بررسی پدیده «نوكیسگی» در گفت‌وگو با حسین راغفر

1394/8/24 ۱۱:۲۸

بررسی پدیده «نوكیسگی» در گفت‌وگو با حسین راغفر

نوكیسگی را معمولا چنین تعریف می‌كنند: قشری كه از نظر درآمد به طبقه بالا و از نظر فرهنگی به طبقه پایین و حتی لمپن‌ها بسیار نزدیك است. نوكیسه‌ها، از یك طبقه اجتماعی مبدا به یك طبقه اجتماعی مقصد پرتاب شده‌اند.

 

نوكیسگان اقتصـادی نتیجه رفتار نوكیسگان سیاسی هستند

مسوول اصلی شكل‌گیری پدیده نوكیسگی نظام اقتصادی رفاقتی است

 

علی ورامینی: نوكیسگی را معمولا چنین تعریف می‌كنند: قشری كه از نظر درآمد به طبقه بالا و از نظر فرهنگی به طبقه پایین و حتی لمپن‌ها بسیار نزدیك است. نوكیسه‌ها، از یك طبقه اجتماعی مبدا به یك طبقه اجتماعی مقصد پرتاب شده‌اند. این پرتاب ناگهانی بر اثر یك اتفاق یا استفاده از رانت و شرایط و التهابات اقتصادی رخ می‌دهد. آنها، دیگر نه خود را به طبقه اجتماعی مبدا متعلق می‌دانند و نه با جایگاهی كه اكنون كسب كرده‌اند، آشنایی دارند. یعنی از گذشته خود نفرت و از اكنون خود ترس و احساس حقارت دارند. نوكیسه برای اینكه به طبقه سابق خود ثابت كند كه دیگر به آنها تعلق ندارد و همچنین برای غلبه بر احساس حقارت خود در مقابل طبقه جدیدی كه به آن پرتاب شده است، مجبور به تظاهر است و ساده‌ترین راه برای تظاهر، خرید دیوانه‌وار كالا‌های لوكس، نمایش عروسی‌ها، میهمانی‌ها و خانه‌های آنچنانی‌شان است. اوج این نوكیسگی را می‌توان در صفحه «بچه‌پولدارهای تهران» كه چندی پیش سر‌و‌صدای زیادی هم به پا كرد، دید. صفحه‌ای كه بنا بر این داشت تا در شرایطی كه بخش عمده‌ای از جامعه ما درگیر معاش خود هستند ویلاهای رویایی و ماشین‌های چند میلیاردی كلوپ بچه پولدارها را در چشم همه

فرو كند.

در گفت‌وگوی پیش رو ابعادی از نوكیسگی را با حسین راغفر بررسی كردیم. این اقتصاددان معتقد است اینها كسانی هستند كه نوعا در اثر ارتباطات و موقعیت‌های سیاسی یا قوم و خویشی یا حزبی می‌توانند در اثر تغییرات سیاسی به یكباره به موقعیت‌ها و امتیازهای اقتصادی، دسترسی به انحصار، دسترسی به اعتبارات بانكی یا قدرت تاثیرگذاری بر قیمت‌گذاری و قیمت‌ها در مورد برخی كالاها، دسترسی به اطلاعات درون سیستمی و... پیدا كنند و این می‌تواند موقعیت آنها را یك شبه یا در یك فرصت بسیار كوتاه به‌شدت دگرگون كند.

*****

در ابتدا فرهنگ نوكیسگی را برای ما توضیح دهید و اینكه این فرهنگ چه نمودهای عینی دارد؟

پدیده نوكیسگی را می‌توان محصول نظام اقتصادی نابسامانی دانست كه این پدیده را به وجود می‌آورد. نوكیسه‌ها كسانی هستند كه بدون داشتن ظرفیت‌های لازم، در یك شبه صاحب ثروت و مكنتی می‌شوند كه عملا ظرفیت‌های آن را ندارند و به همین دلیل نوكیسگی خودش را به اشكال مختلف از جمله عدم انطباق فرهنگی با موقعیتی كه افراد كسب می‌كنند، قابل مشاهده است و در جامعه بسیار ملموس و برجسته است. به همین دلیل به خصوص تفاوت‌های فرهنگی موقعیت اقتصادی‌ای كه به دست‌آورده‌اند بدون توجه به موقعیت اقتصادی‌شان و فعالیت‌های‌شان با منزلت اجتماعی متناسب با آن موقعیت اقتصادی شاخصه‌های نوكیسه‌بودن است. افرادی كه یك شبه از موقعیت اقتصادی خیلی متفاوتی برخوردار می‌شوند و فرهنگ زیست در چنین فضایی را هم نداشته‌اند، موجب می‌شود كه به‌طور خیلی‌آشكاری تفاوت شیوه زندگی آنها و سبك زندگی‌شان با فرهنگ متناسب با آن كاملا مشهود باشد. این نوكیسگی عارضه‌های بسیار زیادی به‌واسطه مساله مصرف‌گرایی مبتذلی كه بر جامعه حاكم است در پی دارد. از این رو است كه این تعارض بین موقعیت اقتصادی، اجتماعی و شأن و منزلت متناسب با سطح زندگی را كاملا می‌توان تشخیص داد. بسیاری از این افراد در اثر وضعیت اقتصادی كه یك‌شبه متحمل می‌شوند، نوعی گسیختگی فرهنگی با موقعیت گذشته خودشان دارند. یعنی فرهنگ گذشته‌ای كه هیچ تناسبی با فرهنگ متحول شده مصرف زده بعد از موقعیت اقتصادی كسب می‌كنند ندارد. همین مساله موجب شده كه نه‌تنها خود اینها دچار مشكلات عدیده فرهنگی و اجتماعی می‌شوند، بلكه خانواده‌های‌شان هم به‌شدت متاثر و آسیب‌خورده می‌شوند. فرزندان بسیاری از اینها در اثر موقعیت اقتصادی پدر خانواده انتظارات كاملا متفاوتی را پیش از این تحول طلب می‌كنند. خودروهای بسیاری از اینها به سبك زندگی جدید مصرف‌گرایی فرزندان‌شان با خودروهای گرانقیمت یا شیوه لباس پوشیدن جدیدشان یا الگوهای مصرفی دیگر با دیگر اقشار جامعه قابل شناسایی و تمایز است. كسی كه در خانواده مرفه اصیل بزرگ شده دارای ریشه و عمق خانوادگی خاصی داشته‌اند كه متناسب با موقعیت اقتصادی آنهاست. اما كسانی كه یك شبه به این موقعیت می‌رسند از فرهنگ به‌شدت متفاوتی آسیب می‌خورند و این آسیبی كه متوجه آنهاست به خاطر تغییر یك شبه‌ای است كه در اثر وضعیت متمول اقتصادی است كه به یكباره نصیب‌شان شده است. در این صورت رفتار همسر و فرزندان خانواده به‌شدت تغییر می‌كند. در موارد متعددی شاهد ازدواج‌های مكرر و مجدد از ناحیه این افراد هستیم. به همین دلیل زندگی‌های‌شان دستخوش آشوب‌های به‌شدت جدی می‌شود. اتلاف منابع، اتلاف فرصت‌های اقتصادی كه در اشكال مختلف به دست آورده‌اند، ورودشان به فعالیت‌های غیرمولد مانند دلالی و سفته‌بازی از جمله ویژگی‌های اقتصادی آنها است كه در اثر دسترسی یك شبه به تمكن مالی صورت می‌گیرد. این تمكن از طریق بخت و اقبال و بر اثر نابسانی‌های نظام اقتصادی كشور بوده یا از طریق اتصالشان به برخی زد و بندها است كه فرصت‌های ممتازی را كسب می‌كنند و می‌توانند با استفاده از امتیازها و انحصارها وارد فضای اقتصادی متفاوتی بشوند. نكته قابل تامل این است كه اینها به دلیل برخوردار نبودن از آموزش‌های لازم و پیشینی، امكان ورود به فعالیت‌های مولد در اقتصاد كشور را ندارند و در بسیاری از موارد خودشان موجب رشد اقتصادهای نامولد در جامعه هستند. این احتمال وجود دارد كه در اثر نابسامانی اقتصادی كشور، درآمدهای بسیار كلانی نصیب این‌گونه افراد شود. از سوی دیگر این درآمدها مبنایی برای كسب درآمدهای بزرگ‌تر در این نظام نابسامان اقتصادی شود. در چنین وضعیتی چرخه اقتصادی كج و فرهنگ آسیب‌خورده مصرف‌گرایی متعفن مجددا تكرار می‌شود و آسیب‌های بسیار جدی به اقتصاد كشور وارد می‌شود.

 

شما اشاره كردید كه فرهنگ كسانی كه در یك خانواده مرفه متولد و بزرگ می‌شوند با كسانی كه یك شبه پولدار می‌شوند، متفاوت است. چه سازوكاری اتفاق می‌افتد كه با وجود اینكه هر دو ثروتمند هستند اما رفتارهای متفاوتی دارند؟

كسانی كه در یك محیط فرهنگی متفاوت به دنیا می‌آیند و رشد می‌كنند، سبك زندگی و فرهنگ خاصی را همراه خود دارد و از این اصالت اقتصادی متناسب برخوردار هستند. اینها كسانی هستند كه نوعا در اثر تلاش و سختكوشی و نوآوری صاحب ثروت و مكنت شده‌اند. به همین دلیل ارزش این موقعیتی كه در آن قرار دارند، می‌دانند و از سویی هم از فرهنگ اصیل‌تری برخوردار هستند. این را مقایسه كنید با وضعیت كسانی كه یك‌شبه موقعیت و پایگاه اقتصادی‌شان متحول می‌شود و درآمدها و منابع بسیار بزرگی به دست می‌آورند و به همین ترتیب هم فرهنگ‌شان در اثر این وضعیت به‌شدت منقلب می‌شود. به همین دلیل، تحولات نوسانی و آنی كه در وضعیت این افراد ایجاد می‌شود، خود عامل بحران‌ها و مشكلات گسترده در زندگی این دسته از مردم می‌شود. چون گروه دیگری كه ثبات را در زندگی تحصیل و تجربه كرده‌اند، نوعا فرهنگ متناسبی را هم دریافت كرده‌اند. به همین دلیل از نوسانات یك‌شبه و جهش‌های غیرمترقبه مصون هستند. همین سبب می‌شود كه به تناسب آسیب‌های كمتری را هم داشته باشند. از این رو ویژگی افراد نوكیسه تنها محدود به حوزه اقتصادی زندگی‌‌شان نمی‌شود. بلكه كاملا در فرهنگ شخصی‌و خانوادگی‌شان منعكس می‌شود. در حالی كه این نوسانات ناگهانی و شدید را در فرهنگ خانواده‌های مرفه دیگر كه سابقه یك اصالت و تاریخچه خاصی را در زندگی‌شان تجربه كرده‌اند یا خانوارهای متوسطی كه زندگی عادی داشته‌اند یا حتی خانواده‌های فقیر و كم درآمدی كه فرهنگ قناعت و توجه به ارزش‌ها و نجابت و... اصالتی دارند كه در وهله اول مهم نیست كه موقعیت اقتصادی و اجتماعی‌شان چه بوده اما این ثبات و موقعیت اقتصادی و اجتماعی‌شان یا حتی اگر هم بهبودی وجود دارد، این بهبود تدریجی مانع از بروز نوسانات خیلی شدید در موقعیت اقتصادی و فرهنگی آنها می‌شود. اما از عبارت و اسم نوكیسه‌ها هم مشخص است كه اینها تغییرات شدید و ناگهانی را در موقعیت اقتصادی‌شان تجربه می‌كنند و همین مساله موجب تغییرات شدید در فرهنگ شخصی و خانوادگی‌شان می‌شود.

 

این پدیده در ایران ناشی از تركش‌ها و اضمحلال ما در نظام سرمایه‌داری است یا اینكه مناسبات اقتصادی كه در كشور ما حاكم بوده بیشتر باعث بروز و ظهور این پدیده شده است؟

این مساله ناشی از عملكرد نظام اقتصادی ما است. در تعاریف اقتصادی، عبارت سیاسی اقتصادی وجود دارد كه به سرمایه‌داری رفاقتی یا اقتصاد رفاقتی تعبیر می‌شود. اینها كسانی هستند كه نوعا در اثر ارتباطات و موقعیت‌های سیاسی یا قوم و خویشی یا حزبی می‌توانند در اثر تغییرات سیاسی به یكباره به موقعیت‌ها و امتیازهای اقتصادی، دسترسی به انحصار، دسترسی به اعتبارات بانكی یا قدرت تاثیرگذاری بر قیمت‌گذاری و قیمت‌ها در مورد برخی كالاها، دسترسی به اطلاعات درون سیستمی و... پیدا كنند و این می‌تواند موقعیت آنها را یك شبه یا در یك فرصت بسیار كوتاه به‌شدت دگرگون كند. بنابراین به نظر من مسوول اصلی شكل‌گیری پدیده نوكیسگی نظام اقتصادی رفاقتی است كه در جامعه ما هم سابقه طولانی دارد.

 

اما از آن سو هم ما هرچقدر بیشتر با زندگی لوكس آشنا شده‌ایم و مثلا همه دوست دارند ماشین لوكس و مدل بالا سوار شوند و حتی به عبارتی همه دوست دارند نوكیسه شوند، آیا یكی از دلایل نمی‌تواند مصرف‌گرایی حاصل از سرمایه‌داری باشد؟

البته كه چنین چیزی وجود دارد واقعیت این است كه جامعه‌ای كه در آن ارتقا و پیشرفت نه بر اساس شایستگی‌، نوآوری، خلاقیت و سختكوشی و قابلیت نباشد و بر مبنای روابط خویشاوندی و دوستی و حزبی عملا شكل بگیرد، تبدیل به یك الگوی رفتار عمومی می‌شود و به صورت یك بیماری فراگیر خیلی‌ها را تشویق می‌كند از این مسیر كه یك میانبر یك شبه است و نیازی به مرارت، سختی، سرمایه‌گذاری و تلاش در آن نیست، بلكه می‌توانید یك‌شبه و از یك مسیر خیلی سریع و ارزان به ثروت بزرگی دسترسی پیدا كنید و یكباره موقعیت شما را در جامعه به‌شدت تغییر می‌دهد. در این صورت همین جامعه هم یك‌شبه نوع نگاهش را به شما تغییر می‌دهد و فردی كه از موقعیت اقتصادی برجسته‌ای برخوردار است، از ارجمندی كاذبی هم به‌خاطر موقعیت اقتصادی برخوردار می‌شود. علت این است كه ارزش‌های این جامعه دگرگون و متفاوت شده است و این تفاوت‌ها ارزش‌گذاری می‌كند بر مجموعه‌ای از هنجارها و رفتارهای جدید و طبیعتا این جاذبه دسترسی به ثروت فوری و بزرگ و طی كردن مسیرهای رسیدن به موقعیت جدید را تشویق می‌كند. در این صورت قبح یا فروپاشی اصول اخلاقی به دنبال این مساله بسیار جلوه خواهد كرد.

 

از دگرگونی ارزش‌ها صحبت كردید. شاهد بودیم كه در اوایل انقلاب مردم و به خصوص جوانان، كسانی بودند كه در زندگی‌شان آمال و ارزش‌هایی داشتند. انقلاب ٥٧ را رقم زدند و هشت سال جنگیدند اما الان می‌بینیم كه خواسته اكثر جوانان ما تجربه سفر خارجی یا داشتن خودروی لوكس و فخرفروشی به دیگران است. چه اتفاقی افتاد كه چنین از آن آمال و آرزوها به زندگی مصرف‌گرایی تغییر جهت داشته‌ایم؟

البته توجه داشته باشید كه بخشی از این معضلات در طول سال‌های بعد از جنگ تاكنون در بخش‌هایی از نظام مدیریتی و سیاسی ما نیز وجود داشته است و این معضل قطعا به متن جامعه هم تسری یافته است. در واقع همه اینها تبدیل به هنجارهای جدیدی شد كه نسل جوان امروز ما در بستر كاملا متفاوت با ارزش‌های اولیه انقلاب رشد كرده است. محصول این اتفاق این شده است كه دنیا طلبی و ویژگی‌هایی كه شما اشاره كردید ناشی از این مساله باشد. ضمن اینكه نباید فراموش كرد كه به هر صورت نظام اقتصادی جدیدی كه از دل این مناسبات شكل گرفته بر این ارزش‌ها تاكید دارد و اینها را نشانه‌های موفقیت می‌داند. به عبارت دیگر كسانی كه از موقعیت‌های اقتصادی مناسبی برخوردار نیستند به آنهایی كه از این موقعیت‌ها برخوردار هستند، انسان‌هایی موفق جلوه می‌دهد. در مقابل، كسانی كه برخوردار نیستند، آدم‌هایی شكست‌خورده به جامعه معرفی می‌شود. خیلی مهم است كه توجه داشته باشیم تغییر ارزش‌ها با تغییر در نظام اقتصادی كشور همراه بوده و اینها ارزشگذاری‌های كاملا متفاوتی را از ارزش‌های انقلاب، ساده‌زیستی، كم‌مصرفی، كمك به دیگران، همبستگی و همدلی با گروه‌های محروم جامعه در جامعه پراكنده‌اند. اولویت‌های زندگی افراد در چنین جوامعی در اثر تغییرات ناگهانی در موقعیت‌های اقتصادی‌كاملا متفاوت می‌شود. دلنگرانی‌ها و اشتیاق‌ها و آرزوها و... به نسبت پیش از این تحولات كاملا دگرگون می‌شود. به طریق اولی اولویت‌های فرزندان اینها هم تحت تاثیر ارزش‌های خانوادگی جدید شكل می‌گیرد. در همین فضا است كه رشد می‌كنند و انتظارات متناسبی پیدا می‌كنند. منتها نكته قابل توجه این است كه هیچ جامعه‌ای نمی‌تواند وضعیت همه مردمانش را به همین نسبت ارتقا و بهبود ببخشد. جامعه‌ای كه مبنای آن نه تنها تولید، تلاش، سختكوشی، ابتكار و... نیست بلكه اتصال آن به درآمدهای طبیعی نفت و گاز است كه توزیع آن هم خیلی خاص است و بسیار متاثر از موقعیت اقتصادی و سیاسی افراد وابسته به قدرت و به میزان دوری و نزدیكی‌شان به قدرت، عملا برای‌شان این امكان به وجود می‌آید كه از این موقعیت‌های اقتصادی ممتاز برخوردار باشند یا نباشند. چون در چنین اقتصادی ارزش‌افزوده خلق شده به اندازه‌ای نیست كه بتواند زندگی همه مردم را به یك نسبت بالا ببرد، طبیعتا ما شاهد نابرابری‌های شدید اقتصادی و اجتماعی هستیم كه به دنبال آن رشد اشكال مختلف مفاسد اقتصادی، جرم و جرایم، آسیب‌های اجتماعی مانند طلاق، اعتیاد، سرخوردگی‌ها، فرار مغزها و... به عنوان محصولات مستقیم و طبیعی نظام طبقاتی جدید تجربه می‌شود. همین مساله موجب شكل‌گیری طبقات نوكیسه جدید و همین‌طور در مقیاسی بزرگ‌تر قربانیان این نظام طبقاتی جدید را شكل می‌دهند.

 

اگر بخواهیم آسیب‌شناسی كنیم، شاید رسانه‌های ما و به خصوص رسانه ملی از دهه ٨٠ به بعد نوعی از سبك زندگی و جهان‌زیست را به مخاطب عرضه می‌كند كه كاملا دور از واقعیت‌های اجتماعی است. آیا این عامل هم تاثیرگذار است یا خیر؟

بله. قطعا صدا و سیما بخشی از نظام فرهنگی كشور است و ضمنا به‌شدت هم متاثر از همین نوع مناسبات اقتصادی است. طبیعتا به نیازهای به خصوص گروه‌های موفق در این نوع اقتصاد پاسخ می‌دهد. طبیعتا یكی از عوامل اصلی شیوه تبلیغ كالاها و رشد مصرف‌گرایی رسانه‌های عمومی است كه تاثیرگذاری‌شان بیشتر از رسانه‌های كوچك‌تر است. صداوسیما و رسانه‌هایی كه پوشش آنها در سطح ملی است طبیعتا آثار اقتصادی و میزان تاثیرگذاری متفاوت و بیشتری به نسبت رسانه‌های كوچك‌تر دارند. این رسانه‌ها مسوولیت سنگین‌تری هم دارند. به هر صورت اگر آسیبی مثل شكل‌گیری فرهنگ نوكیسه‌گرایی در كشور وجود دارد، باید به نقش رسانه‌های دارای پوشش ملی توجه شود. بنابراین نباید از نقش این رسانه‌ها در تخریب فرهنگ ملی و جایگزین كردن فرهنگ مبتذل مصرفی غفلت كرد یا ارزش آن را كم‌اهمیت جلوه داد. به اعتقاد من نقش آنها در شكل‌گیری این نابسامانی‌ها خیلی تعیین‌كننده است.

 

این پروژه سال‌ها پیش كلید خورده اما اوج آن مصادف است با دوران دولت‌های نهم و دهم. به‌طور مثال در شرایط تحریم، بیشترین آمار مربوط به واردات خودروی پورشه، از آنِ كشور ما بود. بیشترین اختلاس‌و فسادهای اقتصادی هم در هشت سال این دولت‌ها صورت گرفته است. موارد مشابه زیادی وجود دارد. آیا می‌توان عمده‌ترین دلیل این بحران‌ها را مناسبات اقتصادی مبتنی بر دلالی ارزیابی كرد؟ به عبارت دیگر آیا می‌توان گفت كه یكی از دلایل ظهور فرهنگ نوكیسگی این بوده كه در این دوران، اقتصاد دلالی بیش از هر زمانی در تاریخ نظام ما وجود داشته است؟

بله. اقتصاد غیرمولد كه دلالی و سفته‌بازی در آن رشد پیدا می‌كند، نشان‌دهنده ساخت اقتصاد سیاسی كشور است. منتها دلالی به نظر من یك نوع ابزار است. آنچه اصلی‌تر است این است كه نظام اقتصادی رفاقتی به خاطر عدم حاكمیت قدرتمند یا مستحكم قانون در كشور، این فرصت‌های سوءاستفاده یا موقعیت‌های ممتازه را برای افرادی كه فاقد صلاحیت‌های دسترسی به موقعیت‌های جدید هستند، فراهم می‌كند. بنابراین باید آن را در فقدان كاركرد صحیح فقدان نهادهای مدنی در چارچوب رفتارهای اجتماعی، اقتصادی و سیاسی جامعه جست‌وجو كرد. ضمن اینكه انسداد سیاسی یكی از بسترهایی است كه این دسته از فعالیت‌های فاسد می‌توانند در آن رشد كنند. همه اینها اتفاقاتی است كه با درآمدهای باد‌آورده و بی‌سابقه ارزی نفت و گاز در كشور طی این دوران همراه شد. مجموعه اینها عملا باعث رقم خوردن فساد بی‌سابقه سیاسی و اقتصادی در كشور را رقم زد.

 

آیا می‌توان گفت برخی مدیران آن دوران به نوعی از اساس نوكیسگان سیاسی بودند كه نوكسیگان اقتصادی هم فوران پیدا كرد؟

قطعا این‌گونه بوده است. یعنی یكی از دلایل تعجیل در پیمودن یك‌شبه راه صدساله، ناامنی‌ها و نااطمینانی‌هایی است كه این دسته از افراد از آن برخوردار بودند و می‌خواستند یك شبه راه صدساله را طی كنند. به این خاطر كه اطمینان نداشتند آیا چندصباح دیگر بر سر كار خواهند بود یا خیر. به دلیل اینكه حضورشان نه بر اساس شایستگی بلكه بر اساس مناسبات قوم و خویشی یا ارتباطات سیاسی بوده كه شكل گرفته است. به همین دلیل از یك فرصتی كه به ناگاه پیدا شده بوده، سعی كرده‌اند یك شبه كمال استفاده را بكنند و همین كار را هم كردند.

 

راه برون‌رفت میان‌مدت و بلندمدت خروج از این وضعیت به نظر شما چیست؟ آیا اقتصاد مبتنی بر تولید می‌تواند كمكی به زدودن این آفت از جامعه شود؟

قطعا این‌گونه است. تغییر جهت اقتصادی و البته حاكمیت قانون و نقش نهادهای مدنی مثل احزاب سیاسی، رسانه‌های آزاد، تشكل‌های مردمی و... عوامل خیلی موثری هستند كه اصلاحات تدریجی بتواند امكان‌پذیر شود. در مقابل فساد و فعالیت‌های مفسده‌انگیز تا جایی كه امكان دارد باید گرفته شود. در كنار اینها رفتار سیاستمداران و اصحاب قدرت تحت نظارت و كنترل قرار بگیرد و حضور حساس مردم را از طریق حضور رسانه‌های آگاه و فعال در جامعه امكان‌پذیر كرد. در این صورت فشار افكار عمومی قطعا بهترین تضمین برای سلامت نظام سیاسی و اقتصادی در جامعه خواهد بود.

منبع: روزنامه اعتماد

نظر دهید
نظرات کاربران

کاربر گرامی برای ثبت نظر لطفا ثبت نام کنید.

گزارش

ورود به سایت

مرا به خاطر بسپار.

کاربر جدید هستید؟ ثبت نام در تارنما

کلمه عبور خود را فراموش کرده اید؟ بازیابی رمز عبور

کد تایید به شماره همراه شما ارسال گردید

ارسال مجدد کد

زمان با قیمانده تا فعال شدن ارسال مجدد کد.:

ثبت نام

عضویت در خبرنامه.

قبلا در تارنما ثبت نام کرده اید؟ وارد شوید

کد تایید را وارد نمایید

ارسال مجدد کد

زمان با قیمانده تا فعال شدن ارسال مجدد کد.: