تاریخ اندیشه، والاترین شکل تجلی تاریخ به شمار میرود. نسبت «سنت» و «تجدد» نیز یکی از بحثهای اصیل و اصلی تاریخ به طور کلی و تاریخ اندیشه به طور خاص است. سنت یادآور دوران «قدیم» و تجدد، مولفه قوام بخش عصر «جدید» است.
مارتین هایدگر موضوع فلسفه ی خود را وجود قرار می دهد و معتقد است این موضوع در تاریخ تفکر مورد غفلت قرار گرفته و باید توجه خود را به آن معطوف داشت .
این مقاله با الهام از برخی مباحث پسامدرن با هدف خواندن ادبیات برای درک جهان هستی به رشته تحریر در آمده، که در اثنای آن از رویکردهای صرفا نظریه- محور رایج در محیطهای آکادمیک در خوانش ادبیات دوری شده و بر اساس ایدههای برگرفته از فیلسوفان اروپایی مثل مارتین هایدگر و موریس مرلو- پونتی بنا را بر خوانشی با رویکرد جهان- محور گذاشته است.
در تاریخ ۲۱ آوریل ۱۹۳۳ یعنی درست سه ماه پس از به قدرت رسیدن حزب ناسیونال سوسیالیست آلمان پروفسور هایدگر بهعنوان رئیس دانشگاه فرایبورگ انتخاب شد. امروزه هرکس از خود میپرسد که آیا گرایش سیاسی هایدگر با فلسفه او مرتبط است یا بحث سیاسی را نباید با دیدگاههای فلسفی خلط نمود؟ این پرسشی است که ذهن دوست و دشمن را به خود مشغول داشته است. روزی ریچارد رورتی قبل از مرگش گفته بود که ارتباطی تنگاتنگ میان سیاست و فلسفه وجود دارد و اضافه نمود که هایدگر در زندگی سیاسی خود جانب اخلاق و فضیلت را نگرفت.
شکی نیست ک در میان مجموعه علوم بشری، فلسفه از جایگاهی خاص و ویژه برخوردار است و به خاطر همین ویژگی است که قدمت آن به بیش از دو هزار و پانصد سال پیش باز میگردد. باید اذعان نمود که مهد اصلی فلسفه در یونان بوده و اساسا نیروهای فکری بشر نیز در آنجا بسط و توسعه پیدا کردهاند.در حقیقت شناخت فلسفه (غرب)با موجودیت یونان معنا پیدا میکند و خود هایدگر نیز در بعضی از آثارش از جمله در مقدمات «فلسفه چیست»، به آن اشاره میکند.همه انسانها یک دید کلی درباره این جهانی که در آن زندگی میکنند دارند.و باید گفت تفکر پایه و اساس آن چهان بینی خاص است.
عنوان رایج کتاب پدیدارشناسی روح، البته عنوان اصلی نیست، احتمالاً این عنوان از زمانی رواج یافته است که دوستان هگل از سال ۱۸۳۲ درست پس از مرگ او، نشر کامل آثار وی را آغاز کردند. پدیدارشناسی روح جلد دوم از مجموعه آثار هگل را تشکیل میدهد که در سال ۱۸۳۲ منتشر شده است. ویراستار آن یوهان شولتسه،[۲] در پیشگفتارش نوشته است که هگل خود پیش از مرگ ناگهانیاش در تدارک تجدید طبع این اثر بوده است.
هایدگر سؤال این است که از کدام راه منطقی مطمئن به درک مفهوم زمان در علم تاریخ خواهیم رسید؟ سؤال دیگر ایـنکه، سـاخت مفهوم زمان در علم تاریخ باید چگونه باشد تا در خدمت هدف علم تـاریخ باشد؟ مارتین هایدگر در 1915 یعنی در 26 سالگی با نوشتن این مقاله به تفسیر مفهوم زمان در تاریخ میپردازد. مفهوم زمان در علوم طبیعی شامل سیر یکنواخت آنات و دقایق است که به نحو قراردادی معیار سنجش حوادث طبیعی از لحاظ تقدم و تأخر است. به نظر هایدگر زمان دارای کیفیت و کمیت بوده و کمیت آن مقدار زمان طبیعی است که در علوم طبیعی معیار گذر زمان است. کیفیت زمان که مورد توجه هایدگر است پیش از او کمتر مورد بحث بوده درحالیکه آن، مبنای فلسفهی تاریخ از دیدگاه هایدگر است.
مارتین هایدگر در سال 1919 در فرایبورگ وارث جنبشی در فلسفه شد به رهبری ادموند هوسرل به نام «پدیده شناسی». هدف این جنبش آن بود که تا جایی که ممکن است پدیدار و ساختار تجربه آگاهانه را بدون توسل به پیشفرضهای علمی یا فلسفی توصیف کند.
کاربر جدید هستید؟ ثبت نام در تارنما
کلمه عبور خود را فراموش کرده اید؟ بازیابی رمز عبور
کد تایید به شماره همراه شما ارسال گردید
ارسال مجدد کد
زمان با قیمانده تا فعال شدن ارسال مجدد کد.:
قبلا در تارنما ثبت نام کرده اید؟ وارد شوید
فشردن دکمه ثبت نام به معنی پذیرفتن کلیه قوانین و مقررات تارنما می باشد
کد تایید را وارد نمایید