تعارض، چندگانگی در اهداف و احساسات فردی یا بین فردی و گروهی است که باعث تنش در عناصر یادشده می شود. تعارض در داستان رستم و اسفندیار راهکاری است که توسّط گشتاسب برای نابودی اسفندیار چیده شده است. اسفندیار با رستم روبرو می شود؛ آنها ابتدا قصد جنگ کردن ندارند؛ بنابراین بارها به مذاکره می پردازند ولی سرانجام به علت دوری اهداف، چاره ای جز جنگ نمی یابند.
داستانهای شاهنامه هر یک در حد خود به کمال تمامی و زیبایی است و چون استقصائی دقیق شود برتری یکی را بر دیگری به آسانی نمی توان داوری کرد. از جمله داستانهای معروف شاهنامه، داستان: زال و رودابه، بیژن و منیژه، سیاوش، رستم و سهراب، رستم و اسفندیار، بهرام گور، بهرام چوبینه، کرم هفتواد و غیره و غیره است که در هر یک از اینها به فراخور موضوع چندان لطف و زیبائی و ظرافت و شکوه و جوانمردی و شجاعت و عفت و حکمت نهفته است که خواننده دقیق در هر تکراری نکته ای از نو در می یابد و در هر تذکاری لذتی دیگر می برد.
ر این مقاله ابتدا خواننده با تعاریف و معانی مختلف واژه ((ادب))در زبان و فرهنگ فارسی آشنا میگردد. ادب به معانی ‘مؤدب بودن‘خوشرفتاری‘فرهنگ و تربیت فکری‘ادبیات‘هنر‘معرفت‘قدرشناسی و ... بکار رفته است . در این مقاله مجموع رفتار و کردار پهلوانان بخصوص داستان رستم و اسفندیار ((ادب پهلوانی)) نامیده شده است.
اسطوره ها پس از پیدایش در میان بشر اولیه و در واقع، آغاز دورۀ تکرار و تجلی شان، جایگاه خود را به شکلی ویژه در قالب نمادها، رمزها و استعاره ها در هنر و ادبیات یافتند. آنچه مایۀ ماندگاری بسیاری از شاهکاریهای ادبی است، تکرار و تجلی نمودها، مفاهیم و در واقع داستان هایی است که شاید بتوان ریشۀ آن ها را در قدیمی ترین روزگاران یافت و اسطوره ها، همین مفاهیم و داستان های تکرار شده به اشکال گوناگون هستند.
داستان رستم و اسفندیار شاهنامه به رغم شرح و تحلیلهای گوناگونی که درباره آن نوشته شده، هنوز نیازمند بازخوانی و توضیح برخی نکات و مبهمات است. در این مقاله با بررسی سه بیت درخور تامل و در عین حال کمتر توجه شده داستان، نشان داده شده است
دو همتای آشیل و هکتور، یعنی اسفندیار و رستم در حماسه بزرگ منظوم ایرانی، شاهنامه فردوسی (سده ۴ ه) نقش مهمی دارند. شباهت های بین کارکرد آشیل و اسفندیار از یک سو، و هکتور و رستم از سوی دیگر اتفاقی نیست.
همواره روشنفکران و متفکّران مکاتب مختلف به قصد ترسیم سیمای انسان کامل، مؤلّفههایی را ارائه کردهاند. آبراهام مزلو از پایهگذاران روانشناسی انسانگرا، برای انسان کامل مورد نظر خود کـه از آن به فرد خـودشـکوفا تعبیر میکند
یکی از رویکردهای مهم نقد و بررسی آثار ادبی، نقد کهن الگویی یا اسطوره شناختی است که آن خود یکی از متفرعات نقد روانشناسی ژرفانگر به شمار می آید. این نوع رویکرد که بر پایه اندیشه روانپزشک سوئیسی، کارل گوستاو یونگ تکوین یافته، به بررسی و تحلیل عناصر ساختاری اسطوره که در روان ناخودآگاه جمعی حضور دارند، می پردازد. در نظر یونگ این عناصر نوعی تجربه همگانی است که به گونه ای در همه نسلها تکرار می شود، و از راه قرار گرفتن در ناخودآگاه جمعی وارد سازمان روانی فرد می شود.
کاربر جدید هستید؟ ثبت نام در تارنما
کلمه عبور خود را فراموش کرده اید؟ بازیابی رمز عبور
کد تایید به شماره همراه شما ارسال گردید
ارسال مجدد کد
زمان با قیمانده تا فعال شدن ارسال مجدد کد.:
قبلا در تارنما ثبت نام کرده اید؟ وارد شوید
فشردن دکمه ثبت نام به معنی پذیرفتن کلیه قوانین و مقررات تارنما می باشد
کد تایید را وارد نمایید