1394/11/3 ۱۰:۴۴
فردریش هگل و اندیشه او همیشه در ایران مورد توجه بوده است، از اینرو وقتی خبر ترجمه و انتشار یکی از آثار او منتشر میشود به راحتی نمیتوان از آن گذشت. کتاب «متافیزیک ینا» با ترجمه محمدمهدی اردبیلی بخشی از نظام یناست که هگل در دوران اقامتش در ینا در قالب درسگفتار تنظیم کرد. محمدمهدی اردبیلی پژوهشگر، نویسنده و مترجم حوزه فلسفه است که عمده پژوهشهایش درباره هگل است. از او پیش از این کتاب «آگاهی و خودآگاهی در پدیدارشناسی روح هگل» را به یاد داریم. در ادامه در گفتوگو با محمدمهدی اردبیلی به ویژگیهای ترجمه آثار هگل و اهمیت کتاب اخیرش پرداختهایم.
شمهای از ایدهآلیسم خاص هگلی
زهرا سلیمانیاقدم: فردریش هگل و اندیشه او همیشه در ایران مورد توجه بوده است، از اینرو وقتی خبر ترجمه و انتشار یکی از آثار او منتشر میشود به راحتی نمیتوان از آن گذشت. کتاب «متافیزیک ینا» با ترجمه محمدمهدی اردبیلی بخشی از نظام یناست که هگل در دوران اقامتش در ینا در قالب درسگفتار تنظیم کرد. محمدمهدی اردبیلی پژوهشگر، نویسنده و مترجم حوزه فلسفه است که عمده پژوهشهایش درباره هگل است. از او پیش از این کتاب «آگاهی و خودآگاهی در پدیدارشناسی روح هگل» را به یاد داریم. در ادامه در گفتوگو با محمدمهدی اردبیلی به ویژگیهای ترجمه آثار هگل و اهمیت کتاب اخیرش پرداختهایم.
ابتدا از کتاب «متافیزیک ینا» بگویید و اینکه چرا به سراغ ترجمه این اثر رفتید و اینکه این اثر قرار است ما را با کدام وجه از اندیشههای هگل آشنا کند؟ سخنگفتن از این متن نیازمند مباحث مقدماتی است، اما با توجه به ماهیت مصاحبه میتوانم بگویم این متن از جهتی با سایر آثار مشهور هگل متفاوت است و از جهت دیگر، در منظومه کلی هگلی جای میشود. به هرحال «متافیزیک» بخشی از نظام یناست که هگل در دوران اقامتش در ینا در قالب درسگفتار تنظیم کرد و شامل منطق، متافیزیک، فلسفۀ طبیعت و فلسفه روح میشود. البته هگل در این متن هم از حیث نوشتار و هم به لحاظ محتوا وضعیتی دوپاره دارد؛ از یکسو، هنوز گویی خود را مرید شلینگ میداند و در نقد فیشته موضعی مشابه رساله «تفاوت» اتخاذ میکند و از سوی دیگر، در صفحههای پایانی در مبحث «روح مطلق» آشکارا درحال فراروی و گذر از شلینگ است. شاید بتوان نشان داد که در صفحههای آخر کتاب، هگل برای نخستینبار از زیر سایه «امر مطلق» شلینگ خارج شده و در حال آفرینش ایده «روح مطلق» خویش است. لازم به یادآوری است شلینگ در سال 1804 کتاب «فلسفه و دین» را منتشر کرد و از دوره فلسفه استعلایی به سوی فلسفه وحدتگرایانه شبهعرفانی متاخر حرکت کرد. فراموش نکنیم تاریخ نگارش این اثر همچنین به حدود دوسال پیش از پدیدارشناسی روح بازمیگردد که هگل در پیشگفتار آن، تکلیف خود را با فلسفه وحدتگرای فریدریش ویلهلم جوزف فون شلینگ روشن کرد. این مقطع از نوشتههای دوران ینای هگل برای فهم اندیشه او و نسبتش با شلینگ و سایر اسلافش بسیار حائزاهمیت است. به هر ترتیب، این کتاب، متن مختصری از هگل است که او در آن کوشیده است به شیوه دیالکتیکی خود، کل تاریخ متافیزیک غربی را در یک پیوستار مفهومی بسیار موجز طرح و رفع کند تا درنهایت صورت اولیه ایدهآلیسم خاص خود را از بطن آن بیرون بکشد.
شما جایی مطرح کرده بودید اثر «متافیزیک ینا» یکی از آثار مهجور هگل است، چرا؟ این مهجوریت در ایران است یا این اثر در اندیشههای هگل هم کمتر مورد توجه واقع شده است؟ تا آنجا که من ملاحظه کردم، جز اشاراتی در کتاب هگل دکتر مصلح و همچنین اشارهای در ترجمه فارسی کتاب خرد و انقلاب هربرت مارکوزه، اشارهای به این متن در زبان فارسی نشده است. بخشی از رساله دکتری من به این متن اختصاص داشت و به همین دلیل هم چندسالی تمرکزم بر این متن معطوف شد که حاصل کار هم ترجمه آن است که بهزودی به همت انتشارات حکمت منتشر میشود و همچنین کتابی تالیفی در شرح آن و بررسی نسبت آن با پدیدارشناسی روح است که اخیرا تحتعنوان «هگل: از متافیزیک به پدیدارشناسی» از سوی انتشارات علمی منتشر شده است، البته مقالهای بسیار مختصر هم از آن استخراج شده که با عنوان «متافیزیک ینا» در شماره گذشته فصلنامه علمی-پژوهشی «هستی و شناخت» به چاپ رسیده است. البته همانگونه که در این متون هم اشاره کردهام، این متن نهتنها در ایران، بلکه حتی در خود آثار و نوشتههای مفسران انگلیسیزبان هم بسیار مهجور است. شاید مفصلترین شرحی که از این متن وجود دارد، حدود 10 صفحه از کتاب هریس با عنوان «تفکرات شب» است که او در آن مستقلا به متافیزیک ینا میپردازد. با این وصف، کتاب من، نهتنها در زبان فارسی، بلکه دستکم به لحاظ حجم، در مقایسه با آثار منتشرشده در زبان انگلیسی هم تازگی دارد. اما دلیل این مهجور بودن، هم به دشواری مفهومی متن و موجزبودن طرح کلی آن بازمیگردد، هم به نثر خاص هگل که هنوز تاحدی تحتتاثیر اسلاف رمانتیک است و هم شاید به اینکه خود هگل بعدها در تقسیمات نظامش، بخش «متافیزیک» را حذف کرد و شارحان دیگر آن را چندان جدی نمیگیرند. به هر ترتیب، در اینباره باید به صورت مفصل به واکاوی دلایل و ریشههای پرسش شما پرداخت که من این کار را در کتابم انجام دادهام.
هگل در ایران بیشتر تحتتاثیر افراد و سنتهای خاصی همچون سیدجواد طباطبایی، مرحوم محمود عبادیان، زیبا جبلی، باقر پرهام و... قرار دارد، شما چگونه از ذیل خوانش این شخصیتها بیرون آمدید؟ درواقع اصلا تلاشی برای ارائه خوانشی مستقل از هگل داشتید یا اینکه این ترجمه هم در ادامه سنتهای پیشین ترجمه هگل در ایران تعریف میشود؟ اولا سوال شما تا حدی ابهام دارد. این اسامی که شما از آنها نام بردهاید هرکدام وزنهها و جایگاههای مختلفی دارند. مثلا جایگاه دکتر طباطبایی را نمیتوان با برخی مترجمان ضعیف، مقایسه کرد. من هم تاکنون در نوشتههای مختلف نسبت به هرکدام از این رویکردها موضعگیری کردهام. اما در این مصاحبه قصد ندارم وارد بحثهای انتقادی شوم، فقط میتوانم بگویم عملا به هیچکدام از این رویکردها که اشاره کردید، تعلقی نداشته و ندارم. هگلخوانی من بیشتر ناشی از مطالعه ترجمههای انگلیسی آثار هگل و برخی مفسران بوده است. البته معتقدم ما باید به تمام منابع فارسی، چه ترجمه و تالیف، اشراف داشته باشیم و در آثارم بهعمد تلاش کردم نسبت به منابع فارسی موجود هم موضعگیری کنم و به آنها ارجاع دهم، اما سنت هگلپژوهیای که از آن برآمدهام، معجونی از سنتهای مختلف انگلیسی زبان است که آثار برخی از آنها را هم ترجمه و منتشر کردهام و البته باید اذعان کنم این تفاسیر هم محدودیتها و نقصانهای خودشان را دارند. شاید دیگر وقت آن رسیده است که با خود سنت آلمانیزبان و خود متن آلمانی هگل مواجه شوم. اما انگیزه من از تالیف و ترجمه از هگل، هم فلسفی است و هم سیاسی-اجتماعی و هگل را همچنان فیلسوف معاصر میدانم که دیالکتیکش، البته اگر به درستی فهم و نقد شود، هنوز میتواند در مواجهه با مسائل امروزمان به کار آید.
برای معادلها، اصطلاحات و لغات کدام ترجمهها کمک بیشتری به شما کرده است؟ اول باید اشاره کنم من اساسا با واژهسازی مفرط مخالفم و تمام تلاشم استفاده از معادلهای موجود است. یک واژه مثل یک لباس نیست که به نحوی سلیقهای آن را کنار بگذاریم و لباس دیگری بدوزیم. معادلهای مورد استفاده من بیشتر دستچینی است از آثار مترجمان موجود و از این حیث خود را در ادامه سنت ترجمه فلسفی یک قرن اخیر بازتعریف میکنم. اما از لحاظ ترجمه و واژهگزینی مشخصا در فلسفه هگل، علیرغم تمام انتقاداتی که به مرحوم دکتر عنایت وارد است، هنوز خود را پیرو همان شیوه ترجمه هگل میدانم. اما خب، طی فعالیتهای مختلف و ترجمه آثار مختلف، هر مترجم رفتهرفته به ترمینولوژی خاص خود دست مییابد. من تا آنجا که به خاطر دارم در تمام ترجمههایم بدوناستثنا، واژهنامهای در انتهای کتاب قرار دادهام تا مخاطب با شیوه و مصادیق واژهگزینی من آشنا شود و همچنین به کرات با پاورقیهای مفصل، استدلالهایی هم برای این واژهگزینیها ارائه دادهام، اما همانگونه که گفتم ترجیح میدهم برخلاف شیوه ترجمه امثال دکتر ادیبسلطانی یا آقای داریوش آشوری، اقدام به واژهسازی نکنم.
فارسیسازی مفرط محمدمهدی اردبیلی | من دچار هیچ توهمی درباره وجود نوعی زبان «فارسی ناب» نیستم و هیچ تقدسی هم برای واژههای ذاتا و بدوا فارسی قائل نیستم و هیچ ضدیتی با استعمال اصطلاحات زبانهای دیگر، بهویژه عربی و انگلیسی در زبان فارسی ندارم. به نظرم انگیزه بخش اعظم این تلاشهای رمانتیک برای فارسیسازی مفرط، عملا پاککردن صورتمساله است که به از دست رفتن هدف اصلی ترجمه که همانا انتقال معناست، منجر میشود. درضمن نباید فراموش کنیم وقتی سخن از زبان فارسی میگوییم، مرادمان نه زبان فارسی کهن پنهانشده در کنج پستوهای خاکخورده فرهنگستانها یا کتابخانهها، بلکه زبان زنده مورد استفاده مردم فارسیزبان است. درنتیجه بسیاری از واژههای زبانهای دیگر که اکنون در فارسی جا افتادهاند، دیگر جزء گنجینه زبان فارسی به حساب میآیند و حتی میتوان از آنها ترکیباتی با فارسی ساخت، مانند بیناسوژگانیت یا لوگوسمحوری و امثال آنها. البته مبنای این بحث به رویکرد من به خود مفهوم «زبان» بازمیگردد که طرح آن از مجال یک مصاحبه خارج است و باید در متنی پژوهشی و مستند ارائه شود.
منبع: فرهیختگان
کاربر گرامی برای ثبت نظر لطفا ثبت نام کنید.
کاربر جدید هستید؟ ثبت نام در تارنما
کلمه عبور خود را فراموش کرده اید؟ بازیابی رمز عبور
کد تایید به شماره همراه شما ارسال گردید
ارسال مجدد کد
زمان با قیمانده تا فعال شدن ارسال مجدد کد.:
قبلا در تارنما ثبت نام کرده اید؟ وارد شوید
فشردن دکمه ثبت نام به معنی پذیرفتن کلیه قوانین و مقررات تارنما می باشد
کد تایید را وارد نمایید