهای به عهده ندارد. برعکس، در مباحث فلسفی هنر امروز، نکته بسیار مهم سازندگی مخاطب است.» (احمدی، 1387، 369) بههمین دلیل، اگر ما در پی بیان ارزشها و درونیسازی آنها از طریق هنر معاصر باشیم، میبایست توجه ویژهای به مخاطبان خود که همانا شهروندان ما هستند، داشته باشیم. این بحث حتی میتواند از شهری به شهری دیگر بسیار تفاوت داشته باشد. بهطور مثال ما نمیتوانیم در شهری مانند اصفهان با یک پیشینه تاریخی و فرهنگی خاص خود، مخاطبان شهری را به مانند تهران یا شهری دیگر فرض کنیم.
ایجاد بسترهای لازم جهت تولید آثار هنری
منظور از بسترسازی جهت تولید آثار هنری، بحثی گسترده است که از آموزش هنری، برگزاری نشستها و همایشها آغاز شده و به مکانیابی و شهرسازی و ایجاد مکانهای فرهنگی و هنری میرسد. برگزاری ورکشاپهای هنری، توجه به آموزش و پرورش بویژه در قشر کودک و نوجوان، برگزاری نشستها و همایشهای فرهنگی و هنری، استفاده از رسانههای عمومی برای آموزش و تبلیغ در این زمینهها و... کارهایی هستند که میتواند در بلندمدت زمینه بسیار خوبی برای آشنایی با هنر و تولید آن، برای عموم شهروندان فراهم آورد.
از سوی دیگر توجه به امکانات و فضاهای شهری که پیشتر درباره آن بحث شد، میتواند تأثیر بسیار زیادی بر شکلگیری جریان هنری در شهر و برقراری گفتوگوی شهری باشد تا از طریق آن به درونیسازی ارزشها بپردازیم. تبدیل کاربری مکانهای عمومی و بیاستفاده در شهرها مانند کارخانههای مخروبه به فضاهای هنری، توجه به ساخت فضاهای عمومی مانند پارکها و میدانها و لحاظ کردن فضاهای مناسب برای ایجاد آثار هنری، ساخت موزهها و نگارخانهها در مکانهای مختلف شهر و... همگی نکاتی هستند که میتواند بسیار مؤثر در ساختار فرهنگی و هنری یک شهر شوند. به بیانی ساده میتوان گفت که بسترسازی برای تولیدات فرهنگی و هنری یک شهر، شامل دو بخش مادی و معنوی میشود که این دو بهطور مختصر شرح داده شد.
توجه به محدودیتها و آزادی هنر
هنر ماهیتاً سرشت آزادی دارد و یکی از دلایل زیبایی و دلنشینی آن هم همین آزادی و رفتار سرکشانه و آزاد هنرمندان است. اما این آزادی به هر صورت نمیتواند گریزی از تعیینکنندههای اجتماعی داشته باشد. پس آزادی در هنر، اگر میبایست توجه به یک عاملیت خارجی را در کنار آن فرض کنیم، چه معنایی دارد؟ اصل آزادی در هنر بیشتر به این معنا به کار میرود که هنرمند، بیش از آنکه همچون یک صنعتگر تولیدکننده باشد، خلاق و نوآور است. بنابراین حتی بستهترین حالات سفارش یک کار هنری برای هنرمند، باز هم میتواند به معنای سلب کامل آزادی فردی او نباشد اما از سوی دیگر، درگیر ساختن هنرمند با مسائل غیرهنری و سفارشات صرفاً سیاسی میتواند بسیار بر وجه خلاقه کار او تأثیر منفی بگذارد. این مسأله زمانی به چشم میآید که افرادی در هر مقام و رتبهای، بدون شناخت و آگاهی لازم میخواهند به یک اثر هنری شکل داده یا ارزش و مفاهیم مورد نظر خود را از طریق آن بیان کنند. «از جمله خطرهای این پنداشت که هنر باید وسیله تحقق غایتی غیرزیبایی شناختی، مثلاً سیاسی، باشد این است که غایت سیاسی میتواند چنان محتوای هنر را تحت تأثیر قرار دهد که نه دستاورد سیاسی داشته باشد و نه دستاورد زیباییشناختی...» (سورل، 1387، 508)
منابع و مآخذ:
1. احمدی، بابک، حقیقت و زیبایی، درسهای فلسفه هنر، چاپ پانزدهم، نشر مرکز، تهران، 1387
2. ارسطو، فن شعر، عبدالحسین زرین کوب، تهران، بنگاه ترجمه و نشر کتاب، تهران، 1351
3. پاکباز، رویین، دایرة المعارف هنر (نقاشی، پیکره سازی، گرافیک)، تهران، فرهنگ معاصر، 1387
4. سورل، تام، هنر، اخلاق زیبایی، مبانی جامعه شناسی هنر، ترجمه علی رامین، چاپ اول، نشر نی، تهران 1387
5. فتحی واجارگاه، کوروش، شناسایی آسیبهای تربیت شهروندی در برنامه درسی پنهان: نظام آموزش متوسطه نظری از دیدگاه معلمان زن شهر تهران و ارائه راهکارهایی برای بهبود آن، فصلنامۀ نوآوریهای آموزشی، شمارۀ 17، سال پنجم، پاییز 1385
6. فکوهی، ناصر، انسانشناسی شهری، چاپ نخست، نشر نی، تهران، 1383
7. کشمیرشکن، حمید، عمر هنر معاصر در ایران یک دهه است، شرق، سال پنجم، شماره 1049، 1389
8. گای، ماری، شهروند در تاریخ اندیشه غرب، ترجمه عباس باقری، چاپ نخست، نشر و پژوهش فرزان روز، تهران، 1388
9. مکتبی، محمود، سردرگمی میان ماندن و رفتن (نگاهی به رویکردهای هنر معاصر)، دوماهنامه پژوهشی-خبری آیینه خیال، شماره 11، آذر و دی 1387
10. نوابخش مهرداد، هنر و کیفیت زندگی کاری در جوامع صنعتی، جامعه شناسی هنر، چاپ اول، انتشارات فرهنگستان هنر، تهران، 1386
11. ولف، جنت، ساختار اجتماعی و آفرینش هنری، مبانی جامعه شناسی هنر، ترجمه علی رامین، چاپ اول، نشر نی، تهران 1387
12. ولف، جنت، تولید اجتماعی هنر، مبانی جامعهشناسی هنر، ترجمه علی رامین، چاپ اول، نشرنی، تهران 1387
-Guan Yuda, City Character and Contemporary Art-a Dialogue between Qingdao and Chengdu on Art artzinchina.com, 2008
-Martha McCoy, Art for Democracy’s Sake, Public Art Review, 1997 (http://forecastpublicart.org/anthology-downloads/mccoy.pdf)
http://www.lavozdegalicia.es , Maria Conde, 5,6,2010-
منبع: روزنامه ایران
کاربر گرامی برای ثبت نظر لطفا ثبت نام کنید.
کاربر جدید هستید؟ ثبت نام در تارنما
کلمه عبور خود را فراموش کرده اید؟ بازیابی رمز عبور
کد تایید به شماره همراه شما ارسال گردید
ارسال مجدد کد
زمان با قیمانده تا فعال شدن ارسال مجدد کد.:
قبلا در تارنما ثبت نام کرده اید؟ وارد شوید
فشردن دکمه ثبت نام به معنی پذیرفتن کلیه قوانین و مقررات تارنما می باشد
کد تایید را وارد نمایید