مواجهه با مرگ نماینده نوع نگاه به مرگ است و نگاه به مرگ برخاسته از نگاه به زندگی و نگاه به زندگی برخاسته از نظام جهانبینی و الهیاتی هرکسی است. عوامل پیدا و پنهان فراوانی هستند که بر نگاه یک فرد به مرگ می توانند موثر باشند. یکی از روش های کشف این عوامل توجه به کاربردهای زبانی و دایره واژگان آن شخص است که سبک فرد را می سازد و درون وی را فاش می کند. در این مقاله ابتدا وارد زبان مولوی در رابطه با مرگخواهی او می شویم. مرگ خواهی مولانا البته با عوامل گوناگونی از جهانبینی مولوی مرتبط است که پرداختن به همه آنها میسر نیست.
در قرن هفتم که با پیدایش فتنه مغول حوادث ناگوارى به وقوع پیوست و خسارت هاى جبران ناپذیرى بر ملت و کشور ایران وارد آمد و حتى مراکز علم و ادب و فرهنگ از آسیب و گزند در امان نماند، بازار شعر دربارى از رونق افتاد و شاعران از قیود خشک و دست وپاگیر ادبیات دربارى آزاد شدند و به امور ذوقى و ابتکار در شعر روى آوردند و در نتیجه، اشعارى که بیشتر جنبه ذوقى و عرفانى داشت، رواج یافت. در این دوران پرماجراى ناسازگار به احوال علوم و ادبیات، تصوف که مسلکى مبتنى بر عشق و شور و وجد و حال بود، بیش از هر زمان مورد توجه اصحاب ذوق و اندیشه قرار گرفت و سرآمد شاعران پارسى گوى مولانا جلال الدین با سرودن مثنوى معنوى شعر صوفیانه را به ذروه اعتلاى خود رسانید و در باریکى اندیشه و رسایى مقصود و لطافت معنى و شیوایى بیان گوى سبقت از همگنان ربود.
کاربر جدید هستید؟ ثبت نام در تارنما
کلمه عبور خود را فراموش کرده اید؟ بازیابی رمز عبور
کد تایید به شماره همراه شما ارسال گردید
ارسال مجدد کد
زمان با قیمانده تا فعال شدن ارسال مجدد کد.:
قبلا در تارنما ثبت نام کرده اید؟ وارد شوید
فشردن دکمه ثبت نام به معنی پذیرفتن کلیه قوانین و مقررات تارنما می باشد
کد تایید را وارد نمایید