زبان شناسى مدرن

1385/8/14 ۰۳:۳۰

زبان شناسى مدرن<br>

نشانه شناسى علمى است كه كمتر از يك سده پا به عرصه وجود نهاده است هرچند بايد آن را وامدار پيشينه و پشتوانه اى دانست كه بنا به اعتقاد تزوتان تودوروف بيش از ۲هزار سال «پيش از تاريخ» و دههاهزار سال «تاريخ» را دربرمى گيرد.از اين رو يونانيان قديم را مى توان نخستين رهروان نشانه شناسى دانست


(بخش نخست)

ليدا فخرى
نشانه شناسى علمى است كه كمتر از يك سده پا به عرصه وجود نهاده است هرچند بايد آن را وامدار پيشينه و پشتوانه اى دانست كه بنا به اعتقاد تزوتان تودوروف بيش از ۲هزار سال «پيش از تاريخ» و دههاهزار سال «تاريخ» را دربرمى گيرد.از اين رو يونانيان قديم را مى توان نخستين رهروان نشانه شناسى دانست.از آن جمله افلاطون (۳۴۸-۴۲۸ ق.م) در كتاب كراتيلوس منشأ زبان را مورد تأمل قرار مى دهد و ارسطو(۳۲۲-۳۸۴ ق.م) در كتاب بوطيقا به تأمل در باب تفسير اسم مى پردازد.در دوره باستان نيز فلوطين (۲۰۴-۲۷۰ ق.م) با نگارش كتاب درباب زيبايى شاخص نمادگرايى در هنر محسوب شد؛ او معتقد بود هر اثر هنرى بايد يك «ايده» را ارائه دهد.به عنوان مثال «يك معمار» ايده اى را كه در ذهن دارد به خانه اى كه بيرون از ذهن دارد تبديل مى كند.به نظر او، اثر هنرى نشانه اى است كه به دنياى ايده ها اشاره دارد.
در سده هاى ميانه نيز نمادگرايى تمثيلى مورد توجه قرار گرفت.مردم در اين عصر، علاقه مند بودند تا از موضوعات كتاب مقدس، كليساها را بنا نهند، از آن جمله مى توان به «بام بهشت»، «اورشليم بهشتى» يا «معبد سليمان» اشاره كرد.به عنوان مثال، ستونهاى يك كليسا، نمادى براى پيامبران يا قديسان بود (پنتى روتيو۱۳۸۰،؛ صص۱۲۱-۱۲۰).
البته در اين ميان، نقش سنت آگوستين(۴۳۰-۳۵۴) و آموزه هاى او را نبايد از خاطر برد.وى برخلاف مفسران كلاسيك، نشانه را موضوع خاص بررسى فلسفى قلمداد كرد و با توضيح اين نكته كه چگونه كلمات در ارتباطى متقابل با «كلمات ذهنى» قرار مى گيرند، حوزه مطالعات نشانه شناختى را محدود كرد (پل و ليزايانس كابلى۱۳۸۰،؛ صص۹- ۸).
در دوره رنسانس نيز نمادگرايى در جهت انطباق با بناى كليسا رشد كرد.عده اى بر اين عقيده بودند كه تناسبات و فرمهاى پيكره انسان مى تواند الگوى مناسبى براى كليساها باشد، چرا كه بنا به روايت كتاب مقدس، انسان به تصوير خدا خلق شده است. اما مطالعه آگاهانه نماد گرايى در هنر به سال ۱۹۰۹ باز مى گردد.سالى كه نسخه انگليسى كتاب درباب زيبايى اثر بندتو كروچه (۱۸۶۶-۱۹۵۲) منتشر شد.به عقيده وى، هنر زبان است و زيبايى شناسى، زبان شناسى هنر است. به اين اعتبار، چيزى كه هنر با زبانش آن را بيان مى كند فراتر از همه دريافتهاى غريزى بيان است (پنتى روتيو، ۱۳۸۰؛ صص۱۲۵).
مطالعه هنر به مثابه زبان، بعدها به واسطه افكار سوسور امكان پذير شد.در واقع بايد سالهاى ۱۸۵۱-۱۹۱۳ را سر آغازى براى علم نشانه شناسى دانست، چرا كه فردينان دوسوسور كه دوره زبان شناسى عمومى را در خلال اين سالها در ژنو تدريس مى كرد، به نگرش تازه اى در باب زبان و نشانه شناسى دست يافت.
دامنه مطالعاتى حوزه نشانه شناسى و جايگاه آن در ميان علوم حدود يكصد سال پيش در سال ،۱۹۱۰ فردينان دوسوسور در دوره زبان شناسى عمومى شكل گيرى علمى را پيش بينى مى كند و آن را semiologie يا «علم نشانه شناسى» مى نامد.و اين علم را اينچنين توصيف مى كند :
« زبان دستگاهى است از نشانه ها كه بيانگر افكارند و از اين رو با خط، الفباى كر و لال ها، آيينهاى نمادين، شيوه هاى اداى ادب و احترام، علائم نظامى و ...قابل قياس است.هر چند فقط زبان مهمترين اين دستگاه ها است.به اين ترتيب مى توان دانشى را در نظر گرفت كه به بررسى نقش نشانه ها در زندگى جامعه مى پردازد؛ اين دانش بخشى از روان شناسى اجتماعى و در نتيجه بخشى از روان شناسى عمومى خواهد بود كه ما آن را «نشانه شناسى» semiologie)) مى ناميم (از واژه يونانى semeion «نشانه»).نشانه شناسى براى ما مشخص مى سازد كه نشانه ها از چه تشكيل شده اند و چه قوانينى بر آنها حاكم است.از آنجا كه اين دانش هنوز به وجود نيامده، نمى توان گفت كه چه خواهد بود، ولى چون حق وجود دارد، جايگاهش از پيش تعيين شده است.زبان شناسى تنها بخشى از اين دانش عمومى است.قوانينى را كه نشانه شناسى كشف خواهد كرد مى توان در زبان شناسى به كار برد و به اين ترتيب زبان شناسى در مجموعه رويدادهاى بشرى، به قلمرو كاملاً مشخصى تعلق خواهد داشت( فردينان دوسوسور۱۳۷۸،؛ صص۲۳- ۲۴).
از تعريف فوق مى توان چند نكته مهم و قابل تأمل در خصوص تعيين حدود و چارچوب حوزه نشانه شناسى وجايگاه آن در ميان علوم بيرون كشيد و به نقش و جايگاه زبان در اين علم دست يافت ؛
۱- سوسور نشانه شناسى را بخشى از روان شناسى اجتماعى مى داند و مى نويسد: «روان شناسان ساخت و كار نشانه را نزد فرد بررسى مى كنند.»اما در ادامه به ديدگاه آنان اينچنين خرده مى گيرد كه؛ «ولى آنان از محدوده اجراى فردى پافراتر نمى گذارند، و به خود نشانه، كه ماهيتى اجتماعى دارد، نمى پردازند.» (فردينان دوسوسور۱۳۷۸،؛ ص ۳۳)
۲- سوسور نشانه شناسى را به مثابه دانشى پيش بينى مى كند كه به بررسى نقش نشانه ها در جامعه مى پردازد.لازم به ذكر است كه، سوسور نشانه شناسى را علم بررسى نظامهاى نشانه اى مى داند، نه بررسى نشانه هاى منفرد.و نظامهاى نشانه اى پديده اى اجتماعى اند.«نشانه بيرون از نظام نشانه اى بى معنى است و تلقى كاركردى بيرون از زندگى اجتماعى براى نظام نشانه اى به همان اندازه بى ربط است.»(فرزان سجودى ۱۳۸۲،؛ ص۲۵)
۳- زبان نظامى نشانه اى است و از اين لحاظ با ديگر نظامهاى نشانه اى قابل قياس است.«سوسور زبان را مهمترين نظام نشانه اى مى داند و آن را «الگوى جامع» نشانه شناسى توصيف مى كند.الگويى كه زمينه مطالعه ساير نظامهاى نشانه اى محسوب مى شود.» (جاناتان كالر۱۳۷۹،؛ ص۱۰۷).او بر اين نكته تأكيد مى كند كه «مسأله زبان براى من فراتر از تمامى مسائل نشانه شناختى است ...اگر كسى به دنبال ماهيت حقيقى نظام زبان است، بايد در قدم اول به مطالعه وجوه مشترك اين نظام و ديگر نظامهاى از اين دست بپردازد.»(فردينان دوسوسور۱۳۷۸،؛ ص ۱۷)
اما اين راهنمايى سوسور را زبان شناسان ناديده گرفتند ودر حالى كه ديگر مفاهيم سوسورى را سرلوحه مطالعات نشانه شناختى خود قرار داده بودند ولى از مفهوم نشانه و زبان به مثابه نظامى از نشانه ها غافل شدند.هر چند در اين باره بسيار سخن گفتند اما كاربرد قطعى آن را در تحليل زبان جايز ندانستند و بر همين اساس است كه جاناتان كالر در كتاب فردينان دوسوسور مى نويسد: «پدر زبان شناسى جديد [فردينان دوسوسور] ممكن است از رفتار فرزندان خود ناراضى و مأيوس باشد.»(۱۳۷۹؛ ص ۲۵) هر چند از اواسط قرن بيستم به مرور نظريه پردازان و متفكران رشته هاى مختلف علوم انسانى به ديدگاه سوسور توجه جدى نشان دادند؛ و گرايش فكرى اى كه امروزه «ساختگرايى» ناميده مى شود نتيجه به كارگيرى منش فكرى زبان شناسى سوسورى (زبان شناسى ساختگرا) است كه در حوزه هاى مختلف علوم انسانى و اجتماعى همچون جامعه شناسى، مردم شناسى، روان شناسى، ادبيات و...راه يافته است.«آن هنگام كه آنان زبان شناسى را الگوى كار خود قرار دادند، به اين نتيجه رسيدند كه در واقع به بررسى نشانه شناختى اى پرداخته اند كه سالها پيش سوسور آن را مطرح كرده و اصولش را پيش پايشان گذاشته بود.»(جاناتان كالر۱۳۷۹،؛ ص۱۰۹)
كالر به نقل از كلود لوى استروس، مردم شناس برجسته فرانسوى، مى نويسد: «مردم شناسى همچون زبان شناسى شاخه اى از دانش كلى ترى به نام نشانه شناسى است.همان طور كه زبان شناسى به بررسى نظامى بنيادى مى پردازد كه دركى صرفاً ناخودآگاه وجود دارد، در مردم شناسى نيز مى توان وجود نظام زيربنايى اى از روابط را مفروض دانست و سعى در كشف اين نكته داشت كه آيا معنى عناصر يا اشيا ناشى از تباينشان با عناصر و اشيا در نظامى از روابط نيست كه اعضاى يك فرهنگ به طور ناخودآگاه از آن باخبرند؟» (۱۳۷۹؛ ص۱۱۰)
در واقع مردم شناسان و جامعه شناسان نيز همچون زبان شناسان به دنبال كشف قواعد حاكم بر آن نظام ضمنى و نهفته اى هستند كه ايجاد ارتباط و درك رفتار را ميان مردم يك جامعه ممكن مى سازد (فرزان سجودى۱۳۸۲،؛ ص۴۹).
كالر در اين باره مى افزايد؛ «واقعياتى كه آنان سعى در تبيين آنها دارند، واقعياتى درباره دانش ضمنى است، دانشى كه تعيين مى كند كدام رفتار مؤدبانه است و كدام غير مؤدبانه، كدام لباس براى موقعيتى مناسب است و براى موقعيتى ديگر نامناسب.آنجا كه دانش يا مهارتى وجود داشته باشد، نظامى نيز وجود دارد كه بايد توضيح داده شود.اين همان اصل اساسى است كه استنباط حاصل از زبان شناسى را به رشته هاى ديگر رهنمون مى شود.اگر معانى كه اعضاى يك فرهنگ به پديده ها نسبت مى دهند صرفاً تصادفى نباشند، پس بايد نظام نشانه شناختى اى از افتراق ها، مقولات و قواعد تركيب وجود داشته باشد كه مى توان به توصيف آن اميد داشت.»(جاناتان كالر۱۳۷۹،؛ ص۱۱۲) به اين اعتبار، «براى درك جايگاهى كه سوسور براى علم نشانه شناسى قائل بود، مى بايست مطالعه زبان به شيوه رايج كنار گذاشته مى شد، تا مطالعه ديگر پديده هاى اجتماعى و فرهنگى به مثابه «زبان ها»، يعنى همان نظامهاى نشانه اى، در كانون بررسى قرار گيرد.»( جاناتان كالر۱۳۷۹،؛ ص ۱۰۳)
اما پيرس، نشانه شناسى را چگونه دانشى توصيف مى كند؟ «حدود صد سال پيش پيرس اصطلاح semiosis را به كار گرفت و آن را پژوهش نسبت ميان نشانه، مورد تأويلى و موضوع دانست.تقريباً در آخرين سال زندگى اش (۱۹۱۴) بود كه از اصطلاح semiotics يا نشانه شناسى استفاده كرد.پيش از او، اين واژه يونانى را جان لاك به سال ۱۹۶۰ در پايان مهمترين كار فلسفى خود يعنى رساله اى در پژوهش نيروى فهم آدمى به كار برده بود.نشانه شناسى آن سان كه پيرس در نوشته هاى پراكنده و نامه هايش به كار برد، دانش بررسى تمام پديده هاى فرهنگى است كه به نظامهاى نشانه شناختى تعلق داشته باشند و به گفته اكو اثبات اين نكته است كه «فرهنگ در بنيان خود ارتباط است».پيرس و چارلز ويليام موريس كه كوشيد كار او را در زمينه نشانه ها، به ويژه در گستره رفتارگرايى دنبال كند، بر اين باور بودند كه دامنه نشانه شناسى بسيار گسترده است، ارتباط به گونه كلى را در بر مى گيرد و هر چيزى كه دلالت بر چيز ديگر كند ، در قلمرو آن جاى خواهد داشت.»(بابك احمدى۱۳۸۳،؛ ص۷)
از دهه ۱۹۵۰ به اين سو نشانه شناسى همچون روش پژوهش بويژه در دو قلمرو «شناخت دلالتها» و «ادراك ساز و كار ارتباط ها» به كار رفته است (بابك احمدى۱۳۸۳،؛ ص۶).مفهومى كه اينگونه از نشانه شناسى ارائه مى شود، در برگيرنده دانش بسيار گسترده اى است، به طورى كه مى توان گفت تقريباً تمام حوزه علوم انسانى و علوم اجتماعى را فرا مى گيرد.يا بنا بر توصيف اكو؛ نشانه شناسى علمى است كه با كل فرهنگ انسانى سرو كار دارد.اما بسيارى از منتقدان بر چنين «ديدگاه سلطه طلبانه اى» از نشانه شناسى شديداً معترض هستند و معتقدند كه «يكى از وظايف نشانه شناسان اين است كه نشانه هاى مختلف را از هم متمايز كرده و شيوه هاى متفاوت مطالعه آنها را تدوين كنند.چرا كه در حوزه هاى متفاوتى چون موسيقى، معمارى، ادبيات، تبليغات، تلويزيون، سينما، راديو، آداب و رسوم، مد، آشپزى و ...پديده هاى دلالتگر يك جور نيستند و اگر هم پديده ها و رفتارها همه نشانه باشند، نشانه هايى از يك نوع نيستند.»(فرزان سجودى۱۳۸۲،؛ ص۵۰)
شايد به همين دليل بود كه برخلاف پيرس، سوسور براى نشانه شناسى محدوديت قائل بود، و كارايى نشانه شناسى را تنها در زمينه «نظامهاى قراردادى ارتباط» مى دانست.يعنى آن دسته از علامتها كه بنا به قراردادى، به معنايى خاص دلالت مى كنند، نشانه دانسته مى شوند.همچون مثال واكنش غريزى و طبيعى انسانى كه به گمان پيرس در حكم نشانه بود، از نظر سوسور تنها زمانى نشانه خواهد بود كه به معنايى قراردادى بازگردد.به اين اعتبار، براى سوسور نشانه شناسى در بنيان خود مقوله اى انسانى بود، و «نشانه شناسى جانورى» آنجا معنا داشت كه انسان بر اساس قراردادهايى به بررسى آن بپردازد (پى ير گيرو۱۳۸۰،؛ ص۸) .
كالر در زمينه قلمروى نشانه شناسى و مشخص كردن محدوده آن نظريه قابل تأملى دارد.او با توجه به طبقه بندى سه گانه پيرس از نشانه ها، مبنى بر نماد، شمايل و نمايه، سعى مى كند موضوع اصلى نشانه شناسى را تعيين و تعريف كند.اما پيش از هر چيز او ترجيح مى دهد كه به جاى «نشانه هاى نمادين» پيرسى از عنوان «نشانه هاى واقعى» استفاده كند؛ چرا كه واژه «نماد» را براى اين منظور گمراه كننده مى داند.بنا به تعريف او؛ «نشانه واقعى همان نشانه اى است كه رابطه ميان دال و مدلولش قراردادى يا دلبخواهى است.»(۱۳۷۹؛ ص۱۱۵).
كالر صراحتاً مى نويسد: «موضوع اصلى نشانه شناسى مطالعه نشانه هاى واقعى است و آن دو نشانه ديگر ويژه و ثانوى هستند ...اگر چه نشانه شناسى بايد نشانه هاى شمايلى را تعريف و مشخص سازد، ولى مطالعه شمايل ها در كانون بررسيهاى نشانه شناختى قرار نمى گيرد.»(۱۳۷۹؛ ص،۱۱۳ تأكيد از نگارنده است).
اما در مورد نشانه هاى نمايه اى كالر بر اين باور است كه «اگر بخواهيم اين دسته از نشانه ها را در حوزه نشانه شناسى بررسى كنيم، احتمالاً كل دانش بشرى را دربر خواهد گرفت، چرا كه همه علومى كه به دنبال اثبات رابطه علت و معلولى در ميان پديده ها هستند، به نوعى به مطالعه نشانه هاى نمايه اى مى پردازند، پس به اين اعتبار به حوزه نشانه شناسى تعلق دارند.»(۱۳۷۹؛ ص۱۱۴).اما بى شك در نظر گرفتن چنين دامنه گسترده اى براى نشانه شناسى، به نوعى انكار چنين دانشى است.همان طور كه در مباحث پيشين ذكر شد؛ گاهى نشانه هاى شمايلى و نمايه اى كاركرد قراردادى (نمادين) پيدا مى كنند، كه با توجه به بحث فوق و ديدگاه كالر، در چنين وضعيتى به حوزه مطالعاتى نشانه شناختى تعلق خواهند داشت.(در ادامه مقاله تعريفى جامع از نشانه و انواع آن ارائه خواهد شد.)

نسبت نشانه شناسى با زبان شناسى
در ديدگاه سوسور زبان شناسى بخشى از «علم همگانى نشانه شناسى» است، اما بخشى بسيار مهم.سوسور بر اهميت روشهاى زبان شناسى در مباحث نشانه شناسى تأكيدى ويژه دارد.او پس از توصيف منش اختيارى نشانه هاى زبانى تأكيد مى كند كه زبان به اين دليل كه نظامى متشكل از نشانه هاى اختيارى است مهمترين نظام از انواع نظامهاى نشانه شناسى و الگو و نمونه اصلى محسوب مى شود.اين حكم سوسور پايه اصلى پژوهش هاى رولان بارت در مورد نسبت زبان و نشانه هاى ديگر شد كه سرانجام نه فقط زبان شناسى را همچون الگوى اصلى مطرح كرد، بلكه حكم داد كه نشانه شناسى بخشى از زبان شناسى است و نه بر عكس.بارت در كتاب عناصر نشانه شناسى از اين حكم خود اينچنين دفاع مى كند: «نشانه شناسى در برخورد با پديدارهايى كه غير زبان شناختى هستند، دير يا زود ناگزير مى شود كه زبان را در نظر گيرد، نه همچون يك الگو، بلكه به مثابه محتواى بحث خود.اين زبانها [ى جديد] زبان شناختى نيستند، زبانهايى درجه دومند كه واحد آنها نه واج ها و تكواژها بلكه قطعه هايى وسيعتر از سخن هستند، قطعه هايى كه به موضوعها يا دوره ها مرتبط مى شوند كه معناى آنها فراتر از زبان مى رود، اما هرگز از آن مستقل نمى شود. بنابراين تقدير نشانه شناسى حل شدن در زبان شناسى است ...در واقع بايد حكم سوسور را واژگون كرد: زبان شناسى پاره اى از علم همگانى نشانه ها نيست، حتى بخش ممتاز و اصلى آن هم نيست، بلكه نشانه شناسى بخشى از زبان شناسى است.»(۱۳۷۰؛ ص،۴۳ تأكيدها از نگارنده است)
حكم بارت سرچشمه پيشرفتهاى مهمى در زمينه نشانه شناسى شد، به ويژه هنگامى كه بحث در حدّ نشانه شناسى متون ادبى پيش رفت، يعنى متونى كه زبان ماده اصلى آنهاست.در مبحث نشانه هاى ديدارى مى توان مواردى در اثبات كارآيى حكم بارت يافت كه در اين نكته كلى خلاصه مى شوند: ضرورت استفاده از قاعده هاى زبان شناسى همانند تمايز زبان‎/ گفتار، تمايز محورهاى همنشينى‎/ جانشينى، تمايز روشهاى بررسى همزمانى‎/ درزمانى است.اما از آنجا كه نشانه هاى ديدارى رابطه ويژه ميان دال و مدلول به شمار مى آيند، بسيارى از قاعده هاى زبان شناسى در مورد اين نشانه ها كارآيى ندارند(بابك احمدى۱۳۸۳،؛ صص۱۴- ۱۵).اين نكته موجب شده كه نشانه شناسان سه نظريه متفاوت پيرامون اين بحث ارائه كنند، كه احمدى در كتاب از نشانه هاى تصويرى تا متن(۱۳۸۳؛ ص ۱۵) اين سه را اين گونه توصيف مى كند:

۱- زبان شناسى الگوى اصلى و «مادر» نشانه شناسى است، نشانه شناسى مفاهيم و قاعده هايى را در گستره ارتباطهاى غيرزبانى به كارمى گيرد كه در زبان شناسى مورد استفاده بوده اند.آگاهى به زبان طبيعى در حكم ضمانتى است براى آگاهى از كاركرد هر شكل ديگر ارتباط.
۲- نشانه شناسى قاعده اى اصلى و بنيادين را در بر مى گيرد كه اصول زبان شناسى يكى از انواع و اجزاء اين «فرا- قاعده ها» يند.افق زبان شناسى با نشانه شناسى تعيين مى شود، و دانستن قاعده هاى زبان طبيعى به معناى آگاهى از تمامى قاعده هاى نشانه شناختى نيست.
۳- زبان شناسى و نشانه شناسى دو علم كاملاً متفاوت هستند؛ اين دو از يكديگر مستقل هستند و حداقل نسبتها را مى توان در ميان روشها و مفاهيم و احكام آنها يافت. به زعم نگارنده اين سطور، در اين بين مى توان ديدگاه دوم را معقولتر دانست، و به اين اعتبار، اين مقاله نيز منطبق با همين رويكرد تنظيم شده است با تأكيد بر اين كه در ميان انواع نشانه ها، نشانه هاى زبان شناختى اهميت استثنايى و ويژه اى دارند. نشانه شناسى به مثابه روش يا نظريه ؟
علم نشانه شناسى مدرن از آغاز تا كنون به اين پرسش كه آيا نشانه شناسى «نظريه اى كلى» است يا «روش بررسى» پاسخ دقيقى نداده است.اگر آن را نظريه بدانيم نخست بايد مشخص كنيم كه آيا «نظريه اى علمى» است يا نه ؟ اگر بپذيريم كه نظريه اى علمى است، آنگاه بايد به استقلال نشانه شناسيهاى فراوان و متفاوت باور آوريم، و موضوع هر يك را گستره اى خاص بدانيم.اما اگر به روش بررسى بودن نشانه شناسى اعتقاد داشته باشيم، در اين صورت بايد بتوانيم مدلى نشانه شناختى ارائه كنيم كه در بررسى هر موضوعى به كار آيد.اما تا كنون الگو يا مدلى نشانه شناختى ارائه نشده كه بر اساس آن بتوان «روش بررسى نشانه شناختى» را مطرح كرد.اما به نظر مى رسد تكامل نشانه شناسى در دهه هاى اخير، بيشتر به سود دلايل كسانى بوده است كه نشانه شناسى را «نظريه اى كلى» مى دانند.اما قطعاً موارد ناهمخوان با اين حكم نيز وجود دارد (بابك احمدى۱۳۸۳،؛ صص۱۲-۱۳).
رولان بارت در مواردى نشانه شناسى را علم مى داند، و به اين اعتبار از «نظريه نشانه شناسى» ياد مى كند.او همچون سوسور براى «علم پژوهش زندگى نشانه ها در جامعه» اهميت زيادى قائل است.وى در يكى از سخنرانى هايش در كالژ دو فرانس - كه با نام درس منتشر شد- اعلام كرد كه «به گمانش علم نشانه ها به كار نقد اجتماعى مى آيد»، و ژان پل سارتر و برتولت برشت را همچون سوسور در اين نقادى از چهره هاى اصلى مى شناخت.در واقع، بارت مدعى بود كه در آغاز كارش نشانه شناسى را همچون «روشى» در نظر گرفته است (رولان بارت۱۳۷۰،؛ صص ۳۲-۳۳).
بيشتر نشانه شناسان از اين نكته آغاز كرده اند كه نشانه شناسى نظريه اى كلى در شناخت شناسى است، اما در ادامه بررسيهاى خود از آن همچون «روش بررسى» ياد كرده اند.كريستين متز در مقدمه كتاب ژنويو ژاكينو با نام تصوير و آموزش تأكيد كرده است كه «نشانه شناسى گونه اى روش و ابزار مناسب براى پژوهش است» و در ادامه افزود كه اين نكته بسيار مهمى است كه اكثر نظريه پردازان معمولاً آن را از ياد مى برند. (منبع: روزنامه ایران)


خان احمدی
نظر دهید
نظرات کاربران

کاربر گرامی برای ثبت نظر لطفا ثبت نام کنید.

گزارش

برچسب ها

اخبار مرتبط

ورود به سایت

مرا به خاطر بسپار.

کاربر جدید هستید؟ ثبت نام در تارنما

کلمه عبور خود را فراموش کرده اید؟ بازیابی رمز عبور

کد تایید به شماره همراه شما ارسال گردید

ارسال مجدد کد

زمان با قیمانده تا فعال شدن ارسال مجدد کد.:

ثبت نام

عضویت در خبرنامه.

قبلا در تارنما ثبت نام کرده اید؟ وارد شوید

کد تایید را وارد نمایید

ارسال مجدد کد

زمان با قیمانده تا فعال شدن ارسال مجدد کد.: