تاریخباوری جدید، رویکردی در نقد ادبی است که ریشههای آن عمیقاً در نظریه فرو رفته است. بدینترتیب این رویکرد اگرچه در نقد ادبی کارکرد خود را نشان داده است، تنها ادبیات و اثر ادبی را هدف بررسی خود قرار نمیدهد و تاریخ را نه تنها وسیلهای برای واکاوی اثر ادبی میداند، بلکه خود آثار تاریخی را نیز در قیاسی متقابل واکاوی میکند.
کتاب سوژه، استیلا و قدرت در نگاه هورکهایمر، مارکوزه، هابرماس و فوکو (میلر، ۱۳۸۸)، از جمله آثاری است که آرای این دسته از نظریهپردازان را بررسی و تحلیل کرده است؛ در این کتاب، موضوع سوژه در دو بخش جداگانه مورد توجه قرار گرفته است
میشل فوکو ازجمله اندیشمندان بسیار تأثیرگذار معاصر در جهان بود. او نقدهایی جدی به اندیشمندان پیش از خود مطرح کرد و از بسیاری از آن ها نیز تأثیر پذیرفت. این مقاله در پی بررسی مبانی معرفتی تبارشناسی اوست. در بررسی مبانی معرفتی به این پرسش ها پاسخ داده می شود که تعریف فوکو از حقیقت چه بود؟ برای دستیابی به حقیقت چه راهی را برگزید؟ آیا فوکو نسبی نگر بود؟ فوکو در چه ساحتی نسبی نگر بود و مبنای نسبی گرایی او چه بود؟
یکی ازمهم ترین فیلسوفان قرن بیستم دراندیشه پست مدرنیته که جایگاه ویژه ایی درفلسفه پست مدرن در عصر حاضردارد میشل فوکوفرانسوی(۱۹۲۶-۱۹۸۴) است. اساسا،”فوکو فیلسوف یا اندیشمندی”شبیه همه وشبیه هیچ کس”است. وهمچنین فوکو دوست داشت همواره با ماسک به میدان آید تاخوانندگانش را غافل گیر کند. دیدگاههای متنوع فوکو درحوزه اندیشه ی سیاسی درمورد؛ قدرت، اقتصاد، سیاست، جامعه، دانش، گفتمان ،جنسیت، فرهنگ، جنون، قدرت، عقل گرایی، علوم انسانی اجتماعی،سوژه و ابژه قدرت، و غیره می توان نام برد که او را در زمره ی اندیشمندان پست مدرن مطرح اروپایی قرار داده است. فوکونقدهای خود را دراندیشه ی سیاسی برپایه سنت فلسفی نیچه، هایدگر، ژرژباتلای استوارساخته است.
فوکو در کتاب مجازات و تنبیه سه دوره که در هریک گونهی خاصی از مجازات محور بود را شناسایی میکند. در دورهی اول، مجازات بر محور حاکم میچرخد؛ حاکم بهعنوان همهکارهی کشور که زندگی و مرگ افراد در دستان او بود، سخنانش در قانون تبلور یافته بود. نقض قانون، نقض سخن پادشاه بهحساب میآمد و فرد خاطی باید در مقابل خشم او پاسخگو باشد. مجازات به شکل شکنجه در ملأعام که نمایشی از قدرت پادشاه بود به اجرا درمیآمد، در این مراسم خشونتبار شخص بزهکار مورد حملهی بدنی واقع میشد، مضروب و مثله میگردید.
دیرینهشناسی در انتهای راه خود به ایراد بزرگ و اساسیای برخورد که قبلاً فوکو به خاطر آن به اندیشهی مدرن حمله نموده و معتقد به وجوب برچیده شدن طومار سوژهمحوری شد؛ مشکل غیرقابلحل، دوگانگی سوژه/جهانِ واقع بود که در شکلها و استراتژیهای مختلفی چون امر تجربی/امر استعلایی، حوزهی اندیشیده/حوزهی نااندیشیده و عقبنشینی و بازگشت اصل متجلی میشد، دیرینهشناس برای رفع این معضل سوژه را حذف کرد، اما در وادی پدیدارهای ذهن باقی و به جستوجوی قوانین آنها پرداخت؛ پدیدارهایی که در تعامل با پدیدارهای اذهان دیگر، گفتمان و دانش را شکل میدادند و نسبت به جهان ماده و امر واقع حالت استعلایی داشتند.
کاربر جدید هستید؟ ثبت نام در تارنما
کلمه عبور خود را فراموش کرده اید؟ بازیابی رمز عبور
کد تایید به شماره همراه شما ارسال گردید
ارسال مجدد کد
زمان با قیمانده تا فعال شدن ارسال مجدد کد.:
قبلا در تارنما ثبت نام کرده اید؟ وارد شوید
فشردن دکمه ثبت نام به معنی پذیرفتن کلیه قوانین و مقررات تارنما می باشد
کد تایید را وارد نمایید