1394/3/26 ۱۴:۲۶
علی یونسی تاکنون پستهای مدیریتی مهمی همچون وزارت اطلاعات در دوران اصلاحات را در کارنامه کاری خود داشته است و هماکنون نیز در مقام مشاور رئیسجمهور در امور اقوام و اقلیتهای دینی مشغول به کار است. وی معتقد است چاپ کتابهایی نظیر تاریخ جامع ایران در انسجام ملی و وحدت هرچهبیشتر میان اقوام مختلف، نقش بسزایی دارد و هویت تاریخی، سبب نزدیکی همه ما میشود و جهل و بیاطلاعی نسبت به آن، عامل تفرقه و دشمنی است. در ادامه، گفتوگوی «شرق» را با مشاور رئیسجمهور در امور اقوام و اقلیتهای دینی، به مناسبت انتشار تاریخ جامع ایران، میخوانید:
علی گلباز: علی یونسی تاکنون پستهای مدیریتی مهمی همچون وزارت اطلاعات در دوران اصلاحات را در کارنامه کاری خود داشته است و هماکنون نیز در مقام مشاور رئیسجمهور در امور اقوام و اقلیتهای دینی مشغول به کار است. وی معتقد است چاپ کتابهایی نظیر تاریخ جامع ایران در انسجام ملی و وحدت هرچهبیشتر میان اقوام مختلف، نقش بسزایی دارد و هویت تاریخی، سبب نزدیکی همه ما میشود و جهل و بیاطلاعی نسبت به آن، عامل تفرقه و دشمنی است. در ادامه، گفتوگوی «شرق» را با مشاور رئیسجمهور در امور اقوام و اقلیتهای دینی، به مناسبت انتشار تاریخ جامع ایران، میخوانید:
******
جناب آقای یونسی! «تاریخ جامع ایران» در ٢٠ جلد در مرکز دایرهالمعارف بزرگ اسلامی فراهم آمده که بخش اعظم نگارش آن را ـ در امری بیسابقه- ایرانیها برعهده داشتهاند. اهمیت این کار را در چه میدانید؟
در ادبیات مورخان و تاریخشناسان همیشه این بحث مطرح بوده است که ایرانیان چقدر در نگارش تاریخ خودشان نقش داشتهاند و این پرسش، از قدیمالایام مطرح بوده است که بهویژه تاریخ دوران هخامنشیان، سلوکیان، اشکانیان و ساسانیان را چه کسانی نوشتهاند؛ اما متأسفانه ما در اینجا و در پاسخ به این پرسش، با هالهای از ابهام روبهرو میشویم. دوران باستان، هرچه هست و جنبه مرجعیت دارد را رومیان و یونانیان و مصریان نوشتهاند که مضبوط است. علاوهبراین، در اسناد و مدارک یهودیان و بینالنهرین هم اطلاعات بسیاری درباره ایرانیان آمده است. مشکل این بود که در میان ایرانیان، سنت تاریخنویسی چندان رایج نبود؛ چراکه بیشتر فرهنگ شفاهی مطرح بود و نقالیهایی که امروز هم کمابیش برقرار است، بازمانده از همان روزگار است که با قصه و افسانه مخلوط شده است؛ اما از قرن دوم هجری به بعد، تاریخ ایران بهطور مبسوط و مشروح به عربی نوشته شد. در واقع وقتی ایرانیان مسلمان شدند، برای اولینبار تاریخ خودشان را خود به زبان عربی مکتوب کردند؛ اما در قرن سوم و چهارم ما با فردوسی و شاهنامهاش روبهرو میشویم که اگرچه با نگاه گذشته تاریخ را مینگارد، اما بسیار با افسانه و اسطوره درآمیخته شده است. از قرن هجدهم و نوزدهم که پای اروپاییان بهایران باز شد، بازخوانی جدیدی از تاریخ ایران و با توجه به الواح و سنگنبشتههای مکشوفه در ایران و عراق شکل گرفت که اینجا هم، مجددا نقش اصلی را دانشمندان اروپایی برعهده داشتند. جالب آنکه در پژوهشهای تازه، آنان به آنچه گذشتگانشان نوشته بودند، بهصورت عینی و مستند دست یافتند. با اتکای به این اسنادی که بهدست آمد، ٢٠٠ سال بعد تاریخ ایران ـ اما بدون حضور ایرانیان ـ بازنویسی شد. در قرن بیستم، بسیاری از شخصیتهای ایراندوست در خارج از کشور، شروع به نوشتن تاریخ ایران کردند که حاصلش آثاری مانند تاریخ ایران کمبریج شد؛ اما همه آن چیزی که در این سه دهه نوشته شد، خیلی از جاها خلاف واقع یا جهتدار و با اغراض سیاسی بود. درحالیکه مورخ باید واقعیت را- بدون درنظرگرفتن منافع سیاسی- بنویسد؛ اما نتیجه آن تاریخنگاریها، بیشتر در مخالفت با اسلام و انقلاب بود. اکنون در این مرکز، یعنی دایرهالمعارف بزرگ اسلامی، برای اولینبار، کثیری از علما و دانشمندانِ ایرانشناس که خیلیهایشان هم خارج از کشور هستند، گرد آمدند تا اول با نگاه واقعبینانه و علمی و دوم با نگرش جامعیتگرا؛ یعنی هم پیش از اسلام و هم پس از اسلام، یعنی همه جهات و جوانب، اعم از نظامی و سیاسی و اقتصادی و اجتماعی و فرهنگی، «تاریخ جامع ایران» را شکل دهند. در این کار، همه اسناد دیده شده و کلمه جامع برای آن، معنایی کامل دارد. مهمتر آنکه نگاهها و نگرشها، لحاظ شده است و بهاینترتیب، اثری است که تاکنون ـ چه قبل و چه بعد از انقلاب- نمونه مشابهش را نداشتیم. در این ١١ سال و با انتشار این مجموعه، این نقص بزرگ تاریخی رفع شد و ایرانیها تاریخ خودشان را خودشان کامل و جامع و علمی نوشتند که اگر برای آن، جشن بگیریم، عملی به گزاف نکردهایم. اتفاقی که نسلهای بعد ارزش آن را خواهند فهمید.
تصور میکنید این کتاب، میتواند در بازتعریف هویت ایرانی چه نقشی ایفا کند؟
باید بکوشیم آن را به جوانان که قطعا به دنبال شناختن هویت خود هستند، معرفی کنیم. جوانان ما دچار بحران هویت هستند که گاهی افراد مغرض در دانشگاهها حتی بدیهیترین ارزشهای تاریخیمان را زیر سؤال بردهاند. بعضیها بهخاطر روحیه اسلامستیزی، در دوران پیش از اسلام اغراق میکنند، ولی باید ارزشهای واقعی تاریخ ایران را بیان کرد. ایرانیان حتی پیش از اسلام هم همیشه موحد بودند و منشأ بزرگترین آثار جهانی. ناگفته نماند که دوران اسلامی هم جزئی از تاریخ این سرزمین است؛ اما معتقدیم تمدن عربی هیچ ارتباطی با تمدن اسلامی ندارد. نظر ما تمدن ایرانی -اسلامی است که اسلام چراغ راه بود؛ اما هوش و قدرت خلاقه ایرانیان موتور محرکه این تمدن شد و اگر حمله مغول نبود، این پیشرفت ادامه مییافت و امروز ما جای اروپاییها و آمریکاییها بودیم. اگرچه آثار مکتوب، به زبان عربی نوشته شده، اما دلیل آن، این بوده که زبان عربی، زبان علمی بوده است و اعراب مطلقا در آن نقشی نداشتند؛ ولی جالب آنکه حتی علمای عرب هم عمدتا ایرانی بودند. عربی زبان علمی و دینی بود؛ اما وقتی اسلام به ایران آمد با هوش ایرانیها و سابقه و تجربهشان به اخلاط رسید و آن حادثه مهم تاریخی رخ داد و تمدن اسلامی -ایرانی شکل گرفت؛ البته از نظر دور نکنیم که همه آثار هم عربی نیست و فارسی، زبان سیاسی و ادبی بود. تعداد معدودی دانشمند عرب در مقابل هزاران دانشمند ایرانی قابل مقایسه نیست.
پس، اکنون این اثر میتواند جنبه و جهت مرجعیت پیدا کند؟
دقیقا. پس از این استادان ما خیلی راحت هستند؛ زیرا بهترین مرجع و منبع را دارند که همه ابعاد لازم را داشته و هر محقق و ایرانشناس که بخواهد مطالعه کند، دانشجویی بخواهد رسالهاش را بنویسد، استادی بخواهد تدریس کند یا کسی که عاشق ایران باشد، دیگر نیاز نیست به جاهای دیگر برود. کافی است تا به همین کتابها رجوع کنند و اگر به زبانهای عربی و انگلیسی هم ترجمه شود که دیگر کار ایرانشناسانِ سراسر جهان سهل خواهد شد؛ البته رشته تحصیلی من هم اقتضا میکرد که تاریخ ایران را بخوانم و بهاینترتیب به آن علاقهمند شدم. سپس به واسطه مسئولیتی که در امور اقوام پیدا کردم، به اقوام ایرانی و سنتهایی که رنگ اسلامی و ایرانی دارد هم علاقه پیدا کردم. حالا هم کوشش کردم به کمک مراکز علمی و تحقیقی بشتابم که در راه فرهنگ ایرانی -اسلامی گام برمیدارد که این مرکز، یکی از آنهاست. اگرچه متأسفانه در دوران ریاستجمهوری محمود احمدینژاد بهشدت در مضیقه قرار گرفتند و حتی از پرداخت حقوقشان عاجز بودند؛ اما قطعا در قبال «تاریخ جامع ایران»، یاریشان خواهیم کرد.
به نظر شما، این مجموعه، چه جایگاهی در تجمع و چسبندگی هویت ایرانی خواهد داشت و آیا میتواند از تنشهای قومی بکاهد؟
قطعا به این امر کمک خواهد کرد. این کتاب ما را با هویت و گذشتهمان آشنا میکند و ایرانی متوجه میشود که چه ملت بزرگی بوده و زبان و فرهنگش از شرق چین تا شمال آفریقا، فرهنگی گسترده بوده است. او خواهد فهمید همه اقوام ایرانی، تشکیلدهنده ایران باستان بودند؛ اما متأسفانه نداشتن شناخت سبب میشود از جایی دیگر هویت خود را اخذ کنیم. اکنون زبانهای ایرانی در حال فراموشی است که گنجینه بایگانی اصلی غنیسازی زبان فارسی است. مگر میشود زبان فارسی را بدون اینها فهمید. اینها مادر و زیرساختهای زبان فارسی است. وقتی سعدی گفته است: «شکّرشکن شوند همه طوطیان هند/ زین قند پارسی که به بنگاله میرود» نشان میدهد آنهایی که به زبان فارسی که لهجهها و گویشهای مختلفی دارد، صحبت میکردند در شبهقاره هند و چین و آسیایمیانه و ترکیه و حاشیه خلیج فارس هم بودهاند. این، باغی است که برایندش این زبان شده و با آنها میتوان زبان فارسی را غنی کرد. بنابراین لازم است در این حرکت فارسی، از بیگانه چیزی را به عاریت نگیریم. زبان فارسی عامل نزدیککننده اقوام ایرانی است و تقویت لهجهها و گویشها، سبب تفرقه نمیشود. عوامل وحدت ملی ما به تاریخ بومیمان برمیگردد. اگر تاریخ را بدانیم میبینیم که یک ریشه داریم و گذشته تاریخ و نژادمان به هم نزدیک بوده و حوادث تلخ و شیرین همه با هم رخ داده است. ما یک خانوادهایم و یک هویت تاریخی سبب نزدیکی همه ماست و جهل و بیاطلاعی نسبت به آن، عامل تفرقه و دشمنی است. دراینمیان، «تاریخ جامع ایران» میتواند چنین نقشی را ایفا کند.
روزنامه شرق
کاربر گرامی برای ثبت نظر لطفا ثبت نام کنید.
کاربر جدید هستید؟ ثبت نام در تارنما
کلمه عبور خود را فراموش کرده اید؟ بازیابی رمز عبور
کد تایید به شماره همراه شما ارسال گردید
ارسال مجدد کد
زمان با قیمانده تا فعال شدن ارسال مجدد کد.:
قبلا در تارنما ثبت نام کرده اید؟ وارد شوید
فشردن دکمه ثبت نام به معنی پذیرفتن کلیه قوانین و مقررات تارنما می باشد
کد تایید را وارد نمایید