1393/12/19 ۰۹:۱۶
او زاده مهر بود و شاید به همین سبب هم بود که نسبت به فرهنگ ایران، مهری بیکران داشت. ایران برایش دغدغه بود و میکوشید تا هر دم، نمیبر این خاک بیفزاید و سیرابش سازد. «ایرج افشار» اما ناغافل پرکشید؛ نه آنکه جوان باشد که هنگام مرگ، 85 سال داشت اما فعالیت هایش در عرصه پژوهش چنان بود که کم از یک جوان نداشت. کمتر کسی را میتوان یافت که چیزی در حدود 300 جلد کتاب - اعم از تألیف و تصحیح - و 2 هزار مقاله در طول عمرش به رشته تحریر درآورده باشد. افشار از ایران شناسان برجسته بود و در گردهماییها و کنگرههای خارج از کشور در صدر ایران شناسی حاضر مینشست و سخنش و قلمش، اگر بر اثر کسی مقدمه یا تحشیه مینوشت، اعتباری داشت که به اعتلای اثر میانجامید.
در اندوه چهارمین سال فقدان ایرج افشار
زاده مهر و مهر بیکران به فرهنگ ایران
او زاده مهر بود و شاید به همین سبب هم بود که نسبت به فرهنگ ایران، مهری بیکران داشت. ایران برایش دغدغه بود و میکوشید تا هر دم، نمیبر این خاک بیفزاید و سیرابش سازد. «ایرج افشار» اما ناغافل پرکشید؛ نه آنکه جوان باشد که هنگام مرگ، 85 سال داشت اما فعالیت هایش در عرصه پژوهش چنان بود که کم از یک جوان نداشت. کمتر کسی را میتوان یافت که چیزی در حدود 300 جلد کتاب - اعم از تألیف و تصحیح - و 2 هزار مقاله در طول عمرش به رشته تحریر درآورده باشد. افشار از ایران شناسان برجسته بود و در گردهماییها و کنگرههای خارج از کشور در صدر ایران شناسی حاضر مینشست و سخنش و قلمش، اگر بر اثر کسی مقدمه یا تحشیه مینوشت، اعتباری داشت که به اعتلای اثر میانجامید. اما این مرد، که به قول سید فرید قاسمی «کتابدار، کتابشناس، تصحیحگر، نسخهشناس متنپژوه، سندپرداز مرجعنویس، گنجور مجموعهساز، فهرستنگار دانششناس، تاریخنگار، نادرهیار، نامهنگار، شناساننده کمیاب و نایاب، مُعرف کمنام و گمنام، منبع خاورشناسان، همنشین دانشوران، معاصر مشاهیر، وارسته ناوابسته، دلسوخته ژرفاندیش، جهانگرد ایران نورد و گذشتهپژوه آیندهنگر» بود اما در نهایت فروتنی بود و کمتر حاضر به تجلیل و تکریم میشد زیرا در سرِ شناساندنِ ناشناختههای فرهنگ این سرزمین بود تا نامی نیک برایش باز بماند که به از سرای زرنگار بود. با این حال ریاست کتابخانه ملی ایران و کتابخانه مرکزی دانشگاه تهران از مهمترین مناصب اداری افشار به شمار میآمد. حالا اما در آستانه چهارمین سال وفات او، همچنان غمی جانکاه بر پهنه عرصه ایران شناسی- از فقدان جبران ناپذیرش- سایه افکنده و به سوگش، آب نیز سیه پوش است. اما باید برایش ادای دِین کرد که دینی سنگین بر گردن ایرانیان دارد...
مدتی است در پی فرصتی بودم تا نکتهای را یادآور شوم، با نزدیک شدن به سالگرد درگذشت استاد مرحوم ایرج افشار یعنی روز 81 اسفند، دم غنیمت شمرده تا به یکی از خصال نیکوی وی اشاره کنم. همیشه این سؤال برای ما پیش میآید که چرا فلان شخص با این همه تحصیلات عالیه و محصولات راقیه، مثل ترجمه قرآن و تألیف کتب فلسفه متعالیه و.... چندان که باید، مقید به رعایت اصول اخلاقی و انضباط رفتاری نیست، به آسانی بدگویی اقران و اخوان میکند، اما بسختی از محاسن او، ذکری به میان میآورد. بین گفتار و رفتارش فاصلههاست. نه کلامش به دل مینشیند و نه در کردارش رنگی از معنویت آشکار است.
پس انصاف این است که ملاک تشخص و انسانیت، رفتار آدمهاست نه سخن و سخندانی آنها. در این سالها که در خدمت میراث مکتوب بودهام، با بزرگانی از اهل فرهنگ و ادب و دانش و فرزانگی آشنا شدم.
رفتار هریک برایم آموزنده بود. چه آنان که وسط یک جلسه علمی فریاد زده و محیط را متشنج کردند و چه آنان که با تبسم و ادب، روی ترش نکرده، بی احترامی فرد معترض را نادیده گرفته و به بحث خود ادامه دادند. چه آنان که از غیبت و بهتان طرفی نبسته و مخالف خود را به بی سوادی مطلق متهم میکردند و چه آنان که هم او را فردی علاقهمند و کوشا مینامیدند. و نیز چه آنان که نهایت اظهار تأسف خود را از فردی به جای حقیقت گویی و فاش کردن مطالبی درباره او، تنها با گفتن: «آدم بخصوصی است»، یا کمی غلیطتر و با ناراحتی بیشتر بگوید: «آدم خاصّی است» و چه آنکه به محض رد شدن مقالهاش، داور را به اشدّ الفاظ مینوازد.
با بیان این مقدمات خواستم عرض کنم یکی از کسانی که من در زندگی کم بار و بی بهرهام توفیق دیدار و همسفری با او را داشتم و همیشه برای بنده الگویی ارجمند بود، شادروان استاد ایرج افشار بود. کسی که بی جرم و بی تفهیم اتهامی، متهم بود که فراماسون است و به رغم اینکه بارها نوشته بود و در نشریه بخارا در سالهای پایانی عمرش، از این فرقه تبری جسته و نوشته بود که من ماسون نبوده و نیستم، مع ذلک روزنامهای خاص! اصرار داشت که بگوید هستی.
یکی از دوستان نقل میکرد زمانی که مرحوم تقی زاده زنده بود، مرحوم افشار به فرزندش گفته بود وقتی من عصر بهخواب رفتهام، اگر کسی تلفن کرد بیدارم نکن. مگر سید حسن تقی زاده. اما روزی به من گفت حتی اگر تقی زاده هم تلفن کرد، مرا از خواب بیدار نکن. پرسیدم چرا پدر؟ گفت از دست ایشان ناراحتم. مرا به عضویت فراماسونی دعوت کرد و من هم نپذیرفتم. زنده یاد افشار به رغم بی مهریهای زیادی که به ایشان شده بود، باز هیچ تلفنی را بی پاسخ نمیگذاشت و هیچ دانشجویی را که کوشا و علاقهمند مییافت، رد نمیکرد. در سفر و حضر حتی از مخالفانش به بدی یاد نمیکرد. نه به این خاطر که معتقد به حرمت غیبت بود، اساساً بدگویی را امری غیر اخلاقی میدانست.
منش و کردار استاد افشار اخلاقی بود. وی امین موقوفه جمال زاده در دانشگاه تهران بود. نقلهای عجیبی از دقت و امانتداری او میشود. زمانی که بی اذن او برخی کتابهایش را در الواح فشرده درج کردند، مؤدبانه زنگ زد و گلایه کرد که چرا حقالناس را رعایت نمیکنید.
روزی درباره کتابهای علامه قزوینی که در کتابخانه دانشکده ادبیات دانشگاه تهران نگهداری میشود، صحبت شد. سؤال کردم آیا میشود برخی از کارهای علامه را که بیش از 05 سال از فوت وی میگذرد، مثل چهار مقاله عروضی که توسط اوقاف گیپ چاپ شده ما باز چاپ کنیم؟ فرمودند: چون موقوفه هست باید کتباً اجازه بگیرید. خوب است نامهای به آقای دکتر چارلز ملویل که عضو هیأت امنای آن موقوفه هست، بنویسید و کسب اجازه کنید.
وقتی با وی مینشستی احساس نمیکردی که انسانی خودبزرگبین و متکبر است. تواضع و فروتنی و بیآلایشی جزو ذات او بود. هر وقت به منزل یا کتابخانهاش در مرکز دایرئ المعارف بزرگ اسلامی میرفتم، با احترامی خاص از حقیر و دیگر میهمانان خود پذیرایی میکرد. روزی در کتابخانه به یکی از دوستان ایراد گرفت که چرا کتاب چنین اسکن شده، بلافاصله حرف خود را اصلاح کرد و گفت اشکال ندارد. فلانی از خودمان است و من با ایشان شوخی دارم. دلش نمیخواست کسی از وی رنجیده شود. استاد افشار از ریا بیزار بود و درستی و صداقت، در رفتار و گفتارش موج میزد. و دقیقاً به این آیه شریفه عامل بود که: « کونوا دعائ بغیر السنتکم». ایشان سخت نسبت به حقالناس حساس بود و با کسی تعارف نداشت.
به کسانی که از کتب و مطالب این و آن سرقت میکردند اعتراض میکرد و یادداشتی به توصیه ایشان در گزارش میراث در مورد یکی از کارهای مسروقه نوشته و درج شد. من انسانهای زیادی را در این سالها در محل کارخود دیده و قول و فعلشان را باهم سنجیدهام و از هرکدام، هم از باب «ادب از که آموختی...» و هم از افراد
بی مانندی چون مرحوم افشار که ادعایی نداشت و وجودش احترام به عالم و دانشجو و محقق بود، درس گرفتهام.
روح استاد افشار همواره غریق رحمتهای الهی باد که با پشتکار و وقت شناسی و استفاده بهینه از آنات و لحظات عمر خود، بهترین درس را به علاقهمندانش داد. چقدر فاصله هست بین او و دیگران با این کثرت آثار و قلت ادعا و برعکس!
روزنامه ایران
کاربر گرامی برای ثبت نظر لطفا ثبت نام کنید.
کاربر جدید هستید؟ ثبت نام در تارنما
کلمه عبور خود را فراموش کرده اید؟ بازیابی رمز عبور
کد تایید به شماره همراه شما ارسال گردید
ارسال مجدد کد
زمان با قیمانده تا فعال شدن ارسال مجدد کد.:
قبلا در تارنما ثبت نام کرده اید؟ وارد شوید
فشردن دکمه ثبت نام به معنی پذیرفتن کلیه قوانین و مقررات تارنما می باشد
کد تایید را وارد نمایید