بیندر، سفرنامه
مرکز دائرة المعارف بزرگ اسلامی
پنج شنبه 12 دی 1398
https://cgie.org.ir/fa/article/239466/بیندر،-سفرنامه
سه شنبه 14 اسفند 1403
چاپ شده
2
بینْدِر، سَفَرْنامه، گزارش سفر آنری بیندر فرانسوی با عنوان کردستان، بینالنهرین و ایران، به محدودۀ شمال غربی ایران و نواحی ارمنستان، کردستان ترکیه و بخش عمدهای از خاک عراق، در اواخر سدۀ 13 ق / 19 م. بیندر جغرافیادان بوده است و پیش از این سفر، در آسیای شرقی و جنوب شرقی، هندوستان، قارۀ آمریکا و کرانههای جنوبی مدیترانه به سیاحت پرداخته و اوضاع جغرافیایی و اجتماعی آن مناطق را مطالعه و بررسی کرده بود؛ ازاینرو، در زمرۀ سیاحان حرفهای و ماجراجو به شمار میآید. وی سفر اخیر را به سفارش و تشویق وزارت آموزش عمومی فرانسه برای تحقیق، کشف و شناسایی مناطق مجهول و ناشناختۀ کردستان، بینالنهرین و نواحی غربی ایران انجام داده است (افسر، 5). بیندر بهرغم اینکه شرح سفرش را بهصورت گزارش روزانه به تاریخِ روز و ماه ثبت نموده، از سال آغاز مسافرت خود به ایران یاد نکرده است، اما با توجه به اینکه وی از سفر دیولافوا (ه م) یاد کرده و از برخی مطالب و تصاویر سفرنامۀ وی بهره جسته است، میتوان دریافت که او چند سالی پس از دیولافوا، یعنی در اواخر دوران ناصرالدین شاه، به ایران آمده است (نک : افسر، همانجا؛ دانشپژوه، 2 / 1170). از بررسی و دقت در جزئیات و مطالب سفرنامۀ بیندر، میتوان به این نکته پی برد که هرچند وی در جغرافیا تبحر کافی داشته و اوضاع اقلیمی و جغرافیایی مناطق مختلف را با نگاهی کارشناسانه بررسی کرده است، اما دانش و دیدگاه وی دربارۀ تاریخ ایران، دین اسلام بهویژه آیین تشیع، و باورها و آداب و رسوم مردم، مانند بسیاری از سیاحان و مسافران غربی که این گونه مسائل را خارج از بستر اجتماعی ایران سنجیدهاند، ناچیز، کوتهبینانه و همراه با پیشداوری و به دور از انصاف و عدالت است. همچنین وی گهگاه براساس شنیدهها و شایعات، و یا بر پایۀ استنباطهای نادرست، به ثبت و تحلیل پدیدهها پرداخته و مرتکب اشتباههای بزرگ شده است (افسر، 5-6). با این حال، سفرنامۀ بیندر اوضاع اجتماعی، اقتصادی و فرهنگی بسیاری از مناطق ایران را در دو قرن پیش، بهخوبی منعکس میسازد؛ ازاینرو، در مطالعات فرهنگی، مردمشناختی و فولکلوریک، بهویژه از نظر تصاویر و عکسها سندی معتبر از فرهنگ و زندگی ایرانیان به شمار میرود (نک : دنبالۀ مقاله). بیندر که در سفرنامه پیوسته سعی دارد خود را شجاع و ماجراجو جلوه دهد، با استناد به گفتههای دیگران، کردها و طایفههای نسطوری ساکن در حوزۀ زاب بزرگ را خطرناک، وحشی و غارتگر دانسته، و همین خصوصیات آنها را مهمترین انگیزۀ سفر خود عنوان کرده است (ص 7). وی سفر خود را همراه با امیل هاملن از پاریس به مقصد استانبول آغاز میکند و از استانبول به تفلیس، گرجستان و ارمنستان میرود و سپس وارد منطقۀ جلفا در ایران میشود. بیندر با ورود به آبادی مرزی جلفا به توصیف و شرح معماری و مصالح به کار رفته در بناها بهویژه گمرکخانه میپردازد. وی به دعوت خان جلفا در آنجا ساکن میشود و در مدت اقامتش در گمرکخانه صحنههای چوبوفلکشدن کسانی را که از دادن حق گمرکی امتناع کرده بودند، مشاهده میکند. هنگام ناهار، مهماننوازی و سفرۀ ایرانی پر از خوراکهایی همچون کباب بره، آبگوشت و لبنیات تازه، و همچنین شستوشوی دست با آفتابه و لگن پس از صرف غذا توجه وی را جلب میکند، اما با این همه، از آداب غذا خوردن ایرانیان انتقاد میکند و آن را همسطح آداب اروپاییان نمیداند (ص 41-42). بیندر که از جلفا به تبریز رفته، مسافرت در ایران را از هر جهت بهتر و آسانتر از ترکیه دانسته، و در مقایسۀ نظام حکومتی ترکیه و ایران، ازلحاظ قدرت دولت، سلسلهمراتب و درستکاری مأموران و غلامان، وضعیت ایران را بهتر معرفی کرده است. وی که از وسایط نقلیۀ چاپار دولتی برای رفتن به تبریز استفاده کرده، خدمات حملونقل و ترابری ایران را بسیار منظم و سازمانیافته توصیف نموده، هرچند به گزارش وی برخی از مسیرها بهسبب حضور راهزنان ایمن نبوده است (ص 43-46). بیندر مدت زمانی را در چاپارخانه اقامت کرده و از محبت و حسن اخلاق رؤسای آنجا در پذیرایی، خشنودی خود را ابراز داشته است (نک : ص 46). افزون بر این وی تصویری روشن، همراه با جزئیات و ابعاد مشخص از بنای چاپارخانه و موقعیت جغرافیایی آن ارائه داده، و بناهای خشتی ایران را در مقابل باران، آسیبپذیر دانسته است (همانجا). عبور از بیابانها و شنزارهای خشک و کمبود آب شیرین، اهمیت آب نزد ایرانیان را برای او نمایان ساخته است؛ ازاینرو، ضمن اشاره به هوشمندی و ابتکار ایرانیان در روشهای تأمین آب، ازجمله حفر قنات، سعی و اهتمام ایرانیان را در حفظ و نگهداری آب تحسین کرده است. بیندر ــ به نقل از ایرانیان ــ دربارۀ سابقۀ ساخت قنات در ایران چنین نوشته است: «به فرمان کمبوجیه و کورش و گئوماتای مغ ساخته شده است» (ص 47-48).
بیندر با ورود به تبریز اطلاعات مهمی، ازجمله جمعیت آنجا که در آن زمان در حدود 000‘130 تن برآورد شده، زبان مردم و برخی حوادث طبیعی را گزارش کرده است. وی ضمن اینکه به زلزلۀ ویرانگری که در سدۀ 3 ق / 9 م تبریز را ویران کرد، و نیز به داستان تجدید بنای آن از سوی زبیده همسر هارونالرشید (قس: دبا، 14 / 422، که بازسازی تبریز را به متوکل نسبت داده است) اشاره کرده، تبریز را شهری بسیار کهن دانسته و از کسانی که به وجود آمدن تبریز را به زبیده نسبت میدهند، انتقاد، و بر نادرستی باور آنها تأکید کرده است (ص 51-52). بیندر پیش از ماه محرم تبریز را ترک گفته، اما براساس شنیدهها و دانستههای خود و سخنان و مشاهدات کنسول فرانسه، به شرح مراسم عزاداری مردم در ایام محرم پرداخته است. درک وی از اعتقادات مردم نسبت به عزاداری برای امام حسین (ع) و واقعۀ کربلا، سطحی و همراه با پیشداوری است. بیندر مراسم عزاداری محرم را خشونتبار، وحشتانگیز و همراه با تعصبات شدید مذهبی توصیف میکند (ص 57-58)، هرچند، دیدگاه و برداشت وی بهعنوان یک ناظر غربی منطقی به نظر میرسد، چه، وضع خونآلود قمهزنان در جامههای سفید، زنجیرزنی و سینهزنی، و شیون و زاری زنان و کودکان جلوههایی از خشونت را در ذهن مسافران و سیاحان غربی نهادینه کرده است. بیندر در طول اقامتش در تبریز، برای آشنایی با خلقیات مردم، آگاهانه در بازارهای پرازدحام شهر مبادرت به گشتوگذار میکرد (نک : ص 61). وی در شرح بازدیدش از بازار، به برخی پیشهها اشاره میکند، ازجمله آنکه سربازان نگهبان در اوقات بیکاری به پیشۀ قصابی روی میآوردند، به این ترتیب که گوسفندی را میخریدند و در میان دو نوبت کشیک، آن را ذبح میکردند و پوست میکندند، سپس شقههای آن را بر روی نیزههای چاتمۀ تفنگ میگذاشتند و در مسیر عابران میفروختند (ص 64-65). زیبایی و هنر به کار رفته در بناهای باستانی تبریز همچون مسجد کبود او را شگفتزده کرده، اما وی از بیاعتنایی مردم به تخریب و تاراج بنای مسجد، ابراز تأسف نموده است. گویا بیندر چندان از تاریخ آگاهی نداشته است، زیرا بهاشتباه جهان شاه، بنیانگذار مسجد کبود را، شاه جهان، از پادشاهان مغول کبیر هندوستان دانسته و در اشتباهی بزرگتر او را پسر جهانگیر، یکی دیگر از پادشاهان مغول هندوستان خوانده است (ص 61-62)؛ اما چنانکه میدانیم جهان شاه پسر قرایوسف از ترکمانان قراقوینلو بوده است (افسر، 76-77، حاشیه). بیندر سعی داشته تا همۀ جزئیات و مشاهدات خود را از زندگی و آداب ایرانیان گزارش کند، اما در برخی مواقع توجه و دقت لازم در تحقیق را به کار نگرفته است؛ چنانکه دربارۀ شنیدهشدن صدای بوق حمامها در ساعت 8 صبح، آن را پیامی مبنی بر گرمشدن آب و بازشدن حمام از جانب استادحمامی شرح داده است (ص 64)، حالآنکه حمامهای ایران بسی زودتر از ساعت 8 صبح بازبودهاند، و نواختهشدن بوق در این ساعت، اعلان تبدیل نوبت مردانه به زنانه بوده که اصطلاحاً به آن بوق زنانه میگفتند (نک : افسر، 79، حاشیه). وی حمامهای ایران را بسیار کثیف و آلوده توصیف کرده، و سبب آن را کمبود آب و صرفهجویی ایرانیان در مصرف آن دانسته است. او همچنین میافزاید که بهرغم متعفنبودن آب خزینه، ایرانیان ورود اروپاییان (غیرمسلمانان) را به آب خزینه موجب ناپاکشدن آن میدانند (ص 64). البته اوضاع اجتماعی و بهداشتی ایران در دورۀ قاجار بسیار وخیم بوده، اما بیندر روحیه و علاقۀ ایرانیان را به پاکیزگی تا حد بسیاری نادیده گرفته، و در شرح کثیفی حمامهای ایران اغراق کرده است. بیندر پس از ترک تبریز، با اسبهای چاپاری راهی اورمیه شده و در مسیر، کجاوههای زنان مسافر نظر وی را جلب کرده و به شرح و توصیف آن پرداخته است (ص 72). وی با رسیدن به دریاچۀ اورمیه، گزارشی دقیق از اوضاع دریاچه و طبیعت پیرامون آن ارائه داده است. همچنین از بقایای سدی در داخل دریاچه خبر داده است که مردم ساخت آن را به حضرت سلیمان (ع) نسبت دادهاند (ص 77-81). بیندر بهرغم اینکه اورمیه را شهری با سابقۀ درخشان و باشکوه که در باور مردم زادگاه زردشت بوده، گزارش کرده، اما وضعیت آن را در زمان سفرش، بیرونق و با جمعیتی کم در حدود 000‘30 نفر شرح داده است که بهسبب نبودن تلگرافخانۀ مجهز، بهجز لازاریتها، اروپاییها کمتر در آنجا اقامت داشتهاند. وی در شرح و توصیف مسائل اجتماعی، تعاملات و همچنین معتقدات مردم اورمیه، به مشارکت و همیاری پدران و خواهران مسیحی خارجی در حل مسائل و مشکلات مردم، بهویژه در مواقع شیوع بیماریهای واگیردار همچون وبا اشاره کرده است (ص 89-92). افزون بر این، تعصب مذهبی شدید مردم اورمیه را سبب قدرتیافتن ملایان و مجتهدان در آن زمان دانسته است. از دیگر انتقادهای بیندر نسبت به ایرانیان، بیاهمیتبودن وقت و زمان از دیدگاه آنها ست (ص 92-93). از دیگر عادات ایرانیان که از نگاه کنجکاو بیندر پنهان نمانده، تجملگرایی و علاقۀ شدید مردم، بهویژه طبقۀ اعیان، به اشیاء گرانقیمت است، چنانکه ظاهر خانههای ایرانی را ساده، اما دارای اندرونی زیبا و مزین به قالیها و منسوجات و اشیاء گرانبها توصیف کرده است. افزون بر این، وی این تجملگرایی را در لباس زنان نیز مشاهده کرده، و به شرحی کامل همراه با جزئیات، از پوشش آنها در خانه پرداخته است (ص 92-95) که احتمالاً حاصل شنیدههای او از پوشش زنان است، چه، امکان مشاهدۀ مستقیم برای او فراهم نبوده است. بیندر و هاملن در راستای هدفشان، از اورمیه به سمت شهر وان در ترکیه و از آنجا به موصل، نینوا و خرساباد، و سپس به بغداد در خاک عراق رفته و پس از مطالعه و بررسی مناطق یادشده و ثبت گزارش از زندگی ساکنان این مناطق، بهویژه کردها، از بغداد رهسپار کرمانشاه شدهاند. بیندر کردهای ایران را بهرغم داشتن روحیهای خشن و پرخاشجو، بسیار درستکار و نیکنهاد دانسته و در مقایسۀ آنها با کردهای ترکیه مینویسد: «به همان اندازه که کردهای شمال غربی، یعنی کردهای کشور ترکیه خشن و ستمگرند، کردان ایران ملایم و بردبارند» (ص 330-331). وی مدارا و مماشات فرقۀ «علیاللٰهی» (که صحیح آن اهل حق است) را ستوده است که حتى با مسیحیان متعصب نیز رابطهای خوب و صمیمی داشتهاند. مؤلف زنان کرد را فاقد حجاب و دارای پوشش آزاد توصیف کرده است (ص 348). بیندر آثار باستانی کرمانشاه، بهویژه حجاریهای کتیبۀ بیستون را بهدقت بررسی و توصیف، و دربارۀ پیدایش کتیبۀ بیستون، افسانۀ مشهور شیرین و فرهاد کوهکن را نقل کرده است (ص 333-334). البته گزارشهای وی دربارۀ حجاریهای طاق بستان، برگرفته از گزارشهای سیاحان دیگر ازجمله فلاندن و کُست است (ص 350-357). همچنین برخی رسمهای ویژه دربارۀ خاکساریه، در گزارشهای بیندر منعکس است. بیندر در بخشی از گزارشهای سفر به کرمانشاه و آبادی مرزی قصر شیرین، به کاروانهای حامل جنازۀ افراد اشاره میکند که ماهها برای رساندن جنازۀ متوفا به کربلا در سفر بودهاند تا طبق وصیت او، وی را در آنجا به خاک بسپارند؛ تعهد و احترام فراوان خویشاوندان متوفا نسبت به اجرای وصیت وی و تحمل سختی و مرارت سفر همراه با بوی تعفن جنازه، بیندر را شگفتزده کرده است (ص 333, 337-338). بیندر برای بررسی و شناخت بیشتر زندگی اهالی کرمانشاه، از پزشکی فرانسوی به نام وُم که سالها در آنجا اقامت داشته و مردم او را شمسالعلوم مینامیدند، یاری جسته است. دکتر وم اطلاعات دقیقی از ثروت و دارایی، مذهب، زمینها و محصولات کشاورزی و شیوۀ زندگی مردم طوایف کرمانشاه در اختیار بیندر گذاشته است (ص 348, 351). افزون بر اطلاعات دکتر وم، بیندر به مردمنگاری روستاهای کرمانشاه پرداخته و فقر و نبود بهداشت و وضع بد زندگی روستاییان تصویری تیره در گزارشهای وی منعکس ساخته، چنانکه در بازدید از خانههای آنها، به زندگانی مردم همراه با حیوانات اهلی در یک چهاردیواری اشاره کرده است. مهارتها و شیوههای زندگی مردم در تهیۀ سوخت از تپالۀ گاو، تولید لبنیات، پخت نان و خوراک، و پوشاک مردان و زنان نیز در گزارش وی مضبوط است (ص 351-352). بیندر از کرمانشاه رهسپار تهران میشود و در مسیرش ضمن بازدید از همدان، شرح مفصلی از آثار تاریخی این شهر، بهویژه اکباتان و آرامگاه استر و مردخای و همچنین آرامگاه ابوعلی سینا و باباطاهر عریان که به اشتباه آن را فریدالدین عطار نوشته، گزارش کرده است. وی به حضور فعال یهودیان در همدان اشاره داشته و ضمن آن به مراسم عید پوریم آنها و پیشینۀ بهوجود آمدن این عید پرداخته است (ص 373-376؛ نیز نک : افسر، 430-434). بازارهای پرجنبوجوش همدان و خریدوفروش محصولات صنایع محلی، بیندر را شیفتۀ خود کرده و سبب شدهاست تا وی به توصیف شیوۀ دادوستد پیشهوران گوناگون، ازجمله کفاشان، کلاهدوزان، پنبهزنان، خراطان و میوه و شیرینیفروشانی که متاع خود را در سینیهای مسین سفید و مزین به نقشونگار حکاکیشده عرضه میکردند، بپردازد (ص 375-376). بیندر پس از ترک همدان و رسیدن به ساوه از چندین روستا عبور کرده و خصوصیات طبیعی و فرهنگی هریک را ثبت کرده است. افزونبراین، او به برخی از بازیها و سرگرمیهای روستاییان، ازجمله تیلهبازی که مؤلف اجرای آن را در میدان روستای «زرق» (بخش فامنین استان همدان) دیده است، اشاراتی دارد (ص 376-379). با نزدیکشدن بیندر به تهران، برخی از دگرگونیهای فرهنگی و اعتقادی مردم سبب تعجب وی شده است، چنانکه حجاب زنان را به نسبت دیگر شهرها شدیدتر و پوشیدهتر توصیف کرده است. البته وی این نکته را هم افزوده است که زنان به پوشیدهبودن سر و صورت خود بیشتر از دیگر اندامهای بدن اهمیت میدادند (ص 383). بیندر با رسیدن به تهران و عبور از دروازههای شهر، احساس امنیت بیشتری کرده و به نوعی تهران را مقصد نهایی سفر دشوار و پرخطرش دانسته است (ص 384). ورود بیندر به تهران با مراسم جشن تولد ناصرالدین شاه مصادف بود؛ ازاینرو، وی با یاری دوستان فرنگی خود به کاخ شاه رفته، و رسماً در مراسم شرکت کرده است (ص 386). تماشای رقص سوزمانلیها (سوزمانیها، کولیها) که نزدیک دروازۀ تهران چادر زده بودهاند، برای بیندر بسیار جذاب بوده است؛ ازاینرو، به چادر آنها رفته و هنر رقاصههای سوزمانلیها را همراه با جزئیات ضبط کرده است (ص 388-389). بیندر در تهران از مصاحبت دکتر طولوزان، پزشک مخصوص ناصرالدین شاه که 3 سال در ایران اقامت داشته، برخوردار گشته و از وی اطلاعات مهمی دربارۀ بیماریهای واگیردار و کشنده همچون وبا و طاعون که در ایران شایع بود، دریافت کرده است (ص 390, 393). گزارشها و بررسیهای بیندر از نظام حکومتی دورۀ ناصرالدین شاه، گویای فساد و هرجومرج دربار، بیلیاقتی و هوسرانی شاه، و اوضاع نابسامان سیاسی و اقتصادی کشور است که در بیشتر سفرنامههای مستشرقان و سیاحان آن دوره نیز گوشههایی از آن ضبط شده است (ص 394-396). گزارش بیندر از مناسک و آیینهای مذهبی ایرانیان، بهویژه تعزیه، بهرغم پارهای اشتباهها و اطلاعات غلط، بسیار حائز اهمیت است، زیرا وی با شرح و توصیف جزئیات و معرفی شخصیتهای محترم مذهبی و اعتقادات مردم نسبت به آنها، تصویری واضح و روشن از معتقدات مردم در 200 سال گذشته را برای پژوهشگران فولکلور نمایان میسازد (ص 406-411). بیندر پس از ترک تهران، با شتاب و سرعت بیشتری درصدد خروج از ایران برآمده و ضمن عبور از مناطق قزوین، منجیل، رودبار، رشت و انزلی، کمتر به بررسی و تحقیق دربارۀ مردم این نواحی پرداخته و بیشتر به توصیف اوضاع اقلیمی و جغرافیایی بسنده کرده است (ص 421 ff.). وی از انزلی به باکو و از آنجا به تفلیس و دیگر نقاط قفقاز رفته، و سرانجام به پاریس بازگشته است. این اثر بیندر را کرامتالله افسر با عنوان سفرنامه به فارسی ترجمه کرده است.
افسر، کرامتالله، مقدمه بر سفرنامۀ آنری بیندر، ترجمۀ همو، تهران، 1370 ش؛ دانشپژوه، منوچهر، سفرنامه ... تا پخته شود خامی، تهران، 1380 ش؛ دبا؛ نیز:
Binder, H., Au Kurdistan en Mésopotamie et en Perse, Paris, 1887.
محسن ابراهیمی
کاربر گرامی برای ثبت نظر لطفا ثبت نام کنید.
کاربر جدید هستید؟ ثبت نام در تارنما
کلمه عبور خود را فراموش کرده اید؟ بازیابی رمز عبور
کد تایید به شماره همراه شما ارسال گردید
ارسال مجدد کد
زمان با قیمانده تا فعال شدن ارسال مجدد کد.:
قبلا در تارنما ثبت نام کرده اید؟ وارد شوید
فشردن دکمه ثبت نام به معنی پذیرفتن کلیه قوانین و مقررات تارنما می باشد
کد تایید را وارد نمایید