1393/4/7 ۰۸:۱۸
اشاره: پیش از این به مناسبت طرح «ریشـهكنی فقر به مدد علم» مطالبی تحت عنوان «علم، جامعه و روشنفكری» درباره سابقه این طرح و تجربه دویست ساله تاریخ تجدد و كامیابیها و ناكامیهای آن نوشته شد. در آن نوشته بیشتر نظر به ارتباط و نسبت میان دانش و روشنفكری در صحنه زندگی و تاریخ بود. روشنفكری در تاریخ یكصدساله بر آمدن و شكوفا شدنش بیشتر از سیاست ـ و نه از علم ـ بازخواست میكرده است كه چرا به وعدههای منورالفكری قرن هجدهم وفا نشده است. پرسش و اعتراض روشنفكری قاعدتاً باید بر این اساس استوار میبوده است كه وعده قرن هجدهمی پدید آمدن جهان صلح و آسایش و بینیازی و سلامت و بیمرگی را تحقق یافتنی میدانستهاند اما اكنون كه آن امید تقریباً بر باد رفته است (هرچند كه هنوز آثار آن رؤیا را در گفتارهای رسمی اهل دانش و سیاست بخصوص در جهان توسعه نیافته میتوان یافت) روشنفكر چه درخواستی داشته باشد و از كی درخواست كند. درخواست كه نباشد صاحب درخواست هم ساكت میماند.
اگر روشنفكران از سیچهل سال پیش تقریباً به انزوای سكوت پناه بردهاند( یعنی اگر زمان روشنفكری دیگر تمام شده است) وجهش باید این باشد كه پیبردهاند راه سیاست به مقصدی كه در خیال قرن هجدهم ظاهر شده بود نمیرسد اما آن خیال را آسان نمیتوان از دست داد زیرا اگر آن خیال به كلی از دست برود آنچه را كه شاعران و متفكران در دهههای اخیر در باب معنی زندگی گفتهاند به خود آگاهی همگان میرسد و شاید بر اثر این خودآگاهی بیامید حتی قدمهایی هم كه مردمان در اینجا و آنجا لنگ لنگان برای پیشرفت بر میدارند متوقف میشود.
اكنون بیشترین امیدی كه هست امید به علم است و این توقع به وجود آمده است كه روشنفكران به دانشمند و شأن پژوهش در جهان كنونی توجه و تأسی كنند. دانشمندان هم بكوشند با پژوهشهای متناسب راهی برای حل مشكلات و برای مقابله با آسیبهایی كه آینده بشر را تهدید میكند بیابند. دانشمندان بخصوص وقتی به خطرهای احتمالی كه آینده را تهدید میكند میاندیشند احساس میكنند كه باید به فكر چاره كردن باشند. همین اندیشه است كه دانشمندان را به عالم متروك روشنفكری میكشاند و او را بر آن میدارد كه با روشنفكر هم سخن شود و قدری از وظیفه او را نیز به عهده گیرد. در این طریق است كه دانشمند جای روشنفكر را میگیرد. اكنون كه كم و بیش پژوهندگان و دانشمندان جای روشنفكران را گرفتهاند باید ببینیم دوران دانشمند ـ روشنفكر چه مدت طول میكشد و به كجا میرسد.
1ـ روشنفكران دیگر در هیچ جای جهان نفوذ و تأثیری كه در هفتاد سال اول قرن بیستم داشتند ندارند. در جهان در حال توسعه هم اگر هنوز جایی برای گفتار روشنفكری وجود داشته باشد روشنفكریش ریشه در زمین تاریخ ندارد و به این جهت نفوذ و تاثیر روشنفكران زیاد نیست. مراد از روشنفكر در اینجا كسی است كه از آزادی و درستی گردش امور سیاست و جامعه بر مدار حق و قانون دفاع میكند اما آشوبی كه در تاریخ روشنفكری پدید آمده معنی اصطلاح را هم دستخوش اضطراب كرده است به قسمی كه معلوم نیست عنوان و صفت روشنفكر را به چه كسانی با چه اوصافی باید داد. بعضی از روشنفكران، روشنفكر به معنی خاص كلمه هستند و بعضی دیگر دانشمندان پاسدار دانش جهان جدیدند كه سری هم در سیاست دارند. از این میان، نویسندگان فلسفی مدافع تجدد و بیشتر اعضای گروه اول از دهها سال پیش رو به تحلیل رفتهاند و بازماندگانشان كه هنوز زندهاند دیگر تقریباً حرفی برای گرفتن ندارند. پایان یافتن تاریخ روشنفكری را به فقدان استعداد خاص حمل نباید كرد بلكه این پایان یافتن، پایان یافتن گفتار روشنفكری و منشائیت اثر آن است. در این وضع پایانی است كه روشنفكران ملامت میشوند كه وظایف خود را انجام ندادهاند. اما نمیگویند این وظایف چیست و اگر بگویند از چیزهایی میگویند كه ربطی به روشنفكر و روشنفكری ندارد. در كشور ما وقتی روشنفكری از جهت سیاسی كارش دشوار شد صورتی از گفتار سیاسی شبه روشنفكری پدید آمد كه نام روشنفكری دینی گرفت. كه آن هم چنانكه باید راه به جایی نبرد. در اروپای غربی و آمریكای شمالی وقتی علم و سیاست و مدیریت و اقتصاد كم و بیش به نحو هماهنگ بسط مییافت روشنفكران نظارت میكردند كه اگر در جایی خللی وجود دارد و مخصوصاً اگر سیاستمداران در كار خود یا در سیاستهایی كه پیش گرفته بودند جانب آزادی و عدالت را رعایت نمیكردند با بانگ بلند و زبان رسا از آنان بازخواست كنند اما روشنفكر جهان توسعه نیافته یا در راه توسعه كه هرگز در جهان هماهنگ به سر نمیبرده است و مخصوصا اكنون كه ناهماهنگی در همه جا بیشتر شده است، نمیداند كه چه باید بكند و بگوید و قبای ژنده خود را به كجای شب سرگردانی تاریخ بیاویزد. گروه دوم دانشمندان ناظر به اوضاع جهان و كشور خویشند. این گروه برای اینكه در نظارت بر گردش چرخ امور كشور جانشین شایسته روشنفكران باشند باید به دولتها و مردم بگویند كه با تغییرهایی كه در محیط زیست پدید آمده و با این همه تصرفاتی كه در منابع طبیعی و انسانی صورت یافته است و میگیرد، علم چه مددی میتواند به حل مسائل و رفع مشكلات بكند. فیالمثل وقتی ِمیدانیم كه كشور كم آب ما رو به خشكشدن میرود با بیآبی چه باید بكنیم. آیا آب نوشیدنیمان را هم باید از خارج وارد كنیم و... دانشمندان از هوا و دسریا و زبان و فرهنگ و تكنولوژی نیز بسیار چیزها میتوانند بگویند كه مایه تذكر باشد اهل فلسفه نیز باید با دانشمندان همراهی كنند و مخصوصاً به وضع جهان توسعه نیافته و بیقوامی این جهان و سربهوایی مردمش در پیروی بدون تأمل از رسوم و ظواهر جهان متجدد وتلقی فرهنگ و دانش به عنوان وسائل و اشیاء مصرفی و مصرف بیرویه منابع انرژی و آلوده كردن محیط زیست و... بیندیشند .
روزنامه اطلاعات
کاربر گرامی برای ثبت نظر لطفا ثبت نام کنید.
کاربر جدید هستید؟ ثبت نام در تارنما
کلمه عبور خود را فراموش کرده اید؟ بازیابی رمز عبور
کد تایید به شماره همراه شما ارسال گردید
ارسال مجدد کد
زمان با قیمانده تا فعال شدن ارسال مجدد کد.:
قبلا در تارنما ثبت نام کرده اید؟ وارد شوید
فشردن دکمه ثبت نام به معنی پذیرفتن کلیه قوانین و مقررات تارنما می باشد
کد تایید را وارد نمایید