بازخوانی تاریخی ١٣ سال نخست‌وزیری هویدا در گفت‌وگو با سعید لیلاز

1393/11/6 ۰۹:۳۵

بازخوانی تاریخی ١٣ سال نخست‌وزیری هویدا در گفت‌وگو با سعید لیلاز

ششم بهمن ماه سالروز آغاز دوران نخست وزیری ١٣ ساله امیرعباس هویدا در دوران پهلوی است. با توجه به اهمیت این دوران و در راس دولت بودن هویدا در مهم‌ترین دهه تاریخ ایران و تاثیری كه سیاست‌های او می‌تواند برای سال‌های متمادی بر اقتصاد كشور داشته باشد به سراغ سعید لیلاز، پژوهشگر سیاسی و اقتصادی رفته و به تجزیه و تحلیل نقاط قوت و ضعف سیاست‌های اقتصادی هویدا در دوران صدارتش پرداختیم. متن گفت‌وگو با این استاد دانشگاه شهید بهشتی را در ادامه می‌خوانید.

 

افزایش شدید قیمت نفت به سقوط شاه كمك كرد / هویدا مركز دیپلماسی را از وزارت خارجه به دربار منتقل كرد

  عاطفه شمس/  ششم بهمن ماه سالروز آغاز دوران نخست وزیری ١٣ ساله امیرعباس هویدا در دوران پهلوی است. با توجه به اهمیت این دوران و در راس دولت بودن هویدا در مهم‌ترین دهه تاریخ ایران و تاثیری كه سیاست‌های او می‌تواند برای سال‌های متمادی بر اقتصاد كشور داشته باشد به سراغ سعید لیلاز، پژوهشگر سیاسی و اقتصادی رفته و به تجزیه و تحلیل نقاط قوت و ضعف سیاست‌های اقتصادی هویدا در دوران صدارتش پرداختیم. متن گفت‌وگو با این استاد دانشگاه شهید بهشتی را در ادامه می‌خوانید.

***

 با توجه به دوران ١٣ ساله نخست وزیری هویدا، سیاستگذاری‌های اقتصادی او تا چه حد بر سقوط شاه تاثیرگذار بود؟

من ابتدا می‌خواهم به زمینه‌های به قدرت رسیدن امیرعباس هویدا اشاره‌ای داشته باشم. در اوایل دهه ٤٠ و بعد از اینكه دخالت امریكا از طریق دولت كندی افزایش یافت، در ابتدا به توصیه امریكایی‌ها و تحت فشار آنها علی امینی كه سفیر ایران در ایالات متحده امریكا بود به نخست‌وزیری رسید. بعد از آن در تیرماه ١٣٤١ علی امینی جای خود را به امیر اسدالله علم داد و این وقتی بود كه شاه موفق شده بود در سفر به ایالات متحده، امریكایی‌ها را قانع كند كه خودش می‌تواند ابتكار عمل و رهبری اصلاحات ارضی، اجتماعی و اقتصادی لازم در ایران را به دست بگیرد. پیرو این اتفاق، علم روی كار آمد و با سركوب كردن قیام ١٥ خرداد توانست بار دیگر رژیم را تثبیت كند. بعد از آن دولت حسنعلی منصور كه كانون مترقی ایران را تشكیل داده بود نخست وزیر شد. هویدا از دوستان بسیار نزدیك منصور بود و آنها در كانون مترقی و در محافل سیاسی به طور آشكارا خود را گروهی منتسب به ایالات متحده معرفی می‌كردند و می‌گفتند كه بنا به خواست و توصیه امریكا به ایران آمده و قصد دارند دولت را به دست بگیرند. منصور از قبل در همه جا اعلام كرده بود كه در حال آماده شدن برای نخست وزیری ایران است و كابینه‌اش را هم قبل از گرفتن پست نخست وزیری آماده كرده بود. شما اگر به كتاب علینقی عالیخانی مراجعه كنید این را به دقت توضیح داده است كه منصور از آنجایی كه با امریكایی‌ها بسته بود خود را از روابط ممتاز نخست وزیری یا رهبری بی‌نیاز می‌دید. به همین دلیل پس از ١٠ ماه از نخست وزیری منصور و با ترور او در هفتم بهمن ١٣٤٣ امیرعباس هویدا وزیر دارایی كابینه او نخست‌وزیر كشور شد. نظر شخصی من این است كه شاه از مرگ منصور ناراضی نبود چرا كه شاه از تمام رجال سیاسی كه تحت فشار امریكا به او تحمیل می‌شد هم متنفر بود و هم به‌شدت از آنها می‌ترسید و سعی می‌كرد تا حد امكان خود را تثبیت كند و هر بار به امریكا می‌رفت. این كار را درباره اردشیر زاهدی و علی امینی انجام داد و پس از سفر او به امریكا این افراد از نخست وزیری بركنار شدند. بعد از ترور حسنعلی منصور وقتی هویدا از كانون مترقی نخست وزیر شد به فراست متوجه شد كه بدون جلب نظر شاه قادر به باقی ماندن بر سریر نخست‌وزیری نیست. به همین دلیل می‌خواهم بگویم كه هویدا در یك شرایط بسیار ناامید‌كننده و نگران‌كننده‌ از سوی گروهی كه او به آنها وابسته بود به قدرت رسید و متوجه شد كه با وجود وابستگی‌اش به ایالات متحده و علاقه‌مندی امریكایی‌ها به قدرت یافتن وابستگانش در ایران نمی‌تواند به ادامه نخست وزیری امیدوار بماند به همین دلیل سعی كرد به شاه نزدیك شود و به خاطر همین موضوع، نخستین و آخرین نخست وزیر در تاریخ ایران شد كه اولا خود را رییس دفتر شاه می‌دانست و همه جا اوامر شاه را اجرا می‌كرد و ثانیا طولانی‌ترین دوران صدراعظمی تاریخ ایران در ٤٠٠ سال گذشته را احراز كرد. در دوران نخست وزیری هویدا به تدریج و ابتدا سازمان برنامه و بودجه از كنترل نخست وزیری و سپس وزارت جنگ و نیروهای مسلح كاملا از كنترل دولت خارج شد. بقیه نخست وزیران حاضر نبودند با این شرایط كار كنند. به طور مثال علی امینی بر سر بودجه نظامی كشور كنار رفت اما هویدا مطیع بود. در خاطرات علم گفته می‌شود كه اردشیر زاهدی برای دولت هواپیما می‌خرد و فاكتور آن را برای دولت می‌فرستد در حالی كه دولت روحش هم از این ماجرا خبر نداشته است. از سال ٤٥ تا ٥٠ كه اردشیر زاهدی در راس وزارت خارجه ایران بود اصلا گزارشی به هویدا داده نمی‌شد. پس از رفتن زاهدی و روی كار آمدن عباسعلی خلعتبری دیگر وزارت خارجه‌ای در كار نبود و عملا از كار افتاد. مركز سیاست خارجی و دیپلماسی ایران از وزارت خارجه به دربار منتقل شد و امیراسدالله علم وزیر امورخارجه واقعی ایران شد. در واقع به تدریج همه وزرا منسوب به خود شاه شدند به گونه‌ای كه وقتی هویدا وزیر خارجه‌ای را در دوره اقبال یا حتی در دوره خودش معرفی می‌كند شاه در حضور نخست وزیر به او می‌گوید كه تو باید با خود من كار كنی، او می‌گوید بله قربان متوجه‌ام، شاه می‌گوید كه باید گزارشات را مستقیما به من بدهی یعنی در واقع در حضور وزرا ابایی نداشت از اینكه بگوید نخست وزیر هیچ‌كاره است و هیچ كنترلی بر هیچ حوزه‌ای از اقتصاد ندارد. در دوره صدارت هویدا تمام قراردادها و تمام امور شركت ملی نفت كه در آن دوره بیش از ٥٣ درصد تولید ناخالص ایران را تامین می‌كرد بدون كوچك‌ترین كنترلی از سوی دولت اداره می‌شد. در واقع اصلی‌ترین منابع درآمد و هزینه در ایران مطلقا تحت كنترل دولت نبود و این اتفاقا نیز اساسا و فقط در دوران هویدا افتاد و حتی بعد از او جمشید آموزگار هم حاضر نشد این گونه ادامه دهد و در مردادماه ١٣٥٧ بعد از حدود یك سال نخست وزیری استعفا داد. مهم‌ترین نقش امیرعباس هویدا در رویدادهای منتهی به انقلاب ١٣٥٧ به نظر من این بود كه مردی بود كه به از دست دادن موضوعیت دولت تن داد و پذیرفت كه شخص شاه تنها زمامدار كشور تلقی شود. البته اینكه بگوییم اگر شخص دیگری به جای هویدا نخست وزیر می‌شد شرایط بهتر یا بدتر می‌شد جز یك تمرین ذهنی و یك گمانه‌زنی تاریخی و یك اگر بی‌معنا چیز دیگری نیست اما واقعیت این است كه وقتی تحولی در سیستم‌ها اتفاق می‌افتد و تغییر می‌یابند می‌گردند و مردان خود را پیدا می‌كنند. اگر امیرعباس هویدا هم نبود فرد دیگری پیدا می‌شد كه این نقش را بر عهده بگیرد. وزرای هویدا از او هم بیچاره‌تر بودند چرا كه در خیلی از موارد جز مجری اوامر اعلیحضرت بودن حتی در جزییات، نه كاری از دست‌شان برمی‌آمد و نه كسی چنین چیزی را از آنها می‌خواست.

 

 اما روایت است كه هویدا پس از انقلاب ادعا می‌كند كه در دوران نخست وزیری ١٣ ساله‌اش، قیمت خودكار بیك ٥ ریال بوده و تا پایان آن هم ٥ ریال باقی می‌ماند؛ چگونه است كه او همچنان از سیاست‌های خود حمایت می‌كند.

خب می‌دانید كه هیچ اظهارنظری در هیچ دادگاهی نمی‌تواند مبنای پذیرش آن باشد. ضمن اینكه لگام گسیخته‌ترین تورم‌های دو رقمی از اوایل دهه ٥٠ به بعد اتفاق افتاد و جامعه ایران كه اصلا با پدیده تورم آشنا نبود با آن آشنا شد كه البته مقصر این موضوع هم فقط هویدا نبود. من نظر او را رد می‌كنم مبنی بر اینكه اتفاقی كه می‌گوید نیفتاده است و ایران در نیمه دهه ٥٠ دچار یك اقتصاد بسیار متورم با تورم‌های ٢٠ و ٢٥ درصدی شد اما مسوولیت اینكه این اتفاق افتاده یا نه تنها متوجه هویدا نیست. اتفاقا هویدا كسی بود كه حاضر شد در این امور نظر ندهد و دخالتی نكند. یعنی چندین مورد در خاطرات مربوط به دوران پهلوی و وزرا موجود است كه هویدا یا به تصریح یا به تلویح به هیچ‌كاره بودن خود اشاره می‌كرده است. در عین حال اگر به خاطرات علم مراجعه كنید می‌بینید كه بزرگ‌ترین دشمن امیرعباس هویدا در تمام دوران نخست وزیری او شخص امیر اسدالله علم بود كه هم در دوران ٣٧ ساله پادشاهی محمدرضاشاه نزدیك‌ترین رجل سیاسی به شاه بود و هم اینكه وابستگی‌های بسیار عمیقی به بریتانیا داشت یا لااقل این گونه شایع بود و از آنجایی كه هویدا نخست وزیری بود كه وابستگی‌هایش به امریكا تلقی می‌شد، گرچه این در اوایل نخست وزیری او مطرح شد و بعد هویدا بلافاصله و به سرعت كلیه پیوندهای خود را كه باعث می‌شد شاه نسبت به او دچار تردید شود قطع كرد اما خود شاه خیلی دوست داشت این توازن را در دولتش حفظ كند. در تمام دولت‌های دیكتاتوری سعی می‌كنند بین جناح‌های مختلف توازن برقرار كنند، شاه هم می‌كوشید توازن بین امریكا و انگلیس را حفظ كند و امیر اسدالله علم با همه نفوذ و قدرتی كه در كشور و بر شخص شاه داشت و تقریبا به طور روزمره از هویدا سعایت و بدگویی می‌كرد اما قادر به بركنار كردن او نبود. در سال‌های آخر وقتی كه لگام گسیختگی امور آشكار شده و نیاز به یك تغییر فوری احساس شد شاه به فكر تعویض هویدا افتاد و باز هم از یك جناح امریكایی و جمشید آموزگار را به نخست وزیری منصوب كرد. اما حتی در سال ٥٤ كه شاه حزب رستاخیز را تشكیل داد و همه احزاب سیاسی از جمله حزب مردم و حزب ایران نوین را كه هویدا دبیركل آن بود منحل و همه را در حزب رستاخیز ادغام كرد بازهم به تغییر نخست وزیر ایران راضی نشد و فكر می‌كرد كه بهترین كسی كه از او حرف شنوی دارد و انقدر محتاط است كه كاملا رضایت شاه را جلب كند امیرعباس هویداست. به اعتقاد من این مهم‌ترین و تنها مسوولیت هویدا در دوران ١٣ ساله نخست وزیری‌اش است. اینكه راضی شد به اینكه این طوق به گردن او بیفتد كه دولت را در اعلیحضرت ادغام كرد. البته تاكید می‌كنم كه اگر هویدا هم نبود شخص دیگری را پیدا می‌كردند كه این وظیفه را انجام دهد. همان زمان و از اوایل دهه ٥٠ امیر هوشنگ نهاوندی، جمشید آموزگار یا هوشنگ انصاری وزیر دارایی از كاندیداهای جدی برای تصدی پست نخست وزیری بودند و شاه مدت‌ها بود كه از نسل قدیمی رجال سیاسی مثل علی امینی و كریم سنجابی روی گردانده بود و فكر می‌كرد كه اینها رجالی هستند كه گرچه وابستگی‌هایی به ایالات متحده دارند اما به دلیل كم بودن سن‌شان و اینكه دست‌پرورده خود او هستند می‌توانند در تحكیم مبانی حكومت شاه كمك كنند بنابراین آنها را انتخاب می‌كرد. این را بگویم كه نخستین نخست وزیر جوان‌تر از شاه در سال ١٣٤٢ حسنعلی منصور بود. تا قبل از منصور و هویدا این زمان شاه همیشه نخست وزیرهایی مسن‌تر از خود را منصوب می‌كرد كه به قول ابوالفضل بیهقی جزو رجال پدری بودند. بیهقی رجال سیاسی ایران در دوران حكومت غزنویان را به دو دسته پدریان و پسریان تقسیم می‌كند. خب تا اوایل دهه ٤٠ پدریان بر كشور سلطه داشتند و تا سال ٤٢ شاه همیشه تحت نفوذ معنوی آنها بود اما از سال ٤٢ به بعد قدرت خود را با انتصاب حسنعلی منصور به نخست وزیری تثبیت كرد اما عمر دولت منصور ١٠ ماه بیشتر طول نكشید. این خیلی مهم است كه بعد بر اثر ترور منصور، شاه آدمی را از جناح منصور روی كار می‌آورد اما این‌بار آدم خودش شد. بنابراین من معتقدم شاه از مرگ منصور ناخرسند نبود و این در هویدا برای اینكه پیوندهای خارجی مستقل خود را ببرد و به سمت شاه برود خیلی موثر بود. هویدا در واقع نخستین دولت تكنوكرات واقعی را در ایران تشكیل داد. این تكنوكراسی بعدها تحت سیطره سیاست‌های محمدرضا پهلوی كاملا خرد و بی‌اثر شد.

 

 این دیكته شدن سیاستگذاری‌های اقتصادی از سوی دربار برای همه دولت‌ها اتفاق می‌افتاد یا اینكه خود دولت‌ها هم گاهی در آن نقش داشتند؟

در سیاستگذاری‌های اقتصادی به هر حال دولت‌ها هم نقش داشتند اما اساس اقتصاد ایران در دوران صدارت امیرعباس هویدا در باب درآمدها، درآمد نفت بود و در باب هزینه‌ها، هزینه‌های نظامی بود. شما می‌توانید این را از من باور كنید كه دولت كوچك‌ترین اطلاعی از تحولات مربوط به اقتصاد كلان كشور در حوزه نفت و هزینه‌های نظامی نداشت؟ یعنی سازمان بودجه هم كوچك‌ترین اطلاعی از این هزینه‌ها نداشت و بعدها به آنها ابلاغ می‌شد كه چه كاری صورت گرفته است. عبدالمجید مجیدی در خاطرات خود تعریف می‌كند كه به طور مثال به من ابلاغ می‌شد كه بروید و یك پایگاه شكاری در چابهار بسازید. در حالی كه این پروژه به پول امروز میلیاردها دلار هزینه داشت كوچك‌ترین جایگاهی در مطالعات سازمان برنامه نداشته و برنامه‌ریزی برای آن انجام نشده بود. یا سیاست‌های مربوط به افزایش و كاهش تولید و قیمت نفت، تغییر خریداران و فروشندگان نفت، به هیچ‌وجه اینها را كسی به دولت منعكس نمی‌كرد و دولتی‌ها در خیلی از موارد همزمان با افكارعمومی و مردم متوجه آنها می‌شدند. همین برنامه‌ریزی را برای كشور بلاموضوع كرده بود.

 

 آیا در سیاستگذاری‌های هویدا می‌توان نقاط مثبتی را هم پیدا كرد؟

بله. امیرعباس هویدا از نظر مالی یك نخست‌وزیر كاملا سالم و یكی از پاك‌دست‌ترین نخست وزیران تاریخ ایران بود یا بنابر تربیت فرانسوی‌اش به گسترش عدالت اجتماعی و اینكه مراقب ضریب جینی و توزیع ثروت باشد شخصا علاقه‌مند بود. شما این را در خاطرات علینقی عالیخانی كه از دوستان هویدا و مثل او در فرانسه تحصیل كرده بود می‌توانید ببینید كه در زمینه توزیع ثروت هویدا شخصا افكار چپ داشت، اما این افكار و سمت‌گیری یا پاك‌دستی به هیچ‌وجه نتوانست مانع از این شود كه در حوزه توزیع ثروت ما به بدترین وضعیت تاریخ ایران به طور مطلق دچار شویم یعنی نسبت دهك اول به دهك درآمد دهم از ١٢ برابر در سال ٥١ به ٣٨ برابر در سال ٥٦ رسید كه در تمام تاریخ ایران بی‌سابقه بوده است. یعنی یك آدم پاكدست به بدترین موج فساد تاریخ ایران به جز هشت سال اخیر (٨٤-٩٢) دامن می‌زند و یك آدم سوسیالیست با بدترین موج توزیع ثروت در تاریخ كشور خاتمه پیدا می‌كند. این نشان می‌دهد كه نخست وزیر چقدر نقش حاشیه‌ای داشته است.

 

 طرح تثبیت قیمت‌های دوره هویدا چقدر در تضعیف پهلوی تاثیر داشت؟

من در مقدمه این سوال با شما اختلاف دارم. هویدا مبدع چنین طرحی نبود و شاه به نیروهای مسلح كه دولت كوچك‌ترین نقشی در آن نداشت دستور داده بود كه به مبارزه با گرانفروشی بپردازند. شما اگر به سخنرانی افتتاحیه مجلس شورای ملی شاه در مهرماه ٥٢ مراجعه كنید آنجا نارضایتی شاه از افزایش نرخ تورم را می‌بینید كه می‌گوید با عوامل افزایش نرخ تورم مبارزه و نظام یارانه‌ای را در كشور برقرار خواهد كرد به گونه‌ای كه در همان سال هویدا یك روز به مجلس می‌رود و می‌گوید كه من امروز افتخار دارم، اعلام كنم كه با هواپیما از خارج تخم مرغ وارد كرده‌ایم. این عینیات و مادیات جامعه است كه مسیر جامعه را تعیین می‌كند نه افكار به همین دلیل است كه می‌گویم افكار هویدا نقشی در تحولات اقتصادی و اجتماعی ایران نداشت.

 

 آیا می‌توان گفت كه منشا اقتصاد رانتی، اقتصاد نفتی و اقتصاد یارانه‌ای به دوران نخست وزیری هویدا بازمی‌گردد؟

حتما برمی‌گردد اما این به خاطر هویدا نیست به خاطر افزایش شدید درآمدهای نفتی ایران است. به نظر من این یك انحراف ذهنی یا رد گم كردن است كه این واقعه را به هویدا نسبت دهیم اما بالاتر از او شاه بود كه می‌توان به او نسبت داد اما شاه هم مسوول این پیشامد نبود. اتفاقی كه افتاد این بود كه در برابر توفان افزایش درآمدهای نفتی كسی نتوانست مقاومت كند. مصرف ارزی ایران در برنامه سوم حدود شش و نیم میلیارد دلار بود كه در برنامه چهارهم به ١٠ میلیارد دلار رسید. قاعدتا باید در برنامه پنجم بین ١٢ تا ١٥ میلیارد دلار می‌شد اما در عمل به ١٠٢ میلیارد دلار و سهم نفت در تولید ناخالص داخلی ایران به بیش از ٥٠ درصد رسید. این افزایش درآمد كلیه ساختارهای اقتصادی، فرهنگی، فكری و اجتماعی كشور را در هم كوبید.

 

 دستگیری هویدا توسط شاه چه تغییری در وضعیت محمدرضا پهلوی ایجاد كرد؟

دستگیری هویدا به بدتر شدن اوضاع كمك كرد چرا كه اگر دستگیر هم نمی‌شد تغییری نمی‌كرد و كنترل اوضاع از دست شاه خارج شده بود. محمدرضاشاه در آبان ٥٥ زمانی كه تازه هویدا بركنار شده بود مصاحبه‌ای با كیهان انجام می‌دهد و می‌گوید اشتباهات بزرگی انجام داده‌ایم كه اجازه نخواهیم داد تكرار شود و رفتارمان را تصحیح خواهیم كرد. این اشتباه بیماری است كه اقتصاددانان به آن بیماری هلندی می‌گویند یعنی تزریق كردن یك شبه تمام افزایش درآمدهای نفتی به اقتصاد. بعد از این اتفاق، دستگیری هویدا تغییری در شرایط ایجاد نمی‌كرد. چه بسا به طور تاكتیكی اعتماد سایر رجال سیاسی را نسبت به سلطنت از بین برد.

 

 تبعات كدام یك از سیاستگذاری‌های هویدا هنوز ادامه دارد؟

ببینید طولانی شدن دوران صدارت او نمی‌توانست در آینده كشور بی‌تاثیر باشد. در واقع نظام یارانه‌ای، اساسا نظامی است كه در اواخر دهه ٤٠ و اوایل دهه ٥٠ اتفاق افتاده است. به طور كلی من تصور می‌كنم شرایط نوین اقتصاد امروز ایران و تمام چیزی كه در كشور اتفاق می‌افتد ریشه در دوران نخست وزیری هویدا دارد بدون اینكه بخواهیم اسم هویدا را بر آن بگذاریم. چون اسم‌گذاری وقایع یك دوره‌ به نام هویدا به اعتقاد من دامن زدن به یك نوع شلختگی سیاسی و تاریخی است.

 

 كدام سیاست‌های اقتصادی شاه به نارضایتی در جامعه دامن زد؟

دو اتفاق در دهه ٥٠ افتاد كه سقوط شاه را گریزناپذیر كرد؛ اول گسترش نابرابری اجتماعی بود و دوم گسترش فساد. وقتی در نیمه دهه ٥٠ و بر اثر كاهش نیروی جسمی شاه نقش فرح رشد پیدا كرد و نوعی آوانگاردیسم فرهنگی در جامعه سنت‌زده آن روز به وجود آمد، حكم كبریت كشیدن به انبار باروتی بود كه بر اثر گسترش فساد و نابرابری اجتماعی اتفاق افتاده بود. این عوامل نیز هر دو نتیجه افزایش شدید درآمدهای نفتی در كشور بود كه عوامل ژئوپولتیك مثل مهم شدن ایران در خاورمیانه هم به آن كمك كرد.

روزنامه اعتماد

 

 

نظر دهید
نظرات کاربران

کاربر گرامی برای ثبت نظر لطفا ثبت نام کنید.

گزارش

ورود به سایت

مرا به خاطر بسپار.

کاربر جدید هستید؟ ثبت نام در تارنما

کلمه عبور خود را فراموش کرده اید؟ بازیابی رمز عبور

کد تایید به شماره همراه شما ارسال گردید

ارسال مجدد کد

زمان با قیمانده تا فعال شدن ارسال مجدد کد.:

ثبت نام

عضویت در خبرنامه.

قبلا در تارنما ثبت نام کرده اید؟ وارد شوید

کد تایید را وارد نمایید

ارسال مجدد کد

زمان با قیمانده تا فعال شدن ارسال مجدد کد.: