1394/5/21 ۱۱:۰۴
آرش آذرپیک میگوید واژانه به دو طریق خلق میشود: شیوه فرا دستوری و شیوه غیر دستوری. در ریختمان فرادستوری، کلمه بدون توجه به تعاریف دستوری در هر زبانی در متن حضور مییابد اما پس از خوانش بنا بر پیشفرضهای ذهن دستورزده انسان میتواند برخی از نگاهها و عناوین دستوری را به خود بگیرد، هر چند به هیچ وجه مانند حرکت واژگان در بستر دستور زبان باعث سلب قائمیت مدنی و خدشه وارد کردن به حرکت وجودگرایانه کلمه در متن نمیشود در روش غیر دستوری خلق واژانه، واژه در قید تعاریف دستوری نیست، به عبارتی ساختار و جریانش صددرصد غیر دستوری است. این سبک البته به معنای تضاد با دستور زبان نیست و قابلیتهای دستور زبانی را در اثر ادبی نفی نمیکند بلکه آن قابلیت ادبی کلمه را که در دستور زبان مستور میماند عریان میسازد
نگاهی به سبک جدید<شعر - واژه>
آرش آذرپیک – بنیانگذار مکتب ادبی اصالت کلمه- در سال 1377 با خود میاندیشید: «آیا کلمه بدون ساختار دستور زبان میتواند مفهوم و ادبیت ارائه دهد؟» تا آن زمان همه آثار ادبی در ساختار دستور زبان خلق میشدند و حتی شیوه فورگراندینگ در دیدگاه فرمالیستها نیز با حفظ ساختار کلی دستور زبان آن را میشکست. آذرپیک شروع به نوشتن یک اثر به منظور آزمایش آفرینندگی کلمه فراتر از دستور زبان پرداخت و با خلق اثر:
«آفتاب / باران / برکه /دو قو
آفتاب / آفتاب / برهوت / دو فسیل»
که د20ر سال 1377 چاپ شد و مورد توجه اهالی ادبیات قرارگرفت، ژانر واژانه آفرینش یافت. در آن زمان یک نوع تفکر مینیمالیستی یعنی ایجاز و «کم هم زیاد است» در ذهن و زبان آرش آذرپیک بود که منجر به خلق ژانر غزل مینیمال در شعر کلاسیک و ژانر واژانه در ادبیات آزاد شد.
یک واژانه ناب ادبی، حاصل مراقبه شناور است یعنی با فراروی از خودآگاه و ناخودآگاه شکل میگیرد.
در واژانه دو نوع آشناییزدایی اتفاق میافتد: ساختارشکنی از لحاظ محتوای درونی و ساختارشکنی از لحاظ فرم بیرونی.
واژانه به لحاظ ساختار بیرونی دستور زبان را برمیدارد. از این نظر واژانه برونرفت کلمه از بحران استبدادی دستور زبان است (چه روابط جانشینی– همنشینی فردینان دوسوسور و چه مکتب گشتاری-زایشی نوام چامسکی با روابط زیرساختی-روساختی) یعنی کلمه، پیشاپیش نه فاعل است، نه مفعول است، نه فعل، نه حرف اضافه، نه قید و متمم و... و هر آنچه در متن میآید حتی یک نقطه یا علامت کلمه است.
واژانه، آشناییزدایی از محتوای درونی:
هدف واژانه در ساختارشکنی از لحاظ محتوای درونی، آشناییزدایی از شعر و قالبهای شعری و داستان و قالبهای داستانی است که از این لحاظ این ژانر میتواند هایکو، طرح، شعرحرکت، شعرحجم، شطحیات و حتی رباعی و داستان کوتاه و داستان مینیمال و... را شامل شود.
در ساختار دستور زبانی، کلمه در قالب «نقش» قرار گرفته و در آن نقش محدود میشود مانند فعل ماضی استمراری، فعل ثلاثی مزید، گذشته کامل استمراری. حال آنکه در واژانه کلمه آزاد بوده و در هیچ نقشی محدود نیست. به عبارتی کلمه در تجرد کامل است و تنها از طریق ارتباط معنوی ارگانیک و معانی مکشوف و نامکشوف خویش متن را که کل فراتر از همافزایی واژگان است خلق میکند و در این جا کلمه به معنای واقعی کلمه است.
واژانه، آشناییزدایی از دستور زبان:
آرش آذرپیک میگوید واژانه به دو طریق خلق میشود:
شیوه فرا دستوری و شیوه غیر دستوری. در ریختمان فرادستوری، کلمه بدون توجه به تعاریف دستوری در هر زبانی در متن حضور مییابد اما پس از خوانش بنا بر پیشفرضهای ذهن دستورزده انسان میتواند برخی از نگاهها و عناوین دستوری را به خود بگیرد، هر چند به هیچ وجه مانند حرکت واژگان در بستر دستور زبان باعث سلب قائمیت مدنی و خدشه وارد کردن به حرکت وجودگرایانه کلمه در متن نمیشود. بنا بر حضور فرادستوری کلمه در واژانه، ترجمه آن در هر زبانی میتواند بدون کم و زیاد و جابهجایی یا تغییر یا هر چیزی که باعث خدشه وارد کردن بر اثر ادبی شود صورت گیرد و اگر هم ترجمه شود متن مانند زبان مادری دست نخورده باقی میماند. بنابراین فراتر از تمام دستور زبانهای مختلف عمل میکند. نمونه واژانه فرادستوری از مهری مهدویان:
«- تابعیت؟ - تمام زمین!
- زبان؟ - سکوت!
- مقصد؟ - فتح بهشت!»
در روش غیر دستوری خلق واژانه، واژه در قید تعاریف دستوری نیست، به عبارتی ساختار و جریانش صددرصد غیر دستوری است. این سبک البته به معنای تضاد با دستور زبان نیست و قابلیتهای دستور زبانی را در اثر ادبی نفی نمیکند بلکه آن قابلیت ادبی کلمه را که در دستور زبان مستور میماند عریان میسازد. نمونه غیر دستوری کار «آفتاب / آفتاب/ برکه / دو قو...» از آرش آذرپیک است که در ابتدای این نوشتار آمده است.
از نظر این قلم موارد زیر میتواند در شرح و بسط یک واژانه به مخاطبان این اثر کمک کند:
1- واژگان گاه نقش فرض و نتیجه را در بر دارند به عنوان مثال در اثر کیمیاگر از مریم نظریان.
2- حرکت در واژانه میتواند به روشهای زیر ایجاد شود:
الف) حرکت از جزء به کل یا حرکت استقرایی
ب) حرکت از کل به جزء یا حرکت قیاسی
ج) حرکت بر اساس دیالکتیک هگلی
د) حرکت و استحاله
و) حرکت، حجم و جهش.
3- ساخت یک واژانه میتواند مبتنی بر کشف روابط طبیعی کلمات یا مشابهت، تمثیل، قیاس، استعاره، مجاز و... باشد.
در اینجا خاطرنشان میکنم اظهار نظر مریم نظریان در کتاب فرازن، بانوی عاشقانههای زمین تعجببرانگیز است که نگاشته: «بنده در سالهای 77 تا 80 در نشریات محلی آثاری با این سبک نوشتار به صورت مستقل از آرش آذرپیک دیده بودم که بعدها متوجه شدم در راستای دکترین ایشان یعنی مکتب اصالت کلمه است (بویژه در کتابچههای گل صد برگ) تصمیم به تئوریزه کردن این ژانر گرفتم.»
این در حالی است که تمام بیانیهها و مقالات درباره ژانر واژانه با اجازه آرش آذرپیک بوده و مفهوم تمام آن مطالب مستقیم یا غیرمستقیم از توضیحات ایشان در کارگاههای ادبی اصالت کلمه به همه شاگردانشان بوده است و عجیب است که خانم نظریان میگوید که از آقای آذرپیک دیده بودم! و البته چند سال پیش از کتاب ارزشمند فرازن در کتاب ارجمند جنس سوم هم درباره آن صحبت شده بود.
مطلب دیگر اینکه شعر-واژه فرمی از واژانه است که در آن کلمات در تجرد آزاد ساختار دستور زبانی به آفرینش متنی شعری با مراقبه شناور در راستای حرکت به سوی فراشعرکلمهگرا اتفاق میافتد در حالی که این ژانر تحت عنوان واژانه است. حال آنکه مهری مهدویان و مریم نظریان در نوشتارهای خود تنها به بیان شعر-واژه پرداختهاند و در این راستا به علت ناآشنایی با واژانه، شعر-واژه را ژانر اعلام کردهاند.
مریم نظریان مینویسد: «اگرچه اصول اولیه این ژانر «شعر-واژه» توسط آذرپیک ارائه شده، اما تمام تئوریهای موجود در این بیانیه که به قصد تشریح و تکمیل این ژانر ارائه شده، تئوریهایی مستقل و نویافته به قلم اینجانب (نظریان) هستند.»
هدف نگارنده در اینجا این است که آیا آنچه خانم نظریان مطرح کرده واقعاً گفتههای آرش آذرپیک نیست و مستقل از ایشان است؟ و دوم اینکه آیا به نگاه دیگری در واژانه رسیدهاند که اطلاق تئوری و بیانیه بر آن از لحاظ آکادمیک صحیح باشد؟
عبارات زیر که توسط بانو نظریان در فرازن به نگارش رسیده مستقلاً و پیش از نوشتار نظریان توسط آذرپیک در کارگاهها، انجمنها و محافل ادبی بارها بیان شده و نه تنها یادداشتهای حاضران در جلسه گویای این امر است بلکه حتی کسانیکه در اصالت کلمه قلم نزدهاند نیز گواه این امرند. البته همانطور که اشاره شد نظریان هم از انصاف خارج نشده و گفته که ابتکار و اصول اولیه این ژانر از آذرپیک است و بیانیهاش به قصد تکوین و تشریح آن نوشته شده است.
حال برخی از این اصول اولیه که توسط آذرپیک ارائه شدهاند عبارتند از:
1- عناصر شعر-واژه از هنجارمنشی و جبرتوالی ساختار فراروی میکند.
2- واژگان در این ژانر از توالی همنشینی سوسوری و توالی ساختار چامسکی پیروی نمیکنند.
3- ارتباط ارگانیک و غیردستوری واژگان با کلمات نه حاصل جریان سیال ذهن است و نه حاصل مراقبه ایستا و کوشش محض، بلکه حاصل مراقبه شناور است یعنی فراروی هوشمندانه از ضمیر خودآگاه و ناخودآگاه برای رسیدن به جنسیت سوم و ضمیر متعالی آنها.
4- این نخستین ژانری است که در صورت ترجمه در زبان میهمان هویت و ماهیت خود را کاملاً حفظ میکند.
5- توانایی واژگان در خلق سپیدیهای متن خارج از ساختار دستور زبان سوای موارد فوق که البته همگی در نوشتار مهری مهدویان هم دیده میشوند و حتی دیگر عریاننویسان.
محور گفتههای به اصطلاح «مستقل و نویافته» نظریان بر دو اصل است که ایشان مطرح کرده و من هم این دو را نقد میکنم: الف) واژگان کنشگر و کنشگیر. ب) مقوله تهی.
الف) واژگان کنشگر و کنشگیر:
نظریان این واژگان را که مقولاتی در زبانشناسی در تحلیل ساختار نحوی و نقشهای معنایی واژگانند اقتباس کردهاند با این تفاوت که یا آنها را درست درک نکرده یا خواسته غیر مستقیم از آنها استفاده کند. در زبانشناسی، کنشگر به گروه اسمیای گفته میشود که عملی را انجام میدهد و کنشپذیر یا موضوع، موجود یا چیزی است که در عمل دخیل است یا تحت تأثیر عمل واقع میشود (بررسی زبان جورج یول ترجمه علی بهرامی). البته اینها در ساختار نحوی است نه در واژانه که از توالی ساختار زبانی آشناییزدایی میکند!
نظریان دیگر نقشهای واژه را در نظر نمیگیرد. در زبانشناسی، واژگان گاه نقش مبدأ و مقصد دارند، گاه نقش جایگاه، گاه ساکنند، گاه کنشپذیر و... اما ایشان همه پتانسیلهای واژه را محدود به کنش و همه نقشهای واژه را محدود به کنشگر و کنشگیر میکند. وقتی به حرکت قائلیم پس به مبدأ و مقصد هم قائلیم. وقتی میگوییم «او مجله را به گئورگ قرض داد» او کنشگر است و گئورگ مقصد است. (بررسی زبان جورج یول ترجمه علی بهرامی).
او مینویسد واژگان کنشگر با تأثیر بر واژگان کنشگیر ایجاد تغییر و حرکت میکنند به نحوی که ما در شعر-واژه با هیچگونه جهش - منظور نظریان جهش درحرکت است- مواجه نمیشویم! روشن است این نوع حرکت همان بحث حرکت و استحاله عناصر شعری در شعر حرکت ابوالفضل پاشاست نه تئوریای جدید. برای نمونه حرکت و استحاله را در این کار خانم نظریان میتوان دید:
«پسر نی لبک
دختر سطل آب
ماه رودخانه
ë
دختر پسر
ماه سطل آب
نی لبک رودخانه»
اما در خصوص جهش که ایشان میگوید نمیتواند در واژانه باشد، با توجه به آشناییزدایی از لحاظ درونی یعنی آشناییزدایی از شعر و ژانرهای شعری مثل طرح، هایکو، شعر حرکت، شعر حجم و حتی رباعی، کاریکلماتور، شطحیات و... و داستان و ژانرهای داستانی مثل داستان مینیمال و... اتفاقاً و کاملاً میتواند باشد و رخ دهد.
ب) مقوله تهی: مقوله تهی اصطلاحی در زبانشناسی در خصوص ساختار نحوی است و همان طور که گفته شد واژانه ساختار دستور زبانی را آشناییزدایی میکند. مقوله تهی، گروه اسمیای است که هیچ محتوای واجی در روساخت نحوی ندارد. بنابراین معنایی در واژانه ندارد، اما اگر او منظورش لایههای مفهومی است که نگاشته نشده اما از متن واژانه فهمیده میشود یعنی سپیدنویسی در واژانه، باید بگویم بسیار پیشتر از این نوشتار توسط آذرپیک بیان شده و حتی در کتاب جنس سوم در بیانیه مهری مهدویان هم آمده است.
همچنین اگر منظور ایشان این بوده که گروهی از واژگان مانند واژگانی که اسمند پتانسیل و عمق بیشتری در واژانه میتوانند ایجاد کنند در قیاس با «حروف» یا «افعال» این نیز در کلاسهای آذرپیک و بسیار پیشتر از نوشتار خانمها نظریان و مهدویان، توضیح داده شده است.
مورد دیگر جملاتی در نوشتار نظریان است که معلوم میکند ایشان واژانه را به صورت جزئی درک کردهاند نه کامل. ایشان مینویسد:
1- عبارت «... اینگونه است که با تقسیم کار بین واژگان فیالنفسه، آنها به کلیت متن وابسته میشوند» معلوم میکند که ایشان اصالت کلمه را به صورت عمیق درک نکردهاند، زیرا واژگان وابسته به متن نیستند، بلکه متن مخلوق کلمه است. 2- عبارت: «... در واقع با این عملکرد واژگان، ما با نگارشی گشتالتی مواجه میشویم» متناقض است با عبارت «حرکت درونی (درونداد) واژگان است که روح دیالکتیک را بر متن حاکم میکند. تناقض نگرش گشتالتی و دیالکتیک! بالاخره متن حاصل کدام یک است؟!» 3- نظریان میگوید: «اصل هدف: همان مفهوم کلی است که با مهندسی چیدمان واژگان که نوع حرکت آنها را مشخص میکند کشف و منتقل میشود» و این با عبارت «شعر-واژه حاصل مراقبه شناور با فراروی از ضمیر خودآگاه و ناخودآگاه برای رسیدن به جنسیت سوم» تناقض آشکار دارد، زیرا در صورت پذیرش عبارت اول یعنی اصل هدف پس حاصل خودآگاه است نه فراروی از خودآگاه و ناخودآگاه!
باتوجه به موارد فوق، هیچ نگاه نوین و متفاوت با نگاه آذرپیک به واژانه در بیانیههای بانوان اصالت کلمه دیده نمیشود و آن قدر تشابه مفاهیم و عبارات هست که گویی آذرپیک نیز مددرسان ایشان بوده است، بنابراین این قلم نوشتارهای خانمها نظریان و مهدویان را به عنوان تئوری و بیانیه رد میکنم هر چند آرزومندم روزی به آن نگاه نوین دست یازند.
چه خوش سرود حضرت عشق، مولانا:
ضعیف است در قرص خورشید چشمت
ولی میدهد بر شعاعش گواهی.
منابع
بررسی زبان، اثر جورج یول ترجمه علی بهرامی، نشر رهنما.
دانش زبان، اثر نوام چامسکی، ترجمه علی درزی، نشر نی.
جنس سوم، به اهتمام آرش آذرپیک و مهری مهدویان، نشر کرمانشاه.
بانوی واژهها، تألیف مهری مهدویان، انتشارات لینا.
فرازن، بانوی عاشقانههای زمین، تألیف مریم نظریان، نشر بوستان کتاب.
روزنامه ایران
کاربر گرامی برای ثبت نظر لطفا ثبت نام کنید.
کاربر جدید هستید؟ ثبت نام در تارنما
کلمه عبور خود را فراموش کرده اید؟ بازیابی رمز عبور
کد تایید به شماره همراه شما ارسال گردید
ارسال مجدد کد
زمان با قیمانده تا فعال شدن ارسال مجدد کد.:
قبلا در تارنما ثبت نام کرده اید؟ وارد شوید
فشردن دکمه ثبت نام به معنی پذیرفتن کلیه قوانین و مقررات تارنما می باشد
کد تایید را وارد نمایید