1393/12/19 ۰۹:۰۴
نشست «ایران؛ نام، مردم، سرزمین» که نخستین گردهمایی از سلسله همایشهای «ایران، ملیت، تاریخ و فرهنگ» به شمار میآید، یکشنبه گذشته در مرکز دایرهالمعارف اسلامی، در دو بخش برگزار شد. در مرحله اول این نشست این گونه آمد که کلمه ایران برخلاف عدهای معدود که در قدمت این کلمه تردید کردهاند هم به لحاظ واژگانی و هم به لحاظ کاربرد مفهومی کهن است. در متون کهن، چه در متون فارسی از اسناد و کتیبهها گرفته تا منابع فارسی دوران اسلامی به ویژه منابع منظوم و به طور اخص شاهنامه فردوسی و چه در متون عربی کلمه ایران، ایرانی، ایرانیان و سرزمین ایران به وفور به کار رفته و وجود دارد. در بخش اول این همایش سخن بر سر هویت و نام ایران و در مرحله دوم، بیشتر بر سر مرزها بود.
عاطفه شمس- محسن آزموده: نشست «ایران؛ نام، مردم، سرزمین» که نخستین گردهمایی از سلسله همایشهای «ایران، ملیت، تاریخ و فرهنگ» به شمار میآید، یکشنبه گذشته در مرکز دایرهالمعارف اسلامی، در دو بخش برگزار شد. در مرحله اول این نشست این گونه آمد که کلمه ایران برخلاف عدهای معدود که در قدمت این کلمه تردید کردهاند هم به لحاظ واژگانی و هم به لحاظ کاربرد مفهومی کهن است. در متون کهن، چه در متون فارسی از اسناد و کتیبهها گرفته تا منابع فارسی دوران اسلامی به ویژه منابع منظوم و به طور اخص شاهنامه فردوسی و چه در متون عربی کلمه ایران، ایرانی، ایرانیان و سرزمین ایران به وفور به کار رفته و وجود دارد. در بخش اول این همایش سخن بر سر هویت و نام ایران و در مرحله دوم، بیشتر بر سر مرزها بود. روشن است که مرز پدیدهای است متغیر که بر حسب تحولات سیاسی و جنگها، مرزهای رسمی و سیاسی به عقب و جلو کشیده میشوند. آنچه در این نشست مطرح شد مرزهای سیاسی بود که در ادوار مختلف بر حسب قدرت و ضعف سلسلهها و دولتهایی که بر این سرزمین بزرگ فرمان راندهاند تغییر کرده است.
شناخت عوامل تاریخی، اقتصادی و جغرافیایی برای ایجاد و بقای مرزهای پایدار، حیاتی است
روزبه زرینکوب، عضو هیأت علمی دایرهالمعارف اسلامی، نخستین سخنران مرحله دوم این نشست، درباره مرزهای ایران تا ساسانیان توضیح داد و گفت: این دوره، دورهای طولانی است از آن جهت که ابتدای آن خیلی واضح نیست چرا که به مبدأ تاریخ ایران بازمیگردد اما مقصد آن آغاز روزگار ساسانیان است. او به دلیل محدودیت زمان مرزهای شرقی را به انتخاب، مورد بررسی قرار داد و افزود: مرزهای شرقی چه سیاسی و چه فرهنگی به این دلیل مهم است که همیشه با مشکلات و مخاطرات فراوان رو به رو بوده و اهمیت دیگر آن این است که هر آنچه از ایران و فرهنگ ایرانی داریم از سرزمینهای شرقی منشأ گرفته است. کهنترین نوشته ایرانی که در آن کلمه مرز به کار رفته اوستاست. مرز در پارتی و پارتی مانوی به کار رفته و در فارسی میانه نیز به شکلهای مرز، کنارگ، سامان و رمند استفاده شده است. افزون بر اینها در فارسی میانه واژه «کش» نیز که به معنای خط و شیار است به کار میرفته است. زرینکوب با بیان اینکه در برخی فرهنگهای فارسی، مرز با مفهوم قابل توجهی معنی شده است، گفت: این معنا را میتوان در فرهنگ جهانگیری، برهان قاطع و فرهنگ آنَندراج یافت. بر این اساس یکی از معانی مرز این است؛ زمینی که آن را مربع سازند و کنارههای آن را بلند کنند و در میانش چیزی بکارند. به علاوه به روایت صاحب فرهنگ آنندراج، هر زمین شیار کرده و کاشته شده و بوم یعنی زمین نکاشته و نساخته که در آن خانه و جز آن سازند را مرز گویند. نکته قابل توجه این است که نزد ایرانیان نخستین، محراب که در آنجا آداب دینی خود را انجام میدادند تکه زمینی بود که آن را به شکل چهارگوش میساختند و برای جلوگیری از تاثیر عوامل شر در جریان عملی آیینی همراه با خواندن بعضی ذکرها، محدوده محراب را با کشیدن شیار معین میکردند. تطبیق قابل اعتنایی که میان ساختار محرابهای ایرانیان نخستین و تعریفهایی که از مرز در فرهنگهای فارسی به چشم میخورد با وجود فاصله زمانی بسیار میان آنها، میتواند حايز اهمیت دانسته شود و نشاندهنده تقدس و اهمیت مرز نزد ایرانیان تلقی شود. به عقیده ایرانیان باستان، مرز با ایزدان ارتباط دارد و ایشان بر مرز نظارت میکنند چنان که بدون خواست آنان گذر از مرز ممکن نیست. زرینکوب به این نکته اشاره داشت که در اسطورههای پهلوانی ایرانی، پاییدن مرز با نام آرش ارتباط پیدا میکند که در اوستا از او با عنوان بهترین تیرانداز ایرانی یاد شده است. در روایات ملی ایرانی، شخصیت دیگری که در راه حفظ مرزهای ایران و پاسبانی از آن در مقابل اهریمنان و بیگانگان جان خویش را فدا میکند زریر است که ماجرای او در متن پهلوی «یادگار زریران» گزارش شده است. به هر حال در فرهنگ ایرانی از آنجا که مرز تميیزدهنده نیکی از بدی و جداکننده قلمرو ایرانیان از سرزمینهای بیگانگان، بیدینان و اهریمنان است مقدس شمرده میشود و نگاهبانی از آن وظیفه ایرانیان است. افزون بر آن حافظان و پایندگان مرز از سوی نیروهای اهورایی پشتیبانی میشوند و بر انجام کارهای بزرگ توانایی مییابند. باری، با اینکه وجود یک یا چند اتحادیه طوایف ایرانی و به تعبیری حکومتهای ایرانی در شرق فلات ایران، پیش از مادیها و همزمان با پادشاهی ایشان برحسب برخی شواهد تاریخی و برخی نظریههای علمی قابل تأیید به نظر میرسد، از آنجا که آگاهیهای بهدستآمده در این باره چه بر پایه مطالعات تاریخی، زبانشناختی و باستانشناختی و چه براساس گواهیهای تاریخ ملی ایران، پراکنده و اندکشمار بوده و به ویژه با توجه به سرشت تاریخ روایی ایران که بیتوجهی به زمان و مکان رویدادها دارد، مبنای هرگونه بحث و مطالعه درباره تغییرات مرزهای شرقی ایران به هر حال گزارشهای تاریخ رسمی و مکتوب ایران خواهد بود و آغاز آن با روایتهای مربوط به مادیها شکل خواهد گرفت.
زرینکوب با بیان اینکه درباره گسترش پادشاهی ماد در نواحی شرقی ایران و وضع مرزهای شرقی در آن دوران اطلاعات چندانی در دسترس نیست توضیحاتی در این باره ارایه کرد و گفت که به دلیل در دست نبودن اسناد قطعی و مسلم، تعیین مرزهای شرقی پادشاهی ماد دشوار است و به احتمال تا اوایل زمان هوخشتره، مرزهای اصلی قلمرو مادیها در شرق، حدود ری بوده است. با وجود این دشواریها میتوان بخشی از مرزهای شرقی قلمرو مادی را شامل سرزمین قبایل کوچرو و نیز حکومتهای نیمهمستقلی دانست که تابع مادیها بوده و در امور داخلی خود استقلال داشتند. این اقوام به فرمانروایان مادی خراج میپرداختند و هر زمان که قدرت مادیها را در ضعف میدیدند با ایجاد شورش و ناامنی در مرزهای شرقی، خود را از قید حکومت ایشان آسوده میکردند. درباره مرزها و تقسیمات پادشاهی هخامنشی نیز ولایات شرقی آنها تا پیش از روزگار داریوش، آگاهیهای دقیقی در دست نیست. چنانکه در باب قلمرو کوروش در مرزهای شرقی فلات ایران، اسناد موجود اندک و پراکنده است. او با ارایه توضیحات و مستنداتی درباره اقتدار هخامنشیان در مرزهای شرقی افزود: ایجاد مرزهای قابل دفاع و مناسب در نواحی شرقی ایران تنها زمانی پایدار میماند که حکومت مرکزی میتوانست با ایجاد پادگانهای مرزی دفاع از سرحدات را تضمین کند. در کتیبههای هخامنشی و در متنهای کلاسیک میتوان ردپایی از این دژهای نظامی یافت اما تعیین مکان دقیق همه آنها اکنون ممکن نیست. زرینکوب سپس به تحرکات سلوکیان در مرزهای شرقی پرداخت و گفت که از آنجا توجه سلوکیان بیشتر به مرزهای غربی معطوف بود، از حدود سال ٢٩٠ ق.م سرزمینهای شمال شرقی قلمرو سلوکیان ناآرام شده و بسیاری از شهرها به ویژه در نواحی مرو و هرات ویران شد. بخشی از این وقایع بر اثر شورشهای محلی و بیشتر آنها در نتیجه هجوم قبایل بیابانگرد بود. پس از تشکیل حکومت یونانی بلخ و استقلال بخشهای زیادی از نواحی شرق و شمال شرقی قلمرو سلوکیان، پادشاهی سلوکی تسلط خود را بر خراسان و آسیای مرکزی از دست داد و به این ترتیب در دوره فرمانروایی سلوکیان بر ایران، نداشتن پیوندهای قومی، زبانی و فرهنگی میان مردم کوچرو و شبانکاره مرزهای شرقی با حاکمان بیگانه و نیز بیتوجهی حاکمان سلوکی به مسایل و معضلات اقتصادی، اداری و معیشتی ساکنان اراضی شرقی قلمرو خود و ایجاد نارضایی اجتماعی در میان این مردمان و درنهایت درگیریهای سلوکیان با حاکمان تازه استقلالیافته بلخ و پارت، مرزهای شرقی قلمرو آنان را مرزهایی ناپایدار ساخت.
پس از سلوکیان، زرینکوب دوران اشکانیان را مورد توجه قرار داد و گفت در دوران اشکانیان و تا پیش از مهرداد یکم حدود ١٧١ق.م، آگاهیهای موجود درباره مرزهای شرقی ناقص و مبهم است. از روزگار مهرداد یکم از آنجا که قدرت اشکانیان توسعه یافت و بهتدریج و طی سالهای بعد به عنوان رقیبی جدی برای روم خود را نمایاند، رویدادهای قلمرو اشکانیان مورد توجه مورخان رومی قرار گرفت. همزمان با مهرداد یکم اشکانی، اختلافات داخلی در میان حاکمان یونانی بلخ، این حکومت را به دو بخش شمالی و جنوبی تقسیم کرده، اساس این حکومت را لرزان ساخت. مهرداد از این فرصت استفاده کرده بدانجا تاخت و بخش بزرگی از آن را به ایران بازگرداند. مرزهای شرقی قلمرو اشکانیان در روزگار مهرداد یکم را البته نمیتوان با اطمینان مشخص کرد اما به گزارش برخی منابع کلاسیک، او مرزهای حکومتش را به هند رسانده است، حتی به احتمال ولایاتی را که بین رود سند و جهلم در پنجاب قرار داشت به زیر فرمان خود کشید. زرینکوب سپس به ارایه توضیحاتی درباره مرزهای شرقی قلمرو اشکانیان پس از مهرداد یکم و در دوران فرهاد دوم اشکانی پسر و جانشین او، اردوان یکم و مهرداد دوم و هجوم اقوام بدوی به این مرزها پرداخت و بیان داشت پس از مهرداد دوم اطلاعات راجع به مرزهای شرقی ایران کاهش مییابد. به این ترتیب از زمان اشکانیان مشکلات تازهای رخ نمود و از آن پس تاریخ ایران تا قرنها بعد با مسأله طوایف مهاجم شرقی رو به رو بود و تا پایان دوران باستان، مرزهای شرقی ایران همواره در حالتی بین پایداری و ناپایداری قرار داشت. این شواهد تاریخی نشان میدهد که شناخت عوامل تاریخی، اقتصادی و نیز جغرافیایی برای ایجاد و بقای مرزهای پایدار، مهم و حیاتی است و بدون توجه به این مولفهها و بدون آگاهی از جزییات مربوط به کارکرد آن، حتی در اختیار داشتن مرزهای طبیعی و تطبیقی نمیتواند هیچ قلمرو سیاسی را از مشکلات مرزی در امان نگه دارد.
حکومت ساسانی بر اصل وحدت دین و دولت بنا شده بود
محمود جعفریدهقی، استاد گروه فرهنگ و زبانهای باستانی دانشگاه تهران، برای نشان دادن تصویری از مرزهای ایران از آغاز سلسله ساسانیان تا ظهور اسلام، در ابتدا فهرستی از گفتارهای خود ارایه کرد. جعفریدهقی، شکلگیری جناح ایرانی را مقدمهای برای سخنان خود دانست و سپس به ذکر منابعی که برای جغرافیای تاریخی دوران تاریخی در دسترس است شامل کتیبهها و کتابهای پهلوی، گزارشهای مورخان باستان و منابع دوران اسلامی پرداخت که البته توضیحات او بیشتر بر کتيبههای دوران ساسانی تمرکز داشت. او بخش دوم سخنانش را به نگاه کوتاهی بر تاریخ ساسانی و در نهایت فراز و فرود این مرزها در این دوره نزدیک به ٥٠٠ سال معطوف کرد. این استاد دانشگاه تهران با بیان اینکه به نظر میرسد فلات ایران در عهد باستان، محل تلاقی دست کم سه فرهنگ بسیار پراهمیت بوده است، گفت اقوامی که در این فلات میزیسته و هر کدام صاحب فرهنگ و تمدن بودهاند، در کنار خود بینالنهرین را داشتهاند و از هزارههای کهن با این تمدن در ارتباط بودهاند. سومین تلاقی نیز مهاجرت اقوام ایرانی یا آریایی به این سرزمین بوده است. این سه فرهنگ در واقع جهان ایرانی را به وجود آوردهاند که اصلهای اولیه آن از اینجا آغاز میشود. از عصر هخامنشی این تمدن گستره بیشتری یافته و به جهان غرب نیز راه پیدا میکند. شاید مهمترین منابعی که امروز از عصر ساسانیان در دست است کتیبههای ساسانی باشد که به زبان پهلوی اشکانی و پهلوی ساسانی موجود و از اهمیت زیادی برخوردار هستند. از میان این کتیبهها دو کتیبه مورد توجه بیشتری هستند؛ یکی کتیبه شاپور ساسانی است که در منطقهای به نام کعبه زردشت در فارس قرار دارد و دیگری کتیبه یکی از بزرگان عهد ساسانی به نام کرتیر یا کردیر است که شخصیت عجیب و مهمی در آن عهد بوده است. به کمک این کتیبهها میتوان تا حدودی خطوط و مرز جغرافیایی عصر ساسانی را نشان داد. در واقع حکومت ساسانی بر یک اصل مهم پایهگذاری شد؛ اصل وحدت دین و دولت. دهقی با اشاره به اینکه شاید تجربه حکومت ملوکالطوایفی عصر اشکانی و آسیبی که به وحدت کشور وارد کرد حکومت ساسانی را به اندیشه تمرکز قدرت سوق داد، افزود: بهترین وسیله برای این تمرکز قدرت دین زردشت بود و این کار به کمک کردیر ساسانی صورت گرفت. شخصیت عجیبی که حدود هفت پادشاه ساسانی را دیده، در دوره هر یک القاب تازهای گرفته است و موفق شده در عهد ساسانی دین زردشت را به عنوان دین رسمی در سراسر امپراتوری تثبیت کند. البته جنبههای منفی از این شخصیت نیز عنوان شده از جمله اینکه با ادیان دیگر برخورد تندی داشته است.
دهقی گفت: علاوه بر کتیبهها کتابهایی نیز از دوره ساسانی به جا مانده است که بخشی از آنها در طول تاریخ از بین رفته و البته در دوران اسلامی بازنویسی شدهاند. به طور مثال «کارنامه اردشیر بابکان»، «شهرستانهای ایران» یا «شگفتیهای سیستان» از آن جمله هستند که بعدها این آثار به علاوه خداینامههایی که پیش از آنها تألیف میشدهاند در «تاریخ طبری»، «شاهنامه فردوسی» و سیرالملوکها مبنا قرار گرفتند. منبع دیگری که برای شناسایی جغرافیای ایران حایز اهمیت هستند گزارش مورخان باستان و بخش دیگر منابع دوره اسلامی است. در ادامه این توضیحات، دهقی به تاریخ ساسانیان که موسس آن اردشیر بابکان است اشاره کرد و گفت: این سلسله از آغاز روی کار آمدن از سه جبهه در معرض هجوم قرار داشت. از شرق توسط کوشانیان، از شمال توسط ارمنیان و از غرب به وسیله رومیها تهدید میشد. او شخصیتهای اثرگذار در تاریخ ساسانی و در تعیین مرزهای جغرافیایی این دوره را پس از اردشیر، فرزند او شاپور یکم، هرمز اول، بهرام اول، بهرام دوم، بهرام سوم و شاپور دوم دانست و توضیحاتی از فعالیتهای آنان ارایه کرد. پس از شاپور دوم ایران یک دوره افول صدساله را پشت سر میگذارد که طی آن روحانیان زردشتی به جای تقویت دولت با فئودالها و زمینداران بزرگ متحد میشوند و علیه دولت حرکت میکنند. به همین دلیل است که یزدگرد اول یکسری آزادیهای دینی به سایر ادیان میدهد تا شاید بتواند از نفوذ روحانیان زردشتی بکاهد. پس از یزگرد اول، بهرام میآید که در ادبیات و فرهنگ ایرانی به شخصیتی نیمهافسانهای تبدیل شده است و پس از او یزدگرد دوم بر سر کار میآید که تحت نفوذ روحانیان دینی آزادیهای دینی به مسیحیان میدهد اما با عکسالعمل روحانیان مواجه میشود. نکتهای که بیش از هر چیز در این دوره به چشم میخورد مشکلی است که ارمنستان برای ایران ایجاد میکرد که پس از گرویدن به مسیحیت تحت تاثیر امپراتوری روم جنگهایی را با ایران ترتیب میدادند. اتفاق دیگری که در این دوره ثبت شده حوادث طبیعی از جمله خشکسالی و قحطی است که در نتیجه آن فشارهای مالیاتی افزایش پیدا کرد. اختلافات دینی نیز یکی دیگر از آثار مخرب این دوره است و به این ترتیب ایران با مشکلاتی رو به رو میشود که در دوره قباد ساسانی به اوج میرسد. این مشکلات زمینه ساز پیدایش و شورش مزدک بامدادان میشود. پس از قباد فرزند او خسرو حکومت را در دست میگیرد و یکی از چند شخصیتی است که تأثیر مهمی در تاریخ ساسانی داشته است. در عصر او ایران یک نهضت فرهنگی مهم را تجربه میکند. کتاب منطق ارسطو به دستور خسرو از سریانی به پهلوی ترجمه میشود و سپس وزیر خود را به هند میفرستد تا آثار مهمی را به ایران بیاورد که نمونه آن به احتمال کلیله و دمنه است. همچنین آثار مهم دیگری از یونانی و سانسکریت به پهلوی ترجمه میشود و در رشتههای نجوم، پزشکی و فلسفه این دوره از رونق بسیاری برخوردار است. پس از خسرو در دوره هرمز چهارم مجددا ایران یک دوره افول را طی میکند اما در این دوره است که بهرام چوبین یکی از سرداران هرمز موفق میشود پیروزیهایی را در شرق و درواقع در شمال به دست بیاورد. پس از هرمز فرزند او خسرو دوم مشهور به خسرو پرویز به قدرت میرسد. بهرام کودتا میکند و خسرو به رومیها پناهنده میشود و با کمک آنها به شرط از دست دادن ارمنستان دوباره به حکومت ایران میرسد. اما بیشترین و بزرگترین مرزهای سیاسی ایران در عهد خسرو دوم است و میتوان گفت وسعت ایران در این دوره حتی از دوره هخامنشیان هم بیشتر میشود و به همین دلیل مورد توجه است. پس از خسرو ایران با افول و در واقع با سقوط امپراتوری ساسانی رو به رو میشود که آن را نتیجه چندعامل احتمالی از جمله بلایای طبیعی، خودسری فرماندهان نظامی وتجزیه طلبی فرمانروایان محلی دانستهاند.
«ايران» فقط كلمه نيست
صادق سجادی، مدیر بخش تاریخ مرکز دایرهالمعارف و رییس مرحله دوم این نشست جزو سخنرانان نبود اما در این قسمت از برنامه عنوان نکاتی را ضروری و به نحوی وظیفه خود دانست. نخست اینکه ایران فقط کلمه نیست، در بحث بر سر کلمه ایران و استعمال یا قدمت آن معنایی وجود دارد و آن فرهنگ ایران است که طی قرنها بارورتر و انبوهتر شده و آثاری که از این فرهنگ بیرون آمده در حقیقت معیار و محمل این بحثها شده است. سجادی این سخن را مقدمهای برای اشاره به کشف اسکلت چندهزارسالهای در یکی از شلوغترین خیابانهای تهران یعنی میدان مولوی قرار داد و گفت من و برخی دوستانی که در اینجا حضور دارند از معدود کسانی هستیم که این اسکلت را دیدهایم. او با گلایه از بیتوجهی نهادهای ذیربط و رسانهها به این موضوع پراهمیت افزود تاریخ تهران با کشف این اسکلت بانوی ٣٥ساله بنابر تحقیقات دکتر مصدقی و دکتر اسماعیلی، متصدیان حفاری این منطقه به هفت هزار سال پیش میرسد و اهمیت آن از این جهت است که نشان میدهد تهران لااقل از هفت هزار سال پیش مسکونی بوده است و با همین کشف میتوان گفت تهران کهنترین پایتخت مسکونی جهان است. حفاریهای دیگری که در اطراف آن انجام شده است در حال رسیدن به سازههایی است که شاید قدمت آنها به ٩ هزار سال برسد. او علت مطرح کردن این موضوع را بیتوجهی نهادهای مرتبط دانست و گفت هیچ نهادی تاکنون بودجهای برای حفاظت از این مکان تعیین نکرده و این اسکلت در شرایط بدی نگهداری میشود تا جایی که از گزند باران و آفتاب در امان نیست. این منطقه برای کار گذاشتن لوله فاضلاب حفر شده بود که بر حسب اتفاق و بر حسب دقت یک شهروند به این نقطه رسیدند اما نکته جالب این است که پس از اینکه شهرداری متوجه شد آنجا یک میدان باستانی است منطقه حفاریشده را پر کرد و حتی اجازه نداد که باستانشناسان در آنجا تحقیقی انجام دهند و کار آنها را با دشواری مواجه کرد. سجادی از کمک نکردن سازمان میراث فرهنگی، وزارت ارشاد، وزارت علوم، شهرداری و سایر نهادهای مرتبط گلهمند و معتقد بود اگر هر کدام از اینها به مقدار کمی در کشورهای مجعولی که اطراف ما بدون سابقه تاریخی به عنوان کشور شکل گرفتهاند و تعدادشان هم کم نیست دقت کنند، متوجه میشوند که چقدر به آثار باستانی خود اهمیت میدهند و حتی آثاری را به نام خود ثبت میکنند. در ایران از این آثار به وفور یافت میشود اما هیچ نهادی پیدا نمیشود که حمایت کرده و بودجهای را به آنها اختصاص دهد. باستانشناسانی که در میدان مولوی مشغول تحقیق هستند تلاش کردند جایی را برای مستقر شدن خود یا لااقل ابزارشان پیدا کنند اما جایی به آنها اختصاص نداده شد و این افراد در شرایط سختی فقط از روی عشق و علاقه همچنان به کار خود ادامه میدهند. او از نشریات از آنجا که دعوی فرهنگ و هنر ایران را دارند برای بی اعتنایی به این موضوع و از اهل علم و تحقیق که جز عده معدودی حتی برای دیدن این منطقه و تحقیق درباره آن درخواست ندادهاند و از حمایت معنوی هم دریغ کردهاند، گله کرد و گفت گویا نهادهای فرهنگی در خواب هستند و به دنبال مسایلی میروند که ما متوجه آن نیستیم.
صفویان، نخستین دولت ملی ایران پس از اسلام
احمد آریننیا، از پژوهشگران مرکز دایرهالمعارف، سخنران بعدی این مراسم، بحث بیان مرزهای ایران از اسلام تا صفویه را برعهده داشت. او با ارایه تعریفی از مرز و تاریخ کاربرد آن در ایران بحث خود را آغاز کرده و سپس به بیان تاریخ پرداخت. قبل از اینکه حضور مسلمانان در ايران صورت بگیرد مسالهای که شاید خیلی مهم باشد این است که بین خود مسلمانان و مشركين یک جناحبندی صورت گرفته بود. مشرکان معمولا به طور سنتی طرفدار ایران و مسلمانان طرفدار امپراتوری بیزانس بودند. شدت این اختلافها به حدی بود که به تعبیر برخی از مفسران آیات اول سوره روم اشاره به همین نکته دارد. «رومیان مغلوب شدند، (و این شکست) در سرزمین نزدیکی رخ داد اما آنان پس از (این)شکست به زودی پیروز خواهند شد-آیه ٢ و ٣، سوره روم» و این را نشانه خوشحالی مسلمانان میدانستند. اما سقوط امپراتوری ساسانی را شگرفترین رویداد دنیای شرق به حساب میآورند و در پی آن پایدارترین و بزرگترین دگرگونی که پس از آن در ایران به وجود آمد. آریننیا، فساد گسترده، تضاد طبقاتی و انگیزه بالای اعراب در پی پذیرش اسلام را مهمترین دلایل این سقوط دانست و سپس به بررسی رویدادهای این دوره پرداخت. او با اشاره به اینکه صفویان نخستین دولت ملی ایران پس از اسلام به حساب میآیند، دلیل آن را به کارگیری گسترده عناصر و نیروهای ملی ایرانی و ایجاد یکپارچگی سرزمینی و تقریبا رسیدن به مرزهای باستانی ایران دانست و گفت تقریبا از همین دوره مرزهای ایران یک کارکرد مذهبی نیز پیدا میکند و شاه اسماعیل قبل از اینکه از دنیا برود میتواند آن وحدت سیاسی ایران را با پیوستن آذربایجان، عراق عجم، فارس و مازندران محقق کند و مرزهای اساطیری ایران را بازگرداند و این زمینهساز جنگ چالدران میشود که پس از این جنگ و رویدادهایی که در ایران به وقوع میپیوندد دوباره تغییراتی در مرزها به وجود میآید.
پس از روسیه و چین، ایران بیشترین تعداد همسایگان را دارد
قرار بر این بود که محمدحسن نامی، وزیر پیشین ارتباطات و فناوری اطلاعات و از اعضای انجمن ژئوپولتیک ایران که ریاست سازمان جغرافیایی نیروهای مسلح را نیز در کارنامه خود دارد تحولات ایران از دوره صفوی تا دوران معاصر را بررسی کند که به دلیل محدودیت وقت تنها به بررسی دوره معاصر پرداخت. او با بیان اینکه مرزهای فرهنگی ما عموما بسیار فراتر از مرزهای سیاسی ما هستند گفت که به دلایلی در طی این دوران – صفویه تا معاصر- این دو با هم منطبق نبودهاند. برای ارایه تعریف مشخصی از مرز ذکر این نکته لازم است که در زمان عهدنامه وستفالیا در سال ١٦٤٨ یکی از مواردی که روی آن بحث زیادی شد تبدیل یا تعدیل قلمرو به خط مرز بود. از سال ١٦٤٨ تا سال ٢٠٠٠ که توسط دپارتمان مرز سازمان ملل، مجددا تعریف جدیدی برای مرز ارایه شد، هیچ تعریفی از مرز نداشتیم. در سال ٢٠١٠ دپارتمان مرز سازمان ملل تعریف جدیدی از مرز ارایه کرد که مرز یک خط نیست بلکه یک سطح عمود است که فضا، سطح، زیر سطح و همچنین قلمرو حاکمیتی کشورها را با کشورهای همجوار تعیین میکند. مرزها را از گذشته – بعد از عهدنامه وستفالیا- به دو طریق مشخص میکردند؛ اگر عوارض طبیعی مشخصی مثل خط الراسها، خط القعرها، رودخانهها، دریاها یا کوههای بلند وجود داشت آن را مرز قرار میدادند و در مناطق صاف، مرزها را با علایم مشخص میکردند. در کشور ما نیز عوارض طبیعی و این علایم جدید به عنوان مرز درطراف در نظر گرفته شده است. جمهوری اسلامی ایران سومین کشوری است که پس از چین و روسیه، بیشترین تعداد همسایگان را دارد. ایران با ١٥کشور، هشت کشور از طریق آب و هفت کشور از طریق خشکی همسایه است. نامی سپس به بررسی این مرزها و ویژگیهای هر یک پرداخت و توضیحاتی درباره نحوه تعیین مرزهای ایران با همسایگان در دوران معاصر ارایه داد.
موضوع سیاست حفظ منافع ملی است
سید جواد طباطبایی، پژوهشگر تاریخ، فلسفه و سیاست، آخرین سخنران این نشست بود که مباحثی را درباره تحولات جهانی در تغییرات مرزی ایران مطرح کرد. او معتقد است که مرزها اگرچه موضوع تاریخ هم هستند اما بهطور عمده موضوع جغرافیا به حساب میآیند. همانطور که یکی از نظریه پردازان مهم معاصر گفته جغرافیا قبل از هر چیز به درد جعل کردن میخورد بنابراین من از حوزه نسبتا مسالمتآمیز تاریخی به جغرافیا منتقل میشوم به جغرافیای سیاسی که در آن مسأله جنگ عمدتا مطرح میشود. تاریخ ایران، تاریخ قبض و بسطهای ایران است. درباره فاصله دوره صفوی تا پیروزی مشروطیت متاسفانه توضیح چندانی داده نشد اما میدانیم که ایران بیشترین بخشهای مهم نواحی خود را در این دوره به ویژه در جنگهای ایران و روس و کمی قبل و بعد از آن از دست داد و در واقع مرزهای سیاسی ایران کنونی که تنها بخشی از ایران بزرگ به حساب میآید این مساله را مطرح میکند که ما با مرزهای خود چه کردیم یا بهتر بگویم به چه نحو از مرزهای خود دفاع کردیم؟ به یک دوره مهم که تغییر رویکرد اساسی در حفظ مرزها انجام داده شد اشاره میکنم و آن را مقدمهای قرار میدهم برای اینکه بتوانیم در شرایط کنونی برای حال و آینده کشور فکری بکنیم.
طباطبایی بحث خود را با دوره صفوی آغاز کرد به دلیل اینکه روی کار آمدن شاه اسماعیل حدود ٩٠٠ هجری و ١٥٠٠میلادی و مصادف با آغاز دوران جدید تاریخی برای جهان و ایران است. اما او دلیل اصلی خود برای انتخاب این دوره را این گونه بیان کرد که در حالی که با تحولات فکری دوران جدید، رویکرد جدیدی نسبت به مرزها، سرزمین، ملیت و غیره در اروپا پیدا میشد، ما در عین اینکه توانسته بودیم یک قدرت مرکزی مهم را با صفویها ایجاد کنیم که مرزهای ایران را به مرزهای دوره ساسانی رساند اما آن فکری که میتوانست پشتوانه تحولات باشد در ایران ایجاد نشد. مقصود من این است که به چه ترتیب ایران و غرب از ٩٠٠ هجری و ١٥٠٠ میلادی به بعد دو راه متفاوت را طی کردند. اولین جنگ مهم شاه اسماعیل، جنگ چالدران در آذربایجان غربی کنونی است که در دهههای قبل از آن تحولاتی در ایجاد نظام و جنگ افزارها در قشون ایجاد شده بود. ایران دوره آق قویولونها هم تا حدی متوجه شده بود که توپخانه به عنوان عامل مهمی در جنگ وارد شده و مهم است که ما نیز توپخانه داشته باشیم و پس از آن مذاکره با ونیزیها را شروع کرده و حتی خریدند که به دلایلی به ایران نرسید. اندکی پس از روی کار آمدن صفویها و تاجگذاری شاه اسماعیل اولین جنگ مهم صفویها در چالدران آغاز شد. عثمانیها به اهمیت این جنگ افزارها پی برده بودند و آن را به دست آورده بودند، بنابراین وقتی جنگ شروع شد در اردوی ایران به شاه اسماعیل گفتند که عثمانیها وارد شده و آرایش توپخانهای خود را هم انجام خواهند داد پس بهتر است قبل از ورود آنها ما حمله کرده و ارتش آنها را از بین ببریم. شاه اسماعیل پاسخ داد مگر من حرامی هستم که شبیخون بزنم بنابراین اجازه دادند که عثمانی سپاه و توپهای خود را مستقر کند و جنگ نابرابری درگرفت، ایران شکست خورد و این برای شاه اسماعیل بسیار گران تمام شد. در کتابهاب تاریخی وقتی به این موضوع اشاره میکنند گاه گفته میشود که «الحرب خدعه» یعنی جنگ خدعه است و درباره شاه اسماعیل این را به این شکل تفسیر میکنند که جنگ خدعه است اما ما مردانه پیش رفتیم و مردانه هم شکست خوردیم. تاریخنویسان نیز در توجیه این شکست آوردهاند که این تقدیر الهی بوده چون در صورت پیروزی ممکن بود مردم شاه اسماعیل را تا حد انبیا و اولیا بالا ببرند اما خداوند خواست که شاه اسماعیل در حد مقام شاهی بماند. اندکی بعد شاه طهماسب به مدت طولانیتری روی کار میآید و از او یک رساله با عنوان «تذکره شاه طهماسب» به جا مانده که در آن بار دیگر «جنگ خدعه است» ظاهر شده است اما او در این فاصله متوجه شده بود که این جمله به این معناست که یا بر دشمن با حیله پیروز شو یا از میدان فرار کن. دوره مهم بعدی حمله افغانها به مرکز ایران است در زمانی که هنوز افغانستان جزیی از ایران است. در این حمله میبینیم که سلطان حسین اصلا اهل جنگ نبود و هرگز جز با تیر وکمان بازی نکرده بود. او حتی سواری نمیدانست و هرگز دستش به خونی آلوده نشده بود. جنگ شروع شده و افغانها به تدریج پیش میآمدند اما نکته مهم این بود که در این فاصله ٢٠٠ ساله نه تنها اتفاقی نیفتاده بود بلکه ایرانیها از نظر حتی فهم اینکه جنگ خدعه است هم عقبنشینی کرده بودند. بهتدریج از طرف بزرگان کشور نامههایی به شاه رسید که دفع فتنه افغان با پختن آش و خواندن ورد ممکن است. نویسندهای فرانسوی ژوزف فوریه در کتاب خود از یک آبگوشت معتبر صحبت میکند که به سلطان حسین پیشنهاد شد. میدانید که اینها اثرگذار نبود و ایران با وضع اسفناکی شکست خورد. آذر بیگدلی در توجیه اینکه چرا ایران شکست خورد، میگوید بعضی از آدمهای سخیفالرای فکر میکنند چون شاه بیتدبیر بود این اتفاق برای او افتاد چرا که نمیتوانست با مشتی اوباش بجنگد، در حالی که نمیدانند تقدیر به ریش تدبیر میخندد.
طباطبایی سپس به دوران حکومت آغامحمدخان قاجار رسید که بخشی از سرزمینهای متلاشی شده را بازگرداند و وحدت سرزمینی ایران را تا حدی بهبود بخشید. در این فاصله اروپا و روسها به یک قدرت بزرگ تبدیل شده بودند. او گفت از اینجا به بعد است که به اعتقاد من اتفاق مهمی میافتد که روی آن کار مهمی صورت نگرفته است. ملکالشعرای بهار وقتی از مهاجرت فرهیختگان ایرانی به هند صحبت میکند میگوید که دربار هند به دربار ثانی ایران تبدیل شد. با توجه به این گفته و از یادداشتهای یکی از کسانی که در جنگهای ایران و روس مهم بوده این گونه استنباط کردم که برای اولین بار است که در این دوره - اندکی قبل از جنگهای ایران و روس- که در ایران دو دربار مستقیم تشکیل میشود؛ یکی دربار تهران که از پیش وجود داشت و دومی از زمانی که فتحعلیشاه، عباس میرزای ١٢ساله را راهی تبریز کرد در آنجا شکل گرفت که نقیض دربار تهران بود. عباس میرزا خود آدم فهیمی بود و به دست بزرگ خاندان قائم مقام فراهانی نیز سپرده شد و زیر نطر قائم مقام اول تربیت شد. پس از او نیز و پس از مرگ فرزند اول قائم مقام، به میرزا ابوالقاسم قائم مقام سپرده شد که مرد بسیار برجستهای بود که اگرچه بسیار اهل شعر و ادب بود و در وصف او گفتهاند که نثر سعدی را تجدید کرد اما این نکته را در نظر نگرفتند که پس از تجدید نثر سعدی چه نوشت. قائم مقام ادیب بزرگی بود اما از نظر فهم اندیشه سیاسی دوران جدید و حفظ آنچه امروز میگوییم منافع ملی بینظیر بود. این را از «منشات» و نامههای او میتوان درک کرد. در اینجا دو، سه مفهوم مهم است؛ اول اینکه قائم مقام بین مصلحت عمومی (مصالح عام) با اخلاق خصوصی (منافع خصوصی) فرق میگذارد و در بعضی موارد وقتی نوشتههای قدما را میخواند این تمایز را بیان میکند. یک مورد بسیار مهم آن بحثی است که از سعدی نقل میکند سیاستنامهنویسی سعدی متعلق به قدماست و در بعضی موارد به نکتههای مهمی اشاره میکند و همچنان در جاذبه قدما باقی مانده است. وقتی میگوید به «غیر» آسیب نرسان، یعنی به همسایه، دوست و آشنا. قائم مقام نیز گاه اینها را در بحبوحه مسایل مهم و جنگها نقل میکند اما این «غیر» را یک مضمون متفاوت داده و به یک مفهوم جدید تبدیل میکند. در نامهای به فاضل خان گروسی دو بیت را نقل میکند:
«مرا شیخ دانــای مرشد شهــاب/ دو اندرز فــرمود بر روی آب/ یکی آنکه در نفس، خوشبین نباش/ دگر آنکه در غیر بدبین مباش»
اما تفسیری که میرزا ابوالقاسم از این شعر میدهد و در جنگ با روسها از آن استفاده میکند، به مخاطب خود مینویسد که مراد از این «غیر» برهها و گوسفندان است نه سگها و گرگها. یعنی ما در جنگ هستیم و منطق آن، کاملا متفاوت است. در واقع میخواهد راه را باز کند برای مفاهیمی از این سنخ که به کار میبرد که از کشور باید دفاع کرد همانطور که ماکیاولی گفته است «از کشور باید دفاع کرد، به نام یا به ننگ». میرزا ابوالقاسم از راه تمایز بین اخلاق عمومی و خصوصی راه را برای مفاهیم متفاوت دیگری باز میکند. وقتی فرستادگانی را برای مذاکره یا برای حل اختلافات مرزی با عثمانیها میفرستد در نامههای متعددی به آنها رهنمودهای بسیار مهمی را عرضه میکند. در مرحله اول کسانی را از اطرافیان خود انتخاب میکند و به آنها میگوید تو اکنون نماینده مصلحت این کشور هستی و باید خود را اینگونه بفهمی و در این راه آنچه را میدانی باید انجام دهی. چون کشور در جنگ قرار داشت میرزا به آنها اجازه میدهد تا جایی که میتوانند از منافع دفاع کنند و از آنها میخواهد اگر کاری از پیش نبردند، اگرچه همه اختیارات را دارند اما بگویند ماذون به هیچ نیستند و باید بازگشته و رایزنی کنند. در نوشتن عهدنامهها نیز از آنها میخواهد از آنجا که زبان فارسی را بهتر میدانند تا جایی که میتوانند کلمات را دوپهلو بنویسند تا بعد بتوان از زیر آنها شانه خالی کرد. در واقع از آنها میخواهد در جهت منافع ملی از هر راهی استفاده کنند. نکته دیگر آنکه وقتی روسها امتیازاتی از ایران گرفتند انگلیسیها نیز خواستار منافعی در شمال کشور شدند. اما میرزا ابوالقاسم پاسخ داد من به هیچ وجه اجازه نخواهم داد که انگلیسیها در شمال ایران جای پایی برای خود درست کنند. وزیر مختار انگلستان نتیجه بحث خود را به لندن مخابره میکند و میگوید که من بعید میدانم بتوان در برهان آوری حریف قائم مقام شد. ماکیاولی میگوید که میرزا به من گفت مجبور شدم و به آنها امتیازاتی دادم، به شما نخواهم داد. به آنها امتیاز دادم اما اجرا نخواهم کرد به مردی یا نامردی. اینها دو، سه مفهوم یا استنباطهای جدیدی بود که میرزا در فهم دنیای جدید و مناسبات جدید که به ایران تحمیل شد وارد کرد.در واقع با افرادی مثل میرزا ابوالقاسم
قائم مقام در ایران، تحولی در منافع ملی و حراست از آن تا حد زیادی پیدا شده بود اما عجیب آن است که پشتوانه فکری این هیچوقت به وجود نیامد. یعنی میرزا به نوعی با ارجاع به بخشی از سنت فکری و سیاستنامه نویسی ایران متوجه شده بود که حفظ منافع ملی مهم است. موضوع سیاست، کشور و حفظ کشور و مصالح عالی است و لا غیر و دیگر امور منوط به این بخش از منافع هر کشور است و قدما از طریق شعوری که از طریق برخی از سیاستنامههای ایرانی و در دوران جدید کسانی مثل میرزا از طریق تصوری که از غرب پیدا کرده بودند، میدانستند که حفظ مصالح ملی بسیار مهم است و به هر قیمتی قابل دفاع است. حتی همسایگانی که با ما اشتراک دینی و قومی دارند تا زمانی که منافع ملی ما را رعایت میکنند با ما اشتراک دارند، در غیر این صورت اشتراک ما به پایان رسیده و به «غیر» تبدیل میشوند و نه به «غیر» سعدی بلکه به «غیر» قائم مقام. تأکید بر این است که در واقع موضوع سیاست، منافع ملی و تمامیت یک کشور است و لاغیر.
روزنامه اعتماد
کاربر گرامی برای ثبت نظر لطفا ثبت نام کنید.
کاربر جدید هستید؟ ثبت نام در تارنما
کلمه عبور خود را فراموش کرده اید؟ بازیابی رمز عبور
کد تایید به شماره همراه شما ارسال گردید
ارسال مجدد کد
زمان با قیمانده تا فعال شدن ارسال مجدد کد.:
قبلا در تارنما ثبت نام کرده اید؟ وارد شوید
فشردن دکمه ثبت نام به معنی پذیرفتن کلیه قوانین و مقررات تارنما می باشد
کد تایید را وارد نمایید