1395/9/28 ۰۸:۲۴
تغییر عقاید و آرزوهای بشری در طول تاریخ به دلایل گوناگونی صورت گرفته است. اما وجه مشترک همه تحولات این است که هریک در بخشی خاص از دانش بشری رخ داده و غالبا همراه بوده با تحولات گستردهتر در جهانبینیها و ارزشها. این ارزشها نیز به محض آنکه به عمل درمیآیند دچار تغییر میشوند.
تغییر عقاید و آرزوهای بشری در طول تاریخ به دلایل گوناگونی صورت گرفته است. اما وجه مشترک همه تحولات این است که هریک در بخشی خاص از دانش بشری رخ داده و غالبا همراه بوده با تحولات گستردهتر در جهانبینیها و ارزشها. این ارزشها نیز به محض آنکه به عمل درمیآیند دچار تغییر میشوند. در کنار این تغییر و تحولات، فناوریهای جدید هم موضوعات تازهای برای تمنیات مردم پدید آورده و به طریق اولی شیوههای جدیدی برای خواستن چیزها. در پی این تحولات، تغییراتی نیز در مناسبات قدرت سیاسی و اقتصادی به وجود میآید که برداشتها، احساسات و دیدگاههای اخلاقی آدمها را دگرگون میکند. در این میان، سیاست درعینحال که تحتتأثیر برخی از این تغییرات است میکوشد آنها را مدیریت کند. در محل تلاقی این مسیرها سیاست با اخلاق برخورد میکند. ازاینرو، در بسیاری از نظریههای سیاسی جدید و شاید در برخی کردارهای سیاسی در زمانه حاضر، خطوط مهمی از نگرش کانتی ظاهر شد. این خطوط در زبان بهشدت اخلاقی برخی رفتارهای دیپلماسی عمومی نیز با شعار «سیاست عبارت است از اخلاقیات کاربردی» نمایان شد. موضوعی که دستمایه کتاب «فلسفه و سیاست واقعی» ریموند گوس است که بهتازگی از سوی نشر مرکز منتشر شده است. کتاب حاضر شعارهایی اینچنینی را بهدلیل ابهامشان بسیار خطرناک میداند چون راه را برای دستکم دو تفسیر بهشدت متفاوت باز میکند: نخست تفسیری که گوس آن را خوانش «تسکینبخش» میخواند و دوم تفسیري که خوانش «اولْ اخلاق» (ethics-first) مینامد. در این دوراهی کتاب حاضر به دورافتادن جریانهای اصلی فلسفه سیاسی قرن بیستم از واقعیت سیاسی میپردازد. این کتاب حاصل بسط سخنرانی گوس در آوریل ٢٠٠٧ با عنوان «لنین، رالز و فلسفه سیاسی» در دانشگاه آتن است که در مجله کوگیتو نیز منتشر شد. گوس فلسفه سیاسی قرن بیستم را در نظریات برخی نمایندگان برجسته آن، مثل رابرت نوزیک و جان رالز، در معرض انتقادی بنیانبرافکن قرار میدهد. بنیان معیوب این منظومههای متنفذ فلسفی ابتناء آنها بر اصول موضوعه قابلتردید و بیاعتنایی به عنصر قدرت در ارکان جامعه بشری است. در نظر او فلسفه سیاسی نوزیک بر اصل بدیهی پنداشتهشده «حقوق ذهنی» و فلسفه سیاسی رالز بر «شهود عدالت» بنیان گرفته است. نقد گوس به نوزیک و رالز این بود که پنداریبودن این نقاط عزیمت کل فلسفه سیاسی آنها را به پنداربافی تقلیل داده است. گوس در این کتاب میکوشد با رجوع به برخی دیدگاههای لنین، وبر و نیچه و لزوم ملحوظکردن عنصر قدرت در زندگی سیاسی به دیدگاه تازهای در فلسفه سیاسی اشاره کند. به این اعتبار که میکوشد به بسط و تأیید نوعی از فلسفه سیاسی بپردازد که در نقطه مقابل نگرش «اولْ اخلاق» است و از این طریق از رویکرد «تسکینبخش» دفاع میکند. در نظر گوس، طبق رویکرد «تسکینبخش» سیاست - یعنی سیاست در شکل عمل سیاسی و هم سیاست در شکل راههای مطالعه درباره عمل سیاسی - نمیتواند و نباید فارغ از ارزش باشد و بنابراین در معنای کلی یک فعالیت اخلاقمدار است. در دیدگاه گوس، سیاست مسئله همکنشی انسانی است و نهفقط مکانیکی بین افراد، نهادها یا گروهها. برایناساس ضمن اشاره به نقش پیشامدهای غیرمنتظره و تصادفی در تاریخ، آنها را الگویی برای سیاست نمیداند. در کتاب حاضر تلاش میشود نظریه سیاسی و فلسفه سیاسی در تحلیل نهایی به مداخله عملی در سیاست منجر شود. ضمنا گوس تأکید دارد این بدان معنی نیست که باید نظریه سیاسی و فلسفه سیاسی را صراحتا در هر بحث ممکنی بسط داد. معمولا میگویند فیلسوف باید «مثبت» باشد، به این معناکه تنها وقتی دست به نقد آموزه یا نهادی بزند که جایگزین مثبتی برای آن داشته باشد. این ایرادی است که معمولا به دیدگاه گوس گرفته میشود و او بهشدت با آن مخالف است. در نظر او، شاید این روش در برخی موقعیتهای عملی کاملا مشخص و تعریفشده جواب دهد و قاعده خوبی باشد، اما هرگز قاعدهای جامع و فراگیر نیست. گوس بهصراحت این استدلال را از بن رد میکند که نمیتوان نظام سیاسی، نظام قانون کار، سازمان خدمات اجتماعی، بهداشت و درمان و آموزشی را نقد کرد مگر اینکه جایگزینی کاملا حسابشده و مثبت برایش داشت. چراکه اگر این استدلال را بپذیریم پس به صورتبندیهای اجتماعی مسلط اجازه دادهایم شرایطی را که خود این صورتبندی قرار است با آن نقد شود، به نقد دیکته کند و اجازه دادهایم که بار بهلحاظ نظری ناموجه برهان مثبت برای هر نقد بالقوه را به ما تحمیل کند. در چنین راستایی نقد «لیبرالیسم کانتی» را به هر شکلش موجه و درست میداند و معتقد است برای این کار نیازی به یک فلسفه سیاسی جایگزین یا یک صورتبندی اجتماعی جایگزین نیست. گوس معتقد است بسیاری از فلسفههای سیاسی معاصر از حیث منبع عمدتا نوکانتی هستند، حتی اگر تمام دعاوی کانت را نپذیرند. او در این کتاب نقدهایی جدی به این دیدگاه وارد میکند. اگرچه گوس نمیخواهد تمام ملاحظات اخلاقی را مطلقا از سیاست کنار بگذارد و معتقد است افراد یا گروهها میتوانند شهودهای اخلاقیشان را باور کنند و آزادانه ظرفیتهای تأیید یا مخالفت اخلاقی خود را به اجرا بگذارند، اما تأکید دارد نباید این عمل را با رسیدن به فهمی از جهانی که در آن زندگی میکنند خلط کنند یا اینطور بپندارند که شهودهای اخلاقی آنها بهعنوان راهکاری کاملا کافی برای عمل سیاسی جایگاه خاصی دارد. گوس در کتاب حاضر درعینحال که نتیجه میگیرد نباید سیاست را از دریچهای بنگریم که تاریخ را کنار میگذارد، برخلاف رویه مرسوم در میان اندیشمندان معاصر تأکید دارد که باید از منحصرکردن توجه به یک رشته شهودهای خاص و تاریخی درباره عدالت نیز دست برداریم. چراکه گوس معتقد است سیاست نه منحصرا و نه در وهله اول درباره شهودهای اخلاقی فردی و جمعی ما نیست، بلکه سیاست مدرن اساسا درباره قدرت، کسب آن، توزیع آن و بهرهگیری از آن است. طبق این نظر، بهجای حکم رالز (اگر میخواهی به سیاست فکر کنی، به شهودهای ما درباره عدالت فکر کن) حکم دیگری پیشنهاد میکند: اگر میخواهی به سیاست فکر کنی، نخست به قدرت فکر کن.
منبع: شرق
کاربر گرامی برای ثبت نظر لطفا ثبت نام کنید.
کاربر جدید هستید؟ ثبت نام در تارنما
کلمه عبور خود را فراموش کرده اید؟ بازیابی رمز عبور
کد تایید به شماره همراه شما ارسال گردید
ارسال مجدد کد
زمان با قیمانده تا فعال شدن ارسال مجدد کد.:
قبلا در تارنما ثبت نام کرده اید؟ وارد شوید
فشردن دکمه ثبت نام به معنی پذیرفتن کلیه قوانین و مقررات تارنما می باشد
کد تایید را وارد نمایید