اسطورۀ پاییدن مرز و نگهداری آن از گزند انیران و خودکامگان در داستانهای ایرانی به دو گونه تجلی یافته است. در اساطیر پهلوانی، تجاوز بیگانگان و هجوم آنان به کشور، به نیروی بازوی دلیر مردی «آرش» نام وابسته است که جان خود را در تیری می نهد و آن را از فراز البرز کوه رها می کند و بر تنۀ درخت گردوی کهنسالی فرو می نشاند و بدین گونه کشور را از تجاوز دژمردان ناراست رهایی می بخشد.
نویسنده کتاب «آرش کمانگیر و دیگر اسطورههای جهان» معتقد است: یک ملت برای شناخت خود و پیشینه خود و حتی برای راستیآزمایی اعتقادات معاصرش، نیازمند آگاهی از اسطورهها است.
سیاوش کسرایی که 20 سال از درگذشتش میگذرد عمده شهرتش بهخاطر منظومه پرآوازه «آرش کمانگیر» است. این شاعر پنجم اسفند سال 1305 در اصفهان چشم به جهان گشود و بهمن سال 1374 در پی بیماری در وین اتریش پس از جراحی قلب درگذشت و در گورستان مشاهیر این شهر به خاک سپرده شد.
مهدی اخوان ثالث که حاشیههای فراوانی بر نسخهای از «آرش کمانگیر» نوشته، بر این باور است که گرچه حماسه کسرایی زبان و وزن حماسی ندارد، ولی بازی با الفاظ و کاربرد زیباییهای قدمایی خاص، آن را به شعری مردمپسند تبدیل کرده است. محمدرضا شفیعی کدکنی هم این منظومه را احیای یک اسطوره میداند ولی رضا براهنی از رویارویی رمانتیک کسرایی با یک حماسه انتقاد میکند.
کتاب «آرش کمانگیر» اثر سیاوش کسرایی با نقد و نظرهایی به قلم مهدی اخوان ثالث، محمدرضا شفیعی کدکنی، یدالله رویایی، رضا براهنی، محمد حقوقی و پرویز ناتلخانلری منتشر شد.
کاربر جدید هستید؟ ثبت نام در تارنما
کلمه عبور خود را فراموش کرده اید؟ بازیابی رمز عبور
کد تایید به شماره همراه شما ارسال گردید
ارسال مجدد کد
زمان با قیمانده تا فعال شدن ارسال مجدد کد.:
قبلا در تارنما ثبت نام کرده اید؟ وارد شوید
فشردن دکمه ثبت نام به معنی پذیرفتن کلیه قوانین و مقررات تارنما می باشد
کد تایید را وارد نمایید