1394/12/15 ۰۸:۱۹
ابتدا اندکی درباره عنوان این بحث توضیح دهم. در عرف فارسی، کلمه عربی رؤیا که معنی آن خوابدیدن است، معنای دومی هم پیدا کرده است؛ یعنی آرزو، آرزوی دوردست و دستنیافتنی؛ چنانکه فیالمثل گویند: «صلح پایدار جهانی، رؤیایی بیش نیست» یا «ریشهکنی فقر و برقراری عدالت اجتماعی، یک رؤیاست». با این حساب مراد من از این عنوان، این است که ترجمهای بیغلط از قرآن کریم به دست دادن، آرزویی دیریاب و دوردست است. در یک کلام اگر بخواهیم تعبیری عربی به کار بریم، رؤیا در این معنی، یعنی آرزوی بعیدالمنال، یا صعبالمنال!
اشاره: آنچه در پی میآید، نوشتار کوتاه، اما پربار قرآنپژوه توانا و کوشایی است که ترجمانش از کلامالله مجید با استقبال فراوانی مواجه شده است. استاد در این نوشتار شروط و به واقع پیششرطهای لازم برای ترجمه قرآن کریم را برشمردهاند که همواره ارزشش محفوظ خواهد ماند گرچه سالیانی از نگارشش گذشته باشد. این مقاله از کتاب ارزشمند «مجموعه مقالات ترجمه قران مجید» برگرفته شده است.
*****
مدّعای بنده این است که در طول تاریخ هزار و صد ساله و بلکه بیشتر، ترجمه فارسی، ترجمهای پاک و پیراسته و بیغلط و آراسته، از کتاب مقدس آسمانی اسلام که به عین الفاظ وحی الهی است، به فارسی درنیامده است. قهراً معنای دیگری که از این مدعا یا حکم زاده میشود، این است که ترجمههای فارسی قدیم و جدید قرآن کم یا بیش غلط دارد. ترجمههای هزار ساله یعنی از قرن دوم و سوم تا اوایل و اواسط قرن چهاردهم، قطع نظر از اغلاط موردی و واژگانی یا نحوی یا بلاغی و غیره، یک غلط یا نادرستی روشمندانه دارد و آن تحتاللفظی بودن شدید آن است. به طوری که کمتر ترجمهای از ترجمههای قدما، به اصطلاح، بر سر پای خودش بند است و قابلیت آن را ندارد که مستقلاً خوانده شود و وافی به مقصود باشد.
در این بحث کاری به کار ترجمههای زبان دیگر نداریم. ترجمه سندی یا ترکی یا لاتین، قرآن کریم هم قدمت بسیار دارد؛ ولی دراین مقال نقد و نظری درباره آنها نداریم. گو اینکه به تقریب آنچه درباره ترجمه فارسی گفته شود و صادق باشد، درباره آنها هم صادق است.
حال باید دید، با آنکه قرآن کریم سنگ بنای تمدن و اساس فرهنگ اسلامی و ایرانی اسلامی است و مسلمانان ایرانی از عهد خود رسولالله(ص)، از زمان سلمان فارسی که سوره حمد را ترجمه کرده بود و جواز این ترجمه را از حضرت محمد(ص) دریافت داشته بود، عاشقانه و عالمانه در راه ترجمه قرآن کوشیدهاند، چرا توفیق نهایی نیافتهاند؟
پاسخ ساده و سرراستش این است که قرآن یک کتاب عادی، مانند یک رساله تاریخ یا جغرافیایی یا طبی یا ریاضی یا فلسفی یا فقهی یا کلامی نیست که به صرف آشنایی با زبان مبدأ(یعنی عربی) و زبان مقصد (یعنی فارسی) و انس و احاطه به موضوع آن رساله، بتوان آن را پاک و پیراسته و درست و دقیق ترجمه کرد.
قرآن کتابی است بسیار پرموضوع، چنانکه فهرست موضوعیی که بنده و دوست دانشورم آقای کامران فانی از آن ترتیب دادهایم، هفت ـ هشتهزار مدخل و عنوان موضوعی دارد و حجم آن (بدون ذکر آیهها و نصوص قرآنی، فقط با اشاره به نام سوره و شماره آیه) برابر با خود قرآن است. بر این نکته بیشتر تأمل فرمایید. فهرست موضوعی یک کتاب ۱۰ جلدی فیالمثل میشود یک جلد، یا فیالمثل دایرهالمعارف بریتانیکا که در طبع ۱۹۹۰، بیست و نه جلد است، فهرستش دو جلد است. اینکه فهرست موضوعی یک کتاب برابر با خود آن کتاب شود، معنایش این است که آن کتاب، چگالی معناییاش بسیار بالاست و تعدد و تنوع موضوعاتش خارقالعاده است. پس تعدد موضوعات، نخستین خصیصه قرآن است و در جنب آن و نظیر آن، تنوع موضوعاتش. بنده در مقاله «قرآن و قرآن پژوهی» که در کتاب قرآن پژوهی، ص ۱۲ـ۱۱، به طبع رسیده است، کلیترین زمینههای مضامین قرآن را چنین برشمردهام:
۱ـ اشاره به وقایع تاریخی (غزوات، هجرت رسولالله(ص) و نظایرآن).
۲ـ قصص انبیا و حکایات دیگر.
۳ـ اندیشه توحیدی و دعوت به ایمان و اسلام و توصیف صفات خداوند.
۴ـ نهی از شرک و نفاق.
۵ـ معادشناسی و توصیف عوالم اخروی و حیات پس از مرگ.
۶ـ فرشتهشناسی (شامل بحث درباره شیطان و شیاطین و جن).
۷ـ احکام فقهی.
۸ ـ احکام اخلاقی(اعم از وعظ و ارشاد و توصیف اخلاق حمیده و اخلاق رذیله وامر به معروف و نهی از منکر).
۹- توجه دادن به آیات الهی و شگفتیهای آفاق و انفس٫
۱۰ـ اشاره به شرایع پیشین و اقوام پیشین و کتب و صحایف آسمانی.
۱۱ـ داستان آفرینش و خلقت انسان و انسانشناسی روانشناسانه.
در اینجا میافزایم: اشاره به عصر نزول وحی و عصر جاهلیت و پاسخ دادن به سؤالها و استفتاهایی که مسلمانان از پیامبر(ص)، یا از طریق پیامبر(ص)، از خداوند داشتهاند، نظیر پرسش درباره اهلّة قمر، یا کَلاله (نوعی ارث)، یا حتی مسائل عادی زندگی، نظیر حیض زنان و اشاره به حرکات و سکنات مؤمنان نومسلمان از یک سو و منافقان ضداسلام و توطئههای آنان از سوی دیگر. حاصل آنکه، قرآن مجمعالمعارف عظیمی است و هیچ دایرهالمعارف فشرده یک جلدی قدیم و جدید به اندازه آن تعدد و تنوع مضامین ندارد. همین است که با توجه به نفوذ عظیم قرآن کریم در ذهن و زبان و ضمیر و زندگی فردی و جمعی مسلمانان، این معجزه مستمر، سرچشمه واقعی اغلب و بلکه همه علوم اسلامی و نیز فرهنگ اسلامی است.
صرف و نحو و علوم زبانی و بلاغی و فرهنگ نویسی و فقه و اصول فقه و کلام و عرفان و اخلاق و حکمت و هنرهای اسلامی همه از قرآن نشأت گرفته است. و یک سلسله معارف خاص قرآن و قرآنپژوهی نیز به نام «علوم قرآنی» بر محور قرآن و برای فهم و شرح آن پدید آمده است. پس اولین شرط ترجمه، یعنی اولین صفتی که مترجم قرآن باید داشته باشد، جامعالعلوم بودن و جامع الاطراف بودن اوست. از آنجا که ترجمه با تفسیر فرق ماهوی ندارد، مگر از این نظر که ترجمه موجز و مجمل است، اما تفسیر مفصل است، لذا مترجم قرآن باید یکایک و همگی شرایط و صفات مفسر قرآن را داشته باشد، به اضافه فضل و هنرهای دیگر که در دنباله این مقال به آنها فهرستوار اشاره میشود.
سیوطی ـ قرآنپژوه معروف قرن دهم ـ در کتاب «الاتقان فی علوم القرآن» بر آن است که مفسر باید در پانزده علم دست داشته باشد: ۱ـ لغت، ۲ـ نحو، ۳ـ تصرف یا صرف (تا به روشنی، فیالمثل فرق نکاح را با انکاح یا سماع را با اسماع و رجوع را با ارجاع بداند)، ۴ـ اشتقاق، ۵ و ۶ و ۷٫ معانی و بیان بدیع (= علم بلاغی)، ۸ـ علم قرائت (و شناخت وجوه اختلاف قراآت که در بعضی فرهنگهای خاص این فن، بیش از دههزار مورد است)،۹ـ اصول دین (= علم کلام و عقاید)، ۱۰ـ اصول فقه، ۱۱ـ اسباب النزول و قصص (و توسعاً: تاریخ )، ۱۲ـ ناسخ و منسوخ، تا محکم از غیر محکم شاخته شود؛ و معلوم شود که به حکم آیه منسوخه نباید عمل شود، ۱۳ـ فقه (و باید افزود خلاف و فقه مقارن یعنی فقه تطبیقی پنج مذهب فقهی اسلامی)، ۱۴ـ احادیث (اعم از روایت الحدیث و درایهالحدیث)، ۱۵ـ علم موهبت: و این علمی است که خداوند به کسی که به علم خویش عمل میکند میبخشد و حدیثی مناسب این مقام هست که: «من عمل بما علم ورثه الله علم مالم یعلم:۱ کسی که به مقتضای علمش عمل کند، خداوند علم نادانستهها یا نادانستنیها را به او میبخشد.» علاوه بر این پانزده علم و فن، مترجم قرآن باید از این معارف یا از این صفات هم برخوردار باشد:
۱۶ـ عربیّت: یعنی دانش زبان عربی که صرف و نحو و لغت، از لوازم و ارکان آن است؛ ولی ممکن است کسی صرف و نحو و لغت بداند، اما زباندان نباشد، بلکه لغتدان و دستور زبان (=گرامر)دان باشد.
۱۷ـ انس با قرآن، که خود یک پیششرط دارد؛ یعنی یک مقدمه لازم و آن اسلام و ایمان است؛ زیرا چنانکه مفسران قدیم و جدید گفتهاند، یک معنای آیه معروف: «لایمسه الا المطهرون»۲ این است که جز کسانی که طهارت قلبی یعنی توحید و ایمان دارند، کسی حقایق و معانی اصلی و بطون آیات قرآنی را درک و دریافت نمیکند. پس از احراز این مقدمه واجب و پیششرط لازم، مترجم قرآن باید یک انس بیست، سی ساله با قرآن کریم داشته باشد و اگر هم حافظ سراسر قرآن نیست، استحضار ذهنی بسیار به آیات قرآنی داشته باشد، تا از اصل اصیل «القرآن یُفسّر بعضه بعضا»۳ حداکثر استفاده را ببرد.
۱۸ـ علم تفسیر: مترجم قرآن باید غواص خستگیناپذیر اقیانوس تفسیرهای قرآنی باشد و مدام به تفسیرهای مهم از پیش از طبری (نظیر تفسیر ابنعباس و مجاهد و زید شهید) تا پس از طباطبایی (نظیر تفسیر کاشف مغنیه و سایر تفسیرهای معاصر) رجوع و در آنها تعمق و آنها را با یکدیگر تطبیق کند. و فقط به یک نوع تفسیر (مثلاً تفسیرهای روایی یا مأثور) و متعلق به یک مذهب یا مکتب (یعنی فیالمثل فقط تفسیرهای شیعی یا معتزلی یا اسماعیلی یا عرفانی یا ادبی) اکتفا نکند. چون درباره قرآن کریم و قرآنپژوهی هم این حکم صادق است که همه چیز را همگان دانند. اگر مترجم قرآن کریم به فارسی، فیالمثل نتواند به تفسیرهای مهمی چون تبیان، مجمعالبیان و کشّاف زمخشری و مفاتیحالغیب امام فخررازی مراجعه کند و عملاً هم شب و روز، پیش از اقدام به ترجمه قرآن و پس از آن و در حین ترجمه، با این تفاسیر مأنوس و محشور نباشد، زحمت بیهوده میکشد و حاصل ترجمهاش مقبول طبع مردم صاحب نظر نخواهد گردید.
گفتنی است که توجه و تکیه به امهات متون تفاسیر مهم شیعه و اهل سنت، مجموعاً در حدود چهارده ـ پانزده تفسیر قدیم و جدید، کارسازتر است، تا مراجعه به دهها و بلکه صدها تفسیر، زیرا در تاریخ اسلام حتی فرقههای ضاله و مضله و کژراههرو هم، انواع و اقسام تفاسیر را دارند. همانطور که برای لغت به امهات معاجم و قوامیس باید مراجعه کرد و نه هر کتاب لغتی که در دسترس باشد، در انتخاب تفاسیر هم باید با بصیرت و خبرویّت عمل کرد.
۱۹ـ فارسیدانی و فارسینویسی: مترجمان فارسی قرآن کریم، این مسأله را سهل و بدیهی گرفتهاند و به گمان اینکه فارسی زبان مادریشان است، به همان مبلغ اندکی از علم که در این زمینه داشتهاند، اکتفا کردهاند. حال آنکه علم و اطلاع و مهارت عادی در این زمینه کافی نیست و مترجم قرآن به فارسی، پیش از اقدام به این امر خطیر، باید عمری را در مهارت آثار فصحای فارسی زبان گذرانده باشد، نه اینکه حتی یک دور هم کلیات سعدی یا غزلهای حافظ، یا کلیله و دمنه را نخوانده باشد. اگر مثال بزنم، یکی از مترجمان معاصر که قرآن کریم را تحت عنوان «معانی القرآن» به زبانی شبهفارسی درآورده است، اگر از بیست و یک شرط و صفتی که در اینجا برای مترجم قرآن میشمریم، حتی آن بیست تای دیگر را به حد اکمل حاصل کرده باشد، این یک نقص، یعنی ضعف در زبان فارسی، حاصل همه دانش و کوشش او را بر باد داده است. و غریبتر از همه آنکه به این ضعف خود نه علم دارد، نه توجه و هشدارهای دیگران را نیز مغرضانه میداند.
یکی از لوازم فارسیدانی مترجم قرآن هم این است که در نثرنویسی، اهل افراط در عربیگرایی یا فارسیگرایی نباشد. یکی از افراطگرایان که در ترجمهاش از قرآن کریم، در وادی لغزان سرهگرایی لغزیده است، کوشیده است که حتی «مسجدالحرام» را به فارسی درآورد. یا «عذاب» را به شکنجه ترجمه کرده است و بنده به ایشان برادرانه تذکر دادم که شکنجه ایهام قبیح دارد. و برای مترجم و ترجمه قرن ششم امثال میبدی یا ابوالفتوح رازی بی اشکال او بدون تالی فاسد، که عذاب را به شکنجه ترجمه کرده باشند، ولی در عصر ما، یادآور شکنجههای ددمنشانه ساواک و سازمانهای امنیت کشورهای مختلف به مجرمان یا متهمان یا مبارزان سیاسی است و اگر مترجمی قصد و غرض خاصی نداشته باشد، نباید از آن استفاده کند. چون خود کلمه «عذاب» در عرف فارسی کتبی و شفاهی ما به همان معنای قرآنیاش، زنده است؛ لذا در ترجمه باید همان را گذاشت یا فیالمثل همان مترجم که مردی فاضل و صاحبنظر در علوم اسلامی و معارف قرآنی است، در ترجمه «اهل الکتاب» یا «الذین اوتوا الکتاب» گذاشته است «نامهوران»، حال آنکه این یک اصطلاح و یک عَلَم است و اعلام و اصطلاحات را نباید ترجمه کرد.
۲۰ـ بیستمین شرط و امتیاز لازم که باید مترجم قرآن به فارسی (و نیز هر زبان دیگری)، از آن برخوردار باشد، مهارت در صناعت ترجمه است. خوشبختانه در عصر جدید بعضی از مترجمان قرآن، مترجم حرفهای بودهاند؛ از جمله شادروان پاینده و آقایان محمد خواجوی و عبدالمحمد آیتی، همه مترجمان ماهر و صاحبنظری هستند یا همین طور آقای سید جلالالدین مجتبوی. و لذا حاصل کارشان بهتر و پذیرفتنیتر از سایر مترجمان است. بنده معتقدم که مترجم قرآن کریم به فارسی، واجب است که مترجم حرفهای یا مجرب و کارآزموده باشد و اولین و آخرین ترجمهاش قرآن نباشد؛ زیرا ترجمه چه علم باشد، چه فن، چه هنر، نیازمند به کار علمی و ورزش و ورزیدن است. با علم لَدنّی کار پیش نمیرود، مگر در جای خودش که میباید مترجم از روح و ضمیر صافی و پیراسته از غبار اغراض و کدورتهای دنیوی برخوردار باشد و گوشه و کنار دلش از پرتو انوار غیب و قدس نورانی باشد. در عرف هم میبینیم که مردم به صنعتگر یا بنا یا جراح تازهکار مراجعه نمیکنند و به قول شاعر «به کارهای گران مرد کاردیده فرست». مترجم قرآن به قول معروف باید سلمانیگری (یعنی ریزهکاریهای صناعت ترجمه را) بر سر کتابهای دیگر یادگرفته باشد، نه (العیاذبالله) بر سر قرآن ناشیگریاش را درآورد!
۲۱ـ بیست و یکمین و آخرین شرط که عجالتاً، در این مقال به خاطر فاترم میرسد، احتیاط علمی است. مترجم قرآن کریم به فارسی، اگر بیست شرط قبلی را هم به خوبی احراز کرده باشد و در همه آن علوم و معارف و فنون مجتهد باشد، در کار قرآن باید عمل به احتیاط کند. به قول حافظ: «بیفتد آن که در این راه با شتاب رود». بهترین شیوه احتیاط، کثرت مراجعه است، مراجعه به متون و منابع ذی ربط و صاحبنظران ذیصلاح. اگر مترجمی قبل از مراجعه به چندین و چند فرهنگ عمومی عربی به عربی، فارسی خاص قرآن، برای هر کلمه قرآنی، اولین معادل را که در ذهن دارد، بگذارد، از احتیاط علمی عدول کرده است.
یکی دیگر از منابع مراجعه و بررسی، تفاسیر است که پیشتر از آنها یاد کردیم. یکی دیگر نیز خود ترجمههای قرآن است به هر زبانی. اینکه در این مقاله ادعا کردهایم که ترجمههای قرآن بیغلط نیستند، معنایش این نیست که آکنده از اغلاطاند. انسان باید حتیالمقدور و با جد و جهد بهداشت را رعایت کند، ولی لازم نیست که از ترس میکرب، یا انتقال بیماری، دست به سیاه و سفید نزند.
یک عمل احتیاطی رایج در عصر جدید هم ویرایش است. چه مبارک و مفید است که مترجم قرآن، ترجمهاش را پیش از چاپ و انتشار به دست یک ویراستار صاحب صلاحیت بسپارد. سه ترجمه از ترجمههای خوب معاصر را در اینجا بر میشمارم که بخشی (کم یا بیش) از صحت و سلامت و سلاست آنها، حاصل همکاری و همفکری ویراستار یا ویراستاران آنهاست. ۱ـ ترجمه آقای عبدالمحمد آیتی، به ویراستاری آقای موسی اسوار. ۲ـ ترجمه آقای مجتبوی، به ویراستاری آقای حسین استاد ولی. ۳ـ ترجمه آقای محمد مهدی فولادوند (به ویراستاری چند تن از افاضل طلاب حوزه علمیه قم). معروف است که شادروان زینالعابدین رهنما، از مشاوره شادروان آیتالله ابوالحسن شعرانی و نیز همکاری ویراستار جوان دیگری به نام آقای علیاصغر حلبی برخوردار بوده است. بنده که یکی از مترجمان فارسی قرآن کریم هستم، یک دم دامن احتیاط علمی را رها نمیکنم و هر کلمه و تعبیر قرآنی را در چندین و چند منبع بررسی میکنم. ضمناً با توجه به حدیث: «السعید من التّعظ بغیره: خوشبخت کسی است که از اشتباهات دیگران پند بگیرد»، برگردانی از اشتباهات ترجمههای دیگران ترتیب دادهام که بر حسب سورهها و شمارههای آیات مرتب شده است و در طول کار، مدام به آنها مراجعه میکنم و از لغزشهای آنها پرهیز میکنم.
یک منبع دیگر برای غلطزدایی و بهسازی ترجمههای قرآن، توجه به نقد ناقدان صاحبنظر و بیغرض است؛ مانند نقد شادروان سیدمحمد فرزان بر ترجمه قرآن شادروان ابوالقاسم پاینده. بنده خود نمیدانم تا چه میزان صلاحیت دارم، ولی از رهگذر عشق به قرآن و ترجمه فارسی آن، عمری را در مقابله ترجمههای فارسی با متن مقدس قرآن گذراندهام؛ چنانکه فی المثل در سال ۱۳۶۷ که چاپ اول ترجمه استاد آیتی از قرآن کریم انتشار یافت، به مدت ۱۴ ماه آن را با متن قرآن و چندین و چند ترجمه قدیمی و تفاسیر قرآن مقابله میکردم و در طی این مدت بیش از صدوچهل صفحه یادداشت تهیه و به حضور ایشان تقدیم کردم که در اصلاحات و آمادهسازی برای چاپ بعدی مؤثر افتاد. یا بر پنج ـ شش ترجمه فارسی دیگر، نقدهای کوتاه یا بلند نوشتهام که همه آنها در کتاب «قرآنپژوهی» یکجا چاپ شده است و خدا کند برای قرآنپژوهان و دانشجویان علوم قرآنی یا سایر رشتههای الهیات و نیز رشتههای ترجمه و زبان، فایده و ارزشی داشته باشد.
همچنین برای آنکه مترجمان قرآن، از این به بعد، مرجع معتبری برای اطلاع از ترجمههای قدما در طول تاریخ هزار ساله ترجمه قرآن کریم به فارسی، در دست داشته باشند، طرحی را در دست بررسی دارم که برای اجرا به «فرهنگستان زبان و ادب فارسی» یا یکی دیگر از نهادهای دولتی یا خصوصی عرضه خواهد شد و آن جمع و تدوین مجمعالتراجم هزارساله قرآن کریم است؛ یعنی فراهم آوردن تقریباً ۲۰ یا ۳۰ ترجمه به فارسی قرآن، از قرن سوم و چهارم تاکنون و تنظیم آنها به صورت آیه به آیه، از آغاز تا انجام قرآن، در چندین مجلد، که کار را برای آیندگان بسیار آسان خواهد کرد و میتوانند انواع ترجمههای هر آیه و عبارت قرآن را در آنجا بازیابند و بررسی و بهگزینی کنند.
حاصل آنکه در میان چهل تا پنجاه ترجمه قدیم و جدید فارسی قرآن کریم، تاکنون بنده با مراجعه و مطالعه بیست، سیساله به ترجمهای برنخوردهام که قطع نظر از درجه فصاحت و زیبایی و شیوایی آن، از اغلاط علمی و ترجمهای خالی باشد؛ لذا با این میزان از استقصا، به این نتیجه رسیدهام که به دست دادن ترجمه بیغلط از قرآن، به رؤیا شباهت دارد؛ اما در میان رؤیاها، رؤیای صادقانه هم وجود دارد. در اینجا بیستویک شرط برای ترجمه و مترجم خوب و سنجیده به دست داده شد، احراز این شرطها و امتیازات دشوار است، اما محال نیست و به قول شیخ بهایی «رنج راحت دان چو شد مطلب بزرگ».
دشواری برآوردن این شرطها، انسان را به صرافت این اندیشه میاندازد که آیا مطلوب و ممکن است که از قرآن ترجمهای دستهجمعی به عمل آید؟ به نظر من این کار ممکن و حتی مطلوب و چه بسا ناگزیر است. عادت ملی ما روحیه فردگرایی است؛ اما نظر به اهمیتی که قرآن کریم در حیات فردی و جمعی ملل مسلمان فارسی زبان دارد، میتوان این طرح را آزمون کرد. میتوان تصور کرد که در یک جمع هشت، ده نفری این شرطها و این علوم و معارف و مهارتها آسانتر فراهم میآید، تا در یک تن واحد. فیالمثل از این گروه مترجمان، بعضی در فقه، بعضی در کلام، بعضی در عربیت، بعضی در فارسینویسی و بعضی در ویرایشگری و ریزهکاریهای زبانی دست دارند. در هر حال این پیشنهاد به طرح اجمالیاش در این مقال میارزید. مگر صاحبدلان و صاحبنظرانی در آینده دور یا نزدیک آن را از قوه به فعل درآورند و از این دانشجوی قرآنپژوهی به دعای خیر یاد فرمایند.
پینوشتها:
۱٫ «بحارالانوار»، علامه مجلسی، ج۶۸ر۳۶۳ و ج۹۲ر۱۷۲، چاپ آخوندی.
۲٫ سوره «واقعه»، آیه ۷۹٫
۳٫ «بحارالانوار»، ج ۵۷ر۲۱۸٫
منبع: روزنامه اطلاعات
کاربر گرامی برای ثبت نظر لطفا ثبت نام کنید.
کاربر جدید هستید؟ ثبت نام در تارنما
کلمه عبور خود را فراموش کرده اید؟ بازیابی رمز عبور
کد تایید به شماره همراه شما ارسال گردید
ارسال مجدد کد
زمان با قیمانده تا فعال شدن ارسال مجدد کد.:
قبلا در تارنما ثبت نام کرده اید؟ وارد شوید
فشردن دکمه ثبت نام به معنی پذیرفتن کلیه قوانین و مقررات تارنما می باشد
کد تایید را وارد نمایید