1394/5/10 ۰۹:۲۰
منوچهر دین پرست: شیخ شهاب الدین سهروردی، معروف به شیخ اشراق، چهره برجسته ای در حکمت، فلسفه و عرفان در فرهنگ ایران است. سهروردی با بهره گیری از سنت های کهن عقلی و اشراقی ایرانی و یونانی و میراث فکری و معنوی اسلامی، نظام فلسفی نوینی تأسیس کرد که “حکمت اشراق” نام دارد. مفهوم محوری در این نظام بدیع و نوین، مفهوم “نور” است. نور، حقیقتی است ذومراتب که از نورالانوار تا نور حسی را شامل میشود.
منوچهر دین پرست: شیخ شهاب الدین سهروردی، معروف به شیخ اشراق، چهره برجسته ای در حکمت، فلسفه وکریم عرفان در فرهنگ ایران است. سهروردی با بهره گیری از سنت های کهن عقلی و اشراقی ایرانی و یونانی و میراث فکری و معنوی اسلامی، نظام فلسفی نوینی تأسیس کرد که “حکمت اشراق” نام دارد. مفهوم محوری در این نظام بدیع و نوین، مفهوم “نور” است. نور، حقیقتی است ذومراتب که از نورالانوار تا نور حسی را شامل میشود. به عبارتی دیگر نیز می توان گفت، لفظ اشراق به معنی تابش نور است، اما در اصطلاح فلاسفه اشراق به معنی کشف و شهود یا ظهور انوار عقلی و فیضان آنها بر نفس آدمی است. مراد از فلسفه اشراق فلسفه ای است که سهروردی آن را بنیان نهاده است. از نظر شیخ اشراق فیلسوف واقعی کسی است که علاوه بر تسلط بر مبانی فلسفی و منطق صوری بتواند با تهذیب نفس و تصفیه باطن مراتب کمالات معنوی را طی کرده و استعداد مظهریت انوار الهی را پیدا نماید. خود او در کتاب هایش تاکید می کند فلسفه اش برای کسانی است که علاوه بر حکمت بحثی و استدلالی دنبال شهود حقایق عالم بالا نیز هستند و شرط فهم فلسفه خود را تابش بارقه الهی بر قلب خواننده می داند و تاکید می کند کسانی که فقط طالب بحث فلسفی صرف هستند و دنبال تأّله و کشف الهی نمی باشند بهتر است سراغ فلسفه مشاء بروند. به اعتقاد شیخ اشراق کار اشراقیون جز با سوانح نوری سامان نمی یابد.
روز هشتم مردادماه را روز “سهروردی” نامیده اند.
از این رو و به دلیل انتشار کتاب «سهروردی و افکار او(تاملی در منابع فلسفه اشراق)» اثر دکتر کریم مجتهدی، استاد فلسفه دانشگاه تهران، گفت و گویی با ایشان صورت گرفته است.
دکتر مجتهدی که سالهاست در حوزه فلسفه های غربی تدریس و تحقیق کرده است در گفت و گو با خبرنگار اطلاعات درباره انتشار این اثر گفت : ” شاید افرادی که تا حدودی با آثار قبلی بنده آشنایی دارند تعجب کنند از این که من با وجود تخصص در فلسفه های غرب، این بار به سهروردی و آثار و افکار او توجه پیدا کرده ام. البته من ، نه میتوانم و نه میخواهم ادعای شناخت تخصصی سهروردی داشته باشم، ولی از آنجا که من همیشه خود را دانشجو می دانم، این حق را برای خود قایل ام که افزون بر فلاسفه غرب، درباره آثار و افکار متفکران بزرگ ایران نیز به تحقیق و مطالعه بپردازم. در هر صورت بنده از بدو بازگشت به ایران نه فقط همیشه توجه زیادی به افکار بزرگان فلسفه در ایران داشته ام، بلکه همانطور که اشاره کردم حتی برای تامل در جایگاه اصلی متفکران غربی، اعم از قدیم یا جدید، مطالعه و شناخت این نوع آثار را کاملا ضروری تشخیص داده ام. جایگاه سهروردی برای فهم سیر تاریخی فلسفه در ایران و مقایسه آن با سیر همین تاریخ در ممالک غربی، استثنایی و درخور تامل است و از این رهگذر به نکاتی میتوان دست یافت”.
دکتر مجتهدی در ادامه سخنانش با بیان اینکه وقتی شما به یک شخصی دائماً استاد میگویید ماهیت اش را تغییر میدهید گفت: “من اگر این را قبول کنم مثل این است که به خودم خیانت کنم، چون فیلسوف دانشجو و فلسفه استمرار در یادگیری است. نتیجهای که فردی مثل من از کوشش خودش در ۵۰سال میگیرد نیز باز عشق به یادگیری و حب حکمت است. وقتی مسأله را به این ترتیب ببینیم به جای اینکه بگوییم چرا من به جای فلسفه غرب به سهروردی پرداختهام پاسخش ساده میشود، برای یادگیری. برای اینکه سهروردی را بهتر یاد بگیرم. هر چند فکر نمیکنم به جایی رسیده باشم که کامل باشم چون این کتاب مجموعهای از پیشنهادهای تحقیق برای آینده است”.
استاد فلسفه دانشگاه تهران در ادامه این گفت و گو، زندگی و زمانه و زمینه سهروردی را پرماجرا دانست و گفت : سهروردی آثار بسیاری از خود به جای گذاشته که اغلب آن آثار و مهمترین اثر او که “حکمه الاشراق” باشد در نزد ماست. اما در پژوهشها و کارهای تحقیقی که طی سالهای اخیر درباره سهروردی صورت گرفته، متخصصان جدیدتر، به ویژه آنهایی که نظر به جمعآوری و تنظیم کل آثار سهروردی داشتهاند و دارند، نوشتههای او را در شش گروه فهرست می کنند.ولی من از آنجا که با کل آثار سهروردی به نحو مستقیم آشنا نیستم، ترجیح میدهم به همان تقسیمبندی متداول چهارگانه اکتفا کنم و بحثهای فنیتر را در این زمینه به عهده افرادی بگذارم که در این زمینه صاحبنظر محسوب میشوند”.
دکتر مجتهدی اظهار داشت: “سهروردی بیش از هر متفکر ایرانی آیات قرآنی را در آثار خودش به زبان فارسی و عربی آورده است اما مسألهای که کمتر به آن توجه می شود شباهت افکار سهروردی با برخی از متفکران دوره تجدید حیات فرهنگی در غرب است. علت هم روشن است، چون منابع مشترکی دارند. چگونه میشود یک نفر در قرن ۶هجری در ایران شباهتی با متفکران قرن ۱۵میلادی داشته باشد؟ پاسخ روشن است چون منابع مشترکی در ترکیه و بیزانس وجود داشتند که این مسایل باید تحقیق شوند”.
وی افزود: ” نظر سهروردی به اشخاص تاریخی نیست. این آن چیزی است که در سنت روحی ما وجود داشته و سنت خیلی قدیمی است و باید درباره آن تحقیق شود. بنده در این کتاب پیشنهاد کردم بر اساس شباهت گفتههای سهروردی با گفتههای متفکران ایتالیایی در قرن ۱۵میلادی، منابع مشترک آنها بررسی و درباره اش تحقیق شود. کتاب بنده فقط اثری فلسفی نیست و تا حدی جنبههای تاریخی دارد. ما باید به این مطالعات تاریخی و ادبی توجه کنیم چون فلسفه در مجموعهای از تجلیات معنا پیدا میکند. در هیچ جای این کتاب هم ادعا نشده که من متخصص سهروردی هستم. من متخصص سهروردی نیستم بلکه مسائلی به نظرم رسیده که ما ایرانیان باید آنها را دقیق تر تحلیل کنیم و آنها را به راحتی قبول یا رد نکنیم. من با اینکه مخالف یا موافق سهروردی باشیم را قبول ندارم”.
دکتر مجتهدی با اشاره به این نکته که فصلی از کتاب درباره عطار و سهروردی است گفت: “مقدمه عطار بر تذکرهالاولیا روی من خیلی اثر گذاشت و واقعاً به لحاظ زیبایی متن و صلابتش عجیب است. او ۷۰۰سال پیش نگران است که زبان از بین برود. ماسینیون با خواندن تذکرهالاولیا به حلاج علاقه پیدا کرد و چهار جلد کتاب درباره حلاج نوشت که بسیار جالب است”.
وی در ادامه صحبتهای خود با اشاره به این نکته که در بررسی یک نحله فلسفی خواه ناخواه مراحل و مراتبی وجود دارد و هیچگاه به یک باره و به نحو دفعی انجام نمیگیرد گفت : “در این فرآیند، همیشه به تصورات قبلی ابتدایی و فرضیات غیریقینی احتمالی نیازمندیم که به مرور بعد از آشنایی اجمالی به دست میآیند و صحت و سقم آنها فقط در مراحل نهایی قابل ارزیابی میشود. در هر صورت یک نحله فلسفی بدون حفظ پویایی ذاتی، به نتیجه مطلوبی نمیرسد و شاید حتی در اثر سهلانگاری، به ساختار بنیادی آن صدمه وارد بیاید و فهم درست آن مشکل شود. البته در این مواقع بصیرت و دانش عمومی ما مطرح است و به ناچار قصد و نیت خاص هر یک از ما نیز در بررسی و ارزیابی یک فلسفه سهمی دارد.”
دکتر مجتهدی در پایان گفته هایش اظهارداشت : “نباید فراموش کرد که سهروردی خواه ناخواه بیش از تمام فلاسفه دیگر در ایران، قرابت نزدیک و همدلی روحی با عرفا و متصوفه ایران اسلامی داشته است، به نحوی که بعضی از متخصصان بیان کرده اند فلسفه اشراق او در واقع بیان خاصی از همان عرفان سنتی ایرانیان است که مجهز به تاملات فلسفی شده و به صورت عقلانی و استدلالی مطرح گردیده است؛ او شناخت بحثی را با مهارت با شناخت ذوقی نه الزاما برابر، بلکه همسو کرده است. در آثار سهروردی نه فقط میتوان اسامی افراد زیادی از اهل تصوف و عرفان را مشاهده کرد، از جمله سلمان پارسی، جنید، حلاج، تستری، ابوسعید ابوالخیر و … بلکه شاید همچنین بتوان از رهگذر آثار او تحت تاثیر سکوت خاص آنها قرار گرفت و متوجه شد که آنها به سر بزرگی پی برده بوده اند، ولی چون آن سر به سهولت به دیگری منتقل نمی شود، هرکس برای آشنایی با آن باید شخصا کمر همت ببندد و بیش از پیش در این مهم راسخ باشد”.
روزنامه اطلاعات
کاربر گرامی برای ثبت نظر لطفا ثبت نام کنید.
کاربر جدید هستید؟ ثبت نام در تارنما
کلمه عبور خود را فراموش کرده اید؟ بازیابی رمز عبور
کد تایید به شماره همراه شما ارسال گردید
ارسال مجدد کد
زمان با قیمانده تا فعال شدن ارسال مجدد کد.:
قبلا در تارنما ثبت نام کرده اید؟ وارد شوید
فشردن دکمه ثبت نام به معنی پذیرفتن کلیه قوانین و مقررات تارنما می باشد
کد تایید را وارد نمایید