1403/5/20 ۰۸:۳۵
تحول اساسی سیاسی و اجتماعی در سراسر جهان، طی سالیان گذشته، نه فقط موضوعیت مداوم «تاریخ» را در دنیای مدرن، بلكه بایستگی وارسی شیوههای بازپرداخت و بازتفسیر مستمر تاریخ را نیز در پرتو شرایط معاصر كاملا هویدا كرده است.
درباره كتاب موسیقی هزارساله: تاریخ جدید سنتهای موسیقایی ایران
ترجمه: سهند سلطاندوست - تحول اساسی سیاسی و اجتماعی در سراسر جهان، طی سالیان گذشته، نه فقط موضوعیت مداوم «تاریخ» را در دنیای مدرن، بلكه بایستگی وارسی شیوههای بازپرداخت و بازتفسیر مستمر تاریخ را نیز در پرتو شرایط معاصر كاملا هویدا كرده است. رشد همزمان مطالعات استعمارزدایانه و بومی در دهههای اخیر (از جمله به طرز بارزی در چارچوب مطالعات موسیقی) در عین حال تلاشهایی را تقویت كرده برای بازنگری و بازآرایی روایتهای منتظم تاریخی، به مجرد اینكه محققان آنها را در پرتو خوانشهای موضعیتری از تاریخ مطرح كردهاند كه علیه روایات سلطهآمیز یا استعماری خاصی، از جمله روایات ریشهدار نظام حاكم موثر واقع میشوند. موسیقی هزارساله: تاریخ جدید سنتهای موسیقایی ایران، اثر ان لوكاس، این راه را پی میگیرد، در روایت فرهنگ یكه و جاودانه موسیقی ایرانی، به ظرافت تشكیك میكند و در عوض، فهمی از تاریخ موسیقی ایرانی را پیش مینهد كه متاثر است از خصوصیت تاریخی، تحولات عمده اجتماعی-فرهنگی و تاثیر استیلا، استعمار و تجدد.
از این منظر است كه اطلاق عنوان «جدید» به تاریخ سنتهای موسیقایی ایرانِ لوكاس سزاوار است. البته «جدید» حاكی از این هم هست كه رویكرد لوكاس به نحوی با برداشتهای پیشین از تاریخ موسیقی ایرانی فرق دارد و در واقع، او به صراحت انواع تاریخنگاری را كه درصدد تصحیحشان برمیآید، توصیف میكند. مثلا در برابر اصرار بر مدعای «یگانه تاریخ واقعی موسیقی ایرانی» یا طرح «حقیقت یگانه، آزمونپذیر و بینقص از تاریخ موسیقی» مقاومت میورزد (صص ۷ و ۱۰) . به جایش، آفرینش موسیقی ایرانی را در قالب تسلسل تاریخی (و جغرافیایی) مفصلتری از فعالیت فرهنگی قرار میدهد كه پاسخگوی نیازها و چالشهای مختلف در طول زمان و مكان بوده است. این تغییر عملا در تمركز لوكاس بر یك مساله خاص منعكس میشود كه مورخان موسیقی در ایران با آن مواجهند: نحوه تبیین و تفسیر تغییر از نظام فرامنطقهای «مقام» در سدههای میانه به نظامی به وضوح مخصوص ایران به نام «دستگاه» در دوره مدرن.
همانطور كه لوكاس در فصل دوم توضیح میدهد، چارچوب موسیقایی آنچه او «نظام دوازده مقام» مینامد برای نخستینبار در اواخر دوره عباسی (656-132ق/ ۱۲۵۸-750م) ایجاد شد. «دوازده مدالیته انتزاعی» تشكیلدهنده این نظام اساسا مسیرهای ملودیكیاند نه فقط متاثر از گامها (یا اندازه فواصل زیروبمیها) كه همچنین از قابلیت بالقوه مدگردی از یك گستره ارتفاع صوتی به دیگری، اتكا بر كاربرد عبارتهای كوتاه و بلند ملودیكی كه (عمدتا) سینهبهسینه منتقل میشوند و برخی معیارهای زیباسازی و زیباشناسی. این چارچوب ملودیك سرانجام بر موسیقیهای نواحی از شمال آفریقا در غرب تا آسیای میانه در شرق موثر افتاد، خاصه از طریق نظامهای حمایت سلطنتی كه سدهها به حلقههای فرامنطقهای و چندلسانی اهالی موسیقی و تبادل موسیقایی قوام بخشیدند. در مقابل، نظام «ردیف دستگاهی» كه در دوران سلسله قاجار (۱304-۱175ق/ ۱925-۱789م) پدید آمد، نظامی مشخصا ایرانی است كه تا حدی ناشی از تلاشهای مدرن برای تعریف هویت (موسیقایی) ملت بسط یافته است.
لوكاس این دو نظام (مقام و دستگاه) را حتی در ساختار كتاب، به منزله جفت متضاد مطرح میكند تا حدی همچون راهی برای بغرنج نُمودن آنچه او روایت معمول از تاریخ [پیوسته] موسیقی ایرانی توصیف میكند. بخش نخست («فرهنگ مقامی») كه دوره تاریخی ۱۱۰۰ تا ۱۸۰۰ میلادی [ح 1200 تا 500 قمری] را در برمیگیرد، شامل فصلهایی است كه نقش امپراتوری را در تشكیل نظام دوازده مقام و همچنین فهم رایج فلسفی از مقام را در رابطه با كائنات منظم، دغدغههای اخلاقی برخاسته از این ارتباط و نفوذ سلطنت سلسلهای در مقام مضمون عمده آوازهای این دوران توضیح میدهند. بخش دوم («فرهنگ دستگاهی») كه روایت تاریخی خود را از جایی میآغازد كه بخش نخست به پایان میبرد، با بحث از تحولات جامعه ایرانی و عمل موسیقایی شروع میشود كه ملازم ظهور سلسلههای قاجار و پهلوی بود. فصلهای بعدی بازتفسیر نظام دستگاهی را به صورت بخشی از تاریخ بسیار درازدامنهتر موسیقی (پارسی) در ایران، برداشتهای متقابل از استلزامات اخلاقی این تاریخ برای شهروندان ایران و تغییر كلی در ماهیت متون شعری كه با دستگاه مرتبط واقع شدند، مستند میسازد.
قرار دادن مقام و دستگاه در تمایز با یكدیگر به لوكاس اجازه میدهد در برابر خلق روایت تاریخی یكهای متكی بر مسیرهای خطی و غایتشناختی بایستد. یكی از تمایزات مهم متعددی كه در جایجای كتاب به آن اشاره میشود به شیوههایی برمیگردد كه گفتمان پیرامون نظامهای مقام و دستگاه بر برداشتهای یكسره متفاوتی از هدف ذاتی خود این نظامها تاكید دارند. لوكاس در فصل سوم نمایی كلی از نوشتههای فلسفی سدههای میانه را درباره نظام دوازده مقام ارایه میكند و به ویژه توضیح میدهد كه موسیقی چگونه در این نوشتهها پایبند قوانین ذاتی نظم كیهانی درك میشده است. نظام دوازده مقام بخش مهمی از سیروسفر به سوی كشف بهترین روش برای بهرهگیری از قدرت ذاتی موسیقی به مثابه بخشی از این نظم تلقی میشد. بنابراین نظام دوازده مقام نظامی جهانشمول بود و تمام روابط بشری را به صوت موسیقایی تاویل میكرد. در مقابل همانطور كه لوكاس در فصل ششم توضیح میدهد، اهداف نظام ردیف دستگاهی نیازهای برهه تاریخی خاصی را بازتاب میداد كه با تحول عظیم اجتماعی، سیاسی و اقتصادی مشخص میشد. در حالی كه نظام دوازده مقام جهانشمول تصور شده بود، ردیف دستگاهی به طرز فزایندهای با طبقات نوخاسته نخبگان سیاسی و اقتصادی شهری ایران در ارتباط قرار میگرفت. لوكاس در فصل هفتم طرز تلقی سه محقق دست به قلم موسیقی ایرانی را در اوایل قرن بیستم از این تغییر امر جهانی به امر ملی بررسی میكند. [فرصتالدوله - هدایت - وزیری]
فصلهای چهارم و هشتم در عنوان اصلی «موسیقی و اخلاق» مشتركند، اما لوكاس از این فصلها برای برجسته كردن تمایز دیگری بین موسیقی خلق شده قبل و بعد از تدوین دستگاه استفاده میكند. نزد فیلسوفان مسلمان سدههای میانه كه درباره موسیقی مینوشتند، عجز بشر در درك قوانین مخفی حكمفرما بر قدرت موسیقی این معنا را داشت كه موسیقی قادر بود مستمعین را به ضلالت بكشاند. حتی در مناسك صوفیانه كه بر قدرت مثبت موسیقی در سوق دادن سالكان به تجربه امر الهی اتكا داشت، صوت موسیقایی میتوانست قلوب و اذهان را حتی در شایقترین حاضران منحرف كند. در عوض ارتباط دستگاه با اخلاق كه لوكاس در فصل هشتم به توضیح آن میپردازد، معطوف به تلقیاتی از نسبت مطلوب ایران با عالم غرب و نیز گذشته خود بود.
لوكاس در فصلهای پنجم و نهم یك تقابل آخر را میان مكتوبات در باب نظام دوازده مقام و نوشتههای ارایه شده درباره ردیف دستگاهی پیش میكشد. مضمون اصلی فصل پنجم نقش موسیقی تحت حمایت صفویان (1135-906ق/ ۱722-۱501م) است، دورهای كه لوكاس اصرار دارد، برخلاف آنچه معمولا از طرف مورخان موسیقی ایرانی ادعا شده، لزوما دوره زوال موسیقی نبوده؛ بلكه لوكاس معتقد است كه حمایت صفویه شاهد تغییری در جهت فاصلهگیری از عنایت فلسفی سدههای میانه به جنبههای فنی مختلف حدوث صوت موسیقی به نفع تفاسیر مابعدالطبیعی از نظام دوازده مقام بود. به همین ترتیب، آوازهای دربار صفوی مضامین متنی متفاوتی نسبت به سلسلههای پیشین نظیر تیموریان داشتند. متون شعری منتخب برای اجرا، هم تحت حمایت تیموریان و هم صفویان، مربوط به همان روزگاران بودند، حتی اگر در قوالب شعری مقبول قدیمی از قبیل «غزل» تصنیف میشدند. البته خودِ ساختار اجرای ردیف دستگاهی در قرن بیستم متكی بر تركیببندیها و قالبهای شاعرانهای بود كه قرنها قدمت داشتند و در نتیجه، به استقرار مجدد دستگاه در بطن تاریخ ایران كمك میكردند. بعدها اضافه شدن «تصنیف» ضربی در چارچوب اجرای دستگاه این فرصت را به شعرای معاصر ایران داد تا آرمانهای خاص خود را برای ملت ایران در آثارشان بیان و با گذشته سترگ شعری/موسیقایی ملت پیوند برقرار كنند.
یك غائله مهم كه در موسیقی هزارساله لاینحل باقی مانده، آن است كه در ذات تمایز فرهنگ و تاریخ ایرانی با پارسی قرار دارد. چنانكه لوكاس روشن میكند، تاسیس ایران مدرن زمینهسازی مجدد برای شیوههای موسیقایی و دیگر اشكال فرهنگی را در گستره فراختری از تاریخ ایران، اغلب با نادیدهگرفتن سایر گروههای قومی-زبانی در داخل مرزهای مملكت برانگیخت. با این حال، روایت تاریخیای كه در دستگاه به اوج میرسد، نمیتواند به تنهایی از آنِ قدرت حاكم باشد. برای مثال در مجموعه متون آموزشی كردی سورانی منتشر شده در سال ۲۰۱۷، عبدالله امین سرباجری، موسیقیدان كرد، مجموعههایی از ترانههای كردی ترانویسیشده در دستگاه یا آواز را سامان میدهد، در عین حال، هر كتاب در این مجموعه را با فصلی حاوی یك «تاریخ موسیقی» (mêjûy myuzîk) خودخوانده در ابعاد كلان آغاز میكند. در این متون كردی، استفاده از نظام دستگاه، مثل ابزاری برای آموزش موسیقی كردی، ارتباطات امروزی آن صرفا با قدرت حاكم ایران (و در نتیجه تاریخ پارسی) را كتمان میكند. اگرچه لوكاس لفظ «بومی» را با نوعی قاعدهمندی به كار میبرد، اما این كار را به نحوی انجام میدهد كه گویی بر «محلی بودن» به معنایی كلی دلالت دارد، نه به عنوان مقولهای حاكی از چالشهایی برای قدرت حاكمه. بدیهی است این اصطلاح با تمام مفاهیم ضمنی مدرن سیاسیاش برای عمده دوره تاریخیای كه لوكاس توصیف میكند كارایی ندارد؛ با این حال كاربرد هدفمندتر این اصطلاح - دستكم در ارجاع به دوران مدرن - میتواند روایتهای تاریخی به خصوص مدنظر لوكاس را بهتر زمینهسازی كند.
موسیقی هزار ساله محققان موسیقی را وامیدارد تا درباره وجوهی كه خودشان در فرآیندهای تاریخسازی دخیلند، بیندیشند. لوكاس به جای روبرداری از روایتهای سادهانگارانهای كه آدمیان را «پذیرندگان منفعل یك واقعیت فرهنگی تغییرناپذیر و از پیش تثبیت شده» (ص ۲۱۸) میانگارند، تاریخنگاریای را سرمشق قرار میدهد كه ریشه در اقتضائات زمان و مكان دارد. این اثر از منابعی غنی برخوردار است و خیلی از فصلهای آن مقدمههای واضح و موجزی درباره مضامین مهمی چون تاریخ و ماهیت مقام (فصل ۲) یا رویكردهای تاریخی به موسیقی در سنتهای مختلف اسلامی (فصل ۴) عرضه میكنند. این فصلها و بقیه كه عرصه تاریخی و نظریشان هم برای دانشجویان نوآموز موسیقیهای منطقه و هم برای كسانی كه از قبل با وجوه مختلف سنت ردیف دستگاهی آشنا هستند دستیافتنیاند، بیتردید میتوانند مستقلا در برنامههای درسی دانشگاهی گنجانده شوند.
منبع: روزنامه اعتماد
کاربر گرامی برای ثبت نظر لطفا ثبت نام کنید.
کاربر جدید هستید؟ ثبت نام در تارنما
کلمه عبور خود را فراموش کرده اید؟ بازیابی رمز عبور
کد تایید به شماره همراه شما ارسال گردید
ارسال مجدد کد
زمان با قیمانده تا فعال شدن ارسال مجدد کد.:
قبلا در تارنما ثبت نام کرده اید؟ وارد شوید
فشردن دکمه ثبت نام به معنی پذیرفتن کلیه قوانین و مقررات تارنما می باشد
کد تایید را وارد نمایید