زمین به دلیل زخمهایی که پیدا کرده، دغدغه بسیاری از متفکران جهان شده؛ چنانکه دانشمندان مختلف به بحرانهای زیستمحیطی ورود پیدا کردهاند و از جامعهشناسان گرفته تا فیلسوفان و حتی متألهان، هر یک از دیدگاه خود نوع تعامل انسان با طبیعت را مورد مداقه قرار دادهاند تا مرهمی برای زخم زمین بیابند.
اگر آغاز تمدنهای بزرگ در جهان را در اواخر دوران نوسنگی یعنی از حدود ده هزار سال پیش در نظر بگیریم، بزرگترین تمدنها باید از حدود هشت هزار سال قبل (حدود پنج هزار سال قبل از میلاد) به مرور ایجاد شده باشند.
احمد پاکتچی: سنتهای دینی به لحاظ ماهیتِ سنت بودن همواره گرایش به ماندگاری دارند و این ویژگی در دایره باورها و کنشهای دینی مصداق دارد؛ اما واقعیت آن است که همواره نیروهای محرکی گاه از بیرون و گاه از درون سنتهای دینی وجود دارند که آنها را با چالش ماندگاری و با تلاطم مواجه میکنند و جریانهای دینی را به سوی تحول و درافکندن طرحی نو سوق میدهند.
علوم انسانی همواره بهمثابۀ یک کلیت منسجم عمل کرده و اگرچه برای مقاصد عملی مفید است که رشتهها و عناوین از هم جدا شوند، اما در نهایت یک موضوع مربوط به علوم انسانی را نمیتوان شناخت مگر از طریق نوعی نگاه کلگرایانه. در این نوشته میکوشم بهواسطۀ نقد لوویت بر آرای مارکس، نشان دهم که چگونه غفلت کلگرایانه میتواند موجب آن شود که یک نظریه به ضد خود بدل گردد.
نشست علمی نظریههای جاودانگی انسان در فلسفه و الهیات از سوی پژوهشگاه علوم و فرهنگ اسلامی برگزار می شود.
الهیات مسیحی از كتاب آسمانی خویش و از فلسفه یونانی مآبی1 ویژگیهایی را به ارث میبرد كه نوعی غموض و سردرگمی ایجاد میكنند و به اعتقاد برخی این غموض و سردرگمی فقط با استناد به تمثیل فیصله پذیر است. این غموض و سردرگمی از آنجا كه مأخوذ از كتاب آسمانی است، مبتنی است بر تعارض در بادی نظر میان هشدارهای مكرر كتاب مقدس مبنی بر اینكه خدا كاملاً قیاس ناپذیر با خلق خود است و تصاویر زنده كتاب مقدس در مقام توصیف امور الهی همراه با گزاره های کاملا صریح درباره غایات، عواطف وشیوه های خاص رفتار خداوند.
شورای عـالی واتیکان در سال ۱۸۷۰ اساسنامهای تدوین کرد که در ماده اول از فصل دوم آن آمده بود: «اگـر شـخصی بـگوید که خدای واحد حقیقی را که خالق و خداوند ماست نمیتوان با نور عقل طبیعی انسان از روی چـیزهایی که خلق شدهاند، بهطور قطع شناخت، چنین شخصی ملعون باد.» (۱) اگر کسی نـداند که مقصود از عقل در ایـن اسـاسنامه، کدام عقل است و اساسنامه چه کسی را مورد لعن و طعن قرار داده است، در شگفتخواهد شد; در شگفت از تمجیدی چنین رسا از عقل توسط کلیسای کاتولیکی که عقلایی چون گالیله را پشت میز محاکمه نشانده است. لعـن اساسنامه آشکارا متوجه ایمانوئل کانت است و اشاره به برانداختن مابعدالطبیعه سنتی توسط او دارد. نفرت اصحاب کلیسا از او تا بدان حد بود که کشیشان، سگان کلیسا را به نام او میخواندند. (۲) اما مقصود از عقل در این اسـاسنامه چـیست؟ و اصولا عقلانیت کلیسای قرون وسطی چگونه عقلانیتی است؟
کاربر جدید هستید؟ ثبت نام در تارنما
کلمه عبور خود را فراموش کرده اید؟ بازیابی رمز عبور
کد تایید به شماره همراه شما ارسال گردید
ارسال مجدد کد
زمان با قیمانده تا فعال شدن ارسال مجدد کد.:
قبلا در تارنما ثبت نام کرده اید؟ وارد شوید
فشردن دکمه ثبت نام به معنی پذیرفتن کلیه قوانین و مقررات تارنما می باشد
کد تایید را وارد نمایید