بررسی آزادی ایجابی در اندیشه کانت / مهدی محمدطاهری

1395/2/5 ۱۱:۳۷

بررسی آزادی ایجابی در اندیشه کانت / مهدی محمدطاهری

کانت یك لیبرال است،كه بر اندیشه و تفكر بسیاری از جمله هگل و فلاسفه ایدآلیسم آلمانی تاثیر گذار بوده است، افكار كانت وسیع، و در عین حال جدید است؛ کانت در فلسفه خود در پی پاسخگویی به سه پرسش اساسی است: نخست این‌که چه چیز را می‌توان دانست (نقد عقل محض)؟ دوم این‌که چه باید کرد (نقد عقل عملی)؟ و سوم این‌که چه امید و انتظاری می‌توان داشت؟ او به طبیعت و احكام حاصله از آن معتقد و آن را جزئی از زندگی آدمی میداند.

 

 

کانت یك لیبرال است،كه بر اندیشه و تفكر بسیاری از جمله هگل و فلاسفه ایدآلیسم آلمانی تاثیر گذار بوده است، افكار كانت وسیع، و در عین حال جدید است؛ کانت در فلسفه خود در پی پاسخگویی به سه پرسش اساسی است: نخست این‌که چه چیز را می‌توان دانست (نقد عقل محض)؟ دوم این‌که چه باید کرد (نقد عقل عملی)؟ و سوم این‌که چه امید و انتظاری می‌توان داشت؟ او به طبیعت و احكام حاصله از آن معتقد و آن را جزئی از زندگی آدمی میداند.

« هر چیز در جهان فقط بر حسب قوانین طبیعت رخ می دهد». (دارندروف،1377، 150).

كانت بزرگ ترین مساله آدمیان را« استقرار جامعه» می داند، كه بر حسب حكم طبیعت می باید در برقراری آن بكوشند، در آن مرحله عموم بر طبق توافقی كه منجر به وجود آمدن قانون می شود زندگی می كنند. آزادی در چنین جامعه به بالاترین حد خود رشد می یابد، در این اجتماع همه آزاد هستند؛ و به آزادی دیگران  احترام می گذارند. كه در نهایت منجر به بلوغ و شكوفا شدن انسان ها می شود.کانت قائل به مختار بودن و اراده آزاد انسان است. او معتقد است که این موضوع به برهان و استدلال نیازی ندارد و عقل محض در تحلیل این مسئله عاجز است. او وجود انسان را شامل وجه طبع و عقل می‌داند. طبع انسان مربوط به طبیعت است و تابع علیت و جبری، اما عقل انسان از جمله معقولات است و زمانی نیست. پس هنگامی که انسان از عقل خود پیروی کند و تکالیف خود را انجام دهد، محکوم اراده خود یعنی آزاد خواهد بود

« آزادی تابع قانون اخلاقی است و جز هنگام تشخیص ضرورت آن قانون و قدرت مطلق آن روی اعمال فاعل اخلاقی به نهایت شدت خود نمی رسد. (اسكروتن، 1382، 270- 269).

کانت همه دیگر اصل‌های حقوق بشری مانند برابری و استقلال انسان را از همین اصل بنیادین آزادی مشتق می‌کند،آزادی یك قانون اخلاقی است در واقع انسان والاترین هدف طبیعت است؛ و هیچ ارزشی بالاتر از او نیست؛ حال بایستی دید كه قانون اخلاق در نظر كانت چیست؟ كه آزادی را تابع آن می داند.

« قانون اخلاقی» بر همه موجودات عاقل تكالیفی قطعی و بدون قید و شرط در مورد انجام دادن فعلی یا ترك آن تحمیل می كند تكالیفی كه بدون توجه به خواستها، اغراض، تمایلات یا منافع انسان الزام آورند و اصلاً كاری به سعادت انسان ندارند و فقط طالب مراعات بدون قید و شرط نیت خیرند»

امّا بحث كانت راجع به آزادی در مراحل مختلف روی می دهد؛ او فیلسوفی نوگراست، آزادی را خود مختاری می داند كه بایستی برای رسیدن به آن مبارزه كرد.

"از دیدگاه آیزایا برلین (کانت) چهره ی اصلی مفهوم آزادی ایجابی است کانت آزادی را در خود مختاری می یابد و بنا به درک او انسان برای کسب این خودمختاری باید مبارزه کند.( لیدمان،1384، 31).

كانت در زمینه آزادی از رسو تاثیر پذیرفت:« زمانی خیال می كردم «معرفت: عالی ترین هدف زندگی است ولی پس از آنكه با نوشته های روسو آشنا شدم دریافتم كه « آزادی و اخلاق» با ارزش تر از آن است» (كاظمی، 1376، 62).

كانت طی پانزده سال كار مدام كتابی را به رشته تحریر در آورد به نام «نقد عقل محض».

« مقصود از این عنوان چیست؟ نقد به معنی عیب جوئی و به اصطلاح معمول « انتقاد» نیست بلكه به معنی تجزیه و تحلیل است برای سنجش و تمییز. كانت به «عقل محض» حمله نكرده است مگر در آخر كار برای تعیین حدود آن. كانت امیدوار بود كه حدود امكانات عقل را نشان دهد و آن را از معلومات غیر محض و غیر خالص كه از راه حواس حاصل شده و تغییر شكل داده است جدا ساخته بالاتر قرار دهد زیرا « عقل محض» عبارت است از معلوماتی كه از راه حواس حاصل نمی گردد بلكه از هر حسی و تجربه ای مستقل است و مربوط به طبیعت و فطرت و ساختمان ذهن است» (دورانت، 1350، 252).

كانت را می توان در زمره اندیشمندان فایده گرا نیز دانست ،« فقط بر طبق آن دستور عمل كن كه از طریق آن بتوانی در عین حال اراده كنی كه آن دستور قانون كلی شود» (ادواردز، 1378، 385).

ابیكورها در برابر درد و خوبی همواره سعی می كردند خوشی را افزایش دهند؛ و رواقیون معتقد بودند؛ هر عملی بایستی طوری سنجیده شود كه درد و رنج حاصل از آن را كاهش دهد؛ یا منجر به افزایش خوشبختی شود. اما کانت در این زمینه دیدگاه مخصوص به خود را دارد:

«انسان قادر به حل این مساله نیست زیرا كه فقط احساس های همگی را می توان با هم
جمع بست و حال آنكه احساس درونی بر حسب انواع عواطف ناشی از شرایط بسیار پیچیده زندگی به انحای گوناگون ظاهر می شود اما ایراد واقعاً قاطع كانت، وقتی مطرح شد كه او نظریه اخلاقی خاص خود را می پروراند مقدر چنین بود كه این نظریه اساس آن برداشت از مساله مشیت الهی را كه همچنان بر فلسفه رایج قرن هجدهم غلبه كامل داشت سست كند نظریه كانت تأمین خوشبختی را به عنوان پایه اخلاق مردود می شناسد و با این كار محاسبه لذت و رنج را از هر نوع معنای اخلاقی یا دینی خالی می كند مساله ارزش زندگی از این پس در دورنمای كاملاً تازه ای دیده می شود و اگر ارزش زندگی بر حسب آنچه ما از آن لذت می بریم معین شود یعنی از روی نتیجه طبیعی حاصل جمع همه تمایلات یا خوشبختی تعیین این كه زندگی برای ما چه ارزشی دارد كار آسانی است در آن صورت این ارزش از صفر پایین تر می رود زیرا كه اگر غرض از زندگی چیزی جز لذت نباشد، كیست كه حاضر شود با همان شرایط یا حتی از روی نقشه خودش « گیرم در مسیر طبیعی» زندگی را از سر گیرد؟... پس واضح است كه ارزش باقی نمی ماند مگر همان كه خود ما روی زندگی خود می گذاریم نه به واسطه هر كاری كه انجام می دهیم بلكه به واسطه كارهای كه با توجه به غایتی انجام می دهیم چنان مستقل از طبیعت كه حتی وجود خود طبیعت هم فقط با قید همین شرط می تواند به حد خود غایتی باشد» (كاسیرر، 1382، 206- 205).

كانت در جایی آزادی را تابع اخلاق می داند؛ و در بحثی آزادی را خودمختاری كه باید برای آن مبارزه كرد. در نوشته ای بیان می دارد آزادی زمانی میسر است كه آدمی قانون را زیر پا گذارد و در عبارتی می گوید:« آزادی باید همچون خصیصه اراده همه آفریدگان خردمند پیش گزارده شود» (كانت، 1369، 106).

به هر روی جایگاه نظریه كانت درباره ی آزادی محل اختلاف است عده ای او را به انسداد آزادی متهم می كنند. ایزابرلین فیلسوف و متفكر معاصر معتقد است كانت از جمله فلاسفه ای است كه انسان را به جهنم آزادی ایجابی پرت نموده است.

کانت در زمیه برقراری سیستم حکومتی و تلفیق آن با آزادی معتقد است که"آن نوع حکومت که از طریق تدوین قوانین به نحوی که آزادی هر کس بتواند با آزادی همه دیگر کسان همزمان وجود داشته باشد بیشترین آزادی ممکن را برای افراد بشر تامین می کند.( جرمی شی یرمر، 143).

كانت تنها زیست وی را پیامبر غرب نامیده اند افكار و عقاید او با گذشت 200 سال همچنان بر فلسفه حاكم است.

در انتها فهم كانت از زندگی را با روایتی از افلاطون به زبان خودش به پایان می بریم.

سالخورده ای برای افلاطون حكایت می كرد كه به درس های پرهیزكاری گوش فرا می دهد افلاطون به او گفت: بالاخره كی می خواهی به پارسائی زندگی كنی مطلب آن نیست كه پیوسته از چیزی سخن گفته شود تمام باید به اجرائی آن نیز اندیشید اما امروز هر كسی بنابر آنچه می آموزد زندگی كند خیالباف شناخته می شود ( پی یر آدو، 1382، 15).

منابع:

  1. كاسیرر، ارنست، "فلسفه روش اندیشی"، 1372، چاپ اول، ترجمه نجف دریا بندری، تهران، نشر خوارزمی.
  2. كاظمی، سید علی اصغر، "اخلاق و سیاست"، 1376، چاپ اول، تهران، نشر قومس.
  3. كانت، ایمائونل، "بنیاد جامعه الطبیعه اخلاق"، 1369، چاپ اول، ترجمه حمید عنایت، علی قیصری، تهران، نشر خوارزمی.
  4. لیدمان، سون اریك، "سبكی فكر سنگین واقعیت درباره ی آزادی"، 1384، چاپ اول، ترجمه سعید مقدم، تهران، نشر اختران.
  5. ادواردز، پل، "فلسفه اخلاقی"، 1378، چاپ اول، ترجمه انشاءالله رحمتی، تهران، نشر تبیان.
  6. اسكروتن، راجر، "تاریخ مختصر فلسفه جدید"، 1382، چاپ اول، ترجمه اسماعیل سعادتی خمسه، تهران، نشر حكمت.
  7. دارندروف، رالف، "انسان اجتماعی"،1377 ، چاپ اول، ترجمه غلامرضا خدیوی، تهران، نشر آگاه.
  8. دورانت ویل، "تاریخ فلسفه"، 1350، چاپ سوم، ترجمه عباس زریاب خوئی، تهران، نشر فرانكلین.
  9. آدو، پی یر،"فلسفه باستانی چیست"،1382، چاپ اول، ترجمه عباس باقری، تهران، نشر علم.
  10. شی یرمر، جرمی، "اندیشه سیاسی كارل پوپر"، 1386 ، چاپ اول.، ترجمه عزت الله فولادوند، تهران، نشر ماهی.

منبع: انسان شناسی و فرهنگ

نظر دهید
نظرات کاربران

کاربر گرامی برای ثبت نظر لطفا ثبت نام کنید.

گزارش

ورود به سایت

مرا به خاطر بسپار.

کاربر جدید هستید؟ ثبت نام در تارنما

کلمه عبور خود را فراموش کرده اید؟ بازیابی رمز عبور

کد تایید به شماره همراه شما ارسال گردید

ارسال مجدد کد

زمان با قیمانده تا فعال شدن ارسال مجدد کد.:

ثبت نام

عضویت در خبرنامه.

قبلا در تارنما ثبت نام کرده اید؟ وارد شوید

کد تایید را وارد نمایید

ارسال مجدد کد

زمان با قیمانده تا فعال شدن ارسال مجدد کد.: