1396/5/30 ۰۸:۵۰
با پیروزی انقلاب اسلامی در سال 57 یکی از نگاههای رایج از دریچه فرهنگ اتفاق افتاد. بر اساس این نگاه انقلاب نهتنها یک جابهجایی سیاسی؛ بلکه پیروزی نحوه جدیدی از حکومت بر حکومتهای دیگر بود. در همین راستا تلاشهای فکری در راستای تئوریزه کردن ساختارها، برآوردن نیازها و آسیبشناسی آنها انجام شد. یکی از این تلاشها زحمات فکری مرحوم سیدمنیرالدین حسینیهاشمی است که در سال 59 منجر به تاسیس فرهنگستان علوم اسلامی قم برای همین منظور شد. موضوعاتی همچون فلسفه شدن، توسعه تفقه و تولید علوم اسلامی از دغدغههای فکری بنیانگذار فرهنگستان علوم اسلامی قم بود.
علیعسگری: با پیروزی انقلاب اسلامی در سال 57 یکی از نگاههای رایج از دریچه فرهنگ اتفاق افتاد. بر اساس این نگاه انقلاب نهتنها یک جابهجایی سیاسی؛ بلکه پیروزی نحوه جدیدی از حکومت بر حکومتهای دیگر بود. در همین راستا تلاشهای فکری در راستای تئوریزه کردن ساختارها، برآوردن نیازها و آسیبشناسی آنها انجام شد. یکی از این تلاشها زحمات فکری مرحوم سیدمنیرالدین حسینیهاشمی است که در سال 59 منجر به تاسیس فرهنگستان علوم اسلامی قم برای همین منظور شد. موضوعاتی همچون فلسفه شدن، توسعه تفقه و تولید علوم اسلامی از دغدغههای فکری بنیانگذار فرهنگستان علوم اسلامی قم بود.
نوع نگاه حسینیهاشمی به انقلاب اسلامی از دریچه فلسفه تاریخ بود. تا پیش از پیدایش انقلاب اسلامی عمده نگاههای فلسفه تاریخی ذیل یکی از دو ایدئولوژی مارکسیسم یا لیبرال دموکراسی جمع میشد. در فلسفه تاریخ مارکسیسم، تاریخ صحنه درگیری طبقات تعریف شده که در نهایت به جامعه بدون طبقه منتهی میشود. در فلسفه تاریخ لیبرال دموکراسی جامعه صنعتی و بعد از آن جامعه اطلاعاتی به عنوان آرمانشهر عرضه میشوند اما در نگاه فلسفه تاریخ حسینیهاشمی، انقلاب اسلامی تحولی جدید در عالم جهانی برای رسیدن به عصر ظهور و پذیرش ولایت حقه است. از نظر ایشان انقلاب اسلامی در دوگانه سوسیالیسم عدالتمحور دینستیز و سرمایهداری به همراه دین سازشکار راه سومی را به نام دین مبارزه عرضه کرده و همین امر موجب عبور از مرزها و جهانی شدن آن شده است. بنابراین با توجه به نوع تضاد تاریخیای که ایشان بین انقلاب اسلامی و غرب و شرق تعریف میکند استفاده از نرمافزارهای غربی برای حاکمیت اسلامی امری توجیهپذیر نیست.
از نظر حسینیهاشمی مشکل اصلی انقلاب اسلامی نرمافزاری است. از نظر ایشان اگر نرمافزارهای ساخت دشمن را برای اجرا دست هر شخص مومنی بدهیم باز خروجی غیرالهی خواهد داشت و این یعنی نقضغرض تشکیل انقلاب اسلامی. ایشان سیستمها را دارای مبانی و اهدافی میداند که صرف حذف مخالف قطعیه آنها با رسالههای عملیه اسلامی نمیشوند. از نظر او ماموریت اصلی حوزههای علمیه در وضع موجود تولید حکومت حکومتی، اخلاق حکومتی و فقه حکومتی است؛ همانطور که در گذشته این سه لایه از دانش در سطح مسائل فردی تولید شده بود. در زمینه تاثیر دین بر دانش حسینی معتقد است در حالی که دانشمندان غربی برآنند دانشهای سکولار، ارزشهای سکولار میخواهد، اندیشمندان اسلامی پای دین را از حوزه شناخت بیرون کشیده و معتقدند علم، دینی و غیردینی ندارد. از دریچه نگاه حسینی انقلاب اسلامی نهتنها انقلابی ضداستبدادی و استکباری؛ بلکه انقلابی تمدنی برای تعییر محور حرکت جامعه جهانی است. طی تحولاتی که در دوره رنسانس با ظهور اومانیسم رخ داد تاریخ بر محور طغیان از دین شکل گرفت، بنابراین انقلاب اسلامی پدیدهای برای مقابله با این وضعیت است.
از نظر ایشان انقلاب اسلامی دعوای تمدنها را از دعوای دنیا-دنیا به دعوای آخرت-دنیا ارتقا داد و به همین دلیل است که امام خمینی میگوید اگر در برابر آخرت ما بایستند در برابر تمام دنیای آنها خواهیم ایستاد. با توجه به وضع موجود، انقلاب اسلامی باید به سمت تولید نرمافزار و ابزار خاص خود در محیط تمدن نوین اسلامی برود. حسینی یکی از ملزومات چنین حرکتی را نوع نگاه حداکثری به دین میدانست. از نظر او باطن تمام ادیان توحید است و توحید با پذیرش ولایت الهیه محقق میشود. این ولایت در شخص نبی مکرم اسلام و ائمه اطهار تجسد پیدا میکند. مرز این ولایت نه فقط امور فردی؛ بلکه تمام ساحات زندگی انسان را دربرگرفته است، بنابراین وظیفه دین سرپرستی و تکامل انسان بر مسیر عبودیت حقه در تمام عرصههاست. با این معیار تمام اعمال انسان نوعی پرستش است؛ اما یا پرستش طاغوت یا پرستش الهی. یکی از آسیبهای مکاتب الهی خطر تحریف آن است.
به همین دلیل حوزههای علمیه به عنوان پاسدار دین از گذشته به دنبال یافتن حجیت استناد نظرات به دین بودهاند و در این مسیر دست به تولید روش صحیح حجیت زدهاند. فقه به عنوان مستندترین علم حوزوی به دین بر این روش رابطه خود را با جامعه استوار کرده است. در این راستا تعیین حکم از منابع شرعی به عهده فقیه گذاشته شده و تطبیق آن با موضوعات و مسائل به عهده خود مکلف است؛ اما از نظر حسینی شاید این قضیه در فقه فردی پذیرفته شده باشد ولی در فقه حکومتی این امکان وجود ندارد که مسائل را به دست دیگران بسپاریم تا آنها نظامات ما را بسازند و بعد که موضوع حاصل شد در جهت تطبیق حکم با موضوع حرکت کنیم. اصلیترین تحولی که پس از انقلاب اسلامی ایجاد شد توسعه نیاز به دین در عرصه حیات است. از نظر حسینی همین وضعیت ایجاب میکند که تفقه در دین نیز تکامل پیدا کند تا عرصههای حیات اجتماعی را سامان دهد. پرسش اصلی پس از انقلاب اسلامی این است که چگونه میتوانیم ارزشها و آرمانهای خود را محقق کنیم؟ از نظر ایشان راه جاری کردن ارزشها در حیات جمعی به دست گرفتن کنترل عینیت با تولید فلسفه شدن است. فلسفه شدن، فلسفه ناظر به چگونگی است که تغییرات و عوامل حاکم بر شیئی را توضیح میدهد. این فلسفه میتواند تغییر را بر مبنای اسلامی مهندسی کند. فلسفه شدن، روش فهم معارف دین را سامان داده و اسلام را در فهم جریان میدهد.
منبع: فرهیختگان
کاربر گرامی برای ثبت نظر لطفا ثبت نام کنید.
کاربر جدید هستید؟ ثبت نام در تارنما
کلمه عبور خود را فراموش کرده اید؟ بازیابی رمز عبور
کد تایید به شماره همراه شما ارسال گردید
ارسال مجدد کد
زمان با قیمانده تا فعال شدن ارسال مجدد کد.:
قبلا در تارنما ثبت نام کرده اید؟ وارد شوید
فشردن دکمه ثبت نام به معنی پذیرفتن کلیه قوانین و مقررات تارنما می باشد
کد تایید را وارد نمایید