1396/9/14 ۰۸:۳۴
«جامعهشناسی فرهنگ» از جمله گرایشات جامعهشناسی است که از دهه ١٩٧٠ در حوزه مطالعات فرهنگی پا گرفت. بهطورکلی از این حوزه به معنایی عام برای اشاره به نظریهپردازیها و تحقیقات جامعهشناسان درباره فرهنگ استفاده میشود که با دیگر حوزههای جامعهشناسی مثل جامعهشناسی هنر، موسیقی، ادبیات، علم و معرفت، رسانهها و جامعهشناسی دین همپوشانی دارد. بااینحال، هرچند جامعهشناسی فرهنگ حوزه گستردهای است ولی استوار بر نظریهای خاص درباره فرهنگ نیست و در پژوهشهای این حوزه فقط از یک روششناسی واحد استفاده نمیشود.
«جامعهشناسی فرهنگ» از جمله گرایشات جامعهشناسی است که از دهه ١٩٧٠ در حوزه مطالعات فرهنگی پا گرفت. بهطورکلی از این حوزه به معنایی عام برای اشاره به نظریهپردازیها و تحقیقات جامعهشناسان درباره فرهنگ استفاده میشود که با دیگر حوزههای جامعهشناسی مثل جامعهشناسی هنر، موسیقی، ادبیات، علم و معرفت، رسانهها و جامعهشناسی دین همپوشانی دارد. بااینحال، هرچند جامعهشناسی فرهنگ حوزه گستردهای است ولی استوار بر نظریهای خاص درباره فرهنگ نیست و در پژوهشهای این حوزه فقط از یک روششناسی واحد استفاده نمیشود. بهتازگی کتابی از مجموعه «بنیانهای مطالعات فرهنگی» از سوی پژوهشگاه فرهنگ، هنر و ارتباطات منتشر شده که با دیدگاهی جدید به این موضوع میپردازد و روزآمدی است از بحثهای حاضر در این زمینه: «جامعهشناسی فرهنگ» اثر ریموند ویلیامز. كتاب حاضر میکوشد از آن دسته نشانههای معمول و حد و مرزهایی جاری در این حوزه فراتر رود كه چشمانداز فرهنگی همواره با آنها شناخته شده است. ویلیامز در هشت فصل ضمن تبیین موضوع جامعهشناسی فرهنگ، رویكرد ادبی به فرهنگ را نقد و تأکید میكند که جامعهشناسی فرهنگ نهتنها حوزه خود را از نو تعریف و تبیین کرده، بلكه سوالات و شواهد جدیدی را نیز وارد فعالیتهای عمومی علوم اجتماعی كرده است. در نظر نویسنده جامعهشناسی فرهنگی با فرایندهای اجتماعی كل تولید فرهنگی سروكار دارد، ازجمله اشکالی از تولید كه میتوان آنها را ایدئولوژی نامید. ازاینرو، نشان میدهد جامعهشناس فرهنگ، کارکردها و روابط اجتماعیای را مطالعه میکند كه نهتنها فرهنگ یا ایدئولوژی مشخصی را ایجاد میکند، بلكه وضعیتهای واقعی پویایی را به وجود میآورد كه در آنها گذشته از پیوستگیها، تضادها، تنشها، اهتمامها و انصرافها، نوآوریها و تغییراتی واقعی نیز وجود دارند. نویسنده میکوشد نهادها و تشكلهای تولید فرهنگی، روابط اجتماعی ابزارهای خاص تولید فرهنگی را بررسی کند و به روشهایی در زندگی اجتماعی بپردازد كه «فرهنگ» و «تولید فرهنگی» به كمك آنها بهصورت اجتماعی شناسایی و تشخیص داده میشود. ویلیامز تاکید دارد که جامعهشناسی فرهنگ باید به آشكارترین وجه ممكن، به اشکال هنری خاص توجه كند. ازاینرو، در این کتاب به مثالهایی از دنیای نمایش و تئاتر میپردازد. البته راهی که ویلیامز در جامعهشناسی فرهنگ اتخاذ میکند، مسیری کاملا بدیع و نوآورانه نیست. چون در آخر كتاب نشان میدهد در پی ایجاد «رشته بزرگ جدیدی» است كه برخورد بسیار متفاوتی با فرهنگ دارد. ازاینرو، ضمن اینكه میكوشد عرصه همچنان شكلنیافته جامعهشناسی فرهنگ را به تصور درآورد، رویكرد ادبی به فرهنگ را نیز نقد میكند. به این اعتبار که میتوان گفت نقد هر شكلی از مطالعات فرهنگی «فرهنگشناسی امر اجتماعی» را صرفاً شاخهای از نقد ادبی یا بسط نقد ادبی معرفی میكند. بهاینترتیب، نویسنده به طور تلویحی به نقد خود نیز میپردازد و همچنین چارچوبی میسازد كه در آن میتوان امكان مخالفت و مقاومت منتقد در جامعهای را تصور کرد كه برای همیشه تكهتكه شده است.
منبع: شرق
کاربر گرامی برای ثبت نظر لطفا ثبت نام کنید.
کاربر جدید هستید؟ ثبت نام در تارنما
کلمه عبور خود را فراموش کرده اید؟ بازیابی رمز عبور
کد تایید به شماره همراه شما ارسال گردید
ارسال مجدد کد
زمان با قیمانده تا فعال شدن ارسال مجدد کد.:
قبلا در تارنما ثبت نام کرده اید؟ وارد شوید
فشردن دکمه ثبت نام به معنی پذیرفتن کلیه قوانین و مقررات تارنما می باشد
کد تایید را وارد نمایید