آینه
مرکز دائرة المعارف بزرگ اسلامی
شنبه 9 مرداد 1400
https://cgie.org.ir/fa/article/238100/آینه
چهارشنبه 15 اسفند 1403
چاپ شده
1
آیِنه، صفحهای صیقلی، و معمولاً از جنس شیشه که پشت آن را برای انعکاس تصویر، با روی، نقره و یا جیوه میپوشانند. آینه اهمیت ویژهای در باور و فرهنگ ایرانی دارد. درگذشته آینهها از فلزاتی چون فولاد، مس و مفرغ ساخته میشد (برهان ... ؛ سمسار، 24- 25)؛ به همین سبب، برخی اصل این واژه را «آهینه» میدانند، چرا که در گذشته از آهن زدوده از زنگ و صیقلی ساخته میشده است ( لغت نامه ... ، ذیل آهین، نیز حاشیۀ 1). به این اعتبار، آینه یکی از کهنترین مصنوعات بشر محسوب میشود.آینه را آبگین و آبگینه نیز میخوانند (همان، ذیل واژهها). این واژه در زبان پهلوی بهصورت اِوِنَگ آمده که برگرفته از شکل ایرانی باستان آن ادَیَنَکَ است (مکنزی، 180؛ بارتولمه، 724). دَی به معنی دیدن و ادینک به معنی چیزی است که در آن شکل را میبینند. آبگینه نام دیگر آینه در زبان پهلوی بهصورت آبگینگ آمده است. در این واژه «گین» پسوند سازندۀ صفت وصفی است، یعنی چیزی شبیه به آب (مکنزی، 175، 297). در این نامگذاری خاصیت انعکاس تصاویر توسط آب مدنظر بوده است. در واقع، سطح شفاف آب به نوعی نخستین آینهای بوده که بشر در آن چهرۀ خود را دیده است. مدارک استفادۀ بشر از آینه با کشف نخستین آینههایی که از صیقلدادن فلزات تهیه شدهاند، بهدست آمده است. کهنترین آن در ایران از حفریات تپه سیلک کاشان (هزارۀ 4 قم) بهدست آمده که صفحۀ مدوری از مس صیقل داده شده است (گیرشمن، 35). بعدها مس جای خود را به مفرغ داد. در حفریات تپه حصار دامغان، شوش و خوردین آینههای برنزی بهدست آمده که دیرینگی آنها میان 000‘1 تا 000‘ 3قم است (همو، 103). آینۀ شیشهای نخستینبار در سدۀ 1م در لبنان امروزی اختراع و ساخته شد (پلینی، 153). سند استفاده از آینۀ شیشهای در ایران، قاب آینۀ سیمینی است مربوط به دورۀ ساسانی که البته بخش شیشهای آن از میان رفته، و نقش پشتش نشاندهندۀ یک مرغابی است (واندنبرگ، 7؛ برای اطلاعات بیشتر دربارۀ پیشینۀ آینه، نک : دبا، 2 / 269).آینه بهعنوان یک سطح بازتابنده، پشتوانۀ نمادگرایی پرباری دارد (شوالیه، 1 / 323). در بندهش، آینه جزء یکی از 5 بخش تشکیلدهندۀ انسان، و جایگاه آن برابر با خورشید دانسته شده است (ص 48). بنابر اساطیر ایرانی در نخستین روز آفرینش، انسان کیهانی بر اثر آمیختن فروهر مینوی با این 5 بخش شکل گرفت. ازاینرو، آینه بهعنوان نمادی از آن در بالای سفرۀ نوروزی نهاده میشود (فرهوشی، 63). رسم گذاشتن آینه در سفرۀ نوروزی و نیز سفرۀ عقد که در میان ایرانیها عمومیت دارد، ناشی از همین باور به زایش و نمادین بودن آینه بهعنوان عنصری برای نشان دادن تولد و حرکت و نیز باور به نشانۀ روشنی دانستن آن است (برای نمونۀ استفاده از آینه در سفـرۀ عقد و سفرۀ هفتسین در شهرهـای ایـران، نک : مستوفی، 1 / 500؛ همایونی، 81؛ میرنیا، 43؛ لهساییزاده، 137؛ خوانساری، 164).همچنین این شیء از دیرباز در باور عوام و خواص نماد شخص مؤمن دانسته شده است (تاجدینی، 69؛ سعیدی، 751؛ سجادی، 45). این جان پاک قابلیت دارد که مانند آینه عیبها ونقائص دیگری را بازتاب دهد؛ حدیث معروف «المؤمن مرآت المؤمن» که رواج عام دارد، نشاندهندۀ همین باور است (شوالیه، 1 / 333). نمونۀ این حدیث در برخی از اشعار فارسی نیز به چشم میخورد (برای نمونه، نک : عطار، 281-282). خواص شفافیت و بازتابش آینه موجب ساختهشدن ترکیبات گوناگونی از این واژه در ادبیات فارسی شده است، ترکیباتی چون آینۀ دل، آینۀ جان، آینۀ هستی و آینۀ گیتینما، که کنایه از دل مؤمن است و نیز آینۀ جمال و جز آنها در ادب فارسی به ابزاری برای بیان مفاهیم عرفانی یا پند و اندرز تبدیل شده است (برای نمونه، نک : خاقانی، 95؛ عطار، همانجا؛ پروین، 26). گاه این استفاده به حدی است که شاعری چون بیدل را، شاعر آینهها لقب دادهاند (نک : شفیعی، 323).یکی از آینههای مشهور تاریخ، «آینۀ سکندر» است. بنابر افسانهها و اساطیر، اسکندر برای آگاهی از شورش بیگانگان منارهای در شهر اسکندریه بنا کرد و بر بالای آن یا به روایتی بر بالای برج فانوس اسکندریه آینهای از حکمت و فلسفه ساخت. در بیشتر روایات مربوط به این آینه مفهوم دوربینی و جهاننگری مستفاد میشود. این مفهوم در ادبیات فارسی به جامجم و آینۀ جهاننما نیز نسبت داده میشود (یاحقی، 65؛ ,VII / 106 EI2). بهسبب وجود همین آینۀ معروف است که در برخی از روایات اختراع آینه را به زمان اسکندر مربوط میدانند (نظامی، 146؛ نیز برای اطلاعات بیشتر، نک : ه د، اسکندر).آینۀ مشهور دیگر، «آینۀ دق» است. گویا در طب قدیم آینهای موسوم به «چینی» وجود داشته که از تکهای ورق مسی ساخته میشده است و برای مداوای بیماران لقوهای که یک طرف صورتشان کج میشد، مورد استفاده قرار میگرفت. این بیماران را پس از خوراندن داروهای مختلف در اتاقی نیمهتاریک میگذاشتند تـا به این آینـه ــ که اصطلاحاً به دق معروف است ــ نگاه کنند. در واقع آینۀ دق، آینهای است که تصویر را کج و معوج نشان میدهد (شهری، تاریخ ... ، 2 / 250؛ شاملو، 3 / 777). ازآنجاییکه این آینهها معمولاً تصاویر ناخوشایند و زشتی را نشان میدادند، این نام بهعنوان یک اصطلاح برای دوست یا همدم نامطلوب و آزاردهنده در میان مردم نیز رواج دارد (محتاط، 170؛ شاملو، 3 / 778).مقبولیت آینه در میان مردم به حدی است که برای آغاز بیشتر کارهای مهم از آن بهره میگیرند؛ بهعنوان مثال اولین خرید عروسی، اولین اسبابی که وارد خانۀ جدید میشود، نو کردن ماه و برای بدرقۀ مسافر در آغاز سفر نیز از آینه استفاده میشود (نک : دنبالۀ مقاله).آینه و قرآن بردن رسمی است که بیشتر ایرانیها به هنگام رفتن به خانۀ جدید به جا میآورند. آنها پساز پاکیزهکردن خانه و یکی دو روز پیشاز بردن اسباب، شخصی خوش قدم را همراه آینه و قرآن به خانه میفرستند. این شخص هنگام ورود بسمالله میگوید و صلوات میفرستد، همچنین ابتدا پای راست خود را در خانه میگذارد، بعد آینه را در طاقچۀ بهترین اتاق خانه میگذارد و قرآن را 3 بار میبوسد و جلو آن قرار میدهد (شاملو، 3 / 780).مردم بیشتر مناطق ایران در اول هر ماه قمری پس از رؤیت هلال ماه به آینه نگاه میکنند، و با این کار به گمان خود خوشبختی را برای خود تضمین مینمایند (شهری، همان، 2 / 251؛ مرادی، 268؛ بشرا، 15).ایرانیها برای بدرقۀ مسافر و دعای خیر برای سالم برگشتن او نیز از آینه بهره میگیرند و برای این کار مسافر باید از زیر آینه و قرآن 3 بار بگذرد و سپس کاسۀ آبی پشت سرش پاشیده میشود (عزیزی، 345؛ رضایی، جمال، 604؛ هدایت، 47؛ برای اطلاعات بیشتر، نک : ه د، سفر).در بیشتر روستاهای ایران نیز هنگام بردن عروس و بدرقۀ او تا در خانۀ داماد، شخصی جلو قافله آینهای را رو به عروس گرفته، و آرام آرام حرکت میکند (نوربخش، 281؛ ورجاوند، 2 / 915؛ مقدم، 1 / 560؛ سرلک، 40).آینه تاودانی یا آینه انداختن رسمی است که اهالی صومعهسرا برای پیشواز نوروز انجام میدادند؛ بهاینصورت که آینهای مستطیل شکل تهیه میکردند و آن را با گلهای بنفشه، پامچال و شاخۀ شمشاد تزیین میکردند، سپس آن را با ریسمانی بلند میآویختند و شبها پس از خوردن شام به در خانۀ اهالی محل میرفتند و آینه را به وسط خانه میانداختند و در پشت در پنهان میشدند. زنهای خانه با دیدن آینه بسیار خوشحال میشدند و آن را برداشته، و خود را در آینه نگاه میکردند و این کار را خوش یمن و مبارک میدانستند؛ معمولاً سکه یا تخم مرغ یا مقداری حلوا بهعنوان انعام به این پیامآوران شادی داده میشد (باقری، 10).در برخی از مناطق، گوسفندی را که برای قربانی در نظر گرفته میشد، با آینه تزیین میکردند (شهری، تاریخ، 2 / 252؛ شریعت زاده، 2 / 478)، همچنین گاه پیش از ذبح جلو روی گوسفند یا شتر آینه میگرفتند و به چشمانش سرمه میکشیدند (مقدم، 1 / 525؛ محمدی، 85؛ معطوفی، 3 / 2028؛ انزلی، 433).ازآنجاییکه آینه بهعنوان شیء مورد احترام و مهم تلقی میشد، در گذشته روی آن را با لچک یا توری میپوشاندند تا گرد و غبار بر آن ننشیند (شهری، همانجا). همچنین معتقد بودند که شکستن آن موجب بدبختی و بروز اتفاق ناخوشایند میشود (شاملو، 3 / 773).پس از رواج آینههای دستی، آینه جزو وسایل زنانه برای آرایش چهره شد. زنان سعی میکردند آینههای خود را از دسترس مادرشوهر، خواهرشوهر، هوو و اقوام او دور نگه دارند؛ چرا که معتقد بودند آینه کارآمدترین اسباب برای سیاهبختکردن است. ازاینرو، در اعمال جادویی بیشتر برای این منظور پیه گرگ و روغن سوسک سیاه و امثال آن را به آینه میمالیدند و باور داشتند که با این کار صاحب آن از چشم شوهرش و دیگران خواهد افتاد (شهری، همان، 2 / 253).آینه در خوشبختی زنها آنقدر مؤثر بود که بسیاری هنوز نیز معتقدند در صورت شکستن آینۀ عروس، وی سیاهبخت خواهد شد (فقیری، 67؛ مرادی، 278؛ اسدیان، 300؛ ایرانیکا، II / 668؛ کتیرایی، 163). همچنین بر این باور بودند که عروس باید هنگام عقد در آینه نگاه کند (هدایت، 28)؛ حتى گاهی دامادْ عروس را نخستینبار از آینه میدید (ماسه، 1 / 92).در بسیاری از مناطق ایران مردم بر این باورند که نگاهکردن به آینه در شب، عواقب شومی دارد، مثل دیوانهشدن، کمعقل شدن، کوری در پیری، کوتاهشدن عمر، زردی صورت و فقر (مرادی، 270؛ خلعتبری، 100؛ بشرا، 85؛ جهانی، 58؛ علمداری، 184؛ شاملو، 3 / 772). برای در امان ماندن از این مشکلات راهکارهای گوناگونی پیش میگرفتند؛ برای نمونه، نخست آینه را 3 بار دور چراغی میگرداندند، سپس در آن نگاه میکردند یا اینکه اول آن را به دو طرف سینۀ خود میمالیدند (مقدم، 1 / 579؛ شاملو، همانجا).گاه آینه خواص درمانی پیدا میکند. مثلاً در فسا مادران در صورتیکه پیشانی یا سر کودکشان ضربه بخورد و ورم کند، برای تسکین درد، آینهای روی محل متورم قرار میدهند (رضایی، غلامرضا، 460). همچنین این عقیده نیز میان مردم رایج بوده است که فرد مبتلا به چشم درد یا رَمَد نباید به آینه نگاه کند، چرا که با این کار درد چشمش بیشتر خواهد شد (شهری، تاریخ، 2 / 251).آینه را دارای خواص جادویی نیز میدانند. بهعنوان مثال در خاور دور معتقد بودند آینه میتواند ارواح خبیث را هم در این جهان و هم در جهان دیگر برماند و به همین سبب آن را همراه مردگان دفن میکردند. آنها معتقد بودند ازآنجاکه آینه نشان دهندۀ روان شخص درگذشته است، داور مردگان محسوب میشود (هال، 4-5). مولوی نیز در مثنوی، مرگ را بهسبب نمایاندن اعمال انسان، به آینه تشبیه کرده است (ص 416).باوری دیگر مرتبط با آینه و مرگ نزد عوام رایج است و آن اینکه هر کسی سایۀ خود را در آینه ببیند، بهزودی خواهد مرد (اسدیان، 300). گروهی از مردم هم برای بازگرداندن چشم بد به صاحبش و نیز برای در امان ماندن از آن به کلاه و لچک نوزاد، آینه میبندند (شهری، همان، 2 / 252). گیلانیها بر این باورند که نباید به کودکی که هنوز زبان باز نکرده است، آینه نشان داد، چرا که ممکن است لال شود (بشرا، 72) یا همزاد پیدا کند (شاملو، همانجا).برخی بر این باورند که ها کردن در آینه باعث میشود فرد از چشم دیگران بیفتد (همو، 3 / 772). آینه به زانو بستن نیز یک رسم نمایشی کهن است و در آن کشتیگیران شرط میبستند هنگام کشتیگرفتن با حریف به یک یا دو زانوی خود آینه ببندند؛ این عمل مانع آزادی عمل کشتیگیر و دشوارشدن روند مبارزه میشد (همو، 3 / 774).دیدن آینه در خواب، گرفتارشدن به غم و اندوه تعبیر شده است؛ صاف و روشن بودن صفحۀ آینه در خواب نشان از اعمال نیک فرد دارد؛ اگر کسی در خواب ببیند به او آینه میدهند تعبیرش این است که وی صاحب پسری خواهد شد (خوابگزاری، 380؛ اسدیان، 185).تداوم حضور آینه در زندگی روزمره، مراسم و شادیهای مردم موجب شده است تا بهعنوان یک مضمون داستانی در بسیاری از داستانهای عامیانه از آن استفاده شود. این آینهها گاه سخن میگویند و گاه از آنها اعمال جادویی سر میزند (برای نمونه، نک : درویشیان، 2 / 114، 3 / 246، 14 / 518؛ انجوی، 2 / 122). آینه در ضربالمثلها هم رواج دارد. بهعنوان مثال مردم تهران در جواب شخص زشترویی که نسبت زشتی به دیگران میدهد، میگویند: آینهات را گم کردهای؟ (شهری، همان، 2 / 255)؛ یا دربارۀ کسی که به شخص ناخلف نصیحت میکند، میگویند آینه دست کور میدهد (همو، قند ... ، 33-34، تاریخ، 2 / 435؛ برای نمونههای بیشتر، نک : ذوالفقاری، 1 / 255-256؛ نیز برای کنایات مربوط به آینه، نک : عفیفی، 1 / 97-102؛ کلیله ... ، 106).
اسدیان خرمآبادی، محمد و دیگران، باورها و دانستهها در لرستان و ایلام، تهران، 1358ش؛ انجوی شیرازی، ابوالقاسم، قصههای ایرانی، تهران، 1353ش؛ انزلی، حسن، اورمیه در گذر زمان، تهران، 1378ش؛ باقری فشخامی، محمدرضا، «آیینه تاودانی»، گیله وا، رشت، 1372ش، س2، شم 6؛ برهان قاطع؛ بشرا، محمد و طاهر طاهری، باورهای عامیانۀ مردم گیلان، رشت، 1386ش؛ بندهش، ترجمۀ مهرداد بهار، تهران، 1369ش؛ پروین اعتصامی، دیوان، تهران، 1323ش؛ تاجدینی، علی، فرهنگ نمادها و نشانهها در اندیشۀ مولانا، تهران، 1383ش؛ جهانیبرزکی، زهرا، برزُک نگین کوهستان، کاشان، 1385ش؛ خاقانیشروانی، دیوان، به کوشش ضیاءالدین سجادی، تهران، 1382ش؛ خلعتبری لیماکی، مصطفى، فرهنگ مردم تنکابن، تهران، 1387ش؛ خوابگزاری، به کوشش ایرج افشار، تهران، 1346ش؛ خوانساری ابیانه، زینالعابدین، ابیانه و فرهنگ مردم آن، تهران، 1378ش؛ دبا؛ درویشیان، علیاشرف و رضا خندان، فرهنگ افسانههای مردم ایران، تهران، 1382ش؛ ذوالفقاری، حسن، فرهنگ بزرگ ضربالمثلهای فارسی، تهران، 1388ش؛ رضایی، جمال، بیرجندنامه، تهران، 1381ش؛ رضایی، غلامرضا، شهر من فسا، شیراز، 1387ش؛ سجادی، جعفر، فرهنگ اصطلاحات و تعبیرات عرفانی، تهران، 1370ش؛ سرلک، رضا، آداب و رسوم و فرهنگ عامۀ ایل بختیاری چهارلنگ، تهران، 1385ش؛ سعیدی، گل بابا، فرهنگ اصطلاحات عرفانی ابنعربی، تهران، 1383ش؛ سمسار، محمدحسن، «آیینه و سرگذشت آن»، هنر و مردم، تهران، 1342ش، شم 14؛ شاملو، احمد، کتاب کوچه، تهران، 1361ش؛ شریعتزاده، علیاصغر، فرهنگ مردم شاهرود، تهران، 1371ش؛ شفیعیکدکنی، محمدرضا، شاعر آیینهها، تهران، 1366ش؛ شوالیه، ژان و آلن گربران، فرهنگ نمادها، ترجمۀ سودابه فضایلی، تهران، 1378ش؛ شهری، جعفر، تاریخ اجتماعی تهران در قرن سیزدهم، تهران، 1378ش؛ همو، قند و نمک، تهران، 1370ش؛ عزیزی، منصور، تاریخ و فرهنگ شهر بابک، کرمان، 1383ش؛ عطار نیشابوری، فریدالدین ، منطق الطیر، به کوشش محمدرضا شفیعیکدکنی، تهران، 1383ش؛ عفیفی، رحیم، فرهنگنامۀ شعری، تهران، 1372ش؛ علمداری، مهدی، فرهنگ عامیانۀ دماوند، تهران، 1379ش؛ فرهوشی، بهرام، جهان فروری، تهران، 1364ش؛ فقیری، ابوالقاسم، «معتقدات مردم شیراز»، هنر و مردم، تهران، 1351ش، شم 123؛ کتیرایی، محمود، از خشت تا خشت، تهران، 1378ش؛ کلیله و دمنه، ترجمۀ نصرالله منشی، به کوشش علی رضوی بهابادی، تهران، 1374ش؛ گیرشمن، ر.، ایران از آغاز تا اسلام، ترجمۀ محمد معین، تهران، 1355ش؛ لغتنامۀ دهخدا؛ لهساییزاده، عبدالعلی و عبدالنبی سلامی، تاریخ و فرهنگ مردم دَوان، تهران، 1370ش؛ ماسه، هانری، معتقدات و آداب ایرانی، ترجمۀ مهدی روشنضمیر، تبریز، 1355ش؛ محتاط، محمدرضا، سیمای اراک، تهران، 1368ش؛ محمدی، غلامحسین، فُرگ، شیراز، 1385ش؛ مرادی، عیسى، ترانهها، زبان زدها و فرهنگ عامۀ مردم کرمان، کرمان، 1387ش؛ مستوفی، عبدالله، شرح زندگانی من، تهران، 1386ش؛ معطوفی، اسدالله، تاریخ، فرهنگ و هنر ترکمان، تهران، 1383ش؛ مقدم، محمد، تویسرکان، تهران، 1378ش؛ مکنزی، د.ن.، فرهنگ کوچک زبان پهلوی، ترجمۀ مهشید میرفخرایی، تهران، 1383ش؛ مولوی، مثنوی معنوی، تهران، 1382ش؛ میرنیا، علی، فرهنگ مردم، تهران، 1369ش؛ نظامی گنجوی، شرفنامه، به کوشش حسن وحید دستگردی، تهران، 1381ش؛ نوربخش، حسین، بندر لنگه در ساحل خلیج فارس، بندرعباس، 1358ش؛ واندنبرگ، لوئی، باستانشناسی ایران باستان، ترجمۀ عیسى بهنام، تهران، 1348ش؛ ورجاوند، پرویز، سیمای تاریخ و فرهنگ قزوین، تهران، 1377ش؛ هال، جیمز، فرهنگ نگارهای نمادها در هنر شرق و غرب، ترجمۀ رقیه بهزادی، تهران، 1380ش؛ هدایت، صادق، نیرنگستان، تهران، 1311ش؛ همایونی، صادق، گوشههایی از آداب و رسوم مردم شیراز، تهران، 1353ش؛ یاحقی، محمدجعفر، فرهنگ اساطیر، تهران، 1386ش؛ نیز:
Bartholomae, Ch., Altiranisches Wörterbuch, ed. B. Gharib, Strasbourg, 1904; EI2; Iranica ; Pliny, Natural History, ed. D. E. Eichholz, London, 1962.گلاله هنری
کاربر گرامی برای ثبت نظر لطفا ثبت نام کنید.
کاربر جدید هستید؟ ثبت نام در تارنما
کلمه عبور خود را فراموش کرده اید؟ بازیابی رمز عبور
کد تایید به شماره همراه شما ارسال گردید
ارسال مجدد کد
زمان با قیمانده تا فعال شدن ارسال مجدد کد.:
قبلا در تارنما ثبت نام کرده اید؟ وارد شوید
فشردن دکمه ثبت نام به معنی پذیرفتن کلیه قوانین و مقررات تارنما می باشد
کد تایید را وارد نمایید